واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه شهروند: شهرام شهید ی طنزنویس [email protected] هیچ دقت کرده اید ما کلا توی بحران زندگی می کنیم؟ یک دوران بود بحران نباریدن نزولات آسمانی مطرح بود. این بحران حالا 3 دانگ از 6دانگ بحران آب را واگذار کرده به باریدن نزولات آسمانی. یعنی باران بیاید و نیاید ما دچار بحران هستیم و به این می گویند اصل بقای بحران! البته بحران فقط منوط به آب نیست. یک بحران دیگر داریم که به آن بحران سرخابی می گویند. یعنی اگر یک مسابقه شهرآورد برگزار شود، مهم نیست که سرخ ها برنده می شوند یا آبی ها. مهم این است که حداقل تهران از 24ساعت قبل از بازی تا 48ساعت بعد از آن دچار بحران سرخابی می شود. جوری که وقتی بعد از بازی از ورزشگاه بیرون می آیی و وارد خیابان های غرب تهران می شوی، انگار طوفان ال نینو همه جا را در نور دیده. البته ال نینو این قدر هم که می گویند پسر شروری نیست. همین که بین همتایان طوفانی اش راضی شده به ایران بیاید، باید خدا را شکر کرد. شما فکر کن به جای ال نینو یکهو کاترینا وارد کشور می شد. بعد ورود این بانو به کشور را کجای دلمان باید می گذاشتیم؟ اصلا مقامات کشور می پذیرفتند کاترینا تنبان و رخت و لباس ما را از روی بند رخت- عینهو بنفشه های شعر شفیعی کدکنی و ترانه فرهاد- بردارد با خودش ببرد هرکجا دلش خواست؟ نه دیگر. کسی نمی پذیرفت که این است که ما به ال نینو قانع هستیم. حالا البته درست است که معنای ال نینو یا همان ال نینو خودمان می شود «پسربچه» اما از فرهنگستان انتظار می رود زودتر تکلیف این واژه را هم مشخص کنند و برایش معادل خوبی پیدا کنند. مثلا اسمش را بگذارند طوفان غیاث آباد. یا برای این که تشویق به درس خواندن کنند، اسمش را بگذارند طوفان شاگرد اول. خب کلمه معادل پیدا کردن همین طوری است دیگر. مثلا امروز من شنیدم دوستی در رادیو می گفت باید به سونامی بگوییم آب لرزه. حالا نمی دانم این آب لرزه واقعا از کجا آمده اما اگر این طور باشد، به جای سونامی طلاق باید بگوییم آب لرزه طلاق! راه حل بدی هم نیست. آدم اگر فکر کند جدایی اش به پیدایش آب لرزه کمک می کند، کمی مراعات می کند و سعی می کند اختلافاتش را بگذارد کنار. خیلی بد است بین در و همسایه بگویند فلانی از مسببان آب لرزه است. راستی حالا که این طور است، به نظر شما نباید برای ژله هم معادلی پیدا کرد؟ یک واژه ای که با لرزه هم جور دربیاید. مثلا مزلرزه! یا طعم لرزه. اصلا به من باشد یک لرزه ته همه واژه ها می گذارم. چون ما روز بدون لرزه و واهمه و بحران که نداریم. همه اش باید تن و گوشت و استخوانمان بلرزد. هی سونامی پشت ... ببخشید آب لرزه پشت آب لرزه داریم. آب لرزه سکته. آب لرزه سرطان. آب لرزه گرانی دلار و سکه. آب لرزه افزایش قیمت بلیت ها. آب لرزه بیکاری. می بینید؟ لرزش جزو اصول و نیازهای اولیه زندگی مان شده. برای همین است که اصلی ترین لرزش برایمان دیگر ترسی ندارد و از زمین لرزه اصلا نمی ترسیم. حالا مایی که از زمین لرزه نمی ترسیم، فکر کن می خواهند از ال نینو بترسیم. خود من که از تنها چیزی که می ترسم، بازگشت آن سیستم قبلی است. یعنی همین که اعلام می کنند، می خواهند دوباره در انتخابات نامزد بشوند همه ارکان وجودم دچار آب لرزه و زمین لرزه و گردباد و اینها می شود. قدیم ها یک ترانه ای بود می گفت: «اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد» نمی دانم چرا مسئولان سابق خوب به این ترانه ها گوش نمی کنند و دوباره هوس بازگشت می زند به سرشان؟ همین ها آمار وقوع زلزله و آب لرزه سکته را می برند بالا. ولله با این احساس تکلیف هاشون.
شنبه ، ۹آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه شهروند]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]