واضح آرشیو وب فارسی:فرصت امروز: بازار سرمایه ایران در دو سال گذشته شرایط ناهمواری را پشت سر گذاشته است؛ شرایطی که بیش از هر چیز بازتاب آشفتگی اقتصاد ایران بود و چالش هایی که در برابر بازارهای مختلف قرار دارد. در این میان برای درک بهتر ماهیت بحران بازار سرمایه باید به تجزیه وتحلیل درست ریشه های بحران اقتصادی کشور پرداخت؛ بحرانی که دولت قصد دارد با اتخاذ سیاست های انبساطی آن را مهار کند. درک درست این موضوع می تواند سهامداران را در تصمیم گیری درباره خرید و فروش هایشان یاری دهد. این نوشتار تلاشی است در این جهت. تعریف بحران براساس تعریف، بحران پیشامدی است که به صورت ناگهانی و گاهی فزاینده رخ می دهد و به وضعیتی خطرناک و ناپایدار برای فرد، گروه یا جامعه می انجامد. بحران باعث به وجود آمدن شرایطی می شود که برای برطرف کردن آن نیاز به اقدامات اساسی و فوق العاده است. بحران ها بر حسب نوع و شدت متفاوتند. بحران یک فشارزایی بزرگ و ویژه است که باعث درهم شکسته شدن انگاره های متعارف و واکنش های گسترده می شود و آسیب ها، تهدیدها، خطرها و نیازهای تازه ای به وجود می آورد. عمده ویژگی های بحران عبارتند از: 1- معمولا غیر قابل پیش بینی است (یعنی نمی توان پیش بینی کرد که کی و در کجا اتفاق می افتد) اما معمولا غیرمنتظره نیست. 2- بیشتر یک وضعیت اضطراری و آنی است تا یک حالت ماندگار 3- پویا و متغیر است. مشکل اضافه تولید اما درخصوص بحران و آنچه در اقتصاد به وقوع می پیوندد، در نظر اول عبارت است از پیدا شدن «اضافه تولید» یعنی پرشدن بازار از کالاهایی که مشتریِ قدرت پرداخت بهای آنها را ندارد. وقتی در بازار مشتری نباشد و کالاها فروش نرود طبعا تولید کالاها نیز کاهش یافته و متوقف می شود و به دنبال آن تعطیلی کارخانه ها و بیکاری وسیع و میلیونی کارگران پیش می آید که به نوبه خود فروش کالاها را باز هم دشوارتر کرده و بر عمق بحران می افزاید. سیستم اعتباری سرمایه داری از کار باز می ماند، بدهکاران توان پرداخت بدهی خود را در سر موعد از دست می دهند. بهای سهام شرکت ها در بازار تنزل می کند و موسسات سرمایه داری یکی پس از دیگری ورشکست می شوند. براساس اغلب بحران های اقتصادی دنیا، بخش میانی و شاید مهم ترین بخش گسترش بحران اقتصادی، ایجاد اختلال در اعتبار دهی به نظر می رسد. در سال های اخیر، برخلاف اوایل قرن گذشته که تنها هدف بانک مرکزی حفظ ارزش پول بود، سه هدف عمده برای بانک مرکزی تعریف می شود. نخستین و مهم ترین هدف بانک مرکزی کنترل تورم و حفظ ثبات در سطح عمومی قیمت ها است. دو هدف دیگر این نهاد، در کنار کنترل تورم، ثبات در سطح تولید و بازارهای مالی است. معمولا در اقتصاد این اتفاق قابل مشاهده است که بین این اهداف و پیگیری آنها تضاد وجود دارد و این تضاد می تواند عملکرد بانک مرکزی را بسیار سخت و پیچیده کند. برخی بحران ها در بازار سهام (بحران سال 1929)، برخی در بازار اعتبارات (بحران 2007)، برخی در بازار ارز و برخی در بازار کالاها اتفاق می افتند. این بحران ها گاه یک کشور، گاه گروهی از کشورها و گاه کل جهان را تحت تاثیر قرار می دهند. دو بحران بزرگ جهان، بحران های 1929 و 2007، هنگام وقوع، کل جهان را تحت تأثیر قرار دادند که اولی با سقوط بازار سهام و دومی با افت بازار اعتبارات شروع شدند. وجوه تشابه میان ریشه های بحران 1929 و بحران اخیر تا حدودی عجیب است. در هر دو بحران، یک حباب داشتیم که در بحران دهه 1920 در بازار سهام و در بحران اخیر در بازار املاک و مستغلات مشاهده شد. در هر دو حالت نیز حباب های ایجادشده به دلیل سیاست های اشتباه فدرال رزرو آمریکا بوده است. بحران اول به دلیل پافشاری بر سیستم استاندارد طلا توسط فدرال رزرو بود. در این شرایط فدرال رزرو بین دو هدف متناقض قرار گرفت: 1- جلوگیری از سقوط اروپا یا 2- کنترل سوداگری و دلال گری در وال استریت. فدرال رزرو سعی کرد به هر دو هدف برسد اما به هیچ کدام نرسید. سرانجام در هفته آخر اکتبر 1929، حباب بازار سهام منفجر شد و آمریکا را به رکود برد. حباب بحران دوم با عدم تعادل بین المللی میان آمریکا و آسیا مرتبط بود که این عدم تعادل به انباشت حجیم دلار در بانک های مرکزی کشورهای آسیایی منجر شد و شرایط را برای نابودکردن حباب در اعتبارات و بازار مستغلات فراهم کرد. در هر دو بحران، دسترسی آسان به اعتبارات و وجود حباب باعث شد بدهی شرکت ها با افزایش شدید به حدی برسد که به سیستم بانکی سایه ای معروف شد که شامل بانک های سرمایه گذاری بود (صندوق های تضمینی سرمایه نامیده می شدند) و سایر صندوق ها به صندوق های ارتباطی معروف بودند که ناشناخته و خارج از ترازنامه و توسط بانک ها برای اجتناب از قوانین تناسب سرمایه تشکیل می شدند. موسسات بانکی در سایه دلیل نامیده شدن این مؤسسات به سیستم بانکی سایه ای این بود که این مؤسسات مثل بانک عمل می کردند و بدون رعایت قوانین بانکی به صورت کوتاه مدت پول قرض می کردند و به صورت بلندمدت پول قرض می دادند. سرانجام همان طور که یک حباب روزی از بین می رود، حباب بازار سهام در دهه 1920 و بازار املاک و مستغلات در دهه اخیر نیز از بین رفت و هر دوی آنها به بحران بانکی منجر شدند. سازوکار بحران اخیر تا حدود زیادی مشابه بحران دهه 1920 بود. وقتی که سرمایه گذاران پول خود را خارج کنند، بانک های سایه ای مجبور می شوند دارایی های خود را نقد کنند و این فروش دارایی در بازاری اتفاق می افتد که رو به افول بوده و قیمت های موجود برای خرید کالا بسیار پایین است. در نتیجه برخی از آنها ورشکسته شدند و برخی توانستند دوام بیاورند. اما عرضه کنندگان اعتبار، بدون داشتن اطلاع کافی از وضعیت بانک ها، تصمیم گرفتند پول خود را از بانک های سرمایه گذاری خارج کنند و این باعث شد تا اقتصاد وارد سراشیبی سقوط شود. با توجه به توضیحات بالا و با در نظر گرفتن وضعیت کنونی صنعت بانکداری کشور، می توان اقدامات پیش گرفته شده از سوی دولت و همچنین بانک مرکزی را که سعی در اصلاح و ساماندهی سیستم بانکی کشور دارند، دریافت این زنگ خطر از جانب حافظه تاریخی بزرگ ترین اقتصاد های دنیا برای دولتمردان دانست. اهمیت این موضوع برای کشور ما از آن جهت قوت بیشتری می گیرد که سیستم اقتصادی کشور بانک محور است، از این رو تأثیر سقوط بانک مرکزی آمریکا بر دنیا در مقیاس کوچک تر با سقوط بانک های بزرگ در یک کشور همان اثراتی را به دنبال خواهد داشت. بنابر این می توان گفت اصلی ترین عامل شرایط بحرانی برای اقتصاد کشور از بروز اختلال در سیستم بانکی و گسترش آن همراه با گسترش و عمیق شدن بخش اعتباری اقتصاد ادامه پیدا خواهد کرد. بنابر آنچه گفته شد اصلاح ساختار بانکی کشور چه با تشویق هایی مانند تغییر در انواع نرخ ها (سپرده قانونی، نرخ های بین بانکی) که توسط مراجع قانونی در حال پیگیری است چه با سامان دهی ساختار بانکی کشور از طریق نظم دهی به صورت های مالی بانک ها و حتی تعطیل کردن موسسات اعتباری غیرقابل کنترل، اساسی ترین سیاستی خواهد بود که برای اصلاح ساختار اقتصادی که نشانه های بحران را به خود گرفته، باید در نظر گرفت.
چهارشنبه ، ۶آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرصت امروز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]