واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه خراسان: با پایان یافتن پلنوم چهارم، نگرش شوروی به «نورالدین کیانوری» مثبت تر از قبل شد. دلیل این مسئله، تمایل شدید وی به سیاست های شوروی از یک سو و از سوی دیگر، حمایت های مؤثر «عبدالصمد کامبخش»، شوهر خواهر «کیانوری» و فرد مورد اعتماد کامل شوروی بود. شاید به همین دلیل بود که حزب کمونیست شوروی به «کیانوری» پیشنهاد کرد در مدرسه عالی حزب کمونیست تحصیل کند. با این حال، توده ای ها پس از پلنوم چهارم با یک مشکل مهم و جدی روبه رو بودند. آنها امکان فعالیت علنی در ایران نداشتند. رژیم پهلوی، تقریباً تمام اعضای تأثیرگذار حزب توده را بازداشت و خانه های امن آنها را کشف کرده بود. بنابراین، توده ای ها نمی توانستند به فعالیت در ایران امید چندانی داشته باشند. از همین رو، پس از پلنوم چهارم، کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی، اعضای هیئت اجرائیه، مرکب از «رادمنش»(دبیرکل)، «اسکندری»(دبیر دوم)، «کامبخش»(دبیر)، «طبری»، «فروتن»، «قاسمی» و «نورالدین کیانوری» را فراخواند و در جلسه ای که «کوئوسینین»، کمونیست معروف فنلاندی و عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی، ریاست آن را برعهده داشت، تکلیف محل استقرار حزب توده مشخص شد. توده ای ها باید شهر «لایپزیک» در آلمان شرقی را محل فعالیت خود قرار می دادند. 8 ماه بعد و در پی برگزاری کنفرانس جهانی احزاب کارگری و کمونیست در مسکو، توده ای ها پلنوم پنجم خود را برگزار کردند. دستاورد این پلنوم، تنها صدور بیانیه ای در تبعیت از سیاست های کنفرانس یاد شده بود. همسو با ابرقدرت شرق اختلافات میان سران حزب توده در لایپزیک نیز ادامه یافت. موضوع اصلی اختلاف، چگونگی فعالیت در ایران بود. تعدادی از اعضای قدیمی، مانند «احمد قاسمی»، معتقد بودند حزب توده باید فعالیت های خود را با نام جدیدی در ایران آغاز کند. به همین دلیل، نشریه «صبح امید»، جای «مردم» را گرفت؛ اما مدتی بعد معلوم شد که اصولاً مردم و به ویژه طبقه کارگر در ایران، رغبتی به شنیدن شعارهای تکراری و بی اثر سران حزب توده ندارند. واقعیت آن بود که پذیرفتن ادعای حمایت از کارگران رنجدیده ایرانی از سوی متمولانی که در لایپزیک روی کاناپه آپارتمان ها و خانه هایشان لمیده بودند و با پُک زدن به پیپ و سیگار، شرایط حاکم بر کشور را تحلیل می کردند، سخت و حتی، ناممکن بود. در سال 1337ش، پس از اعدام تعدادی از توده ای ها در ایران و امضای توبه نامه توسط تعداد دیگری از آنها، شوروی به فکر توسعه فعالیت های تبلیغاتی در ایران افتاد. در راستای سیاست جدید، رادیو برلین شرقی، بخش فارسی خود را راه اندازی کرد و «منوچهر بهزادی»، به همراه «داوود نوروزی»، مسئولیت اداره و اجرای برنامه های آن را برعهده گرفتند. فعالیت های رادیویی توده ای ها، بیشتر بر انتقاد از شرایط داخلی ایران و دفاع از عملکرد حزب توده، طی سال های قبل، متمرکز بود. روابط شوروی با رژیم پهلوی، پس از گسترش مناسبات شاه با آمریکا، بیش از پیش تیره شد. به همین دلیل، روس ها، رادیو «صدای ملی ایران» را با استفاده از عوامل حزب توده، تأسیس کردند. اتخاذ این رویکرد، فعالیت حزب توده در ایران را با محدودیت های بیشتری روبه رو کرد، اما آنها چاره ای جز تبعیت از شوروی، که به تعبیر «کیانوری»، برادر بزرگ تر آنها بود، نداشتند! حزب توده به تدریج لایه های درونی خود را برای اعضای خوش باوری که هنوز به آرمان های حزبی معتقد بودند، آشکار می کرد. پس از کودتای «عبدالکریم قاسم» در عراق، شوروی از حزب توده خواست افرادی را برای اداره بخش فارسی رادیو بغداد، به این کشور اعزام کند. «فریدون کشاورز» فردی بود که برای این منظور انتخاب و در آن شرایط بحرانی، به عراق اعزام شد. او مدتی بعد راهی سوئیس شد و از آن جا به الجزایر گریخت. بهانه «کشاورز» برای این تصمیم، وابستگی تمام و کمال حزب توده به شوروی بود؛ اما او از اعضای عالی رتبه حزب محسوب می شد و بعید به نظر می رسد تا آن زمان از وابستگی حزب توده به شوروی اطلاعی نداشته باشد. به هر حال، «کشاورز» پس از فرار به الجزایر، مخالفت های صریح و شدید خود را با حزب توده آغاز کرد و در کتابی به نام «من متهم می کنم، کمیته مرکزی حزب توده ایران را»، به افشای ماهیت درونی حزب توده پرداخت. «فریدون کشاورز» به دلیل این مخالفت ها، در پلنوم ششم حزب توده، در شهریورماه سال 1338، از این حزب اخراج شد.
یکشنبه ، ۱۰آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]