تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835533598




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

پسرم هنوز زنده است


واضح آرشیو وب فارسی:جمهوریت: احمد جمال سیرت، جوانی ٢٢ساله بود که نامش به عنوان نوزدهمین فردی که امسال اعضای بدنش در استان کهگیلویه وبویراحمد اهدا شد، به ثبت رسیده است. ساسان عباسی، مسئول هماهنگ کننده پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی کهگیلویه وبویراحمد، با اعلام این خبر به «شرق» گفت: «این جوان در پی یک حادثه رانندگی دچار عارضه مغزی و به دنبال آن مرگ مغزی شد. پس از آن با پیشنهاد واحد پیوند اعضا و رضایت خانواده آن مرحوم دو کلیه، کبد، پانکراس و قرنیه های او در بیمارستان شهید بهشتی یاسوج از بدنش جدا شد و به بیمارستان نمازی شیراز انتقال یافت تا به بیماران نیازمند اهدا شود». پدر احمد جمال سیرت، فائز نام دارد. او ٩ سال از ٤٨ سال عمر خود را در اسارت رژیم بعث عراق گذرانده است، اما یک شب از شب های نبودن فرزندش را با کل دوران اسارت قابل مقایسه نمی داند. او در گفت وگو با خبرنگار ما درباره حادثه مرگ بار و تصمیم برای اهدای اعضای بدن پسرش می گوید: ماجرای منجر به مرگ مغزی فرزندتان چطور اتفاق افتاد؟ شب حادثه من خانه نبودم. همسرم می گوید آن شب حدود ساعت ٩ برق ها را خاموش کرده و لباس راحتی پوشیده بودند و کم کم برای خواب آماده می شدند که احمد برق ها را روشن کرده و به مادرش گفته است من می روم و نیم ساعت دیگر برمی گردم. اما نه تنها پسرمان به خانه نیامد، بلکه بعد از آن دیگر از او خبر نداشتیم و هرچه به گوشی تلفن همراهش زنگ می زدیم در دسترس نبود تا اینکه حدود ساعت ١١:٣٠ یک نفر گوشی او را جواب داد و گفت چه اتفاقی افتاده است. بعد ما به محل حادثه رفتیم. چه اتفاقی برای پسرتان افتاده بود؟ دقیق نمی دانیم، اما براساس حدسیات فکر می کنیم او برای دیدن دوستانش یا برای هواخوری به پارک جنگلی یاسوج رفته بود و به احتمال زیاد در راه برگشت آن اتفاق برایش افتاد. در پارک جنگلی یاسوج یک تانک نمادین روی تپه ای بلند گذاشته اند که پسرم از آنجا به ته دره سقوط کرده و ماشین او چیزی حدود ١٥٠ تا ٢٠٠ متر به دره افتاده بود و پنج شش درخت را هم شکسته بود. آیا مشخص شده چرا خودروی پسرتان به دره سقوط کرد؟ ماشینی که احمد سوار آن بود ام.وی. ام ٣١٥ بود و کارشناسان بعد از بررسی صحنه حادثه گفتند با توجه به شواهد به نظر می رسد ماشین پارک بوده و در حال روشن کردن ماشین این اتفاق افتاده و در واقع کنترل ماشین از دست احمد خارج شده و به ته دره سقوط کرده است. چه کسی اول از همه متوجه ماجرا شد؟ ظاهرا افراد دیگری که آن وقت شب به آنجا رفته بودند، متوجه موضوع شده و اورژانس را خبر کرده بودند. در پی سقوط چند جای بدن احمد زخم شده، پا و دنده او شکسته بود و در نهایت هم به خاطر صدمات ناشی از حادثه دچار ایست قلبی شد. به سرش هم ضربه خورده بود که باعث ضربه مغزی او شد و به خاطر ایست قلبی به مغزش هم اکسیژن نرسید که در نهایت منجر به کما شد. البته پس از حضور تیم امداد اورژانس، اقدامات لازم برای احیای او انجام شد و موفق شده بودند قلب او را برگردانند، اما چون مغز عضو بسیار حساسی است، فقط چند ثانیه نرسیدن اکسیژن به آن کافی است تا صدمات جبران ناپذیری را به همراه داشته باشد. چه شد که تصمیم به اهدای عضو گرفتید؟ بعد از این اتفاقات احمد دو روز در کما بود و ما راز و نیاز و دعا می کردیم که او زنده بماند، اما وقتی دیدیم که او ماندنی نیست، تصمیم به اهدای اعضا گرفتیم چون می دانستیم انسان های نیازمندی زیادی هستند که با اعضای پسر ما زندگی شان بهتر خواهد شد. بنابراین برای رضای خدا دو کلیه، کبد، پانکراس و قرنیه های او را اهدا کردیم. شما چند فرزند دارید؟ من سه پسر و یک دختر داشتم و احمد پسر بزرگ من بود که پارسال ازدواج کرده و دانشجوی کارشناسی تربیت بدنی دانشگاه شیراز بود. چگونه با سیستم اهدای عضو آشنا شدید؟ من جانباز ٣٥ درصد هستم و ٩ سال هم اسیر بودم. وقتی بازنشست شدم کارمند دانشگاه علوم پزشکی بودم و از محیط کارم با موضوع آشنایی داشتم. وقتی دیدیم احمد وضع خوبی ندارد برای خدا و در اقدامی بشردوستانه اعضای بدن او را اهدا کردیم. البته من پیش خودم به چنین چیزی فکر کرده بودم که خودم اعضای بدنم را اهدا کنم. با خود احمد هم دراین باره صحبت کرده بودید؟ راستش نه، چون پسر جوان، رعنا و خوش سیرت و خوش قلبی بود و اصلا انتظار چنین اتفاقی را برای او نداشتیم، اما چون من با روحیه او آشنا و با او رفیق بودم، برای همین این تصمیم را گرفتم. مراسم ختمش آن قدر شلوغ بود که من فرصت پاسخ دادن به افرادی را که برای تسلیت آمده بودند نداشتم. آیا در خانواده شما فرد دیگری هم برای اهدای عضو داوطلب شده است؟ خودم در فکر این کار بودم. اطرافیان و دوستان و نزدیکان شما وقتی از تصمیم شما مطلع شدند چه گفتند؟ حقیقت این است که همه استقبال کردند. من خودم جلسه ای تشکیل دادم و همه را دعوت کردم و گفتم که چنین تصمیمی دارم و هزینه ای دریافت نکرده ام و فقط به خاطر انسانیت امانتی را که خدا به دست ما داده بود، پس دادیم. این را هم باید بگویم که این اولین باری بود که یکی از اعضای ایل بابکانی اهدای عضو می کند و بعد از این امیدوارم چنین اقدامی را بیشتر ببینیم. توصیه شما به افرادی که ممکن است شرایطی مشابه شما برایشان پیش بیاید چیست؟ توصیه می کنم آنها هم همین کار را انجام دهند البته بگویم که من علاقه ای نداشتم که موضوع رسانه ای شود؛ چون معتقدم این کار را برای خدا انجام داده ام، اما قبول کردم رسانه ای شود تا هم وطنان و دوستان ببینند تا آنها هم در موقعیتی مشابه ایثار و گذشت و اقدام وطن دوستانه را انجام دهند تا جان انسانی نجات پیدا کند. الان که این کار را کرده اید چه احساسی دارید؟ احساس غرور و شادی دارم و حس می کنم پسرم زنده است، چون کسی که کلیه و کبد پسرم به او پیونده شده زنده است، من ٩ سال اسیر رژیم بعث عراق بودم و از وقتی که پسرم را از دست داده ام هر شبش سخت تر از تمام آن ٩ سال برای من سپری می شود.


پنجشنبه ، ۷آبان۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جمهوریت]
[مشاهده در: www.jomhouriat.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن