تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به خدا قسم سه چيز حق است: هيچ ثروتى بر اثر پرداخت صدقه و زكات كم نشد، در حق هيچ كس ستم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827691490




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

برخوردهای کوچک، درگیری های بزرگ


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: «ماشین زدگی»، نه ماشین گرفتگی است، و نه دیدن برخورد با ماشین و آسیب زدن جسم؛ بلکه به معنی «انسان اسیر ماشینیزم» است، که بر رفتارهای شخصی(رفتار فرد با خودش) و خانوادگی و اجتماعی انسان تاثیر می گذارد؛ ماشین نه معنای چرخ و دنده و خودرو، بلکه به معنای یک فرهنگ و سیستم و گفتمان است! در ماشین زدگی، نه جسم، بلکه روح انسان آسیب می بیند. در زمان های گذشته، ورزش نقش بزرگی در پرورش شخصیت و بالندگی و بزرگ منشی انسان بازی می کرد، ولی اینک در دوره چیرگی فرهنگ ماشینی، که بیش از پیش ضرورتش احساس می شود، یک غایب بزرگ به شمار می رود. یک جوانی از میان آشنایان، بدن ناتوانی داشت. یک بار در برخورد خودرویش با یک وانتی، سیلی داغی خورده بود و جواب نداده بود و حتی ناسزا هم نگفته بود. این جوان بر آن شد که به باشگاه برود و نیرومند شود و از پس زورگوهای جامعه برآید؛ اما روحیه ای دیگرگون یافته است و اینک که کمربند دان سیاه گرفته، فروافتاده تر از پیش شده است و پاسخ بدترین خشونت ها را فقط با یک لبخند می دهد و دوستانش را که گاه به هواخواهی او بر می خیزند، به آرامش دعوت می کند! ورزش نقش بزرگی در آرامش اجتماعی انسان ها دارد. همه اش کار و شتاب برای هرچه زودتر رسیدن به محل کار؛ «زندگی چکیده ای و افشره ای» با غذاهای بسته بندی شده و سرپایی، برآیند نهایی اش مگر خشونت نخواهد بود. بر این ها بیفزایید حقوق اندک ماهانه، حقوق اندک اجتماعی و عدالت اجتماعی، اندک و گردش و تفریح هیچ، آزادی اندک، رفاه اندک و آسایش هیچ و پیوند اندک زناشویی؛ همه این اندک ها گازانبرهایی است بر عصب ها و سیستم رگ های شهروندان امروز، که هزینه شهرنشینی را به بهای گزاف «پامال شدن شخصیت» خود می پردازند. بدترین خشونت، خشونت نسبت به خود است، که مجازات بیرونی ندارد. انسان های نجیب به سبب کوچک شدن و خوارشدن های پیاپی، از آن جایی که نه زورشان به کسی می رسد و نه شخصیت ستیز جو دارند، با خودخوری فقط به آزار خود می پردازند و به خود آسیب می زنند. البته خشونت و درگیری ویژه شهرنشینان نیست، ولی در شهرنشینی بیشتر دیده می شود و در کلان شهرها بیش از همه؛ و بی گمان باید ریشه اش را در تبعیض و بی عدالتی های اجتماعی جست. به هر رو خوب است بدانیم که شهری در آتشِ دود و ترافیک و درگیرهای خیابانی می سوزد. زندگی شهری، ارمغان های بسیاری به همراه آورده که البته درگیری های خیابانی، یکی از آن ها است. نیاکان ما با اسب و چهارپا در همین تهران و از همین راه ها گذر می کردند و هنگامی که به هم می رسیدند، کلاه از سر بر می داشتند و روزخوش می گفتند؛ برخلاف ما که وقتی بامدادان در خیابان ها به هم می رسیم، اول بر بوق آزارنده خودروی خود می فشاریم! آیا بهتر نیست پیش از درگیری و نزد قاضی رفتن، کلاه خود را قاضی کنیم و ببینیم خویشتن داری خوبتر است یا همچو دو جانور نارام، به سروچهره هم پنجول کشیدن؟ البته یک راه دیگر، آموختن از زنان است! در کمتر تصادفی، خانم ها مقصرند، با این حال حتی اگر خودرویشان به شدت آسیب دیده باشد، باز به جای سیلی به دیگری، به چهره خود می کوبند. متهم به ترسویی همکار پزشکم مرا بُزدل می خواند. می گویم: «از خیابان باریک یک طرفه ای با خودرویم می گذشتم که یک خودروی دیگر خلاف می آمد؛ بوق زدم که کنار برود، اما راه نداد. شیشه را پایین کشیدم و گفتم: «آقاجان، خیابان یک طرفه است، شما دارید خلاف می آیید.» باز توجه ای نکرد و سیگاری در آورد و روشن کرد و دودش را به سمت من فرستاد. سپس سرش را از پنجره ماشین بیرون کرد و با آوای خش دار گفت: می زنی کنار، یا بزنمت کنار؟! ترسیدم اگر یک واژه دیگر بگویم، قمه ای در آورد و آنگاه تکه بزرگ بدنم، گوشم شود. به ناچار دنده عقب گرفتم و همین که یک جای خالی یافتم، کنار زدم تا رد شود. با این همه، باز همکار پزشکم می گوید: «بُزدل! از این که در برابر زور، کنار آمدی نباید به خود ببالی. افرادی مانند تو هستند که سبب می شوند قلدری بر جامعه حاکم شود.» می گویم: اما من آدم سلحشوری نیستم، جان کتک خوردن هم ندارم، آن روز هم کار فوری داشتم و باید به موقع، سر جلسه مهمی حاضر می شدم؛ برای همین دم نزدم و تسلیم حرف زور شدم. همکارم دوباره می گوید: این حرف ها همه توجیه است، بزدل! در دل می اندیشم، اگر خودش جای من بود، چه می کرد؟ گشت در شهر در سه راهی در نزدیکی بزرگراه مدرس، برخورد دو خودرو، بلوایی به وجود آورده است. راننده ای که از خیابان رو به رو حرکت می کرد، لابد کار فوری داشت که اینک به شدت بی قرار است. خودرویش مدل بالاست و خودروی مقصر(که بدون نگاه به چپ و راست از فرعی پیچید توی خیابان)، پیکان است که به شدت در جلوییِ خودروی مدل بالا را مچاله کرده است. راننده خودروی مدل بالا پیاده می شود و با نزدیک شدن به راننده پیکان، فریاد می زند، چرا نگاه نکردی، چرا مردم را سرگردان می کنید؟ و همین فریاد بسنده است که کل خیابان از حضور مردم پر شود تا افزون بر تماشای دو خودرو در هم فرو رفته، درگیری دو راننده را هم تماشا کنند. از حسین ابراهیمی ـ کارشناس شهری می خواهم درباره تجربیاتش از درگیرهای شهری بگوید: درگیری های خیابانی برای مردم تماشایی شده است. یک روز که کنار خیابان منتظر تاکسی ایستاده بودم، جوانی با دیدن یک درگیری در وسط خیابان، به همراهش گفت: «بیا برویم تماشای فیلم سینمایی؛ بزن بکش، یک فیلم واقعی و زنده و مهیج!» اگر درگیری ها به یک اعتراض ساده بینجامد، و رنگ و بوی جنایی به خود نگیرد و چماق و میل قفل فرمان و پاره آجر و چاقوی ضامن دار به میان کشیده نشود، باز چندان ایرادی ندارد. او می افزاید: گاهی در خبرها می شنویم که به سبب برخورد ساده دو خودرو ـ که یک راننده مقصر است و راننده دیگر پولش را از بیمه خواهد گرفت، ۵ جوان به جان هم افتاده اند و یک نفر جان خود را از دست داده و دیگری به اتهام قتل، محکوم و به دار آویخته شده است. بر پایه آمارهای رسمی دولتی، قربانیان خشونت های خیابانی، مهمترین آمار قتل و آدم کشی را به خود اختصاص داده است که با قصاص شدگان، این آمار ۲ برابر می شود. کم نیست خبرهایی از این دست که جوانی همراه یکی از دوستان خود، سوار بر موتوسیکلت، هنگام سبقت، با راننده یک خودروی مسافربر درگیر می شود و چاقویش که از خشم به هوا رفته بود، در قلب راننده فرو می آید. جوان موتوسیکلت سوار پس از چندروز دستگیر و به دار آویخته می شود. سخنان چنین افرادی نیز خواندنی است. رئیس دادگاه: «چرا او را به قتل رساندی؟» جوان: «به من فحش ناموسی داده بود!» «آیا مجازات فحش، کشتن است؟» «از کرده خود پشیمانم آقای رئیس دادگاه و درخواست بخشش دارم!» گذر از خط سرخ ابتدای بلوار کشاورز، قشقرقی به پا است. ترافیک سنگینی به وجود آمده و بلوار را بسته است. گویا راننده جوان، بدون نگاه به چراغ قرمز، بر آن شده است که از میان دانش آموزان بگذرد که درگیری پیش آمده است و دانش آموزی بینی اش را گرفته است که از فواره خون جلوگیری کند. اینک شب شده است؛ راه بندان خیابان کرج، یک پارکینگ بزرگ خیابانی ساخته است. به نسبت خودرو، جمعیت زیادی نیز در میانه خیابان موج می زند؛ بوق ممتد خودروها گوش را می آزارد. گویا چند سواری که کیپ هم، خودروی عروس را همراهی می کردند، راه کامیونی را بند می آورند و کامیون به جدول کنار خیابان بر خورده است. راننده کامیون و شاگردش با چوب دستی پیاده می شوند و به سراغ سواری ها می آیند، اما کسی از داخل سواری ها پیاده نمی ‍ شود؛ یعنی زنان با گرفتن پشت یقه مردان، نمی گذارند پیاده شوند. آوای گریه و جیغ کودکان که تا آناتی پیش، شادی می کردند، بلند است. مهربانی های فراموش شده همه رویدادها به سبب دریغ از ذره ای مهربانی به وجود می آید. برزخ نگاه مرد مسن تماشایی نیست: «چه کسی خودروی خود را جلوی در مجتمع آپارتمانی پارک کرده است؟ یک پژوی سرمه ای رنگ!.» صاحب پژو که روی صندلی نشسته و دسته سوئیچ اتومبیل را در دست خود می چرخاند، با شنیدن این ندا از جا می جهد. پوزش می خواهد و به راه می افتد. اما مرد مسن می گوید: به نظر می آید آدم با شخصیتی باشی و از شما بعید است که اتومبیل خود را جلوی در خانه مردم پارک کنی.» صاحب پژوه فروتنانه، دوباره عذر می خواهد و گام هایش را تند می کند. هر دو از دفتر بیرون می روند. اینک از بیرون، فریاد مرد مسن می آید: «شما بسیار آدم بی شخصیتی هستی که ماشینت را جلوی در خانه مردم پارک می کنی.» کسانی که در دفتر هواپیمایی نشسته اند کنار پنجره می روند تا مرد مسن عصبانی را ببینند که یقه صاحب پژو را گرفته است و به او که آرام نگاهش می کند، ناسزا می گوید: «مردیکه…» برخوردهای سطحی درگیری های بزرگ فاطمه رنجبر ـ از دفتر بخش خصوصی پژوهش های اجتماعی از یافته هایش می گوید: نزدیک محل کار من که پنجره ای رو به خیابان دارد، هر روز یک درگیری خیابانی به سبب رانندگی بد رخ می دهد؛ سبقت بی جا، زیرپا گذاشتن نوبت سوارکردن مسافر، بوق زدن های بی جا، و یا برخورد سطحی ۲ خودرو. آن گاه ناسزاگویی به گوش می رسد و کت درآوردن است و دست به گریبان شدن و خونی که از دهان و بینی سرازیر می شود؛ و مردم از هر چهار گوشه میدان به سوی محل دعوامی آیند. هیچ کس حاضر به میانجی گری نیست، چون به تجربه دریافته اند که میانجی از دو سوی درگیری کتک می خورد! حقیقت این است که خشونت در جامعه افزایش یافته است. یافتن سبب های فزایندگی خشونت در جامعه و جستن راه درست نیز گریزناپذیر است. خشونت، هم به خود فرد و هم به افراد دیگر آسیب وارد می کند؛ چه زبانی باشد یا فیزیکی. چرایی اش شاید برگردد به شخصیت هنوز اجتماعی نشده یا قوی نشده، که انسان را برای ابراز خشونت مستعد می کند؛ و البته جدا از ویژگی های گروه خونی، کوتاهی مسئولان را به لحاظ آموزش می رساند. هرچه فشارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بیشتر باشد، انرژی بیش تری از انسان ها می گیرد و مانع از بالندگی شخصیت آدمی می شود، برای همین اگر می بینیم این «بالندگی شخصیت» در خانم ها بیشتر است، برای آن است که خانم ها کمتر خود را زیر آوار فشارهای سیاسی و اقتصادی قرار می دهند و به سبب برونگرابودنِ سرشتی (در هر ۴ گروه خونی در خانم ها بیشتر دیده می شود)، تخلیه روانی مدام دارند، در حالی که آقایان نه! ناکامی ها و دور افتادن مدام جوانان از خواست های نه چندان نامعقول شان، ریشه بسیاری از خشونت ها در میان جوانان است. او می افزاید: البته خشونت ها نسبی است و در صورت آسیب نرساندن، تا اندازه ای پذیرفتنی! گاهی خشونت نسبت به خود آدم انجام می شود که در خودزنی ها خود را نشان می دهد؛ گاه هم خشونت ها نمود اجتماعی ندارد و آن خشونت ذهنی ای است که نسبت به فرد دیگر داریم، در حالی که خودمان را دچار ناراحتی های قلبی می کنیم. گاهی خشونت را در افرادی می بینیم که خودشان گذارنده قانون و یا مجری هستند، مانند قتل جوان سیاهپوست، به دست پلیس سفید پوست. کسی که کنترل های درونی ندارد، روزی کنترل از دستش در می رود و سر فرصت، خشونت خود را آشکار می کند. سبب خودخوری افراد ـ که بخشی از خشونت های درونی است ـ به فشارهای آن اجتماعی بر می گردد که هدفش تحمیل خواست های برون از اندازه اش به شخص است، بدون این که برآوردی از ظرفیت شخص داشته باشد. مانند آموزش های تحمیلی در مدارس به دانش آموزی که مغز ریاضی ندارد و یا به کارمندی که توانایی هایش محدود است. رنجبر همچنین می گوید: هنگامی که فرد، مدام در جامعه دچار ناکامی شود و مسبب اش را نیز جامعه بداند، خود را نه مستوجب سرزنش، بلکه دلجویی می داند و پاسخ هر اعتراضی را کمتر از کشتن طرف نمی داند. بنابراین تنگاتنگیِ شگفتی میان نداری و خشونت در جامعه وجود دارد؛ دو خودروی مدل بالا که به هم بر می خورند، شاید رانندگان سیگاری روشن کنند و چشم به راه رسیدن پلیس بمانند؛ چون به سبب برخوردار بودن، برخورد خودروها هرچقدر هم شدید، برایشان رقمی به حساب نمی آید؛ چون یکی از آنان هزینه خسارت را دریافت می کند و دیگری جبران خسارت وارده اش را بیمه می پردازد. فاطمه رنجبر، سپس به درون خانواده ها می رود: گاه برخوردهای رانندگی، سبب خشونت در خانواده ها می شود؛ هنگامی که چاله ها و ناهمواری های آسفالت خیابان، سبب خسارت به خودرو می شود، برای نمونه صاحب یک تاکسی، شهرداری را مقصر می داند، و چون در دسترسش نیست، خشونت را در خانه و روی افرادی که در دسترسش هستند، بروز می دهد و آمار خشونت های خانوادگی بالا می رود. این ها همه به هم بستگی پنهان دارند و می توان ریشه خشونت های خانوادگی را در نبود آموزش ها و امکانات ناقص و یا ساختار فلج شهری جست. خشونت های کوچک خیابانی بر روی سازوکارهای اجتماعی نیز اثرگذار است؛ ما شهرنشینیم، اما چارچوب ها و هنجارهای شهرنشینی را برای خود تعریف نکرده ایم و فضای بی اعتمادی و تنش آمیز برای خود به وجود آورده ایم. رنجبر، آمارها را ناکافی می داند: آمارها در درگیری های خیابانی، جوابگو نیست. بسیاری از درگیری ها به شکایت و دادگاه کشیده نمی شود و با وجود ردوبدل شدن مشت ولگد، هر که راه خود را می گیرد و می رود؛ بنابراین خشونت های خیابانی، بسیار بیش از آمارها است و تهران در زمینه خشونت های خیابانی و خانوادگی، در رتبه اول شهرهاست. بی گمان آسیب های اجتماعی از شمار درگیری های خیابانی، ریشه در کاستی های اجتماعی دارد، یعنی جایی برای ورزش و تفریح نیست و یا امکانات آن، گران است. نوشدارو در جایگاه بنزین میرداماد بین ۲ راننده بر سر به هم ریختن نوبت، درگیری پیش آمده است و راننده تاکسی سبز، قصد کوبیدن شیر آهنی بنزین بر سر راننده شخصی سالمند معترض را دارد، که مامور پمپ با گرفتن مچ دست راننده در هوا، مانع واردآمدن ضربه می شود؛ و راننده تاکسی به مامور پمپ ناسزا می گوید که چکاره است که دخالت می کند؛ و تا آناتی متوجه نمی شود که راننده سالمند، از ترس، دچار حمله قلبی شده و به زمین افتاده است. راننده تاکسی هنگامی که بر می گردد، با دیدن این وضع، شیر را می اندازد و پیرمرد را بغل می کند و در تاکسی خود می گذارد و با بوق ممتد به سمت بیمارستان آن نزدیکی به راه می افتد. کاش به جای پرخاش، در اندیشه کمک به هم باشیم، که نوشدارو… ع٫درویشی ـ دکتر عبدالحمید حسین نیا


سه شنبه ، ۱۲آبان۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن