واضح آرشیو وب فارسی:جهان اقتصاد: ناصر ذاکری آن چه می دانم از آن یار بگویم یا نه راز آن حجره و انبار بگویم یا نه دارم اسرار بسی در دل و در جان مخفی اندکی زآن همه بسیار بگویم یا نه وصف آن حامی پنهان که مرا شُهره نمود بر سر کوچه و بازار بگویم یا نه نام آن صاحب امضای طلایی سهل است از رفیقان دغلکار بگویم یا نه؟ (1) پرونده بابک زنجانی بی شک یکی از مهم ترین و عجیب ترین پرونده هایی است که در دستگاه قضایی کشور به آن رسیدگی می شود. اهمیت آن هم به دلیل عظمت ارقام مالی مورداختلاف و هم به دلیل شکل جابه جایی این همه پول و شیوه شکل گیری این تخلف است. متهم پرونده تلاش می کند فعالیت های گسترده مالی و ارتباطات پیچیده خود با سازمان ها و بنگاه های اقتصادی کشور را در حدّ تحویل یک محموله نفتی برای فروش که به دلیل تحریم، امکان بازگرداندن پول آن وجود نداشته است، کوچک و محدود نشان دهد. اگر با کنار گذاشتن تمام اطلاعات و مطالب حاشیه ای، فقط بر روی مطالبی که متهم در جلسه اخیر دادگاه بیان کرد، تمرکز کنیم، می توان تصویری ساده از این ماجرا منطبق با توضیحات متهم رسم کرد: میلیاردر جوان و موفق با حضور در عرصه های مختلف اقتصادی کشور، معروفیت و شهرتی به هم زده است. به دنبال تشدید تحریم های ظالمانه برعلیه کشور که فروش نفت و انتقال درآمد حاصل از آن را نشانه رفته است، مسؤولان وقت از او دعوت می کنند که به کمک شرکت نفت بیاید، محموله های نفتی را تحویل گرفته، بفروشد و پولش را بیاورد. اما بعد از فروش نفت، به دلیل تعلل طرف دولتی، کار طول می کشد و دایره تحریم وسیع تر شده، و انتقال پول مشکل می شود و باقی ماجرا. میلیاردر وجود امضای طلایی را انکار می کند، و صحبت هایش درباره مقامات سابق، به طرز محسوسی جانبدارانه است، و سعی دارد مشکلات را به دوش مسؤولان فعلی بیندازد که همراهی نمی کنند و شماره حساب نمی دهند! اگر همین تصویر ساده براساس بیانات میلیاردر جوان را ملاک قرار دهیم، سؤالات متعددی مطرح می شوند، که با پرداختن به هریک از آن ها سؤالات و مباحث مهمی مطرح می شود: 1 - در شرایطی که تحریم های ظالمانه برعلیه ملت ایران درحال گسترش و تشدید بودند، و فروش نفت و انتقال درآمد حاصل از آن، در آستانه اعمال محدودیت های فوق العاده بود، دولتمردان وقت با سهل انگاری و ساده اندیشی مثال زدنی، ازیک سو با اقدامات تحریک آمیز و بیانات تند، آب به آسیاب بدخواهان و دشمنان می ریختند، و ازسوی دیگر مدام ادعا می کردند با تحریم نفت ایران، قیمت نفت چه می شود، و غرب دچار مشکل می شود و ... . به بیان دیگر آنان اصلاً تصوری از ابعاد دردسری که با ندانم کاری برای کشور درست کردند، نداشتند، و اینک حاضر به پاسخگویی نیستند، و حتی طلبکار هم شده اند. 2 - دولتمردان وقت برنامه منسجمی برای مقابله با تحریم نداشتند، و فقط می پنداشتند طرف مقابل دارد شوخی می کند. تصور آن ها ظاهراً این بود که در صورت تشدید و تداوم تحریم، با استفاده از خدمات فعالان بخش خصوصی به عنوان واسطه نفت را فروخته و کالای مورد نیاز کشور را می خرند. در این مرحله آن ها با خیال خام خود، فردی مثل بابک زنجانی را به عنوان ذخیره روز مبادا آماده کرده بودند.آ 3 - سؤالی که در این مرحله مطرح می شود، این است که وقتی در سایه ندانم کاری چند دولتمرد کم تجربه و سرد و گرم روزگار نچشیده، کشور گرفتار چنین مشکلی شد، و با فرض این که راهی جز استفاده از پوشش بازرگانان ایرانی به عنوان عامل فروش نبود، چرا با بررسی دقیق از بین بازرگانان معتبر و خوشنام و باتجربه، و براساس مناقصه محدود افرادی به عنوان عامل انتخاب نشدند، و مقام مسؤول مستقیم رفت سر اصل مطلب و همای سعادت را بر شانه میلیاردر جوان نشاند؟ بابک خان وجود امضای طلایی را برای معرفی خود انکار می کند. اما باید دانست ورود او به این میدان یا باید با استفاده از رانت امضای طلایی اتفاق افتاده باشد، یا با استناد به بررسی و مقایسه سوابق و عملکرد و اعتبارسنجی رقبای دیگر. اگر امضای طلایی درکار نیست، کدام بررسی امانتدارانه و کدام "بازگشایی پاکات مناقصه" به انتخاب او منتهی شده است؟ تصمیم نهایی را چه کسی گرفته و او را توصیه کرده است؟ با همت مسؤولان قضایی، در ادامه بررسی پرونده پاسخ این سؤال کلیدی روشن خواهدشد. 4 - میلیارد جوان همکاری خود با حوزه نفت را محدود به دوره ای کوتاه می داند، که خود جای بحث دارد. آیا مسؤولان وقت می توانند تصویر روشنی از معاملات نفتی خود بدهند که در طول دوره تصدی، چه میزان نفت فروخته اند و پولش چه شده است؟ تا زمانی که اطلاعات روشنی از عملکرد فروش نفت در آن دوران طلایی ارائه نشود، نمی توان با قاطعیت گفت که سهم میلیاردر جوان فقط همین محموله آخری بوده است. به گفته یکی از مسؤولان محترم، در آن ایام، حتی در فلان اتاق وزارت کشور هم مذاکرات برای فروش نفت انجام می گرفته است! با حاکمیت چنین شیوه ای، معلوم است که رانت خواران حرفه ای جذب شیرینی این معاملات می شوند و "اتفاقات خاص" می افتد. 5 - میلیاردر جوان از ارتباطات مالی گسترده خود با بانک ها و بنگاه های اقتصادی و غیراقتصادی کشور سخن می گوید؛ برای مثال، مدیران فلان بانک دست به دامن او شده، و 65 میلیارد تومان دستی! از او گرفته اند و پس نمی دهند ! یا صندوق تأمین اجتماعی می خواست کلیه شرکت های زیانده خود را به او واگذار کند، تا اقتصاد کشور نجات بیابد، و ... . با کنار هم گذاشتن این ادعاها، می توان حدس زد که نقش، جایگاه و ارتباطات وی در دوران دولت سابق بسیار جدی تر و پررنگ تر از تصویر ساده ای است که خود سعی دارد، نشان بدهد. گویی او در نقش خزانه دار غیررسمی کشور در کنار دولت حاضر بوده، و با وزیر نفت در فرودگاه، و با سایر مقامات در هرجایی که کاری پیش می آمده، ملاقات می کرده، و مشکلات سازمان ها را راه می انداخته است! آیا هیچ یک از دولتمردان وقت از خود نپرسیدند که این جوان تازه سال این همه ثروت را چگونه تصاحب کرده، که هر قدر می بخشد، و بی حساب هزینه می کند، تمام نمی شود؟ آیا به فکرشان نرسید که ممکن است چنین پولی منشأ سالمی نداشته باشد و بهانه به دست دشمنان کشور بدهد؟ آیا فکر نکردند ممکن است طعمه ای برای گیر انداختن کشور در بحرانی جدید باشد؟ یا این که دقیقاً از منشأ ثروت او و این که از چه محلی کسب شده، اطلاع کامل داشتند، و بنابراین نیازی به تحقیقات بیشتر احساس نمی کردند. 6 - متهم مدعی است ثروت گزافی در خارج از کشور دارد، و طلب وزارت نفت از او یک "پول خرد" محسوب می شود، اما برای نپرداختن این مبلغ ناچیز حاضر به تحمل دو سال زندان می شود! و هربار وعده پرداخت می دهد، اما پولی حواله نمی شود! او حاضر نیست ردی از دارایی های مورد ادعای خود نشان بدهد و با جدیت تلاش می کند مشکل خود را برخورد جناحی و تبلیغاتی مسؤولان فعلی با خودش نشان بدهد! او به جای پاسخ دادن به اتهامات خود، می پندارد با متهم کردن مسؤولان فعلی به ناسازگاری و بی تدبیری، و با دادن خوراک تبلیغاتی به رسانه های مخالف دولت که دربه در دنبال سوژه ای نو و بدیع برای عَلَم کردن و تبلیغ بر علیه دولت منتخب مردم می گردند، راه فراری برای خودش می گشاید. به این ترتیب، این بار به جای کمیسر مولداوان رومانیایی، این میلیاردر نفتی است که متهم می کند! اما دیر یا زود این تاجر رند زبان خواهدگشود و از "راز موفقیت" خود در آن سال های طلایی داستان ها خواهدگفت؛ و از حمایت ها، از سهل انگاری ها و اعتمادهای بیجا، و از پرداخت های پیدا و پنهان خود مطالب فراوانی فاش خواهدکرد. -------------------------------------------------------- 1 - با پوزش فراوان از عارف بزرگ شمس مغربی که غزل زیبا و پرمعنی ایشان را دستکاری کرده ام تا زبان حال متهم باشد.
سه شنبه ، ۱۲آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جهان اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]