محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830966192
ضرورت يك تحول
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: ضرورت يك تحول
مباني نظري و زيربناي فكري طراحي و تدوين برنامه دوره متوسطه با رشتههاي تحصيلي چندگانه در نظام تعليم و تربيت كشور به حدود هشتاد سال قبل برميگردد. زماني كه در كشور ما مدرك ششم ابتدايي فوقالعاده ارزشمند تلقي ميشد و در دست داشتن مدرك تحصيلي ديپلم متوسطه مايه مباهات و سرافرازي بود؛ چرا كه در آن زمان تعداد ديپلمههاي كشور فوقالعاده اندك بود، اما از بيشترين عزت، احترام و جايگاه برتر اجتماعي برخوردار بودند.
در سال 1293 شمسي در كل كشور ايران 18 نفر فارغالتحصيل دبيرستان (ديپلم) بود و در سال 1303 همه دانشآموزان دوره متوسطه در تهران و چند شهر بزرگ در 18 باب دبيرستان مشغول تحصيل بودند و در همان سال تعداد كل ديپلمههاي كشور 312 نفر بود.1 تعداد مراكز آموزش عالي چندان معتنابه نبود و انگيزه ورود به دانشگاه نيز در بين ديپلمههاي شاخص كشور چندان زياد نبود؛ چرا كه دارندگان مدرك ديپلم مشاغل فوقالعاده مطلوبي داشتند و از احساس خود ارزشمندي والايي برخوردار بودند. در چنين موقعيتي يعني در سال 1303 مجموعه كل فارغالتحصيلان مراكز آموزش عاليه كشور فقط 28 نفر اعلام شده است. بدون ترديد غالب مأموريتهاي اجرايي و مديريتهاي كلان كشوري در حوزههاي مختلف و تدريس در مدارس برعهده همان تعداد اندك فارغالتحصيلان آموزش عاليه و ديپلمههاي دبيرستاني بود.
به موازات گسترش دبيرستانها در تهران و شهرستانها و نياز روزافزون جامعه به فارغالتحصيلان دبيرستاني، كارگزاران و مسئولان تعليم و تربيت كشور با عنايت به محدوديت فوقالعاده تعداد فارغالتحصيل مراكز آموزش عالي جهت تأمين نيازهاي دستگاههاي مختلف كشور اعم از وزارت آموزش و پرورش و تدريس در مدارس، وزارتخانههاي اقتصادي و صنعتي، مسأله غني كردن و گرايشي يا تخصصي نمودن محتواي دروس دوره دوم دبيرستان را در دستور كار خود قرار دادند، در نهايت دبيرستانهاي ايران در سيكل دوم يا دوره دوم متوسطه يعني سالهاي دهم، يازدهم و دوازدهم دبيرستان به صورت اختصاصي فعال شدند.
بدين صورت رشتههاي ادبي، طبيعي و رياضي در سيكل دوم دبيرستانها رواج يافت. با اين انديشه كه فارغالتحصيلان رشته ادبي در حوزههاي ادبيات و تعليم و تربيت مشغول و در صورت ادامه تحصيل در رشتههاي علوم انساني دانشگاهها پذيرفته شده و ادامه تحصيل دهند و بالطبع فارغالتحصيلان رشته طبيعي و رياضي نيز علاوه بر تدريس علوم طبيعي و علوم محض و اشتغال در مراكز كشاورزي و بهداشتي، فني و صنعتي براي ادامه تحصيل در دانشگاه در حوزههاي پزشكي و پيراپزشكي، علوم پايه و مهندسي مشغول گردند. بدون ترديد چنين انديشهاي در چنان موقعيت زماني و شرايط اجتماعي و فرهنگي كشور ميتوانست تا حدي منطقي و معقول جلوه نمايد.اما امروزه بعد از قريب به يك قرن، در شرايطي كه مدرك تحصيلي ليسانس در غالب كشورهاي جهان دانش پايه محسوب ميگردد، ديگر رشتهاي كردن دوره دبيرستان و ادامه آن تا به امروز به چه معنا ميتواند باشد؟! اگر جسارت نباشد، يك بازماندگي فرهنگي است.
به چه دليل از يك نوجوان 14---13 ساله كه دوران بلوغ و تحول اساسي شخصيتي را تجربه مينمايد، ميخواهيم كه رشته تحصيلي خود را انتخاب نمايد! و چگونه ميشود مستقيم و غيرمستقيم دانشآموزان برتر به رشتههاي رياضي - فيزيك (همان رياضي سابق)، تجربي (همان طبيعي حدود يك قرن پيش) هدايت شوند؟! و چگونه است كه با اين نگاه رونق كاذب آموزشگاههاي تجديدي و تقويتي و آمادگي كنكور و كلاسهاي تستزني و بازار كتابهاي تست بالاخص در رشتههاي رياضي و تجربي براي عبور از كنكور و ورود به دانشگاه رواج مييابد؟! چگونه است كه هالهاي از اضطراب و ناامني بر بسياري از خانوادههايي كه نوجوان دبيرستاني دارند، سايهافكن ميگردد و بخش زيادي از سرمايه و منابع انساني در اين طريق تضييع ميشود! يك سئوال اساسي اين است كه: نقش كلاسهاي كنكور و تست زني در نظام تعليم و تربيت جامعه اسلامي چيست؟ و اثربخشي آن در دانشافزايي تخصصي و پرورش قدرت خلاقيت جوانان چگونه است؟ و بدون ترديد اولين پاسخ اين است كه كلاسهاي كنكور داوطلبان را باسواد نميكنند و كاري با قدرت يادگيري و خلاقيتهاي ذهني ايشان ندارد، بلكه همه كار و تلاش آنها در انباشتن محفوظات تستي در مغز و انديشه جوانان است و لاغير!
و بالاخره همه سخن در اين است كه چگونه ميتوانيم مظلوميت علوم انساني را در جامعه ايران اسلامي رصد نماييم و رونق كنكورگري و پيامدهاي ناخوشايند آن را در رگههاي غفلتمان در حفظ رشتههاي به اصطلاح رياضي ---- فيزيك، تجربي و علوم انساني در دوره دوم متوسطه جستجو نماييم؟
شايسته آن است كه تحصيلات پيشدانشگاهي به گونهاي طراحي و تدوين گردد كه فارغالتحصيلان آن با يك دانشنامه عمومي و كاربردي براي ادامه تحصيل در يكي از رشتههاي دانشگاهي آماده شوند و يا در حوزههاي موردنياز جامعه مشغول كار گردند. البته شايان ذكر است كه اين مهم در غالب كشورهاي رشد يافته جهان به همين صورت است؛ به گونهاي كه فارغالتحصيلان دبيرستان (با يك مدرك تحصيلي مشابه) ميتوانند در رشتههاي مختلف دانشگاهي، پزشكي، مهندسي، ادبيات و غيره ادامه تحصيل دهند و يا در بخشهاي مختلف خدماتي و صنعتي مشغول كار شوند. از همين رو ديپلمههاي رشتههاي علوم انساني، رياضي - فيزيك و يا تجربي ايران نيز ميتوانند در دانشگاههاي آمريكا، كانادا، انگلستان و ديگر كشورهاي رشد يافته، به شرط برخورداري از توانمندي لازم به ويژه در زبان خارجه در رشتههاي پزشكي، مهندسي و حقوق و نظاير آن ادامه تحصيل دهند.
به عبارت ديگر، در همه كشورهاي رشد يافته جهان، تحصيلات ديپلم براي همه دانشآموزان عمومي، مشابه و عمدتاً با نگاه كاربردي طراحي شده است و ديپلمهها ميتوانند در صورت تمايل و توان، در همه رشتههاي دانشگاهي ادامه تحصيل بدهند و يا با ديپلم كاربردي خود كار مناسبي داشته باشند. بديهي است چنانچه دانشگاهي براي پذيرش دانشجو در رشتههاي مختلف آزموني را مقرر مينمايد، چنين آزموني كاملاً عمومي بوده (در حد تحصيلات عمومي دوره متوسطه)، دانش پايه و ظرفيت هوشي داوطلبان را مورد توجه قرار ميدهد و نه صرف محفوظات غيرضرور و بازگويي گزينههاي تستي را!
پرواضح است كه در اين مقطع داوطلبان ورود به دانشگاه با بهرهمندي از تجربه دوران بلوغ، برخورداري از رشد مطلوب سلولهاي مغزي و كنشهاي رشديافته ذهني، تجارب تحصيلي و تعاملات اجتماعي، بصيرت بيشتر به رشتههاي دانشگاهي و استفاده بايسته از وجود روانشناسان و مشاوران بصير، آمادگي بهتري براي انتخاب رشته دانشگاهي و آينده حرفهاي خود خواهند داشت. درحالي كه در كشور ما غالب نوجوانان در سنين راهنمايي با كمترين بصيرت نسبت به جايگاه علوم در گستره هستي، و ضرورت توليدات برتر فكري و پردازش نظريههاي نوين، مجبور به انتخاب رشته تحصيلي و بالطبع آينده شغلي و حرفهاي خود ميشوند و همان طور كه اشاره شد، در غالب موارد نوجوانان مستعدتر توسط معلمان مدرسه و والدين و اطرافيان براي ورود به رشتههاي تجربي و رياضي --- فيزيك تشويق و ترغيب ميشوند و در واقع غربت علوم انساني و مظلوميت متوليان آن از همين گذرگاهها و گردنهها آغاز ميگردد تا شايد زمينه رونق آموزشگاههاي تقويتي و تك درسي، تستزني و كلاسهاي كنكور و كنكورگري و مدارس غيرانتفاعي خاص با شهريههاي معادل چند هزار دلاري با تبليغات شهري و روزنامهاي و تلويزيوني بيش از پيش فراهم گردد! گاه رونق كنكورگري و بازار آزمونگري محفوظات ناپايدار ذهن داوطلبان سرگشته كنكور آنقدر پرفروغ جلوه مينمايد كه تعاونيهاي دولتي كنكورگري نيز پديدار ميگردد!؟
قدر مسلم، در شرايط خاص كشور ما به حق را ميتوان دوره مظلوميت علوم انساني، كسادي فرهنگ مطالعه، حاكميت استرس و فشار رواني ناشي از فرايند كنكور و كنكورگري و آزمونهاي مكرر محفوظات غيرماندگار بر خانوادههاي شاگردان دبيرستاني و پيشدانشگاهي تلقي نمود.
متأسفانه انديشه درسمداري و كنكورگرايي و رقابتهاي بين فردي آن چنان بر فضاي دبيرستانها سايهافكن ميشود كه بسياري از شاگردان نسبت به ارزشهاي اخلاقي، هويت فرهنگي و روابط مطلوب انساني كمتوجه و بياعتنا ميشوند.
شاگردان مدارس عموماً به جاي اينكه ياد بگيرند با دوستان خود رفيق باشند و با خويشتن خويش رقيب، همكلاسان را رقيب خود ميپندارند و تعالي خويشتن خويش را فراموش ميكنند، به جاي اينكه معلم را شخصيتي ارزشمند و فرزانه و فرهيخته و الگوي نيكويمنش و رفتار فردي و اجتماعي خود بيابند و گامي در همدلي و همانندي بردارند، معلم را فقط عامل انتقال محفوظات و تدوينگر تستهاي چندگزينهاي و تسهيلگر ورود به دانشگاه ميپندارند!
آنقدر درس و مشق غيركاربردي براي ايشان تدارك ديده ميشود كه به تدريج احساس خوشايند ارزشي، روابط تعاليبخش انساني، ارتباطات اجتماعي، صله ارحام و خويشان به حداقل ميرسد و تعامل عاطفي و كلاميشان با والدين به كمترين ميزان كاهش مييابد و جز كتابهاي درسي و تستي فرصت مطالعه كتاب يا كتابهاي ديگري را نيز ندارند! و اگر هم دانشآموزي بخواهد در ايام سال تحصيلي كتاب غيردرسي جالب و پرجاذبهاي را بخواند، عمدتاً از طرف والدين به وي توصيه ميشود كه بهتر است در سال تحصيلي منابع درسي و تستي را مرور كند و مطالعه كتابهاي غيردرسي را به تابستان واگذارد! تابستاني كه معلوم نيست برايش چه برنامهاي تدارك ديدهاند. آن وقت با خود ميگوييم چرا فرهنگ مطالعه در كشور ما تا اين حد فقير است؟! آري فقر فرهنگي، فقري است كه دامنگير همه قشرها ميشوند، حتي بسياري از والدين تحصيل كرده، دكترها و مهندسها!
خلاصه سخن آن كه شايسته و بايسته است به ريشههاي مظلوميت علوم انساني در شرايط فعلي و فقر فرهنگي حاكم بر جامعه، انديشيد و به ضرورت تحول اساسي در نظام تعليم و تربيت و اصلاح برنامه دوره متوسطه اذعان نمود. به نظر نگارنده اين سطور يكي از اصليترين ريشههاي مظلوميت علوم انساني به معناي اعم آن را ميبايست در بستر سست و غيرعقلاني و غيرمنطقي دوره دبيرستان و حاكميت باور و نگرش فرهنگي برتري رشتههاي رياضي و تجربي و كمقيمتي و دست دوم بودن علوم انساني جستجو نمود.
بدون شك اين مهم يكي از رسالتهاي خطير شوراي انقلاب فرهنگي است. چرا كه مضمون كلام امام راحل(ره) كه كلامش امام كلامهاست، چنين است كه: و بدون ترديد براي ايجاد، تحول و پويايي در آموزش و پرورش ميبايست از دبستان وارد شويم و از وجود هوشمندترين، خلاقترين، باسوادترين، متعهدترين، صبورترين و خوشاخلاقترين انسانها به مثابه الگوهاي برتر اجتماعي و فرهنگي در مقام و منزلت معلمي بهره گيريم و مدارس را از حاكميت استرس رقابتها، رقيبزدايي و رشتهمداري و كنكورگرايي منزه نماييم. معلماني كه شاكله شخصيتي آنان، آميزهاي است از مهر و عطوفت، منطق و استواري و زبانشان چشمهسار گلواژههاي ادب و حكمت و معرفت.
آري، شايسته و بايسته آن است كه با بازنگري جامع و عالمانه به نظام تعليم و تربيت كشور همزمان با تقويت باور و انديشه جلب و جذب معلمان فرهيخته و فرهنگآفرين، دوره مهم و سرنوشتساز دبيرستان را كه با رشد ذهني و بلوغ فكري و تعادلجويي شخصيت نوجوانان هوشمندمان ملازم است، اصلاح نماييم و اين برهه حساس را از اسارت چنگال بتهاي خودساخته كنكور و كنكورگري آزاد نموده و بستر پويا و تعاليبخش و ماندگار علوم انساني را فراهم نماييم.
شايان ذكر است كه اصلاح مطلوب برنامههاي درسي دوره متوسطه و هدايت تحصيلي دانشآموزان در يك دوره عمومي و كاربردي نه تنها سلامت و پويايي اين دوره را افزايش ميدهد و اقتدار معلمان متوسطه را مضاعف مينمايد و رابطه شاگردها و معلمها را در اين دوره پرمعنا و پرجاذبه مينمايد، بلكه با كاهش و كسادي رونق كاذب آموزشگاههاي تضميني و كنكورگريهاي تستزني، زمينهاي فراهم ميگردد تا دانشآموزان با بهرهمندي از احساس آرامش روان، بيشترين جوانههاي خلاقيت را متبلور نمايند.
خانوادهها از بهداشت رواني بيشتري برخوردار ميگردند، استرسها و اضطرابها و نگرانيهاي والدين دانشآموزان دبيرستاني بهطور معتنابهي كاهش مييابد. رابطه پدرها و پسرها، مادرها و دخترها نيز از لطافت بيشتري برخوردار ميگردد و احساس خانهگريزي و پديده ناميمون و آسيبهاي رفتاري و اجتماعي نوجوانان سنين دبيرستان به حداقل ميرسد.
كارگزاران كنكور نيز با فرصت مطلوبي كه مييابند، با كمك روانشناسان بصير، مشاوران فهيم، معلمان فرهيخته و كارشناسان مجرب زمينهاي فراهم ميآورند كه همه دانشآموزان هوشمند، مستعد و خلاق بتوانند به دور از اضطراب ناشي از محفوظات غيرضرور در فرايند يك آزمون پرمعنا در رشتههاي تحصيلي مورد علاقه خود در دانشگاههاي بومي ادامه تحصيل دهند.
پينويس:
1- تكميل همايون، ناصر (1385)، آموزش و پرورش در ايران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي.
سه شنبه 7 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 312]
صفحات پیشنهادی
-
گوناگون
پربازدیدترینها