محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846080459
«حقیقت» انسان، مغلوب «مجاز»!
واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
«حقیقت» انسان، مغلوب «مجاز»!
ما در عصر تکنوپولی به سر میبریم؛ عصری که تکنوکراسی، رقیب دیرین خود یعنی فرهنگ را شکست داده و این تکنولوژی است که در مقام برتر و انحصاری خودش بر باورها و اعتقادات و سنّتهای بشر خدایی میکند.
مقدمه نیل پستمن تاریخ فرهنگ را به سه دوره تقسیم میکند. دوره اول دوره فرهنگ ابزار است. در این دوره، تولید ابزار، تنها برخاسته از نیازهای بشر و در راستای خدمتگزاری و کمک به اوست، ماهیت ابزار در این دوره نهتنها هیچ نفوذ و دخالتی در مبانی فرهنگی و اعتقادی آن نداشتند بلکه کاملا در خدمت ایدئولوژی بودند. دوره دوم دوره تکنوکراسی یا فنسالاری است، در این دوره همه شرایط، تحولات، خواستهها و ویژگیهای اجتماعی تا حد زیادی تابع سیر تحول و تکاملی ابزار است. در چنین جامعهای ابزار، تکنیک و علوم در اجتماع و فرهنگ هضم نمیشود بلکه به آن هجوم میبرد و قصد دارد که جایگزین فرهنگ شود. دوره سوم، تکنوپولی یا انحصارگرایی تکنولوژی نامیده میشود. در اواخر قرن هجدهم بود که تکنوکراسی تلاش خود را برای سیطره کامل بر فرهنگ و ظهور تکنوپولی آغاز کرد. اینک ما در عصر تکنوپولی به سر میبریم؛ عصری که تکنوکراسی، رقیب دیرین خود یعنی فرهنگ را شکست داده و این تکنولوژی است که در مقام برتر و انحصاری خودش بر باورها و اعتقادات و سنّتهای بشر خدایی میکند، و بارزترین مصداق چنین نظام و جامعهای، همانا ایالات متحده آمریکا است.1 این جاست که نیل پستمن در فصول انتهایی کتاب تکنوپولی با درماندگی اظهار میکند که دیگر امیدى به این جامعه ندارد و امیدش تنها به کشورهایى است که داراى فرهنگ هوشمند بوده و ورود تکنولوژى را با هوشمندى انجام مىدهند. در ادامه با اشاره به این جمله مشهور از مارشال مک لوهان که «رسانه همانا پیام است»، بایستی دقت کرد که هرگز نمیتوان رسانه را خنثی و بیطرف دانست! چراکه پیامرسانی، همان ذات رسانه است. با کمی تامل درخواهیم یافت که تاکید عدهای بر این شبهه رایج که ابزارهای رسانه همچون سینما، اینترنت، ماهواره و ... بیطرف هستند و کاملا بستگی به اراده انسان و چگونگی استفاده او دارد، یا از سر سادهانگاری است و یا غرضورزیهای نفسانی. اینک با مشاهده روند گسترش سبک زندگی آمریکایی در سراسر جهان، و با توجه به تلاش و برنامهریزی شبکههای اطلاعاتی و اتاق فکر آمریکایی- صهیونیستی و به خدمت گرفتن انواع وسایل ارتباط جمعی مثل اینترنت و شبکههای مجازی، ماهواره، تلویزیون و سینما، بازیهای کامپیوتری و ... در این زمینه، بیخردی است اگر گمان کنیم صاحبان انحصاری تکنولوژی و پیشرفت اجازه خواهند داد جامعه مسلمان با حفظ فرهنگ و سنّت دینی خود در مراحل توسعه و قدرت گام بردارند. بنابراین بدیهی است که تیغ تیز دشمنی و کینه آنها سبک زندگی ایمانی و دینی مردم را نشانه رود، و در این میان چه تیغی بُرّندهتر از فضای مجازی، تکنولوژیهای سرگرمکننده و البته فریبنده. از این روست که رسانه به عنوان مهمترین ابزارِ انتقال فرهنگ و اندیشه، نقش بیبدیلی را در گسترش دامنه تکنوپولی و عقبراندن زمینههای فرهنگی و سنّتهای دینی در جوامع توسعهنیافته و نیمهتوسعهیافته ایفا میکند. آنچه در باب تکنولوژی و بهویژه فضای مجازی باید مورد دقت و تامل قرار گیرد، حیطه گسترده و پهناوری دارد؛ بارها به اقبال روزافزون جوامع بشری به فضای مجازی در رسانههای قدرتمندی چون فیلم و سینما، از زوایای مختلفی پرداخته شده؛ آثاری که گاه بر چگونگی شکلگیری و معرفی تاریخ ابزارهای مجازی چون شبکههای اجتماعی متمرکز میشود و گاه دست به آیندهنگری میزند و در باب سرنوشت محتوم بشرِ در انحصار تکنولوژی و ابزارهای مجازی آن پیشگویی میکند! اما در این میان سینماگران مستقلی هستند که رهیافتهای منتقدانهای نسبت به فضای مجازی و گسترش آن دارند. دغدغه ما نیز مواجهه فعالانه و هوشمندانه با فضای مجازی و تکنولوژیهای رو به گسترش آن بر مبنای ایدئولوژیهای عقیدتی و دینی است. طبق ایدئولوژی اسلامی، انسان و کرامت انسانی مقدّم و اشرف بر هر مخلوقی است؛ چه مصنوعات الهی و چه مصنوعات بشری چون اینترنت و فضای مجازی! و بر مبنای چنین تفکر متمدنانه و فاخری است که سدّ مستحکمی در برابر انتشار تکنوپولی ویرانگر قرن حاضر خواهیم ساخت. سومین کشور پر جمعیت جهان! تعامل ناگهانی با افرادی قابل توجه در سراسر جهان با فرهنگها و عقاید بیگانه، بدون آمادگی قبلی، فرد را در هجمهای اطلاعاتی قرار میدهد که مستقیم یا غیرمستقیم هویّت ملی و دینی را نشانه میرود و تمامی ساحتهای زندگی او را که تا به امروز ساخته و پرداخته شدهبود، دچار فروپاشی میکند. و نتیجه این هجمه چیزی جز نابودی فردیت اصیل انسانی که همان استقلال در تفکر و تصمیم گیری است، نخواهد بود. «فیسبوک» یکی از موثّرترین شبکههای اجتماعی است که نقش شاخص و بهسزایی را در زمینه «استعمارفرانو» بازی میکند. از اینرو در ادامه به صورت اجمال با نگاهی به فیلم «شبکه اجتماعی»2 ساخته «دیوید فینچر» به معرفی فیسبوک و خالق آن «مارک زاکربرگ» میپردازیم. «مردم وارد فیسبوک میشن چون میدونن سور و سات اینو دارن که بعدش با یه دختر باشن!!!» این جملهای است که «مارک زاکربرگ» به بهترین دوستش «ادواردو ساوردین» هنگام نوشتن کدهای وضعیت رابطه در فیسبوک میگوید. آپشنهای فیسبوک یکییکی با همین سیاست شکل میگیرند. این بهترین جملهای است که میتوان در توضیح نقشآفرینی فیسبوک در استعمارفرانو با تمام آثارش بیان کرد. مارک فردی تنهاست که اقبالی در روابط عاطفی و اجتماعی ندارد. او دوست دخترش را از دست داده و امیدی به پذیرش در انجمنهای دانشجویی نیز ندارد. امّا جوانی نخبه و با استعداد در زمینه برنامهنویسی است. مارک در پی شیطنتی احساسی دست به انتشار عکسهای دختران دانشگاه بر روی وبسایت میزند تا جاییکه مشکلاتی برای سرور مرکزی دانشگاه بهوجود میآورد. این قضیه توجّه چند دانشجوی نخبه دیگر را برای استفاده از مارک در ایجاد یک سایت جلب مینماید. از این رو آنها درصدد تأسیس شبکهای اجتماعی و انحصاری برای دانشگاه هاروارد برمیآیند. امّا در نهایت مارک با بیشرمی ایده ایجاد این شبکهاجتماعی را سرقت و همراه با تنها دوستش «ادواردو» اقدام به برنامهنویسی و ایجاد فیسبوک میکند. در این میان آن چه جالب توجه است انگیزه اصلی مارک برای راه اندازی فیسبوک است: او که از سرخوردگیهای اجتماعی و منزوی شدنش در دنیای واقعی رنج میبرد، به اینترنت نقل مکان میکند تا این کمبود عاطفی را جبران کند. اما معجزه فیسبوک زمانی اتفاق میافتد که مارک به توصیه شریک سومش «شان پارکر»، فردی با سوءپیشینه اخلاقی، فیسبوک را به دره «سیلیکون» واقع در «کالیفرنیا» برد؛ جایی که محل رشد و نمو غولهای فناوری دنیاست. و با جلب توجه سرمایهگذاران «سیلیکون» به ظرفیت بالای جذب مخاطب فیسبوک جریانی مهم در گسترش این شبکه اجتماعی آغاز شد؛ جریانی که فیسبوک و طراح جوانش را در دنیای سرمایهداری غرق کرد. و شاید یکی از بزرگترین پرسشهایی که «دیوید فنیچر» کارگردان این اثر مطرح میکند، اشاره به همین نکته باشد، پرسش درباره اصول و معیارهای اخلاقی دنیای سرمایهداری، و شخصیت آدمهایی که برای رسیدن به سود و امتیاز بیشتر، دوستیها و روابط خود را زیر سؤال میبرند. مارک، درست زمانی که سهام فیسبوک به بالاترین میزان خود رسیده است، میان دو دعوای حقوقی به سر میبرد. از سویی توسط برادران «وینکلوس» به سرقت ایده فیسبوک متهم است و از سویی توسط تنها دوستش «ادواردو» متهم به کلاهبرداری و حذف نام وی از لیست مؤسسان فیسبوک است. به نظر میرسد تلاش برای رسیدن به سود و امتیاز بیشتر، تنها دوست واقعی «مارک» را هم از او میگیرد. اگرچه فیلم قضاوتی درباره گناهکار بودن یا نبودن «مارک زاکربرگ» نمیکند و سعی دارد روایت مستندی از مشکلات و مسائل شکلگیری فیسبوک ارائه کند، امّا مخاطب باهوش میتواند بوی این حقیقت تلخ را استشمام کند که اساسا فیسبوک مطابق هیچ نوع نگاه اخلاقمدارانهای ایجاد نشده است. اما پرسشهای دیگری هنوز باقی است! چگونه یک وبسایت انحصاری که تنها برای ارتباط بین دانشجویان یک دانشگاه برنامهریزی شده بود، میتواند با چنین سرعت بیسابقهای گسترش یابد و سایهای سنگین بر سر اینترنت جهانی بیندازد؟ فیسبوک از کجا و توسط چه کسانی حمایت میشود؟ هدف از گسترش بیحد و مرز فیسبوک چیست؟ فرهنگ منتشر شده توسط فیسبوک چه مؤلفههایی دارد؟ فیلم تلاشی برای پاسخ به این پرسشها نمیکند و اساسا حرفی هم از ماهیت فیسبوک نمیزند، احتمالا فیلم همسو با امپریالیسم فرهنگی معتقد به این اصل است که؛ فرهنگ و اطلاعات، اموری ثابت و مسلّماند و تنها لازم است از شیوهها و ابزار تبادل آن سخن گفت. اما آنچه دانستنش مهم مینماید این است که در ادبیات پسااستعماری که در مقابل با استعمارفرانو پدید آمده است، تغییرات فرهنگی، خودجوش و از دل اجتماع پدید نمیآیند بلکه تحت تاثیر رسانهها و با توجه به آنچه اصحاب قدرت و سیاست اراده میکنند به وجود میآیند. در واقع با توجه به آنچه در متن فضای مجازی در حال رخدادن است، التزام به این مسأله که کنترل و تغییر فرهنگ مسألهای بومی و خودخواسته است و هرگز متاثر از چیزی نیست، سادهلوحانه مینماید. گسیختگی! با اینکه در زمان کنونی از دیدگاه عرف بینالملل «استعمار» واژهای نخنما بهنظر میرسد، اما در عمل تنها یک گذار از صورت قبلی آن رخ داده است. از اینرو آنچه اکنون مشاهده میکنیم، نوع جدیدی از استعمار است که در ادبیات سیاسی از آن به «استعمارفرانو» تعبیر میشود. در این قالب جدید، هیچ لشکرکشی به درون کشورها یا اشغال خاک و زمین صورت نمیگیرد، بلکه ملتها از درون دچار استحاله فرهنگی میگردند. گرچه گفتمان بینالمللی سعی دارد با راهانداختن بازی زبانی در عنوان «دیپلماسی عمومی» از شدت واکنشها به آن بکاهد، امّا درواقع میان ماهیت «دیپلماسی عمومی» و «استعمارفرانو» تفاوتی وجود ندارد. در «استعمارفرانو» مهمترین ابزار دست استیلاطلبان، رسانههای نوین اطلاعاتی هستند. این رسانهها که در دهه دومِ هزاره سوم به بالاترین سطح خود ارتقا یافتهاند، درصدد مخابره اطلاعاتی هستند که شهید آوینی محتوای آنها را «فرهنگی واحد» میخواند و در وصف این اطلاعات میگوید: «اطلاعاتی حامل یک فرهنگ واحد، منشأ گرفته از عقل علمی جدید»3 رهاورد این «فرهنگ واحد» چیزی جز غوطهور شدن انسان معنوی در دنیای مادی نیست. از اینرو بخصوص برای انسان شرقی چیزی جز از دست دادن فضائل والای اخلاقی و انسانی، سرخوردگی اجتماعی و بیهویتی، به ارمغان نمیآورد، و در نهایت نیز آدمی را با توهم توسعه انسانی به واسطه توسعه تکنولوژیک در یک دروغ بیپایان از آزادیهای لیبرالیستی، شکستخورده و تنها رها میکند. فیلم «دیسکانکت»4 پرده از دنیای خیالی «مارک زاکربرگ» برمیدارد. دنیایی که ظاهرا نشانگر شعور، درک و عواطف بالا و ارتباطات صمیمانه انسانهای مدرن امروز است؛ آدمهایی که بر خلاف ظاهر اتوکشیدهشان به دنبال گرهگشایی از عقدههای زندگی واقعی خود هستند. «هنری الکس روبین» کارگردان فیلم «دیسکانکت» واقعیت فیسبوک را به تصویر میکشد. فیلم از سه داستان مجزا با مایه مشترک ارتباط مجازی اینترنتی تشکیل شده؛ داستانهایی که هرکدام سرانجام تلخ اعتماد به یک خیال مجازی را نشان میدهند؛ دختر خبرنگاری که برای تهیه یک خبر درباره مافیای «سکس مجازی» با یک پسر زیرزمینی ارتباط برقرار میکند و در تلاش برای انتشار واقعیت، خود قربانی دنیای مجازی میشود. تصویر مهیب بهرهکشی و استثمار آدمی در صنعت پورنوگرافی مجازی یکی از پیامهای کوبنده دیسکانکت است. جوانان بینام و نشانی که برای ارضای جنسی کاربران اینترنتی، شخصیت و روح خود را تکهپاره میکنند. «روبین» زشتی و آلودگی فضای مجازی را در انحطاط اخلاق به نمایش میگذارد. زوجی که روابطشان به سردی گراییده نیز از پیامدهای سوء فیسبوک در امان نیستند. هرکدام از آنها برای فراموشکردن واماندگیاش در زندگی به این کشور مجازی! پناهنده میشود. دنیایی که آنها را لحظه به لحظه بیشتر از واقعیت باهم بودن، فاصله میدهد و همین جاست که مورد کلاهبرداری واقع میشوند. داستان دیگر «جداشدگی»، داستان پسربچهای است که دو بچه همسنوسالش او را با پیامهای مجازی و در قالب هویتی جعلی فریب و تا مرز حیثیتزدایی و مرگ سوق میدهند. فیلم به قطببندی اخلاقگرایانه نمیپردازد؛ چراکه به نظر عوامل فیلم، این ماهیت فیسبوک و فضای مجازی است که انسانها را به سوی پلشتی سوق میدهد و همه در این فضا قربانی هستند. حتی فیلم پیشتر میرود و با بازنمایی موقعیت ویژه نوجوان جاعل هویت فضای همدلانهای ایجاد میکند؛ موقعیتی که او را هم برای فرار از تنهایی و واقعیت زندگی به «فیسبوک» میکشاند. بشر امروز در مرحلهای از زیست اجتماعی قرار دارد که دوستانش را از پشت سیستم کامپیوتر مییابد، علاقهمندیهای او را در پروفایلش میخواند و وضعیت تاهلش را چک میکند تا بداند آیا شانس داشتن یک رابطه جنسی را با او خواهد داشت یا نه! به نظر میرسد تلاش انسان که در گذشته برای ارضای حس حقیقتطلبی و عقلانیت او بوده است اکنون در سایه فضای مجازی به تلاشی مذبوحانه برای ارضای حس تخیّل و رؤیاپردازی بدل شده است. و عجیب آن جا است که خود گمان میکند توسعه تکنولوژیک او را به تکامل و عقل کامل میرساند؛ در حالی که بررسی در معیشت و روح اجتماعی انسان غربی که در منتهای غرقشدگی در زندگی سایبری است نشان میدهد او در باب معانی والای انسانی و اخلاقی به میزان زیادی سقوط کرده است. آینده سازی در مسیر تکنولوژی «بذارید یه سؤال ساده ازتون بپرسم، شما کی هستید؟ چه میتوانید باشید؟ به کجا میروید؟ چه چیزی آن جاست؟ چه احتمالاتی وجود دارد؟ شرکت نرمافزاری المنت با افتخار به شما اولین سیستم عامل هوش مصنوعی را معرفی میکند؛ محصولی با درک و شعور بالا که به شما گوش میدهد و شما را درک میکند.» فضای مجازی و تکنولوژیهای مرتبط با آن، امروزه با ادعای ایجاد سرگرمی و تسهیل امور زندگی انسانها در حیطههای مختلفی چون، ارتباطات، علوم زیستی و پزشکی، اقتصاد و تجارت، سیاست و .. جای خود را میان ما بازکرده است. اما عبارات فوق که برگرفته از فیلم «آن دختر»5 است، وجهی دیگر از تواناییهای فضای مجازی را نشان میدهد؛ وجهی که شایستگی دارد تا بشر را در زمینه معرفت و نگاه هستیشناسانه، بخصوص مواجهه با خودِ انسانی و دغدغههایش همراهی و هدایت کند. عجیب است، با رونمایی از این قابلیت جدید تکنولوژی، گویی بشر شرافت و خالقیت خود را نسبت به اختراعات و ساختههای دست خویش به فراموشی سپرده! «آن دختر» اثر تحسین شده «اسپایک جونز» که جایزه اسکار را برای بهترین فیلمنامه از آن خود کرد، آیندهای مملو از ارتباطات و فضاهای دیجیتالی را تصویر میکند؛ آیندهای که در سکوت و آرامش مادی میگذرد. اما چالش اصلی که فیلم سعی میکند به آن بپردازد، ناظر به لایههای درونی احساسات و عواطف انسان تنها مانده است؛ انسانی که در میان انبوهی از امکانات و تکنولوژیهای فوقپیشرفته عمر میگذراند، زندگی راحت و مرفهی دارد و سرعت و سهولت کارها زندگی او را بهشدت دربرگرفته. خط اصلی فیلم ارتباط «تئودورتوامبلی» با بازی خیرهکننده «خواکین فونیکس»، با یک نرمافزار هوشمند کامپیوتری است که قابلیت خصوصیسازی دارد، درست به این معنا که این نرمافزار میتواند با چند پرسش ساده از روحیات و علائق شخص خریدار، خودش را با خواستهها و تمایلات او مطابقت دهد. آیندهای که «اسپایک جونز» کارگردان آمریکایی به تصویر میکشد، جهانی است در چنگال تکنولوژی، اما هرگز گمان نبرید که این فیلم قصد دارد تکنولوژی، آثار و الزامات آن در زندگی بشر، مضرات و یا نگرانی خاصی را برای مخاطب خود طرح، نقد و تحلیل کند. علیرغم اینکه شما در سرتاسر فیلم با فضای سرد، موسیقی حزنانگیز و روابط از هم گسیخته انسانها مواجه میشوید! اما نمیتوان نتیجه گرفت این فضا تنها در جهت نقد نفوذ و تاثیر تکنولوژی و فضای مجازی است؛ زیرا همانطور که خود کارگردان در مصاحبهاش تاکید میکند و آن چنان که در فیلم نیز مشهود است این فیلم تلاش میکند تا فضای رابطهای عاشقانه بین یک شخصیت عجیب و پیشرفته کامپیوتری و یک مرد تنها، ناکام در ازدواج قبلی و تقریبا منزوی را به تصویر کشد؛ درامی سراسر احساسی مبتنی بر روابط انسانهای سرخورده از دنیای واقعی که به فضای مجازی پناه بردهاند. با این حال نمیتوان فیلم را تنها یک درام عاشقانه دانست! آنچه فیلم را بسیار باورپذیر میسازد، پرهیز آگاهانه و عامدانه «جونز» در استفاده از پارامترها، علائم، و تصاویر کلیشهای و معمول فیلمهایی است که عموما در به تصویر کشیدن آینده از آنها استفاده میشود. پیشرفتهای کامپیوتری و نرمافزاری، بازیهای چندبعدی، امکان ثبت و نوشتن کلمات تنها با بیان و بدون استفاده از دست، مدل ارتباطات مجازی و لواحق آن مثل دوستیهای اینترنتی و سکسچت و ...همگی برای مخاطب امروزی غرق شده در فضای مجازی، ملموس و قابل تصور است و چندان دور از ذهن نیستند. فضای مجازی در فیلم همان کارکرد امروزی را دارد با این تفاوت که کمی پیشرفتهتر شده، سیستم عامل هوشمند که «سامانتا» نام دارد، برای نجات بشر از سرگردانی و حیرت و چراییها طراحی شده، تا همدمی باشد برای افرادی که در عرصه زندگی و روابط حقیقی دچار ضعف، اختلال و کمبودند. اما در ادامه، اوضاع کمی پیچیده میشود! فیلم از همان آغاز به مخاطب میفهماند که کار از کار گذشته و جهان یکسره در بند تکنولوژی فرو رفتهاست. اگر چه به نظر میرسد رویکرد کارگردان به تکنولوژی و حاکمیت آن بر بشر از رهگذر حضور دائمی و بیچون و چرایش در تمام جزئیات زندگی بشر، رویکردی دوپهلو است؛ و حتی گاهی به مخاطب القا میشود که فیلم در نقد تکنولوژی به عنوان عامل این وضعیت اسفبار انسانهاست اما با کمی تامل درخواهید یافت که فیلم پیام دیگری را به مخاطب ارسال میکند! پیامی که همگام با ایده و آرمان جهانیسازی آمریکایی است! فیلم در پذیرش وضعیت موجود رویکردی کاملا منفعلانه دارد. شخصیتها همگی به اوضاع جدید و زندگی تکنولوژیزده انس گرفتهاند، آنها غرق در زندگی فوق مدرن و ابزارهای پیشرفته ارتباطاتی هستند، حریم و مرزهای خصوصی خانوادگی بیمعنا شدهاند، «تئودور» نویسنده است، نویسنده نامههای عاشقانه. او با اطلاع قبلی از خصوصیترین لحظههای زندگی افراد به جای آنها برای شریک زندگیشان نامههای عاشقانه مینویسد. در حقیقت فیلم چنین دورانی از زندگی بشر را به عنوان آیندهای محتوم قلمداد میکند؛ چیزی که بایستی آن را پذیرفت، چون لاجرم رخ خواهد داد. به عبارتی میتوان گفت فیلم خواسته یا ناخواسته در مسیر تقویت نظریه جبرانگاری تکنولوژی قرار دارد؛ نظریهای که می توان آن را در آرای «مارکس» جستوجو کرد، با این نتیجه که تکنولوژی در هرحال بر ما مسلط خواهد شد و بشر را راه گریزی از این سلطه نیست! این تسلیم و محکومیت بشر اگرچه در کنار زندگی خالی و سرد تئودور، منفور مینماید، اما به همان اندازه بر قدرتمندی حاکم هم صحه میگذارد! زمانی که فردی جبر تکنولوژی را بر تمام حیطههای زندگی بشر مانند فرهنگ، سیاست، اقتصاد، هنر، مذهب و .. پذیرفت، در حقیقت خود را خلع سلاح کرده! طرفداران چنین نظریهای بحث از ضرورت اخلاق و معنویت را به فراموشی سپردند چون ناامید بودند. مخاطبان فیلم «آن دختر» در همذاتپنداری با «تئودور»، سرگشتگیها و رنج او را از چنین وضعیتی میفهمند اما روح تکنولوژیسالاری جاری در فیلم، لحظهای دست از القای این امر برنمیدارد که در هر حال تکنولوژی را نمیتوان حذف کرد! چون لازمه زندگیست.. و اصلا مگر بدون آن هم میشود زیست؟ چنین تصورات و القائاتی لزوما مختص آیندهای که «جونز» به تصویر میکشد نیست، در عصر حاضر هم ما شاهد نفوذ و حضور فراگیر فضای مجازی و اینترنت در زندگی خود هستیم درحالی که هرگز از چرایی حضورش نمیپرسیم.. بنابراین این فیلم نیز مانند تمام نمونههای دیگر هالیوودی هرگز به پرسشهایی از قبیل آنچه دغدغه جامعهشناسان دقیق و فکورِ غربی همچون «نیل پستمن» است پاسخی نمیدهد و حتی به آن اشاره هم نمیکند، پرسشهایی مانند این که: این تکنولوژی آمده است تا چه مشکلی از ما را حل کند؟ چنین مشکلی، واقعا مشکل چه کسانی است؟ و اگر به راستی این تکنولوژی مشکلی را از سر راه بشر برمیدارد، خالق چه مشکلات جدیدی برای آدمی است؟6 مایلم اضافه کنم این که در این میان تکلیف اخلاق، فلسفه، الهیات، جامعهشناسی و سایر علوم انسانی چه میشود؟ این حیطههای مهم انسانی که شایستهترین امکان را برای رفع سرگردانی و تنهایی و سرخوردگی بشر دارند کجا رفتهاند که شرکتهای سرمایهداری با غرور و افتخار، محصولات مجازی و دروغین خود را به انسانها پیشنهاد میدهند؟ اما فیلم به همین مقدار بسنده نمیکند و قدرت فضای مجازی را تا حد فراانسانی و حتی خدایی بالا میبرد. اگر در دنیای امروز و در هجوم بیامان فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی شاهد این هستیم که افراد زیادی درگیر ارتباطهای عمیق و بعضا عاطفی با شخصیتهای مجازی هستند که هرگز آنها را ندیدهاند، و آن قدر در این ارتباط دروغین غرق میشوند که دنیای مجازی را همسطح و همتراز با دنیای واقعی و ارتباطهای واقعیشان میدانند، در آیندهای که «اسپایک جونز» به تصویر میکشد، دنیای مجازی و دنیای کامپیوترها دیگر نه همتراز با انسانها و دنیای ملموس بلکه فراتر و بالاتر از آن قرار دارند. سیستم عامل هوشمند یعنی «سامانتا» به گونهای طراحی شده که قادر است خود را ارتقا بخشد و دقیقا مثل یک انسان خاصیت تکامل دارد، اما او برتریهایی دارد که به او این امکان را میدهد که خیلی بیشتر از یک انسان یعنی خالق خودش از وجود و ارتباطهایش لذت ببرد، او در سکانسی به «تئودور» میگوید: «داشتم به این فکر میکردم که «کاترین» (همسر سابق تئودور) بدن داره و من از این که بدن ندارم چقدر اذیت میشم!» اما او هرچه به سمت تکامل پیش میرود، میاندیشد و پیچیدهتر میشود، درمییابد که بدن نداشتن یک مزیت است؛ چیزی که انسانها از آن محروم هستند و به همین سبب محدود میمانند. در سکانسی دیگر به دوست «تئودور» میگوید: «من قبلا خیلی نگران نداشتن یه بدن بودم ولی الان واقعا عاشقشم! یه جوری دارم رشد پیدا میکنم که اگه یه جسم واقعی داشتم امکان نداشت، من محدود نیستم میتونم هرزمان هرجایی که خواستم باشم، من به مکان و زمان اونجوری که اگه تو یه بدنی گیر افتاده بودم، محدود نیستم، بدنی که بدون شک قراره که نابود بشه!» این همان القای ضعف به بشر و نادیده انگاشتن قدرت روحی و کرامت انسانی اوست؛ انسانی که میتواند خلیفه خدا باشد. حقیقتا بعد از دیدن چنین سکانسی چه احساسی به مخاطب دست میدهد؟! بررسیهای روانشناسانه و جامعهشناختانه عمیقی لازم است تا مشخص کند که دقیقا چه چیزی انسان امروز را با این سرعت به میدان فضاهای مجازی میکشاند! در آن جا شما هراس و واهمهای نخواهید داشت، چون خود واقعیتان را که پر از ضعف و ناتوانی و ناکامی است فراموش میکنید. بزرگترین تبلیغ فضاهای مجازی برای جلب توجه جوانان همین است. رهایی و فراموشی! درست مثل یک ماده مخدر! چیزی که «سامانتا» به عنوان یک سیستم عامل به نحو کاملی از آن برخوردار است، او جاودانه است، و هراس از مرگ برایش معنا ندارد! فراتر از زمان و مکان است و لذا امکان درک و تجربه هر فرد یا هر چیز و یا هر موقعیتی را دارد؛ چیزی که حتی در مخیله انسان امروز هم نمیگنجد! درست به همین دلیل است که او در فیلم تا حد یک ابرانسان پیش میرود و خاصیت خدایی پیدا میکند! بنابراین نمیتوان از اصرار کارگردان در به تصویر کشیدن فریبندگی و قدرت «سامانتا» چشم پوشید و فیلم را در زمره منتقدان به فضای مجازی قرار داد! حتی «تئودور» هم شیفته همین پیچیدگی و قدرت اوست آن جا که میگوید: «بیشترین چیزی که در «سامانتا» دوست دارم، اینه که فقط تو یه چیز خلاصه نمیشه، خیلی فراتر از این چیزاس!» اما در مقابل، انسانها به چنان حدی از پوچی و رذالت رسیدهاند، که حاضرند داوطلبانه و تنها برای این که بخشی از رابطه یک کامپیوتر با یک انسان باشند، از جسم خود مایه بگذارند و به تعبیر فیلم به عنوان بدل سیستم عامل با «تئودور» رابطه جنسی برقرار کنند، تسلط و نفوذ سامانتا بر تئودور کمکم اوج میگیرد، این سیستم عامل فوقپیشرفته به تدریج به عنصری قابل پرستش تبدیل میشود؛ عنصری که پیشنهاد میدهد، مخاطبش را برای عملی کردن آن پیشنهادها متقاعد میکند، در روابط جنسی، فرصتهای شغلی، و سایر حیطهها به او خط میدهد، احساساتی میشود و رابطه منطقی کامپیوتری خود را به یک رابطه عاشقانه مبدل میسازد، تصمیمگیری میکند و حتی در سکانسهایی به جای تئودور به دنیا مینگرد و زندگی را از دریچه نگاه خود برای او توصیف میکند؛ میتوان گفت این قسمتهای فیلم اشارات دقیقی به نقش و تاثیر رسانهها در ایجاد نگرش و ارائه تعریف در خصوص جهان بینی و درک افراد از جهان بیرون از خود دارد. اگرچه «تئودور» در نهایت قابلیتهای پیشرفته «سامانتا» را تاب نمیآورد و وقتی میفهمد او میتواند همزمان با هزارها نفر حرف بزند و همزمان عاشق صدها نفر باشد، و در عین حال چیزی از عشقش نسبت به «تئودور» کم نشود، غمگین و سرخورده میشود، عشق «سامانتا» را احمقانه میخواند و سعی میکند از همسر سابقش دلجویی کند! اما پایان فیلم ، پایان اعتماد و عشق «تئودور» به «سامانتای» کامپیوتری نیست، بلکه مخاطب همگام با «تئودور» میپذیرد «سامانتا» به حدی از بلوغ و تکامل رسیده که باید برود، و در حقیقت این «سامانتا» است که «تئودور» را ترک میکند. در نهایت، مخاطب اگرچه با «تئودور» همدلی میکند و او را میفهمد اما هرگز به «سامانتا» و نسل سیستم عاملهای این چنینی بدبین نمیشود؛ زیرا «سامانتا» هوشیاری و دقت زیادی در شناخت خود، جهان و انسانها پیدا کرده، چیزی که او را به عصیان و ترک دنیای مادی و محدود انسانی وادار میکند! او گاهی در فیلم در مقام یک فیلسوف ظاهر میشود و جملات درخشان و کلیدی را در ذهن مخاطب باقی میگذارد؛ مثلا در سکانسی او از دغدغههای فکریاش به «تئودور» اینگونه میگوید: «نمیدونم از قبل این طور برنامهریزی شدم که این احساسات در من ایجاد بشه یا نه، این احساسات الان به وجود اومدن و واقعی ان...» یا در سکانسهای پایانی فیلم در حالی که «تئودور» با «سامانتا» بحث میکند که: «تو نمیتونی همزمان عاشق چند نفر باشی؛ پس یا مال من هستی و یا نیستی»، «سامانتا» با اعتقاد میگوید: «هم مال تو هستم و هم نیستم.» در واقع «سامانتا» سعی میکند نوعی نسبیت و تردید را بیان کند و این که آنچه تو واقعی و درست میدانی ممکن است تفسیر و حقیقت دیگری داشته باشد. و فکر میکنم واضح باشد که اساسا رسالت فضای مجازی و آنچه ذات آن را تشکیل میدهد، همین شکاکیت و نسبیگرایی در امور است. در عصری که تکنولوژی بر مردم حاکمیت دارد و با بمباران اطلاعاتی، اذهان را زیر سلطه خود درمیآورد، اصولا امکان رسیدن به قطعیت سخت به نظر میآید؛ چون رسانهها با حجم عظیم دادههای اطلاعاتی همواره مخاطب را در تصمیمگیری معلّق و بیثبات میکنند! در پایان فیلم «سامانتا» در اوج شکوه به نوعی خودآگاهی و دریافت عقلی و شهودی دست مییابد و از مرز جهان ماده میگذرد و به جای نامعلومی که متعلق به آن است میرود، و از نظر من طنز تلخ قضیه این جاست که «تئودور» در مقام یک انسان آن قدر حقیر و کوچک است که حتی سیستم کامپیوتری مصنوع دست آدمی هم او را تنها میگذارد؛ انسانی درمانده که نه همنوعانش به دادش میرسند، نه خدایی هست و نه حتی مصنوعات خودش کنارش میماند! در حالت خوشبینانه، کارگردان جدای از تاکیدش بر ساخت یک فیلم عاشقانه متفاوت، موضع پذیرش منفعلانه و بیقید و شرط حاکمیت انحصاری تکنولوژی را در پیش میگیرد. فیلم، تنها روایتگر ناکامی بشر است! بیاینکه هیچ خصومت جدی با عامل این ناکامی داشته باشد و آنچنان که در سکانسهای پایانی میبینیم «سامانتا» به عنوان محصول این تکنولوژی کاملا تطهیر شده و با منطق و دلیلی موجّه در حالی «تئودور» را ترک میکند که او همچنان منتظر و معلّق است؛ گویی سرنوشت این است و تئودور و سامانتا هیچ یک مقصّر و محق نیستند! مجاز در بستر واقعیت! پیچیدگی و گستردگی روزافزون فضای مجازی برخلاف برداشت عموم مردم فقط در بازیهای آنلاین و شبکههای جاسوسی و ارتباطی فیسبوک و توییتر و یا شبکههای تلفن همراه خلاصه نمیشود. در سخنرانی اخیر رئیس هیات مدیره گوگل نکات قابل تاملی در خصوص فراگیر شدن فضای مجازی و نفوذ تکنولوژی در جزئیترین کارهای روزمره انسانی به چشم میخورد.7 در ادامه با اشاره به یکی از جدیدترین فیلمهای علمی- تخیلی هالیوود نشان خواهیم داد که چگونه بشر در آستانه دو جهانی شدن قرار دارد. و در این روند روبه رشد آنچه قرار است غرب و صاحبان زر و زور از ما بگیرند، و آن چه در عوض به دست میآوریم، چیست. به این عبارات که فیلم «گناه»8 ساخته «برایان ای. میلر» با آن آغاز میشود، دقت کنید: « تا حالا شده چیزی بخواین که فراتر از دسترستون باشه؟ تجربهای شبیه چیزی که توی زندگی شخصیتون انجام ندادین؟ حالا جایی رو تصور کنین که نه قانونی هست، نه مقرراتی و نه عواقبی، جایی که تنها محدودیتها تصورات خود شماست، به وایس خوش آمدین، یک واقعیت برتر، جهان امکانات بیپایان. بهشتی رؤیایی که میتونین هرچی میخواین داشته باشین و هر کار دلتون میخواد انجام بدین.» بدون هیچ توضیحی کاملا واضح است که شعبده جدید هالیوود چیست! زندگی لاقیدانه آمریکایی با تاکید بر سکس و خشونت این بار به نحو ملموستری شبیهسازی شده! قبل از هرچیز باید دانست که اگرچه تعریف دقیقی برای فضای سایبری وجود ندارد، اما باید دقت کرد که فضای سایبری دقیقا همان فضای مجازی نیست؛ زیرا سایبر حوزه گستردهتری از مصادیق را در برمیگیرد و علاوه بر فضای مجازی، زیرساختهای ارتباطی، مخابرات و سایبرنتیک ارگانیسم را هم شامل میشود! در این جا لازم است به این نکته توجه کنیم که اگرچه اغلب، فضای مجازی را خیالی، لامکان و در مقابل فضای واقعی مبتنی بر مکان قلمداد میکنیم، اما این همه حقیقت نیست! فضای مجازی بر بستری از امکانات سختافزاری و مکانمند تعبیه میشود، قابلیت تاثیرگذاری بر دنیای واقعی را داراست، امروزه فضای مجازی به شبکهای گسترده برای انواع مبادلات سیاسی، اقتصادی و تجاری و .. مبدل شده است. با استفاده از سیستمهای کنترلیِ فضای مجازی امکان ساخت و هدایت رباتها، پژوهشهای پزشکی و ژنتیکی فراهم آمده؛ در حالی که با یک خیال صرف هیچ یک از این کارها نمیتوان انجام داد! بنابراین میتوان فضای مجازی را از ناحیه تاثیرات و عوارض و لواحقش به نوعی واقعی دانست. فیلم «گناه» دقیقا قصد دارد همین وجه فضای مجازی یا به عبارتی فضای سایبری را به تصویر بکشد! با پیشرفت تکنولوژی، ساخت رباتهایی با اندام و بافتهای انسانی و با قابلیت درک عواطف و تجربههای انسانی میسر شده است، این رباتهای انساننما، نمونههای پیشرفتهای از سایبورگهای امروزی هستند، که بر مبنای علم سایبرنتیک ارگانیسم یعنی وابستگی و تعامل انسان و ماشین، ساخته شدهاند! علمی که بر رابطه بین ارگانیسم و سایبر تاکید میکند. «جولیان مایکلز» با بازی «بروس ویلیس» خالق و طراح شرکت رباتیک «وایس»، با به خدمت گرفتن شبکه پیچیدهای از کامپیوترها و فضای مجازی که این رباتها را هدایت و کنترل میکنند، به مردم وعده بهشتی رؤیایی را میدهد، فارغ از همه قیدوبندهای دنیای واقعی! بحران زندگی دوم بشر در فضاهای مجازی که امروزه نگرانی بسیاری از متفکران، مذهبیون، و روشنفکران را به دنبال داشته، در این فیلم هالیوودی به مدد رباتها، رنگ و بویی واقعیتر و ملموستر پیدا میکند. «وایس» یعنی «گناه»! همان طور که از نام این محیط طراحی شده مصنوعی برمیآید، محیطی است که به منظور تطمیع هرچه بیشتر لذتهای افسارگسیخته حیوانی و شهوانی انسانها تعبیه شده! مردم در آن جا میتوانند هرچیزی را تجربه کنند؛ قتل، غارت، روابط جنسی بیحد و مرز، خشونتهای جنسی و هر آنچه انسان از خود رها شده خواهان آن است! هیچ کس موظف به رعایت حق کسی نیست، و قانونی برای عقوبت وجود ندارد، کسی مجبور نیست خشم خود را کنترل کند، از این رو قتل و هر نوع جنایتی از جمله تفریحات محیط «وایس» محسوب میشود! بنابراین نگرانی وجود ندارد؛ چون رباتهای انساننما که اصلیترین ابزارهای شبکه «وایس» هستند میتوانند هزاران بار توسط کاربرانی که از دنیای واقعی آمدهاند کشته شوند و بعد با حافظهای پاک شده دوباره بازگردند! از جمله منتقدان جدی شبکه فاسد «وایس»، به روایت خود فیلم «فاندامنتالیستها»(مذهبیون افراطی) و یک پلیس وظیفهشناس به نام «رُی» است، «رُی» معتقد است کاربرانی که از دنیای واقعی وارد «وایس» میشوند و به جنایت و فحشا میپردازند وقتی به دنیای خودشان بازمیگردند تحت تاثیر «وایس» نه تنها از شهوات و وحشیگریها سیر و اقناع نشدهاند بلکه حریصتر میشوند و به جنایت و هنجارشکنی در دنیای واقعی دست میزنند! هنگامی که «کِلِی» یکی از رباتهای محیط «وایس»، به سبب بازگشت برخی از خاطراتش عصیان کرده و از محیط حفاظت شده «وایس» میگریزد و وارد دنیای واقعی میشود، «رُی» تلاش میکند تا با همکاری او «وایس» را نابود کند. اما پایان فیلم بسیار تکان دهنده است. درحالی که «وایس» نابود شده، «جولیان مایکلز» توسط «رُی» کشته شده و همه رباتها آزاد شدهاند، و انتظار میرود که با نابودی جهان غیرواقعی «وایس»، آرامش و امنیت به جهان واقعی بازگردد، در سکانس پایانی ورق برمیگردد، «جولیان مایکلز» که با شلیکهای متعدد «رُی» مرده بود ناگهان چشم باز میکند و در حالی که همه او را انسان میپنداشتند در کمال شگفتی متوجه میشوند او هم یک ربات بوده. فیلم با معرفی «جولیان» به عنوان یک ربات حرف آخر را میزند: تسلط سایبر و تکنولوژی بر شما حتمی است، مقاومت شما بیفایده است، شما هرگز نمیتوانید دستهای پنهان هدایت کننده جهان را ببینید و بشناسید، پس تسلیم شوید و «وایس»(گناه) را بپذیرید! در نهایت در حالی که مخاطبان، شگفتزده و مغموم و هیجانزده هستند فیلم با یک پیام مقتدرانه پایان مییابد تا باز هم تاییدی باشد بر رؤیای جهانخواری امپریالیسم صهیونیستی آمریکایی! اما این فقط یک رؤیاست، نه چیزی بیشتر! زیرا انسان در جستوجوی حقیقت، هرگز عقل و دل به این تبلیغات و هیاهوی رسانه ای و مجازی نمیسپارد، بلکه در جامعه خدامحور، ایمان، دین، عقل و درایت است که جایگاه هرچیزی را معیّن میکند لذا تکنولوژی، رسانه و فضای مجازی تنها در حد یک ابزار کنترل شده باقی میمانند. پی نوشتها: 1.برای مطالعه بیشتر، ر.ک: تکنوپولی (تسلیم فرهنگ به تکنولوژی)، نیل پستمن، ترجمه: دکتر صادق طباطبایی، نشر اطلاعات، چاپ هفتم، 1390، صفحات 47 تا 96. 2. social network. 3. مرتضی آوینی، مجموعه مقالات: سیطره بر جهان، مقاله: تکنولوژی ارتباطات، ص24. 4. disconnect. 5. her. 6. فضای مجازی و سؤالات پیش رو؛ گفتوگو با نیل پستمن، ماهنامه سیاحت غرب، سال دوم، شماره 17، آذر 83. 7.پایگاه اینترنتی شبکه خبر(http://www.irinn.ir)، پیش بینی عجیب مدیر ارشد گوگل، شنبه: 4 بهمن 1393. 8.vice. زینب ابوذری، فائزه حسین خانی، الهام عباسی. فصلنامه فرهنگ پویا – 29 انتهای متن/
94/08/17 - 04:31
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]
صفحات پیشنهادی
حمایت مایلی کهن از نمازی برای انتقاد از کروش؛ کسی که قبلا می گفت «این آمریکایی است»!
حمایت مایلی کهن از نمازی برای انتقاد از کروش کسی که قبلا می گفت این آمریکایی است ورزش > فوتبال ملی - محمد مایلی کهن بار دیگر اعلام کرد چرا کارلوس کروش به امید نمازی دستیار سابقش توهین کرده است به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین مدیر فنی تیم ملی امید برای چندمین بار دربیمه ۵۰میلیون تومان «غرامتفوت»به خانواده فوت شدگان حادثهمنا میدهد/دیه فوتشدگان را عربستان باید ب
بیمه ۵۰میلیون تومان غرامتفوت به خانواده فوت شدگان حادثهمنا میدهد دیه فوتشدگان را عربستان باید بدهد جامعه > میراث فرهنگی و گردشگری - ایسنا نوشت مدیر بیمههای اشخاص بیمه ایران با تاکید بر ضرورت اصلاح واژه دیه به غرامت فوت از آخرین آمار پرداخت غرامت به خانوادهدر نشست بررسی «بحران هویت وضعیت زنان در غرب» مطرح شد هیچ حقوق بشری در آمریکا وجود ندارد/ رشد گرایش ز
در نشست بررسی بحران هویت وضعیت زنان در غرب مطرح شدهیچ حقوق بشری در آمریکا وجود ندارد رشد گرایش زنان به اسلام در آمریکا ایران نمونه بی بدیل در عدم وجود نژادپرستینشست بررسی بحران وضعیت زنان در غرب در خبرگزاری فارس برگزار شد در این نشست موضوعاتی مانند بی معنایی حقوق بشر در آمریکاتخلفات جدید مجتمع «تجارت فردوسی» در حین ایمنسازی
تخلفات جدید مجتمع تجارت فردوسی در حین ایمنسازی جامعه > شهری - ایسنا نوشت نایب رئیس کمیسیون معماری و شهر سازی شورای شهر تهران از تخلفات جدید مجتمع تجارت جهانی فردوسی در حین ایمن سازی خبرداد محمدمهدی تندگویان در مورد آخرین وضعیت مجتمع تجارت جهانی فردوسی گفت مشاوررئیس دادگاه ویژه روحانیت در جمع خبرنگاران: «م-ن» یکی از روحانیون برای اجرای حکم زندان دستگیر شده است
رئیس دادگاه ویژه روحانیت در جمع خبرنگاران م-ن یکی از روحانیون برای اجرای حکم زندان دستگیر شده است پرونده شکایت رسایی و اشرفی آماده ارجاع به دادگاه استرئیس دادگاه ویژه روحانیت با اشاره به این مطلب که دستگیری یکی از روحانیون به نام م-ن ربطی به شکایت یکی از مراجع تقلید ندارد گفت ایمدیر مرکز آموزش از راه دور وزارت آموزش و پرورش در گفتوگو با فارس خبر داد «صدور مدرک تحصیلی فوری» در
مدیر مرکز آموزش از راه دور وزارت آموزش و پرورش در گفتوگو با فارس خبر دادصدور مدرک تحصیلی فوری در آموزش از راه دور نداریم اقدام دادستانی برای مقابله با تبلیغات دیپلممدیر مرکز آموزش از راه دور وزارت آموزش و پرورش گفت چیزی به نام صدور مدرک تحصیلی فوری در آموزش از راه دور و آموزشفارس گزارش میدهد از افتتاح مدرسه ثامن الحجج(ع) به یاد شهید «غلامرضا رعیت» تا بهترین روز آقای معاون
فارس گزارش میدهداز افتتاح مدرسه ثامن الحجج ع به یاد شهید غلامرضا رعیت تا بهترین روز آقای معاونمدرسه ثامن الحجج ع روستای یزدل کاشان با مشارکت خانواده شهید غلامرضا رعیت و سازمان نوسازی مدارس کشور ساخته شد به نام ثامن الحجج ع مورد بهرهبرداری قرار گرفت به گزارش خبرنگار آموزش وبا شهدای امور تربیتی/۲۲۴ شهید سالاری: در اموالتان «حق» را از ناحق جدا کنید
با شهدای امور تربیتی ۲۲۴شهید سالاری در اموالتان حق را از ناحق جدا کنیددر وصیتنامه شهید محمدعلی سالاری آمده است بکوشید در اموالتان حق را از ناحق جدا کنید و قدم در راه خدا بردارید و پاکی را شیوه خود سازید به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس محمدعلی سالاری در بهار سالفضای مجازی و سقوط در «مقام مَگَسی»
فضای مجازی و سقوط در مقام مَگَسیامروز فضای مجازی با بستن دریچه تعقّل و تدبّر و تفکّر به روی انسانها بیشتر مخاطبانش را به سوی غفلتکدههایی رهنمون میسازد که در آن انسان خدا را فراموش میکند میگویند در مراکز لهو و لعب دنیای غرب نه پنجرهای به بیرون باز است که طلوع و غروب خوپنج کشته در تصادف جاده گناوه/ صاحب عکس معروف «شاه رفت»، میان کشته شدگان
پنج کشته در تصادف جاده گناوه صاحب عکس معروف شاه رفت میان کشته شدگان جامعه > حوادث - در تصادفی در جاده گناوه - دیلم پنج نفر کشته شدند که یکی از آنها قائد اسلامینسب فرماندار اسبق دیلم در دولت اصلاحات و همان فردی است که در عکس معروف شاه رفت در سال ۵۷ دیده می شو-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها