تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس از شما منكرى ببيند بايد با دست و اگر نتوانست با زبان و اگر نتوانست با قلبش آن ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820737219




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

محرم در آینه مردم دزفول


واضح آرشیو وب فارسی:روناش: میلاد گل داری، روناش: سیاهی محرم در خوزستان پُررنگ تر از بقیه جاهاست. سنت ها و آیین هایی دیرینه در شهرهای این استان اجرا می شود که در نقاط دیگر نمونه ندارد؛ و آیین هایی هم که در همه شهرهای کشور اجرا می شود، به جرات می توان گفت که در شهرهای خوزستان پُرشور تر […]میلاد گل داری، روناش: سیاهی محرم در خوزستان پُررنگ تر از بقیه جاهاست. سنت ها و آیین هایی دیرینه در شهرهای این استان اجرا می شود که در نقاط دیگر نمونه ندارد؛ و آیین هایی هم که در همه شهرهای کشور اجرا می شود، به جرات می توان گفت که در شهرهای خوزستان پُرشور تر است. دزفول یکی از همین شهرهاییست که محرم و بویژه دهه اول آن، بسیار پرهیجان و باعشق توسط مردمش برگزار می شود. فرهنگ عزاداری برای سید الشهدا (ع) در دزفول را در گفتگو با یکی از پژوهشگران و نویسندگان این شهر بررسی کرده ایم. «سید محمد منتظری» که گوینده رادیو شهری دزفول نیز می باشد، به خبرنگار روناش می گوید: کلیات سنت هایی که در ماه محرم در دزفول اجرا می شود، مثل بیشتر شهرهای دیگر کشور است. روضه خوانی، سینه زنی، زنجیر و چلاب زنی، تکیه گردی در شب ها و… در دزفول عصر تاسوعا دسته های عزادار نیمه جنوبی شهر به قسمت شمالی حیدرخانه رفته و همینطور که در حال عبور هستند، مورد پذیرایی مردم نذردار آن محله ها قرار می گیرند. در گذشته برای بازگشت از درب بیوت علما و روحانیون عبور می کرده اند که البته در حال حاضر این سنت عبور از درب بیوت علما کم و کمرنگ شده است، ولی طبق سنتی که از قدیم بوده است، این روال همچنان ادامه دارد. در عصر عاشورا هم هیئت های عزادار محله حیدرخانه و محلات شمالی دزفول که تعداد آن ها هم زیاد است و قریب به ۳۰ کلان محله شده که شامل سیاهپوشان، کرناسیون، کتکتان و… هستند، به سمت جنوب و منطقه صحرابدر رفته و متقابلا مورد پذیرایی توسط اهالی نذردار محله های جنوبی شهر قرار می گیرند؛ و در مسیر بازگشت، از درب بیوت علمایی چون نبوی و معزی و… عبور می کنند. این دسته های عزاداری در حین مسیر و در حالی که مداحان هر هیئت اقدام به نوحه خوانی و مرثیه سرایی می کنند، اقدام به سینه زنی، سنج و دهل و دمام و زنجیرزنی، علم گردانی و اجرای تعزیه می کنند که برگرفته از حالاتی است که در قیام امام حسین (ع) در صحرای کربلا انجام می شده است. صبح روز عاشورا هم تمام دسته های عزاداری جنوب و شمال شهر دزفول و همچنین هیئت های اطراف شهر و روستاها، به «بقعه رودبند» می روند که متعلق به مزار «سید سلطان علی سیاهپوش» خواهرزاده «شیخ صفی الدین اردبیلی» است و از قرن هشتم قمری در این محل مدفون شده است؛ و رفتن هیئت ها و علم بردن به آن جا، از قرن هشتم باب شده است. این پژوهشگر در توضیح تاریخچه این سنت، می گوید: سید سلطان علی سیاهپوش در نجف می زیسته است و شبی سید بزرگواری را خواب می بیند که به او می گوید که برو و مردم دزفول را که برگشته از دین شده اند دلالتی کن که به مسیر دین برگردند و وی هم به دزفول می آید، ولی مردم آن زمان شهر دزفول به وی توجه نمی کنند. پس از این تمکین نکردن مردم شهر، سیاهپوش خواب می بیند که اجازه ی رودخانه ی دز با این عظمت به دست او داده شده و به وی گفته شده که اگر دیدی مردم تمکین نکردند و نپذیرفتند، تو میتوانی به درگاه خداوند متعال دو رکعت نماز خوانده و التماس و دعا کنی که این رودخانه خشک شود؛ و ایشان هم این کار را می کنند و رودخانه دز با آن همه عظمت و سیلان و موج های زیاد ظرف مدت کوتاهی خشک می شود. این مدت کوتاه در منابع مختلف یک هفته، دو ماه و… بیان شده و رود دز که تنها آبشخور مردم دزفول بوده است، به کلی خشک می شود و مردم شهر نیز آبشخور دیگری برای آشامیدن و کشاورزی و زراعت نداشته اند. منتظری ادامه می دهد: مردم پس از خشک شدن رودخانه، خدمت سید سیاهپوش می آیند و دو رکعت نماز خوانده و توبه می کنند و به وی التماس می کنند که دوباره به رودخانه جریان بخشد و سید سیاهپوش هم به درگاه خداوند متعال التماس و دعا می کند که دوباره رود دز به سیلان و جریان بیوفتد. و از آن موقع هم بوده که به وی «سید سلطان علی رودبند» به معنای «رود بسته» می گویند. از آن تاریخ به بعد هم به حرمت این کرامت، علم های آراسته را صبح عاشورا به رودبند می برند و به دیواره ی بقعه ی این امامزاده تکیه می دهند و بر می گردند. تعداد این علم ها آن قدر زیاد است که از ساعت ۱ بامداد این آیین را شروع کرده و آخرین هیئت ساعت ۳ بعد از ظهر بر می گردد. این گوینده رادیو شهری دزفول که کتاب موفق «شهر من دزفول» را نگاشته است، می افزاید: علم ها خیلی سنگین هستند و علم عباس که واقع در بقعه ای در محله ی علم عباس است، می گویند که از همه ی علم ها سنگین تر بوده است و اشخاص خاصی که از همه توانمند تر و قدرتمندتر بوده، می توانسته اند که این علم را بردارند. و هم اکنون هم این علم را بلند می کنند. در آن زمان برق نبوده است، و یا به صورت امروزی همه خانه ها برق نداشته اند که این همه سیم و پایه باشد و علم را صبح عاشورا ایستاده به رودبند می برده اند. اما اکنون چند نفر علم را در حالت خوابیده می گیرند و به بقعه ی رودبند برده و آنجا آیین علم رقصانی را انجام می دهند. سید محمد منتظری در ادامه گفتگوی خود با روناش بیان می کند: قبل از سال ۱۳۳۱ و در زمان حزب زحمتکشان و خوانین که با یکدیگر در تضاد و دعوا و کشت و کشتار بوده اند، اهالی قسمت های جنوبی شهر می ترسیدند که به بالا و سمت رودبند بیایند، ولی اهالی قسمت های شمالی و حیدرخانه به رودبند می آمدند. در آن موقع هیئت های عزاداری قسمت های جنوبی دزفول به قبرستانی بنام بولعلی (ابوالعلی در محل خیابان انقلاب فعلی) می رفتند که هنوز هم آثار آن باقیست. در مهر ماه ۳۱ زعمای قوم و روسای محلات مختلف دزفول از جمله آقایان شیرازی، قطب، جمشید لوایی، حاجی شیخ و… میهمانی مفصلی در محلی بنام گله گه (علی کله فعلی) تشکیل می دهند که بیشتر با پادرمیانی حاج سید حسین فارغ که در بین همگان مورد احترام بوده، است. و در این جلسه این رسم مقرر می شود که صحرابدری ها و جنوبی ها عصر تاسوعا به شمال شهر آمده و برگردند و عصر عاشورا هم حیدرخانه ای ها که شمال دزفول هستند، متقابلا به جنوب بروند و برگردند و به این صورت آشتی و وحدت شکل گیرد. صبح روز عاشورا هم آن دسته از هیئت های عزاداری صحرابدری و جنوبی ها که به بولعلی می رفتند، همانند شمالی ها و حیدرخانه ای ها، به بقعه ی رودبند بیایند. این پژوهشگر و نویسنده در پاسخ به سوالی دیگر از خبرنگار روناش در رابطه با چلاب زنی نیز می گوید: چلاب زنی قدمت زیادی ندارد. مرحوم بخشو چلاب زن معروف و نوحه خان بسیار بسیار خوش صدای جنوبی که ساکن اطراف برازجان بوده است، فردی بوده که از آن جا که در آن زمان تلویزیون نبوده است، افراد از شهرهای مختلف که به آن منطقه می رفته و کار او را می دیدند، این آیین را به شهرهای خود می بردند و اینگونه چلاب زنی به دزفول هم رسوخ کرد. قدیمت این آیین به حدود ۲۵ یا ۳۰ سال قبل باز می گردد و پیش از آن عزاداران فقط سینه می زدند و آیین چلاب زنی به صورتی که دایره تشکیل داده و کمر همدیگر را گرفته و به نوعی خاص سینه بزنند، وجود نداشت. منتظری بیان می کند: آیینی دیگر که قبلا در دزفول زیاد مرسوم بوده و در حال حاضر از رونق افتاده است و در حال حاضر دو یا سه محله هستند که هنوز آن را انجام می دهند، آیین چوب بازی است. یکی از این محلات، محله چولیان و یکی دیگر هم محله کلانتریان روبروی مسجد امام حسین جنوبی است. در این آیین با یک نفر با ریتم خاصی بحر طویل می خواند و شرکت کنندگان در این آیین، دو چوب به جلو و دو چوب به عقب می زنند و سپس چرخی به دور خود زده و حرکت می کنند. این آیین بیش از ۵۰۰ سال قدمت دارد. چوب بازی آیینی دیدنی است و ریتم بحر طویل خوانی در آن ریتم خوب و قشنگی است که در آن اشعار حماسی و مرثیه ای خوانده می شوند. نویسنده کتاب شهر من دزفول در پاسخ به سوال روناش در رابطه با قدمت عزاداری در ایام محرم الحرام، توضیح می دهد: سنت عزاداری برای سید الشهدا (ع) از زمان قیام مختار ابوعبید ثقفی به خون خواهی امام حسین (ع) باب شد، چون حکام جور دوران پیش از قیام مختار مانع عزاداری مردم می شدند. عزاداری ها به اشکال مختلف انجام می شده و از آن موقع تا کنون تغییراتی هم داشته است. در دزفول هم قدمت عزاداری به همان دوره بر می گردد. سید محمد منتظری در بخش پایانی صحبت های خود به آیین های خوبی که اکنون دیگر اثری از آن آیین ها نیست اشاره می کند و می گوید: زمانی که در دزفول برق نبود، مردم برای روشن شدن هیئت ها و تکیه ها و حسینیه ها، مجبور به استفاده از مشعل بودند. مشعل ۱۰ تا ۱۲ محفظه آهنی و یک پایه داشت و پایه آن سنگ بزرگی بود که پایه مشعل در سوراخ آن سنگ قرار می گرفت. از ۱۰ یا ۱۲ روز قبل از رسیدن ماه محرم می گشتند و از خانه ها نمد یا لباس های پشمی کهنه جمع می کردند و در محفظه های مشعل با فشار جا می دادند و بعد نفت سیاه که همان نفت کوره باشد را روی آن می ریختند و مشعل را روشن می کردند. گاهی آنقدر این مشعل دوام داشت که تا بعد از دهه اول محرم که همه چیز تمام می شد، هنوز این مشعل ها روشن می ماندند. البته برای تکیه گردی افرادی توانمند بودند که متخصص حمل این مشعل بودند و کاسه خاصی به کمر خود با چوب خیلی محکم می بستند و پایه مشعل را در آن نگه می داشتند و خود به زیر آن می رفتند. برای اینکه جرقه های آتش بر سر این حامل ها نیافتد و آسیب نبینند، یک کلاه و پالتو و دستکش نمدی می پوشیدند و یک نفر هم با مشک آب و جامی پشت سر حامل مشعل حرکت می کرد و آب بر روی او میریخت روش که جرقه های آتش از نمد نفوذ نکند و حامل را بسوزاند، که البته حامل های زیادی هم بودند که میسوختند. فامیل های مشعل چی و مشعل دار و… فرزندان آن حامل های خبره و زورمند مشعل هستند که واقعا علاقه به خاندان عصمت و طهارت در آن ها موج می زد و دست های آن ها در طول مسیر از جرقه های آتش میسوخت. خیلی از خانواده ها و حاجت مندان و مریض دارها بعد از اتمام عاشورا به خانه این مشعل دارها می رفتند و از دست های سوخته آن ها برای شفای بیمار و رفع مشکلاتشان آب می گرفتند. بازتاب: روزنامه همشهری دوشنبه ۴ آبان ماه ۱۳۹۴ خبرگزاری فارس پایگاه خبری دزآوان


سه شنبه ، ۵آبان۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: روناش]
[مشاهده در: www.rounash.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن