واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
منافقين اصلاح طلب!(4) نويسنده: دكتر سيد حميد روحاني(1) جستارهايي پيرامون ريشه هاي فكري مدعيان اصلاح طلبي در سه دهه اخير (4) 2. تعارض مباني فكري و سياسي امام در منع دخالت آقاي منتظري در سياست اشكال ديگر در دفاعيات شيخ عبدالله به منظور به زير سؤال بردن امام اين است كه وي مي گويد: ... آيا اين مدعا كه حضرت امام، آيت الله منتظري را از دخالت در سياست يا بيان نظرات سياسي خود منع كرده اند، با مباني فكري و سياسي امام تعارض ندارد؟ امامي كه مي گفت ديانت ما عين سياست ماست و سياست ما عين ديانت ماست، آيا ممكن است كسي را مكلف به عدم دخالت در سياست بنمايد. آيا تكليف يك مرجع تقليد ديگر مبني بر عدم دخالت در سياست معنا دارد و براي فقها قابل قبول است...؟ چگونه امكان دارد مرجعي كه قسم مي خورد والله اسلام تمامش سياست است، فرد مسلمان يا فقيه و يا مرجع تقليدي را از دخالت در سياست منع نمايد؟ اگر اسلام تمامش سياست است، آيا تكليف به يك مسلمان مبني بر عدم دخالت در سياست به معناي تكليف به بي ديني نيست...؟ (2) نخست اينكه شيخ عبدالله نبايد از ياد ببرد كه امام حكم 68/1/6 درباره آقاي منتظري را با شرط و قيد به اينكه در سياست دخالت نكند مسكوت گذاشتند. دوم آنكه معناي عدم جدايي دين از سياست اين نيست كه هر انسان ناآگاه، نادان، بي اطلاع و فاقد شعور سياسي مي تواند هرچه عقل ناقص او اقتضا دارد و يا عناصر مرموز وابسته به سازمان هاي جاسوسي و باندهاي نفوذي براي او ديكته مي كنند در بوق و كرنا بدمد؛ هرچند صددرصد به زيان اسلام، انقلاب و كشور باشد. دخالت در سياست نيز مانند ديگر مسائل اسلام شرايطي نيز مانند ديگر مسائل اسلام شرايطي دارد. همان طور كه از انسان بيمار، سفيه و نابالغ روزه گرفتن ساقط است، همان طور كه سفر حج، استطاعت مي خواهد و اجراي امر به معروف و نهي از منكر شرايطي دارد، دخالت در سياست نيز از نظر اسلام داراي شرايطي مي باشد و اين گونه نيست به كسي كه اصولاً فاقد بينش سياسي مي باشد و ساده لوح و تاثير پذير است رخصت دهند كه با اظهار نظرهاي نارسا و ساده لوحانه خود، اسرار سياسي- نظامي كشور را بر باد دهد و جو را به نفع دشمنان متشنج سازد. اگر اسلام چنين دين خام و بي ريشه اي باشد كه به هر انسان ساده كه از الفباي سياست بي خبر است به عنوان اينكه «دين از سياست جدا نيست» اجازه دهد كه در مسائل حياتي، اساسي و سرنوشت ساز كشور و نظام دخالت كند و بي پروا هر آنچه را كه مي داند برملا سازد، نمي تواند در جهان امروز به عنوان يك دين مترقي، پيشتاز و پويا تداوم داشته باشد. سوم آنكه شيخ عبدالله يا به علت بي اطلاعي از اختيارات «ولي فقيه» و يا از روي بي اعتقادي به امام، خواسته است امام را نيز مجتهدي در حد آقاي منتظري بنماياند؛ از اين رو آورده است كه «آيا تكليف يك مرجع تقليد ديگر... معنا دارد!...» شيخ عبدالله بايد بداند كه حكم «ولي فقيه جامع الشرايط» بر همه مجتهدان، فقها و مراجع، واجب الاجرا مي باشد؛ بگذريم از اينكه آقاي منتظري اصولاً هم طراز امام نبود و در مرتبه امام قرار نداشت؛ او از شاگردان امام بود و شرايط لازم مرجعيت را كه بيش از علوم حوزوي نداشت و از ديد حضرت امام در مسائل اجتماعي و حكومتي اصولاً مجتهد نبود چنانكه امام اعلام مي دارد: يك فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه ها هم باشد ولي نتواند مصلحت جامعه را تشخيص دهد و يا نتواند افراد صالح و مفيد را از افراد ناصالح تشخيص دهد و يا به طور كلي در زمينه اجتماعي و سياسي فاقد بينش صحيح و قدرت تصميم گيري باشد، اين فرد در مسائل اجتماعي و حكومتي مجتهد نيست و نمي تواند زمام جامعه را به دست گيرد... (3) چهارم جا دارد شيخ عبدالله و نيز غرب باوران و روزنامه نگاران قبيله روشنفكري كه قبله گاه آنان جهان غرب است توضيح دهندكه اگر ديار غرب و به اصطلاح «مهد آزادي و تمدن»! چنين جرياني روي دهد و در شرايطي كه كشورشان با جنگ ويرانگر 8 ساله و ترورهاي داخلي و تحريم اقتصادي و ... دست به گريبان است يكي از چهره هاي سياسي، يا علمي يا مذهبي كشورشان به علت تاثيرپذيري از دشمنان و يا روي سفاهت و ناداني يا روي لجاجت و خودخواهي و قدرت طلبي به فاش كردن اسرار نظامي و سياسي كشور دست بزند و با سخنراني ها و نامه پراكني هاي بي جا و ناروا جو را متشنج كند و زمينه تضعيف روحيه رزمندگان، دلسردي مسئولان و نوميدي مردم را فراهم سازد و آب به آسياب دشمنان برون مرزي و تروريست هاي درون مرزي بريزد، با او چه برخوردي مي كنند؟ آيا با دستاويز اينكه «دخالت در سياست وظيفه همه شهروندان است و همه آزادند آنچه را كه مي فهمند و تحليل مي كنند بر زبان و قلم آورند»! زير پاي او گل مي ريزند و فرش زربافت مي گسترانند تا راحت تر به جوسازي و سمپاشي ادامه دهد يا او را با عناوين خائن، مزدور، ميهن فروش، بيگانه پرست و ... به صلابه مي كشند و دهان او را مي دوزند؟ پنجم عقل سليم در اين مورد چه مي گويد و عقلاي قوم در برابر چنين عنصري كه به آساني آلت دست دشمنان قرار مي گيرد و نقشه ها و توطئه هاي آنان را ندانسته و نسنجيده در گفتار و نوشتار خود در بوق و كرنا مي دمد و جو مسموم و ناسالم پديد مي آورد، چه تصميمي مي گيرند؟ آيا به بهانه اينكه «ديانت ما عين سياست ماست»، «اسلام تمامش سياست است» و «تكليف به يك مسلمان مبني بر عدم دخالت در سياست به معناي تكليف به بي ديني است»، در برابر او دست روي دست مي گذارند تا دشمنان درون مرزي و برون مرزي در پشت او سنگر بگيرند و از زبان او به تبليغات خائنانه خود ادامه دهند و كشور و نظام را تا مرز فروپاشي و جنگ داخلي پيش ببرند؟ و يا دست كم او را از اظهارنظر در مسائل سياسي باز مي دارند تا مردم و مسئولان از شر زبان و قلم او در امان باشند و راه نفوذ و سوء استفاده دشمنان بسته شود؟ ششم و مهمتر از همه آنكه حضرت امام كه براي همگان، حتي فردي عامي و ساده، در اين مملكت دخالت در سياست را واجب مي دانست چه شد كه كسي را چون آقاي منتظري - با آن همه علم و سابقه مبارزه- از دخالت در سياست منع كرد و در همان نامه 8 فروردين كه اين آقايان بدان استناد مي كنند، هشدارهايي دلسوزانه به او داد؟! به راستي جز آن است كه شرايط ويژه روحي و فكري آقاي منتظري آنچنان بود كه منادي عدم جدايي دين از سياست، دخالت ايشان را در مسائل سياسي، غير شرعي مي دانست! همين حد از شناخت امام براي مدعيان خط امام كافي نيست كه بفهمند اگر امام كسي را به مصداق، از دخالت در كاري منع كرد حجت شرعي و سياسي بر ماست؟! 3. تاكيد بر دخالت آقاي منتظري در همه امور مملكت با استفاده از برخي سخنان امام شيخ عبدالله آورده است: ... وقتي امام در نامه 1368/1/8 مي فرمايند من صلاح شما و انقلاب را در اين مي بينم كه شما فقيهي باشيد كه نظام و مردم از نظرات شما استفاده كنند، آيا مسائل نظام عبادات، احكام متعارف حواشي عروه و مسائل فردي است يا مسائل سياسي، فرهنگي، اقتصادي و ... حوزه عمومي منظور امام است... جمله نظام و مردم از نظرات شما استفاده كنند، چه معنايي دارد؟ آيا نظام قرار است در شكيات نماز از ايشان بهره بگيرد و يا در مسائل مربوط به اداره نظام و كشور... (4) نمي توان باور كرد كه جمله «نظام و مردم از نظرات شما استفاده كنند» براي برخي تا آن پايه پيچيده و مبهم و نامفهوم باشد كه به توضيح و تفسير نياز داشته باشد. روشن است كه نظام جمهوري اسلامي در مورد بسياري از مسائل اقتصادي و اجتماعي و امور ديگر كشورداري نيازمند به اين است كه كارشناسان اسلامي در حوزه هاي علمي به بررسي و تحقيق بپردازند و نظرات اجتهادي- فقهي ارايه دهند؛ مسائلي كه پس از گذشت سال ها از انقلاب اسلامي، هنوز به درستي حل نشده اند؛ مانند مالكيت در اسلام و حدود آن، زمين و تقسيم اراضي، انفال و ثروت عمومي، پول و ارز و بانكداري، بانك اسلامي، مزارعه و مضاربه، رهن و اجاره، حدود و ديات، حقوق بين المللي و تطبيق آن با احكام اسلام، موضوعات هنري مانند موسيقي، تئاتر و سينما، مسائل پيچيده طبي مانند پيوند اعضاي بدن، حدود آزادي هاي فردي و اجتماعي، و ده ها موضوع پيچيده ديگر كه مورد نياز امروز مردم مسلمان است، از مسائلي مي باشد كه بايستي در حوزه هاي علمي از طرف فقهاي ديني و كارشناسان اسلامي مورد بررسي، ارزيابي، كارشناسي و تبيين و تشريح قرار بگيرد و راه هاي عملي و قابل اجراي بهتر آن، طبق موازين ديني نشان داده شود. امام در نامه 68/1/8 به آقاي منتظري رهنمود داده است كه به جاي سخنراني و جوسازي عليه نظام جمهوري اسلامي و دخالت هاي نابجا در امور اجرايي، قضايي و قانون گذاري كشور و امر و نهي قيم مآبانه و غيرقانوني، خوبست همانند فقهاي ديگر حوزه ها، به بحث و تحقيق پيرامون مسائل پيچيده و حل نشده اسلامي بنشينند و راه حل هاي عملي نشان دهند تا «نظام و مردم از نظرات» آنان در راه استواري و اجراي قانون قرآن، بهره بايسته و شايسته بگيرند. شيخ عبدالله از آنجا كه نمي خواهد بر مبناي صحيح و منطقي و عقلاني و مورد قبول علماي حوزه و انديشمندان و فرهيختگان رفتار كند، گمان كرده است «استفاده نظام و مردم از نظرات» آقاي منتظري در رهنمودهاي امام آمده است يا بايد به شكل نامه و اعلاميه پراكني و ايراد سخنراني هاي جنجالي عليه نظام و دخالت در امور جاري كشور باشد يا به بيان شكيات و سهويات و ديگر مسائل روشن عبادي محدود گردد. به عبارت ديگر از ديد شيخ عبدالله نوري يك عالم ديني و فقيه مذهبي يا بايد جارچي باشد و يا مسئله گو و راه سومي ندارد! بايسته يادآوري است كه اين جمله امام را: «نظام و مردم از نظرات شما استفاده كنند» حتي اگر برخلاف واقع، معني و تفسير كنند و ادعا نمايند كه مقصود امام اين است كه آقاي منتظري در مسائل جاري كشور و رتق و فتق امور نظارت و دخالت مستقيم داشته باشد، بي ترديد نمي توانند بگويند كه اين نظارت و دخالت بايستي با كارشكني، غوغاسالاري، اعلاميه پراكني و سخنراني عليه نظام صورت بگيرد بلكه بايد به صورت مشاوره، راهنمايي و ديگر شيوه هاي عقلايي كه از نظر اسلام پسنديده و در دنيا نيز مرسوم است دنبال شود و اين حق همه شهروندان است؛ همه بايد نظريات، پيشنهادات و انتقادات خود را به دور از هر گونه جنجال آفريني، به مسئولان نظام اسلامي برسانند و آنان را در اداره صحيح كشور ياري كنند؛ نه اينكه دستيار دشمنان اسلام و كشور شوند و خوراك براي راديوهاي بيگانه تهيه كنند. پي نوشت ها : 1)مورخ انقلاب اسلامي 2)عبدالله نوري، ص191-190. 3)صحيفه امام، ج21، ص178-177. 4)عبدالله نوري، همان، ص187. منبع:نشريه 15 خرداد شماره 22
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 405]