محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845943208
منافقين اصلاح طلب!(6)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
منافقين اصلاح طلب!(6) نويسنده: دكتر سيد حميد روحاني(1) جستارهايي پيرامون ريشه هاي فكري مدعيان اصلاح طلبي در سه دهه اخير (6) 6. غيرعملي نماياندن انديشه هاي امام در دنياي امروز شيخ عبدالله نوري در لابه لاي دفاعيات خود مي كوشد انديشه هاي امام را در جهان امروز غيرعملي وانمود كند و پيروي از خط و راه امام را نادرست و ناروا بنماياند و با زبان بي زباني به خوانندگان القا نمايد كه عصر امام پايان يافته است- و در عين حال ادعا كند كه در خط امام است؛ اين بهترين شيوه استفاده ابزاري از انديشه هاي امام است كه اين قبيل افراد متخصص آن هستند- چنين شگردي در تحليل نهضت عاشورا نيز به كار گرفته شد و ساليان درازي تبليغ كردند كه راه حسين منحصر به شرايط همان زمان بود و تمام شد. در همين راستا شيخ عبدالله مي گويد: ... خردمندان مي دانند كه سخنان هر حكيم و انديشمند زمان شناس را بايد در ظرف زماني و مكاني خود ارزيابي كرد. حضرت امام خميني (ره) هم كه به عنوان يك فقيه زمان شناس، سكان رهبري فرهمند و بي نظير انقلاب اسلامي را در دست داشتند بر اساس مقتضيات زمان و شرايط خاص هر دوران سخناني را بيان فرمودند...! (2) بايد دانست آنچه را كه امام به عنوان پند و اندرز، رهنمود و راه توشه براي ملت ايران و مستضعفان جهان مطرح كرده اند، ريشه در مباني اسلامي و دستورات قرآني دارد و در واقع امام احكام خدا را بازگو كرده است. همه ما مي دانيم كه قوانين اسلام براي دوران خاص و شرايط ويژه اي نمي باشد. امام در اين باره چنين مي فرمايد: ... اجراي قوانين بر معيار قسط و عدل و جلوگيري از ستمگري و حكومت جابرانه و بسط عدالت فردي و اجتماعي و منع از فساد و فحشا و انواع كجروي ها و آزادي بر معيار عقل و عدل و استقلال و خودكفايي و جلوگيري از استعمار و استثمار و استعباد و حدود و قصاص و تعزيزرات بر ميزان عدل و جلوگيري از فساد و تباهي يك جامعه، و سياست و راه بردن جامعه به موازين عقل و عدل و انصاف و صدها از اين قبيل، چيزهايي نيست كه با مرور زمان در طول تاريخ بشر و زندگي اجتماعي كهنه شود؛ اين دعوي به مثابه آن است كه گفته شود قواعد عقلي و رياضي در قرن حاضر بايد عوض شود و به جاي آن قواعد ديگر نشانده شود...!(3) بايسته يادآوري است كه دشمنان اسلام ساليان درازي با شيوه هاي گوناگون و تبليغات دامنه دار كوشيدند كه اسلام توان اداره جامعه امروز را ندارد، احكام اسلام در هزار و چهار صد سال پيش وضع شده و براي آن روز و روزگار كارايي داشته است. ليكن در عصر اتم، قرن بيستم، قرن تسخير فضا و قرن تمدن و پيشرفت و ... اسلام نمي تواند پاسخگوي مشكلات جامعه ماشيني باشد. از آنجا كه با اينگونه تبليغات زهرآگين نتوانستند توده هاي دين باور را از پاي بندي به اسلام دور كنند و به نوميدي و سرخوردگي بكشانند به شگرد نويني روي آورده اند و بر آن اند كه با به زير سؤال بردن خط و راه امام، اسلام ناب محمدي (ص) را به چالش بكشانند. آنها به درستي دريافته اند كه منويات امام ريشه در مباني اسلام راستين دارد و هرگونه سمپاشي بر ضد آرمان هاي امام ضربه سنگيني به اسلام خواهد بود. از اين رو، مي بينيم كه توطئه بر ضد انديشه هاي امام ابعاد گسترده تري يافته است. امروز دشمن، افزون بر حمله به راه و خط و مكتب امام، ساده انديشان، فرصت طلبان، قدرت طلبان و نان به نرخ روز خورها را نيز در اين راه به كار گرفته و از زبان آنان نقشه هاي شوم خود را دنبال مي كند. شيخ عبدالله در جاي ديگري از دفاعيات خود به منظور ناديده گرفتن رهبري امام و نادرست نماياندن پيروزي ملت ايران از آن رهبر فرزانه، عارف و حكيم، و محدود كردن پيروي از او در چارچوب تقليد شرعي، چنين مي گويد: ... اينجانب به عنوان يك دانش آموخته مكتب فقهي و سياسي امام خميني مي گويم كه بر اساس نظريات و فتاواي فقهي امام خميني و تمام فقهاي شيعه، در طول تاريخ، حوزه تقليد فقط حوزه فروع دين است و تحليل تاريخ، اعتقادات، اخلاق، سياست، موضوعات و ... از حيطه تقليد خارج است... (4) پيش از پرداختن به پاسخ شيخ عبدالله بايسته است اين واقعيت تاريخي بازگو شود كه به دنبال حكم تحريم تنباكو از سوي ميرزاي شيرازي (ره) كه استعمار جهانخوار به نقش «ولايت فقيه» و حكم حكومتي در رويارويي با بيگانگان و قيام مردمان، پي برد، توطئه دامنه داري در راه تخريب جايگاه ولايت آغاز شد و عناصري به شيوه ها و شگردهاي گوناگون كوشيدند مقام «ولايت» فقها و اوامر حكومتي آنان را نفي كنند، به زير سؤال ببرند و يا با مسئله فتوا و محدوده تقليد درآميزند و توده ها را به اشتباه اندازند. ملاهاي بي سواد، روحاني نماهاي وابسته و سرسپرده نيز در اين توطئه هميشه جلودار بوده اند و انديشه هاي استعماري سازمان هاي فراماسونري از دهان آنان بيرون آمده است. مي توان گفت ناظم الاسلام كرماني كه از عناصر وابسته به سازمان فراماسونري مي باشد. از نخستين كساني است كه به رويارويي با مقام ولايت برمي خيزد و ميان موضوع مهم و سرنوشت ساز پيروي از اوامر ولايتي فقها و مسئله تقليد خط مي كند. او مي كوشد اين نقشه شيطاني خود را به آيت الله شهيد بهبهاني (ره) نسبت دهد تا با يك كرشمه دو كار كرده باشد؛ بهبهاني را به زير سؤال برد و بدنام كند، نيز از زبان آن مرحوم در تخريب جايگاه ولايت فقها بكوشد و اين قدرت الهي و بي مانند رهبران شيعه را در هم شكند، از اين رو آورده است: ... از علماي تهران آقا سيد عبدالله بهبهاني تبعيت ميرزاي آشتياني را ننمود كه اولاً من مقلد نيستم و مجتهدم و ثانياً اين صورت حكم كه نسبت به جناب ميرزاي شيرازي مي دهند، حكم است يا فتوا، اگر حكم است كه بايد بين مدعي و مدعي عليه و در مقام ترافع باشد و اگر فتوا است كه بايد نسبت به مقلدين لازم العمل است نه نسبت به مجتهد... (5) جاي ترديد نيست عالمي توانا و مجتهدي آگاه و دانا مانند سيد عبدالله بهبهاني به درستي مي دانست كه تحريم تنباکو نمي تواند فتوا باشد و حلال خدا را با فتوا نمي توان حرام كرد؛ افزون بر اين او با آن مقام علمي كه داشت، روشن است كه تفاوت حكم حكومتي و قضايي را مي دانست و درمي يافت كه حكم تحريم تنباكو بر مبناي «ولايت» است نه از باب قضاوت. ناظم الاسلام كرماني با اين نسبت دروغ و ناروا به بهبهاني يا بر آن بوده است مردم را نسبت به ولايت فقيه، دچار ترديد سازد يا از روي بي سوادي و ناداني، تفاوت حكم و فتوا را نمي دانسته و حكم حكومتي را با حكم قاضي در مقام قضاوت ميان مدعي و مدعي عليه اشتباه كرده است. اكنون اين پرسش مطرح است كه آيا مسائل سياسي از ديد شيخ عبدالله از اصول اعتقادات است؟ آيا او نمي داند كه تمام مسائل و موضوعات اجتماعي، خانوادگي يا فردي در هر زمينه باشد (اقتصادي، سياسي، فرهنگي، هنري و ...)، از جمله فروع است و يك مسلمان دين باور در اين گونه امور يا بايد مجتهد باشد يا مقلد؟ راستي شيخ عبدالله در دفاعيات خود روي چه انگيزه اي «مسئله تقليد» را پيش كشيده و به تبيين موارد تقليد و اينكه «حوزه تقليد در فروع دين است» و ... نشسته است؟ آيا بر آن بوده است كه مقام رهبري امام را انكار كند و با زبان بي زباني و به طور تلويحي بگويد كه امام را در حدي يك مجتهد جايزالتقليد قبول دارد و تنها در محدوده «فروع دين» از امام پيروي مي كند؟ آيا خواسته است به توده هاي مسلمان بباوراند كه تنها وظيفه ديني آنان در برابر امام به عنوان يك مجتهد، تقليد از او در عبادات است، ليكن در مسائل سياسي، امور اجتماعي، اقتصادي، كشورداري، نيز معاملات و معاهدات با بيگانگان و روابط ديپلماسي با ديگر كشورها و دولت ها به پيروي از نظر امام نيازي نيست؟ آيا اين قبيل امور، در تقسيم بندي شيخ عبدالله از اصول اعتقادات است يعني توحيد، معاد و ... آيا شيخ عبدالله اصولاً معناي «فروع دين» را نتوانسته بفهمد؟! يا از تفاوت ميان مسئله تقليد و پيروي از امر رهبري آگاهي نداشته و از مقام انكارناپذير امام به عنوان رهبر واجب الاطاعه، جاهل و غافل بوده است؟ آيا شيخ عبدالله نمي دانسته است كه امام به عنوان «ولي فقيه» و رهبر جامع الشرايط، جنگ و صلح و ديگر مسائل جامعه را هدايت كرده است؟ آيا شيخ عبدالله نمي داند كه قيام مردم در 15 خرداد 42 و پيروي آنان از امام از آغاز نهضت اسلامي ايران در سال 41 تا روز رحلت او در روز 14 خرداد 1368 بر پايه پيروي از مقام ولايت و امامت بود و آنچه شهادت جوانان و عزيزان و خسارت هاي مادي و انساني را براي مردم تحمل پذير مي ساخت همانا پيروي از ولايت امام و امامت بود و اجراي فرامين و رهنمودهاي حكيمانه او اطاعت از حضرت امام زمان (عج) و اوامر الهي شمرده مي شد؟ شيخ عبدالله ادعا مي كند: ... ولايت فقيه گرچه در كتب فقهي مطرح بود، اما نظريه سياسي- حكومتي ولايت فقيه به شكلي كه در قانون اساسي آمده نشات گرفته از امام بود و رهبري شخص امام در ميان جامعه نشات گرفته از ولايت فقيه نبود؛ به عبارت ديگر جامعه از امام به ولايت فقيه رسيد و نه از ولايت فقيه به امام چرا كه در آن دوران كمتر بحثي به نام ولايت فقيه در جامعه مطرح بود... ! (6) اينگونه اظهارنظرها و ادعاها سند زنده و آشكاري است بر اينكه شيخ عبدالله نيز همانند قبيله «روشنفكران» از جامعه جدا بوده و در ميان مردم نبوده است و از اهداف، انديشه ها و باورهاي مردمي هيچگونه آگاهي نداشته است. بايد از او پرسيد: اگر مردم مسلمان ايران از «ولايت فقيه» آگاهي نداشتند و وظايف خود را در برابر اوامر حكومتي و ولايتي فقها نمي دانستند، روي چه مجوزي از حكم تحريم تنباكو پيروي كردند و اين حكم تا اعماق دربار و حرمسراي شاه نفوذ كرد و پشت زورمداران را شكست؟ آيا در آن روز روشنفكر خودباخته اي نبود كه به مردم بگويد تقليد به «فروع دين» محدود است و «دامنه تقليد را به قلمرو سياست، كشور داري و داد و ستد ميان دولت ها و كشورها نكشانيد»؟! راستي اگر مردم از امامت و ولايت بي خبر بودند، در 15 خرداد 42 بر مبناي چه اصلي از اصول اسلام، به خيابان ها ريختند و قرباني دادند؟ چرا از روز آغاز نهضت امام، دسته دسته به حضور امام مي آمدند و اعلام مي كردند كه «اگر تو فرمان دهي مال و جان و زن و بچه خود را فدا خواهيم كرد»؟ شايد عنوان «ولايت فقيه» از ادبيات انقلاب اسلامي شمرده شود و در دوره هاي ديگر در ميان مردم متداول نبوده است و فقها را اوامر الهي مي دانستند و پيروي بي چون و چرا از دستورات آنان را بر خود واجب و لازم مي ديدند و به آن باورمند بودند، به گفته هاي يكي از شهداي سربلند 15 خرداد 42، لحظه هاي پيش از شهادت توجه كنيد تا دريابيد شناخت مردم از «ولايت فقيه» تا چه پايه اي عميق، ريشه اي و دامنه دار بوده است: ... در اين بين خبر رسيد كه جمعيتي از امامزاده جعفر به سوي ورامين مي آيد. مردم نگران [ورامين] به استقبال مردم امامزاده جعفر رفتند و به آنها پيوستند و متحداً به سوي تهران حركت كردند. شهرباني از ازدياد جمعيت وحشت كرده بود امام جرئت جلوگيري نداشت. پيوند بين مردم و مرجع طوري بود كه مردم تا پاي جان ايستاده بودند... قريب 20 كيلومتر به طرف تهران از امامزاده جعفر تا پل باقرآباد راه است يا كمتر. به خيرآباد رسيديم يكي از بستگان امير [معصوم شاهي] از ماشين پياده شد و گفت به كجا مي رويد؟ گفتيم تهران. گفت براي چه؟ گفتم براي حمايت از مرجع و رهبر. با تعجب گفتند مگر نمي دانيد تهران خيلي شلوغ شده و مردم را به رگبار مسلسل مي بندند؟ گفتم چرا... گفت مسلسل با سينه سازگاري دارد؟ مشت با درفش چه مي كند... مقداري ديگر راه رفتيم. شيطان مرا وسوسه كرد و گفتم راست مي گويد مسلسل با سينه سازگار نيست. مي رويد و كشته مي شويد. كم كم سست شدم و آمدم و آمدم نزد شهيد امير و گفتم: داداش! فلاني راست مي گويد؛ جريان ما مشت و درفش است. ما كه اسلحه نداريم، او كه همه وجودش براي خدا مي سوخت گفت آيا ما براي دفاع از حق مي رويم يا براي مال دنيا؟ به او گفتم براي حق و حمايت از رهبريت. تبسمي كرد و گفت كسي كه براي حق مي رود نمي ترسد و لغزشي ندارد... كشته شدن در راه خدا افتخارآميزتر از زندگي با اين ستمكاران و ظالمين است. داداش! من كوفي نيستم كه از وسط راه برگردم. كوفي ها از وسط راه برگشتند و حضرت حسين (ع) را تنها گذاشتند... (7) اين حركت حماسي و شور حسيني، ريشه در باور مردم دارد كه مرجع تقليد جانشين امام زمان است؛ فرمان او فرمان خدا و حضرت امام عصر (عج) مي باشد؛ ياري او ياري حسين است. كساني كه اوامر و نواهي مراجع اسلام را اطاعت نكنند فرمان خدا و ائمه را زير پا گذاشته و از اسلام بيگانه شده اند. اين، اعتقاد قلبي شيعه در درازاي تاريخ است. حالا نام آن را پيروي از «ولايت فقيه» بگذاريد يا عنوان ديگري به آن بدهيد در اصل موضوع كه مردم مسلمان پيروي از مراجع اسلام را بر خود واجب مي دانند تفاوتي نمي كند. و اين باورمندي ريشه در مكتب شيعه دارد و به فقهاي اسلام در طول تاريخ نيرو و قدرت بخشيده است كه با دست خالي با زورمندان و جهان خواران رويارويي كنند و بسياري از توطئه هاي ضد اسلامي و اسارت بار آنان را خنثي نمايند. اينجاست كه ژرفايي توطئه و دسيسه برخي از چهره هاي مرموز كشور ما نمايان مي شود كه مي گويند: وقتي وحدت حوزه و دانشگاه تحقق پيدا مي كند كه مقامات روحاني بپذيرند كه نظريات و دستورات آنان قداست ندارد و لازم الاتباع نمي باشد؛ يعني اگر بار ديگر تحريم تنباكو يا اعدام سلمان رشدي از سوي يكي از فقهاي جامع الشرايط صادر شد، دين باوران آن را حكمي الهي نپندارند و اجراي آن را بر خود واجب نشمرند تا خيال جهان خواران از اين اهرم نيرومند و كاخ برانداز مكتب تشيع براي هميشه آسوده شود و اين شمشير برنده براي هميشه به غلاف رود و اينجاست كه به درستي آشكار مي گردد كه جريان فتنه ها پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري جرياني ناگهاني و بي مقدمه نبود و ريشه در توطئه هاي ديرينه اي داشت كه عناصري مانند شيخ عبدالله نوري ساليان درازي پيش از وقوع آن، با به اصطلاح دفاعيات خود، دانسته يا ندانسته در راه اجراي آن توطئه شوم استعماري سخن گفتند، قلم زدند، زمينه سازي كردند و راه را براي پياده شدن كودتاي رنگي و به اصطلاح «انقلاب مخملي» هموار ساختند. اگر برخي از مسئولان نظام جمهوري اسلامي و دستگاه هاي اطلاعاتي و امنيتي از آن موضع گيري ها و سخن پراكني هاي شيطنت آميز شيخ عبدالله به عمق توطئه دشمن پي نبردند و از كنار آن بي تفاوت گذشتند، رسانه هاي غربي كه آن گفتار مرموزانه و به اصطلاح دفاعيات نامبرده را در راستاي توطئه براندازي و جنگ نرم مي ديدند، به وجد آمدند و به پايكوبي و شادماني برخاستند و جاروجنجال هاي تبليغاتي به راه انداختند. روزنامه نيويورك تايمز از شيخ عبدالله نوري به عنوان «مارتين لوتر انقلاب ايران»! ياد كرد و او را اصلاح گر ديني خواند! روزنامه الشرق الاوسط (چاپ بيروت) از شيخ عبدالله به عنوان چهره اي كه راه را براي پايان دادن به «خمينيسم» هموار كرده است نام برد و همين روزنامه چند روز بعد شيخ عبدالله نوري را «بوريس يلتسين» ايران خواند كه مي تواند «سوت پايان نظام جمهوري اسلامي ايران را به صدا درآورد»! روزنامه گلوب اند ميل (كانادا) نوشت: «نوري اولين روحاني اي بود كه گفت اگر فلسطيني ها خواستار صلح با اسراييل هستند ما كه هستيم كه به دنبال جنگ باشيم» و ... ادامه دارد پي نوشت ها : 1)مورخ انقلاب اسلامي 2)همان، ص127. 3)صحيفه امام، ج21، ص405. 4)عبدالله نوري، همان، ص175. 5)ناظم الاسلام كرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، به اهتمام علي اكبر سعيدي سيرجاني، تهران، آگاه، 1361، ص22. 6)عبدالله نوري، همان، ص51. 7)آرشيو بنياد تاريخ پژوهي ايران معاصر، بخش خاطرات، خاطرات مردم پيشوا و ورامين از 15 خرداد 1342. منبع:نشريه 15 خرداد شماره 22
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 389]
-
گوناگون
پربازدیدترینها