واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
چند کتاب جديد 1390 چشمان کاملاً بسته کمي باز يک چيزي بين فرويد وکوبريک آرتور شنيتسلر (1931- 1862) را تالي فرويد درادبيات دانسته اند؛ اين دو تقريباً همسن، ساکن يک محله در وين وهر دو پزشک با گرايش به روان شناسي بودند که با هم مکاتبه هم داشتند اما عجايب روزگار هرگز با هم ملاقات نکردند. شنيتسلر پس از مدتي طبابت را کنار گذاشت وشروع به نوشتن نمايشنامه ها و داستان هاي روان شناسي - روانکاوي کرد اما فرويد چون به گفته خودش «نمي توانست مثل شنيتسلر خوب بنويسد» به طور جدي وارد کار ادبيات نشد. (اين هم از معايب ادبيات وذوق نويسندگي) فضاي داستن هاي شنيتسلر، اتريش (خصوصاً وين) درعصر امپراتوري است واز اين نظر براي رمان خوان هاي حرفه اي که از روسيه تزاري، انگليس ويکتوريايي و فرانسه پس از انقلاب خسته شده اند بايد جديد وجالب باشد. (هر چند اين فضا به روسيه نزديک تر است) کتاب حاوي دو داستان حدوداً 100 صفحه اي غير مرتبط است. (تمام داستان هاي شنيتسلر همين طور کوتاهند) «بازي در سپيده دم ورويا» قصه يک افسر است که مي خواهد با قمار براي دوست مقروضش هزار گولدن پول جور کند ولي در بازي بلايي سرش مي آيد که مرغان آسمان بايد به حال خودش بگريند. خواننده اول فکر مي کند که منظور از بازي در سپيده دم همين بوده، اما در سپيده دمي ديگر، بازي ديگري در مي گيرد که سرانجام با گريه مرغان آسمان و زمين به پايان مي رسد. «رويا» داستان فيلم «آيزوايدشات» استنلي کوبريک است. کوبريک آن قدر شيفته اين قصه بود که امتياز تبديلش به فيلم را در 1970 خريد و پس از 29 سال تأمل در 1999 از آن فيلم ساخت. باز هم بل بگيريد. بيليارد در ساعت نه ونيم / هاينريش بل/ ترجمه کيکاووس جهانداري / نشر ماهي / هاينريش بل از آن نويسنده هايي است که معمولاً ساده وسرراست مي نويسد وخواندن داستان هايش اگر بل باز باشيد- چندان وقتي نمي گيرد. اما اين کتاب از آن توبميري هانيست؛ داستان شگرفي است با روايت پيچيده وسيلاني که آدم را به ياد «زنده به گور» فالکنر يا «گفت وگو در کاتدرال» يوسا مي اندازد واگر يک لحظه شش دانگ حواستان نباشد. رشته اموراتش از دستتان در مي رود. بي خود نيست که مترجم در ابتداي کتاب علاوه بر مختصري گره گشايي، توصيه کرده کتاب را بي وقفه بخوانيد ودر آخر هم شجره نامه فهمل ها (قهرمانان کتاب) را آورده تا کمتر گيچ بشويد. هومر در قرن بيستم گزيده شعرهاي جورج سفريس/ ترجمه عبدالله کوثري/ انتشارات مرواريد/ جورج سفريس در1900 ميلادي درترکيه عثماني به دنيا آمد (آن موقع يوناني درکار نبود.) بيشتر عمرش را به سفرهاي ديپلماتيک - عمدتاً درانگليس - گذرانده نوبل ادبيات را در1963 گرفت ودر 1971 در دوره ديکتاتوري ژنرال ها در آتن مرد. پدرش سياستمداري معروف و عضو آکادمي آن وشوهر خواهرش دوست و رقيب ادبي او وبعدها رئيس جمهور يونان بود. سفريس به آثار تي. اس. اليوت، هومر و از را پاوند عشق مي ورزيد واشعارش- که بهترين هايش در اينجا گرد آمده اند- آدم را بد جوري به ياد اين سه نفر مي اندازد. يک عاشقانه کوچک جنگلي شب هفتمين بدر/ ويکتورياهالت/ ترجمه طاهره صديقيان/ کتابسراي تنديس/ اين کتاب، داستان زندگي هلنا ترانت را از بيستمين سال حکومت ملکه ويکتوريا تا سال مرگ ملکه (1901 - 1859) بازگو مي کند. پدر هلنا يک دانشجوي انگليسي آکسفورد بوده که درسفري به جنگل هاي سياه عاشق شاهزاده خانمي آلماني مي شود و به رغم تمام مخالفت ها با او ازدواج مي کند. هلنا دوباره به جنگل هاي سياه مي رود تا داستان عاشقانه والدينش را تکرار کند. اما عشق هميشه اول آسان مي نمايد. قبلاً درجنوب آلمان شب هفتمين بدر را جشن مي گرفتند ومي گفتند که لوک - رب النوع شرارت - دراين شب به زمين مي آيد؛ نام اين کتاب از اين افسانه آمده است. منبع:همشهري جوان 31
#سرگرمی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 391]