تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):ربا خوار از دنيا نرود، تا آن كه شيطان ديوانه اش كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821033418




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطراتی کوتاه از علامه محمدتقی جعفری


واضح آرشیو وب فارسی:هجرت نیوز: همزمان با برگزاری همایش «ققنوس اندیشه» یادبود هفدهمین سالگرد عروج علامه فقید، مرحوم محمدتقی جعفری (رحمت الله علیه) به دعوت دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان) که امروز با محوریت تبیین آثار و اندیشه های علامه محمدتقی جعفری برگزار می شود، ضمن اشاره به جایگاه علم و دانش، خاطراتی کوتاه از آن استاد فرهیخته، تقدیم می گردد. در فضیلت دانش و تعلیم و تربیت، همین بس که نام ارباب معرفت در کنار نام خداوند و بزرگان و فرشتگان او یاد شده و پروردگار عالمیان به برتری اهل علم اشاره فرموده و مقام ایشان را در کنار اهل ایمان، در نظر گرفته است. در اولین کلمات وحی به پیامبر بحث «آموختن و یاد دادن» بیان شده است. «اقرا و ربک الاکرم، الذی علّم بالقلم، علّم الانسان مالم یعلم»(سوره علق) سخن از تعلیم به میان آمده و جانها را نوازش داده است، برای دانستن مقام و منزلت معلم در آیات کافی است تا قرآن کریم، نهج البلاغه، احادیث و روایات، نوشته ها، دیوان اشعار و سخنان بزرگان را مرور کنیم، آن گاه به عظمت و ارزش آن مقام والا بهتر پی خواهیم برد. در آیه ای دیگر می خوانیم: «یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتو العلم درجات»،(سوره مجادله آیه ۱۱) خداوند آنان را که ایمان آورده و آنان را که دارای علم اند، چندین درجه بالا می برد. و یا: «قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انما یتذکر اولوالالباب»(سوره زمر آیه ۹) بگو آیا آن هایی که می دانند با آن هایی که نمی دانند برابرند؟ بر همین اساس است که تعلیم و تربیت از شئون الهی است و خداوند این موهبت را به پیامبران و اولیای خویش ارزانی فرموده است، تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند. انسان نیز با پذیرش این مسئولیت، نام خود را در واژه مقدس «معلم» ثبت می کند و این دست توانای معلم است که چشم انداز آینده انسان ها را ترسیم می کند و حضرت علی(ع) می فرماید: دانشمندان تا روزگار باقی است پایدارند، بدن هایشان خاک می شود و آثار آنان در قلب ها موجود می باشد. از جمله اساتید و معلمان معاصر کشورمان که بر قلبها ماندگار ماند حکیم علامه محمد تقی جعفری (ره) بود، کسی که از معلمان و اندیشمندان معاصر و بنا به فرمایش امام خمینی(ره)، ابن سینای زمان بود. تالیف بیش از ۱۵۰ اثر منحصر به فرد، به خوبی معرف شخصیت آن علامه بزرگ است که مجال نوشتن را می ستاند. به عنوان نوه و کوچکترین عضو خانواده، در این مجال نیم نگاهی به گذشته های نوجوانی و به یاد آن بزرگمرد، خاطراتی از زندگی و کارهای روزمره حضرت ایشان، در طی سالهایی که درک محضرشان را می کرد، به یاد می آورم که خوشه ای است از خروار و آرامشی است برای روح و روان خویش. به مناسبت های مختلف، زمان هایی در کتابخانه ایشان حاضر می بودم و در امور دفتری اندک کمک داشتم و مواردی از صبوری، بردباری و اخلاص ایشان مشاهده می کردم. از جمله بارزترین خصوصیات علامه، برنامه ریزی، نظم و دقت در امور بود، ایشان برای امور زندگی خود اهداف و راهبردهای مشخص و جامعی داشتند.استعداد سرشار، قوّت درک، حافظه نیرومند، استقلال اندیشه، اعتماد به نفس، حق مداری و حقیقت جویی، تسلط بر منابع معرفت دینی و مبانی دانش های روز، مطالعه آثار مطرح اندیشمندان جهان، آشنایی و برخورد منتقدان، گشاده رویی، ساده زیستی، لطافت روح و صفای باطن، وفاداری و مردم داری و…. از ویژگی ها و فضایلی است که طی سالیان طولانی، آشکارا در شخصیت استاد مشاهده می شد. به طور معمول پس از انجام فریضه بامدادی، قدم می زدند و به امور منزل و باغچه می پرداختند، با اهل و عیال، صبحانه مختصری میل می کردند و از احوال یکایک جویا می شدند، اخبار روز را می شنیدند و سپس برای انجام کارهای مطالعاتی به کتابخانه می رفتند که بیشتر شامل: نگارش، مطالعه و تدریس می شد. نماز اول وقت و مراقبت و خلوص هنگام نماز، از توصیه های ایشان بود. خودخواهی و غرور را مظهر همه شکست ها و دور افتادن از روش الهی می دانست. حماسه عاشورا و نام امام حسین(ع) تاثیر عجیبی روی ایشان داشت، دگرگونشان می کرد، ارادت ویژه ای به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) داشتند و کتابهائی به نام «امام حسین(ع) شهید فرهنگ پیشرو انسانیت» و «نیایش حسین در صحرای عرفات» را به رشته تحریر درآوردند، بسیار شنیده می شد که در خلوتهای خود، اشعار یا مرثیه هایی را در مصیبت سید و سالار شهیدان و یارانش با خود زمزمه می کردند. استاد در نگریستن به طبیعت، محو جمال پروردگار و خالق عالم هستی می شدند و تفکر در این باب را عبادتی والا می دانست. قدم زدن و کوه پیمایی در طبیعت از برنامه هایشان بود، در حین پیاده روی یا کوهپیمایی گاهی به مسئله ای می اندیشیدند و در یک سکوت طولانی، آنچه از ذهنشان گذشته بود را بر زبان جاری می ساختند یا مکتوب می کردند. به هنگام حضور در مجالس سخنرانی و وعظ، تاکید ایشان بر استفاده از خودروهای ساده و حضور آرام و بدون تشریفات بود. کتابخانه ایشان فضای معنوی روح بخشی داشت، سخنان و حضور گرمشان امید بخش بود، در و دیوار کتابخانه با گلچین آیات، احادیث و جملات و اشعار هر مراجعه کننده ای را جذب می کرد، عبارات پر محتوا و آرامش بخش بود. چون به اصفهان تشریف می آوردند، دوستداران و علاقمندان ایشان پروانه وار گرد وجود ایشان پر می زدند و برای گفتگو و طرح پرسشها به منزل داماد بزرگوارشان آقای دکتر فضل الله صلواتی، حضور می یافتند و مشتاقانه به سخنان و کلمات ایشان توجه می کردند، حضرت علامه از آنها دلجویی می کردند، به خاطر دارم، طلبه ای که در مسیر دیدار ایشان تصادف کرده و با این حال خود را رسانده بود با لهجه اصفهانی گفت: “استاد برای دیدنتان، عزرائیل رو دور زدم و سر از پا نمی شناختم!”. به هنگام قدم زدن در کوی و برزن و در سفر و حضر، در محافل سخنرانی، اقشار مختلف مردم از صنوف گوناگون نسبت به ایشان ابراز علاقه و محبت میکردند و چه بسیار دوست داشتند که سوالاتشان را مطرح و با ایشان عکسی بیندازند. به یاد دارم اوایل دهه هفتاد که به دعوت هیات شاهدان عاشورا، در سالن دبیرستان ادب اصفهان حضور یافتند، جلسه باشکوه و خوبی بود و سخنرانی پرمحتوا و خوبی داشتند و به پرسشهای جوانان پاسخ می دادند، بنده هم ایشان را همراهی می کردم، با توجه به ازدحام جمعیت برای معطل نشدن به هنگام بازگشت، کفشهای خودم و استاد را تا نزدیک جایگاه سخنرانی برده بودم، متصدی حراست سالن به جهت وظیفه ای که به او واگذار شده بود، همه کفشها را جمع آوری و به بیرون انتقال داده بود، در پایان سخنرانی هر چه گشتیم از کفشها خبری نبود، خلاصه با دو کفش عاریتی مجلس را ترک کردیم و این فرصتی شد تا دانش آموزان و دانش جویان، زمان بیشتری پیدا کنند و پرسشهای خود را مطرح نمایند، استاد خنده شان گرفته بود که کاش حداقل کفشهای بهتری پیدا می کردیم! معمولا پس از سخنرانی ها، شرکت کنندگان سوالات متعددی داشتند که حتی المقدور باید استاد پاسخگو باشند، بعضا در جلسه ها فرصت پاسخگویی به تمام سوالات فراهم نمی شد، علامه وقتی همراهشان بودم به بنده می فرمودند آن دسته از سوالاتی را که به صورت مکتوب رسیده است همه را جمع آوری و موضوع بندی کنید و در دفتری ثبت و دفتر را در اختیار ایشان قرار دهیم، مجموعه خوبی شده بود، استاد می فرمودند که تکرار برخی از سوالات نشان از آن دارد که دغدغه جوانان ما روی چه موضوعی بیشتر است و در سخنرانی های بعدی روی آن بحث می کردند. پس از آزادی اسرای جنگ هشت ساله، آزادگان سرافراز، در اصفهان به دفتر ستاد آزادگان رفتند و ساعتی با آن عزیزان صحبت کردند که جلسه بسیار خوبی شد. ایّام عید نوروز با آداب و رسومش، تولد ائمه اطهار، اعیاد قربان، غدیر و… را گرامی می داشتند، به هنگام تحویل سال برای اهل خانه سخن می گفتند، عیدی می دادند و قائل به صبر، شادی و امیدواری در زندگی بودند.یک روز در حین مطالعه روی اشعار مولانا به نکته مهمی دست یافته بودند که سراسیمه از کتابخانه به قسمت بیرونی آمدند و کاملا مسئله را با جزئیات برای ما توضیح دادند و ما متعجب و متحیر به یکدیگر خیره می شدیم از این عشق و علاقمندی و اشتیاقی که به کسب علم، تحقیق و پژوهش داشتند، ایشان همواره در پی معلوم شدن مجهولی شادمان می شدند، و انصافا موفق عمل می کردند. در هنگامی یکی از نوادگان ایشان تصادف کرده بود، بنده به جهت اینکه وی کم سن و سال بود و گواهی نامه هم نداشت به اصطلاح تصادف را گردن گرفتم، استاد همان شب متوجه شدند، خصوصی مرا خواستند و گفتند: هیچگاه چیزی را به دروغ به خود نسبت نده، روانت آلوده می گردد و به شدت همه را از خلاف واقع گفتن، منع می کردند. به یاد دارم وقتی ماشین تحریرهای برقی و بعد از آن رایانه به بازار آمد از من خواستند که برای ایشان توضیح دهم و معتقد بودند علوم روز را باید فرا گرفت، در حین کار، تاکید داشتند آرام مطالب را تکرار کنم. لازمه موفقیت معلم را آرامش و دقت در بیان و انتقال مطالب و موفقیت متربی را در گرو تمرین مستمر می دانستند و تاکید داشتند علمی که تدریجی حاصل شود، ماندگار خواهد بود. بعدازظهر یکی از روزهایی که افرادی از وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش به دیدار معظم له آمده بودند، در گفتار به این نکته اشاره داشتند که همواره باید طالب علم بود، به خصوص از فراگیری علوم روز برای ارتباط بهتر با دانش آموزان و دانشجویان نباید غافل بود، به من، که پشت رایانه نشسته بودم اشاره کردند و با تواضع گفتند، الان این نوه من، به من آموزش می دهد، جایگاه معلمی دارد در علوم کامپیوتر، که بنده بسیار خجالت زده شدم. در اصفهان هر موقع ایشان تشریف می آوردند بعضی از اساتید و دوستانشان می آمدند، مثل آقایان: مهندس علوی، مهندس عبودیت، حسنعلی زهتاب، رحمت الله خالقی و… در حاشیه گفتگوها، لطیفه هایی تعریف می کردند که استاد با خنده های نمکین و زیبا با آنها همراهی می کردند. بارها برای کارهای باغبانی و آبیاری، گرفتن آبلیمو، آماده سازی هیزم برای بخاری و… با ایشان همراهی کردیم، که ضمن آموزش، فضای مودّت، دوستی و همکاری در خانواده ایجاد می شد، مشارکت کودکان و نوجوانان در امور را جدی می گرفتند. یکی از واژه هایی عاطفی که از ایشان شنیدم در تجلیل از همسرشان بود، در سخنان کوتاهی به هنگام درگذشت ایشان فرمودند: اگر موفقیتی داشته اند پس از الطاف الهی مرهون همراهی و صبوری همسرشان«جمیله خانم» بوده است و سپس به ویژگی ها و خصوصیات رفتاری و آینده نگری های ایشان اشاره کردند. وقتی دختر ایشان به علت بیماری به رحمت ایزدی پیوست، ضمن اینکه بسیار متاثر بودند به خاطر قولی که برای سخنرانی از پیش داده بودند، در دانشگاه حاضر شدند. با آن حجم گسترده کاری از عیادت بیماران فامیل و دوستان و دلجویی از آنها غافل نمی شدند، هنگام دیدار با کودکان و خویشاوندان بسیار به وجد می آمدند، شعرهایی برای نوزادان می خواندند و می خندیدند، با حیوانات خانگی مهربانی می کردند و برایشان آب و غذا می گذاشتند. شنیدن اخبار و مطالعه روزنامه ها از برنامه های ثابت ایشان بود و تحلیلهای مختلف را از افراد با گرایشهای گوناگون می شنیدند، حتی برای تشویق ما، برای خرید نشریات، دستمزد می دادند، می گفتند کتاب یا مجله ای هم برای خودتان بخرید، در دوران کودکی به هنگام قرائت شعر و یا سوره ای از قرآن به ما جایزه می دادند و مشوق ما بودند. همواره در زمان تحصیل از دبستان تا دانشگاه، دوستان و هم دوره ای های خود را برای دیدار و بهره گیری از سخنانشان، همراه می کردیم و استاد متواضعانه و با سعه صدر برایشان سخن می گفتند و سوالات آنها را پاسخگو بودند، بعدها متوجه شدیم واقعا مشکل است به زبان کودک و نوجوان سخن گفتن و ایشان با این اندیشه والا و حجم کارها، در این حرکت موفق عمل می کردند. به هر مناسبتی به نوه هایشان برای مطالعه، کسب علم و فعال بودن تاکید می ورزیدند، از توصیه هایشان این بود که به پدر و مادرتان احترام ویژه بگذارید، دستشان را ببوسید و بر دیده گذارید. یکی از مهمترین خاطرات من از ایشان در دوران دبستان شکل گرفت و بسیار برایم ماندگار و تاثیرگذار بود، به مناسبتهایی که بچه ها دور هم جمع می شدیم، از مشکلات و انحرافات احتمالی جامعه می گفتند و آگاهمان می کردند و قدرت شناخت و آگاهیمان را افزایش می دادند و اینکه چگونه برای کارهایی که با ارزشها منافات دارد با قدرت و قوت «نه» بگوییم، بزرگتر که شدیم به ما یادآور می شدند که در همراهی و حمایت از گروه ها و تشکلها دقت ورزیم، تا اسباب دست و بازیچه گروهها و باندها نشویم که خدای نکرده دنیا و دینمان تباه نشود. استاد به دامادهایشان که از بهترینهاشان می دانستند، علاقمند بودند و برخی از امور را با آنها و دختران و پسران و نوه ها مشورت می کردند، داماد اول ایشان مرحوم مهندس عبدالعلی مصحف و داماد دومشان جناب آقای دکتر فضل الله صلواتی هر دو اهل اصفهان، داماد دیگر دانشمند مکرم آقای منوچهر صدوقی(سها)، مهندس حسن مجرد، روانشاد ناصر حق زاده و مهندس ربیع اولی که همواره با استاد در ارتباط بودند، فرزندان گرامی ایشان دکتر غلامرضا، علیرضا و جلال الدین جعفری هستندکه خدایشان موفق دارد. و چه بسیار خاطرات شیرینی که از حضرت ایشان به یاد داریم که در فرصتهای مناسب باید بدان اشاره کرد. استاد علامه محمّدتقی جعفری رحمه الله علیه، این حکیم عارف، دین پژوه فرزانه، فیلسوف والامقام و فقیه برجسته معاصر که از چهره های ماندگار تاریخ حکمت دینی در جهان اسلام بود، در بیست و پنجم آبان سال ۱۳۷۷ حجاب تن از جان برکشید و راهی عالم ملکوت شد. یاد این بزرگ مرد عرصه علم و ادب و فضیلت را گرامی می داریم. در پایان از همه بزرگان و اندیشمندان و دوستان عزیزی که ادامه دهنده راه بزرگمردان تاریخ هستند، همچنین از موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری به جهت انجام رسالت بزرگ تنظیم و انتشار آثار این بزرگمرد، تشکر و قدردانی می کنیم، ای کاش در کتابهای دانش آموزان و دانشجویان و طلاب از زندگی، تفکر و اندیشه های، این شخصیت ها بیشتر استفاده می شد، تا از آن در جهت مصالح و ارتقاء جامعه بهره برده شود. با جمله ای از ایشان درباره نیایش این مطلب را به پایان می رسانیم. «مرغ روح در حال نیایش از تنگنای قفس تن رها گشته، پروبالی در بی نهایت می گشاید. اگر این پرواز صحیح بوده باشد، دیگر برای روح برگشتن و محبوس شدن در همین قفس خاکی امکان پذیر نخواهد بود؛ زیرا پس از چنین پروازی، کالبد خاکی او هم چون رصدگاهی است که به سوی بی نهایت نصب شده و دیده از نظاره به آن بی نهایت نخواهد پوشید. در همه اوقات و همه لحظات زندگانی، نیایش برای ما امکان پذیر ست؛ زیرا همیشه روزنه هایی از دیوارهای این جهان کهن سال بر بی نهایت باز است و ما از رصدگاه این کالبد خاکی، همواره می توانیم آن سوی جهان را نظاره کنیم. اما گویی سرود نیایش که از اعماق جان برمی آید، به خاموشی مطلق در جهان طبیعت شور و اشتیاقی دارد. شاید روح انسانی در خاموشی مطلق، راز دیگری احساس می کند. آری، نیایش شبان گاهی، لذت وصف ناپذیری دارد.» (رحمت الله علیه) من آب شدم سراب دیدم خود را دریا گشتم حباب دیدم خود را آگاه شدم غفلت خود را دیدم بیدار شدم به خواب دیدم خود را وحید صلواتی


یکشنبه ، ۲۴آبان۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: هجرت نیوز]
[مشاهده در: www.hejratnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن