تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 28 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هيچ كس جز با اجراى حدود و احكام خدا خوشبخت نمى‏شود و جز با ضايع كردن آن بدبخت نمى‏...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806854877




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

آتش هوس بازی پدر، دامان دختر 13 ساله اش را گرفت


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
دستگیری زن، زن مجرم آتش هوس بازی پدر، دامان دختر 13 ساله اش را گرفت

ماجرای واقعی در مشهد؛
آتش هوس بازی پدر، دامان دختر 13 ساله اش را گرفت
اگر چه آشنایی و دوستی خیابانی با جوانی حیله‌گر و شیطان صفت همه هستی‌ام را سوزاند و زندگی‌ام را در تاریکی روابط پنهانی به تباهی کشاند اما بدبختی‌های من از آن جا آغاز شد که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند و من فرزند طلاق نام گرفتم...



به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز، اگر چه آشنایی و دوستی خیابانی با جوانی حیله‌گر و شیطان صفت همه هستی‌ام را سوزاند و زندگی‌ام را در تاریکی روابط پنهانی به تباهی کشاند اما بدبختی‌های من از آن جا آغاز شد که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند و من فرزند طلاق نام گرفتم...   دختر ۱۳ ساله‌ای که به اتهام فرار از منزل و برقراری رابطه نامشروع توسط مأموران انتظامی دستگیر شده بود در حالی که مدعی بود روی بازگشت نزد پدرم را ندارم چرا که اکنون دیگر در مرداب فلاکت فرو رفته‌ام به تشریح ماجرای فرارش از منزل پرداخت و به مشاور کلانتری گلشهر مشهد گفت: از زمانی که به خاطر دارم همواره پدر و مادرم با یکدیگر دعوا می‌کردند که بیشتر اوقات هم بحث و جدل‌های آن‌ها به کتک‌کاری می‌کشید و من از ترس به گوشه اتاق پناه می‌بردم و با چشمانی وحشت زده جیغ می‌کشیدم و در حالی که صورتم از اشک خیس می‌شد نظاره‌گر رفتارهای بی‌رحمانه آن‌ها بودم.   این وضعیت تا ۷ سالگی من ادامه داشت و  روزی که قرار بود من هم مانند دیگر بچه‌های هم سن و سال خودم کیف مدرسه را به دوش بیندازم و شادی کنان به کلاس درس بروم مادرم دست مرا گرفت و از پله‌های دادگستری بالا رفت. آن روزها معنی طلاق را نمی‌فهمیدم اما هر روز به جای مدرسه در مسیر دادگاه قرار می‌گرفتم. بالاخره مادرم طلاق گرفت ولی دادگاه مرا به پدرم سپرد تا با او زندگی کنم. چند روز بعد پدرم زنی که به خانه ما آمده بود را به من معرفی کرد و گفت: او از امروز مادر تو است.   بعدها فهمیدم که همه اختلافات پدر و مادرم به خاطر همین زن بوده است و پدرم قبلاً با او ازدواج کرده بود. من دیگر در آن خانه به موجودی تنها تبدیل شده بودم و آن‌ها با فراموش کردن من فقط به دنبال خوشگذرانی خودشان بودند.   این گونه بود که دیگر نتوانستم ادامه تحصیل بدهم و برای پیدا کردن کاری بیرون از منزل می‌رفتم تا این که با پسری در خیابان آشنا شدم و او قول داد اگر با او فرار کنم با من ازدواج می‌کند و مرا از این وضعیت نجات می‌دهد. من هم قبول کردم و با او به خانه‌ای در اطراف تهران رفتم. چند روز اول او رفتار خوبی با من داشت اما یک روز صبح وقتی از خواب بیدار شدم دیگر از افشین خبری نبود.   من که هستی‌ام را از دست داده بودم در حالی تنها شدم که روی بازگشت نزد پدرم را نداشتم به همین خاطر با اندک پولی که برایم باقی مانده بود عازم مشهد شدم و در پایانه مسافربری با جوان ۲۲ ساله‌ای به نام امید برخورد کردم و شب را به منزل او رفتم. اما روزهای بعد ۲ جوان دیگر آن جا آمدند و...   تا این که روز گذشته وقتی از منزل آن‌ها بیرون آمدم موتورسواری برایم ایجاد مزاحمت کرد که بلافاصله پلیس رسید و من امید را که حدود ۱۰۰ متر جلوتر منتظرم بود به عنوان برادرم معرفی کردم اما مأموران به من مشکوک شدند و امید را هم در حال فرار دستگیر کردند. حالا نمی‌دانم...   باشگاه/ 2009



۱۱/۰۸/۱۳۹۴ - ۱۷:۱۳




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 60]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن