محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829600612
نقش سيد الساجدين در زنده نگهداشتن قيام عاشورا
واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۴ آبان ۱۳۹۴ (۱۲:۱۱ب.ظ)
به مناسبت شهادت امام سجاد (ع)؛ نقش سيد الساجدين در زنده نگهداشتن قيام عاشورا موج - بزرگ مبلغ قيام عاشورا، حضرت امام سجاد عليه السلام، با سخنراني و خطبههاي آتشين خود توانست نهضت حق طلبانه سالار شهيدان را از هجوم تحريف نجات بخشد. اينک بعد از گذشت پانزده قرن همچنان اين قيام، پرشکوه و جاودانه است.
به گزارش خبرگزاري موج، حضرت علي بن الحسين، امام سجاد (ع) در ۵ شعبان يا ۱۵ جمادي الاولي سال ۳۸ هجري قمري در مدينه ديده به جهان گشود و در دوازدهم يا هجدهم و بنا بر مشهور در ۲۵ محرم سال ۹۵ ه.ق. در حدود ۵۶ سالگي مسموم شده و به شهادت رسيد. آن حضرت در واقعه کربلا ۲۳ سال داشت، مرقد شريفش در مدينه در قبرستان بقيع کنار قبر امام حسن مجتبي (ع) است. دوران امامت ايشان که ۳۵ سال بود، مصادف با دشوارترين دوران ظلم و خفقان امويان (از يزيد تا وليد بن عبدالملک) گذشت.
در زندگي پرفراز و نشيب امام زين العابدين عليه السلام نکات بسيار مهمي براي بحث و بررسي وجود دارد. در اينجا گوشهاي از نقش احياگر سيدالساجدين حضرت امام زين العابدين عليه السلام را از کربلا تا شهادت بايد چند محور را به صورت گذرا بررسي کرد؛ نخست بيماري امام سجاد (ع) در حين حادثه عاشورا، دوم نقش آن حضرت در زنده نگه داشتن قيام عاشورا، سوم حضور ايشان در جمع اسراي اهل بيت عليهم السلام چهارم خطبههاي حضرت سجاد از کربلا تا مدينه و در آخر شهادت آن امام همام.
بيماري امام سجاد عليه السلام
برخي از مورخان معتقدند که امام زين العابدين عليه السلام در واقعه جان گداز و خونين کربلا 24 ساله بوده است و بعضي ديگر نوشتهاند که از سن مبارکش 22 سال ميگذشت. محمد بن سعد در کتابش مينويسد:
«علي بن الحسين عليهم السلام در واقعه کربلا همراه پدرش بود و در آن هنگام از عمر شريفش 23 سال ميگذشت. فرزند ايشان، امام محمد باقر عليه السلام که امام سجاد عليه السلام از کربلا تا شهادت همراه پدر بود، سه يا چهار ساله بود. امام زين العابدين در آن هنگام به سبب بيماري در جهاد شرکت نکرد و خداوند او را براي هدايت مسلمانان نگه داشت و نسل رسول الله صلي الله عليه وآله از فاطمه عليها السلام در ذريه امام حسين عليه السلام به امام سجاد عليه السلام و اولاد او منحصر گرديد.»
شيخ مفيد در اين باره ميگويد: «همين که امام حسين عليه السلام شربت شهادت نوشيد، شمر به قصد کشتن امام سجاد عليه السلام نيز حمله برد. امام زين العابدين عليه السلام در بستر بيماري به سر ميبرد و حميد بن مسلم به دفاع پرداخت و حمله شمر را مانع گرديد. عمر بن سعد آن حضرت را در حالي که از بيماري رنج ميبرد با اهل بيت به کوفه انتقال داد.»
امام سجاد عليه السلام در قيام خونين کربلا مدت کوتاهي - بنا به مشيت الهي - بيمار بود و پس از بهبودي، مدت 35 سال امامت و زعامت جامعه مسلمين را تداوم بخشيد. اين که برخي اين امام همام را دايم المريض معرفي کردهاند تا آنجا که در اذهان عوام اين قضيه مانده است، در حقيقت نسبت به امام چهارم عليه السلام و فداکاريهاي ايشان بي توجهي کردهاند.
نقش امام سجاد در زنده نگهداشتن قيام عاشورا
از آنجا که شهادت سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام و ياران باوفايش از منظر عمومي، آثار ويرانگري براي حکومت بني اميه داشت و مشروعيت آن را زير سؤال برده بود و نيز براي اينکه اين تراژدي غم بار به دست فراموشي سپرده نشود، امام چهارم با گريه بر شهيدان نينوا و زنده نگه داشتن ياد و خاطره جانبازي آنان اهداف شهيدان کربلا را دنبال ميکرد. ظلمت حادثه کربلا و قيام جاودانه عاشورا به قدري دلخراش بود که شاهدان آن مصيبت عظيم تا زنده بودند آن را فراموش نکردند.
هر وقت امام ميخواست آب بياشامد، تا چشمش به آب ميافتاد، اشک از چشمانش سرازير ميشد. هنگامي که سبب گريه آن حضرت را ميپرسيدند ميفرمود: «چگونه گريه نکنم، در حالي که يزيديان آب را براي وحوش و درندگان بيابان آزاد گذاشتند، ولي به روي پدرم بستند و او را تشنه به شهادت رساندند».
بزرگ مبلغ قيام عاشورا، حضرت امام سجاد ـ عليه السلام ـ با سخنراني و خطبههاي آتشين خود توانست نهضت حق طلبانه سالار شهيدان را از هجوم تحريف نجات بخشد. اينک بعد از گذشت پانزده قرن همچنان اين قيام، پرشکوه و جاودانه است.
حضور ايشان در جمع اسراي اهل بيت ـ عليهم السلام
پس از عاشورا حضرت سجاد را همراه ديگر اسرا به سوي کوفه حرکت دادند. آمار دقيقي از اسيران در دست نيست. برخي مورخان تعداد زنان را ۶۴ نفر تا ۸۴ نفر و تعداد مردان و کودکان پسر را ۱۲ تا ۱۴ نفر نوشتهاند که با چهل شتر ـ که هر شتر هودجي بيسر پوش بر آنها بسته بودند ـ حمل ميشدند. همه آنها در زنجير بوده يا با ريسمان بسته بودند. تنها مرد کاروان اسيران، حضرت سجادـ عليه السلام ـ بود. دشمن نسبت به ايشان سخت گيرتر عمل ميکرد. آن چنان که مورخان نوشتهاند: امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ را بر شتري برهنه سوار کرده بودند و دستهاي مبارک آن حضرت را بر گردن وي بسته، بر تن او زنجير نهاده و هر دو پاي او را به شکم شتر بسته بودند.
بعضي از مورخان، ورود قافله اسرا به شهر کوفه را دوازدهم محرم سال ۶۱ ه. ق ذکر کردهاند و بعضي ديگر شانزدهم و هفدهم محرم نوشتهاند.
خطبهها و سخنرانيها
امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ در مدت اقامت خويش در کوفه، دو بار سخن گفت؛ بار نخست هنگامي بود که جارچيان حکومت، مردم را براي تماشاي اسيران فراخوانده بودند. اين در حالي بود که براي اسرا در کنار شهر کوفه، خيمه زده بودند. علي بن الحسين ـ عليه السلام ـ از خيمه بيرون آمد و با اشاره از مردم خواست تا آرام شوند. امام ـ عليه السلام ـ سخنش را با ستايش پروردگار آغاز کرد و بر پيامبر ـ صلي الله عليه وآله ـ درود فرستاد و سپس چنين فرمود: «ايها الناس، من عرفني فقد عرفني! و من لم يعرفني فانا علي بن الحسين المذبوح بشط الفرات من غير ذحل و لا ترات، انا ابن من انتهک حريمه و سلب نعيمه و انتهب ماله و سبي عياله، انا ابن من قتل صبرا فکفي بذلک فخرا. ايها الناس، ناشدتکم بالله هل تعلمون انکم کتبتم الي ابي و خدعتموه، و اعطيتموه من انفسکم العهد و الميثاق و البيعة؟ ثم قاتلتموه و خذلتموه فتبا لکم ما قدمتم لانفسکم و سوء لرايکم، باية عين تنظرون الي رسول الله صلي الله عليه وآله؛
اي مردم! آنکه مرا ميشناسد که ميشناسد و آنکه مرا نميشناسد، من علي فرزند حسين (ع) هستم؛ همان که در کنار نهر فرات سر مقدسش را از بدن جدا کردند بيآنکه جرمي داشته باشد و حقي داشته باشند! من فرزند آن آقايي هستم که حريم او هتک و آرامش او ربوده شد و مالش به غارت و خاندانش به اسارت رفت. من فرزند اويم که [دشمنان انبوه محاصرهاش کردند و در تنهايي و بيياوري بيآنکه کسي را داشته باشد تا به ياريش برخيزد و محاصره دشمن را براي او بشکافد] به شهادتش رساندند. البته اين گونه شهادت (شهادت در اوج مظلوميت و حقانيت) افتخار ماست. هان، اي مردم! شما را به خدا سوگند، آيا به ياد داريد که نامههايي را براي پدرم نوشتيد و او را خدعه کرديد؟ و [در نامههايتان] با او عهد و پيمان بستيد و با او بيعت کرديد؟ سپس با او به جنگ برخاستيد و دست از ياري او برداشتيد. واي بر شما! از آنچه براي آخرت خويش تدارک ديدهايد! چه زشت و ناروا انديشيديد [و توطئه چيديد!] به چه رويي به رسول الله ـ صلي الله عليه وآله ـ خواهيد نگريست؟».
سخنان امام چهارم که به اينجا رسيد، صداي کوفيان به گريه بلند و وجدانهاي خفته براي چندمين بار بيدار شد. آنها يکديگر را سرزنش ميکردند و به همديگر ميگفتند: تباه شديد و نميدانيد.
امام سجاد ـ عليه السلام ـ در ادامه سخنانش فرمود: «خدا بيامرزد کسي را که پند مرا بپذيرد و به خاطر خدا و رسول به آنچه ميگويم عمل کند، زيرا روش رسول خدا ـ صلي الله عليه وآله ـ براي ما الگويي شايسته است» و به اين آيه قرآن استناد کرد: «و لکم في رسول الله اسوة حسنة».
قبل از اينکه سخنان حضرت به پايان برسد، کوفيان ابراز هم دردي کردند و يک صدا فرياد برآوردند: اي فرزند رسول خدا! ما گوش به فرمان شما و به تو وفاداريم؛ از اين پس مطيع فرامين تو هستيم. با هر که فرمان دهي ميجنگيم. با هر که دستور دهي صلح ميکنيم و ما حق تو و حق خودمان را از ظالمان ميگيريم.
امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ در پاسخ سخنان ندامت آميز و شعارگونه کوفيان فرمود: «هرگز! (به شما اعتماد نخواهم کرد و گول شعارها و حمايتهاي سراب گونه شما را نخواهم خورد) اي خيانتکاران دغل باز، اي اسيران شهوت و آز. ميخواهيد همان پيمان شکني و ظلمي را که نسبت به پدران من روا داشتيد، درباره من نيز روا داريد؟
نه به خدا سوگند، هنوز زخمي را که زدهايد، خون فشان است و سينه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان. طعم تلخ مصيبتها هنوز در کامم هست و غمها گلوگير و اندوه من تسکين ناپذير است. از شما کوفيان ميخواهم نه با ما باشيد و نه عليه ما».
امام سجاد ـ عليه السلام ـ با اين سخنان، مهر بياعتباري و بيوفايي را بر پيشاني آنها زد و آتش حسرت را در جان کوفيان شعلهور ساخت و با اين سخنان بر ندامت آنها افزود: «اگر حسين ـ عليه السلام ـ کشته شد، چندان شگفت نيست، چرا که پدرش با همه آن ارزشها و کرامتهاي برتر نيز قبل از او به شهادت رسيد. اي کوفيان! با آنچه نسبت به حسين ـ عليه السلام ـ روا داشتند، شادمان نباشيد. آنچه گذشت واقعهاي بزرگ بود! جانم فداي او باد که در کنار شط فرات، سر بر بستر شهادت نهاد. آتش دوزخ جزاي کساني است که او را به شهادت رساندند».
سخنان امام سجاد ـ عليه السلام ـ در مجلس عبيدالله بن زياد
حضور امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ در جمع اسراي کربلا، چشمگير بود. پس از ورود کاروان اسرا به مجلس عبيدالله، مهمترين فردي که نظر عبيدالله را جلب کرد، وجود مرد جواني در ميان اسرا بود. عبيدالله که تصور ميکرد در حادثه کربلا مردي نمانده و همه آنان به قتل رسيدهاند، از مأموران خود در اين باره پرسيد و اين بازجويي درباره زنده ماندن امام سجاد، حاکي از کينه وي نسبت به خاندان پيامبر ـ صلي الله عليه وآله ـ به ويژه حضرت اباعبدالله الحسين ـ عليه السلام ـ بود که نميتوانست شاهد حيات مردي از سلاله اميرالمؤمنين علي ابن ابي طالب ـ عليهما السلامـ باشد.
طبري، مورخ مشهور آورده است: «با ورود قافله حسيني به مجلس تشريفاتي عبيدالله، عبيدالله به امام سجاد ـ عليه السلام ـ رو کرد و پرسيد: نامت چيست؟ امام سجاد ـ عليه السلام ـ فرمود: علي بن الحسين. عبيدالله گفت: مگر خداوند علي ابن الحسين عليهما السلام را در کربلا نکشت؟ علي ابن الحسين عليهما السلام لحظهاي سکوت کرد. عبيدالله خطاب به امام ـ عليه السلام ـ گفت: چرا پاسخ نميدهي؟
امام سجاد ـ عليه السلام ـ فرمود: «الله يتوفي الانفس حين موتها» ; «خداوند جانها را به هنگام مرگ دريافت ميکند.» «و ما کان لنفس ان تموت الا باذن الله / هيچ انساني نميميرد مگر به اذن الهي».
عبيدالله بن زياد با مشاهده آن حضور ذهن و حاضر جوابي و پاسخ کوبنده جواني که در زنجير اسارت است، خشمگين شد و دستور داد تا علي بن الحسين عليهما السلام را نيز به شهادت رسانند، ولي حضرت زينب کبري ـ عليها السلام ـ فرياد برآورد: «يا بن زياد حسبک من دمائنا اسالک بالله ان قتلته الا قتلتني معه / اي ابن زياد! آن همه از خونهاي ما که ريختهاي، برايت کافي نيست؟ سوگند به خدا، اگر ميخواهي او را بکشي، مرا هم با او بکش.» شرايط مجلس عبيدالله و سخنان افشاگر حضرت زينب ـ عليها السلام ـ سبب شد تا ابن زياد از کشتن امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ منصرف شود.
امام سجاد ـ عليه السلام ـ در مسير شام
در کاروان اسيران هفتاد و دو سر مقدس از ياران امام حسين ـ عليه السلام ـ بود که از کربلا به کوفه و از کوفه به شام حرکت دادند و اين در حالي بود که هنوز آثار بيماري علي بن الحسين ـ عليهم السلام ـ باقي بود. کساني که مأموريت يافتند تا قافله حسيني را از کوفه به شام ببرند: مخضر بن ثعلبه و شمر بن ذي الجوشن بودند. و تنها چهل نفر از سپاه ابن زياد، مسؤوليت حمل سرهاي شهدا را بر عهده داشتند.
قافله اسيران را از چند منزل از جمله: قادسيه، هيت، ناووسه، آلوسه، حديثه، اثيم، رقه، حلاوه، سفاخ، عليث و ديرالزور گذراندند تا به دمشق وارد شدند. هنگامي که کاروان اهل بيت عليهم السلام به منزل «سفاخ» رسيدند، باران شديد شتران را از رفتن باز داشت، ناگزير چند روزي در آنجا توقف کردند و اين توقف سبب شد تا شائق پسر سهل بن ساعدي ـ از اصحاب رسول الله ـ صلي الله عليه وآله ـ از موضوع شهادت فرزند رسول خداـ صلي الله عليه وآله ـ و اسارت اهل بيت عليهم السلام او آگاه شود و فرمايشات رسول الله ـ صلي الله عليه وآله ـ درباره محبت رسول اکرم ـ صلي الله عليه وآله ـ نسبت به امام حسين ـ عليه السلام ـ را براي مردم بازگو کند و کاروان اسيران مورد حمايت و محبت مردم قرار گيرند.
در برخي از منابع تاريخي آوردهاند: قافله اسيران اهل بيت ـ عليهم السلام ـ از شهر بعلبک نيز گذشت. مردم بعلبک تا شش مايلي از شهر بيرون آمده، به روش خاص خود به جشن و شادي پرداختند! بايد گفت: شهرها هر چه به شام، مقر حکومت امويان نزديکتر ميشد، مردمانش از اهل بيت عليهم السلام دورتر بودند و شناخت آنها از اسلام اموي بيش از اسلام ناب محمدي و علوي بود.
سلطه بني اميه بر اين مناطق، اجازه نميداد تا راويان و سخنگويان، فضائل اهل بيت عليهم السلام و مناقب علي بن ابي طالب ـ عليهما السلام ـ را براي مردم بازگو کنند، بلکه برعکس راوياني اجازه حديث گفتن داشتند که در راستاي اهداف دستگاه خلافت به جعل حديث بپردازند. از اين جهت دور از انتظار نمينمود که ساکنان بعلبک با مشاهده کاروان اهل بيت و اسيران ستمديده به شادي و سرور بپردازند، به ويژه اينکه قبل از ورود کاروان اسيران اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به آن شهر، تبليغات وسيعي عليه آن قافله صورت داده بودند.
منظره تأسف آور کودکان شلاق خورده و بچههاي پدر از دست داده و زنان داغديده و دختران يتيم از يک طرف و قهقهههاي مردم بيخبر از همه جا و سخنان شماتت آميز آنها، نمکي بود بر زخم اسراي کربلا! در اينجا بود که دختر اميرالمؤمنين،ام کلثوم، با مشاهده اين وضعيت به آنها چنين نفرين کرد: «اباد الله کثرتکم، و سلط عليکم من لا يرحمکم / خداوند جمعتان را پراکنده و نابود سازد و کساني را که به شما رحم نميکنند بر شما مسلط گرداند».
سخنان اسوه زهد و تقوا در بعلبک
حضرت امام سجاد ـ عليهالسلام ـ در حالي که قطرات اشک بر چهرهاش جاري بود، با قلبي سوزان به مردم غفلت زده بعلبک چنين فرمود: «آري روزگار است و شگفتيهاي پايان ناپذير و مصيبتهاي مداوم آن؛ اي کاش ميدانستم کشمکشهاي گردون تا کي و تا کجا ما را به همراه ميبرد و تا چه وقت روزگار از ما روي برميتابد!
ما را بر پشت شتران برهنه سير ميدهد. در حالي که سواران بر شترهاي نجيب، خويش را از گزند دشواريهاي راه در امان ميدارند! گويي که ما اسيران رومي هستيم که اکنون در حلقه محاصره ايشان قرار گرفتهايم! واي بر شما، اي مردمان غفلت زده! شما به پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه وآله ـ کفر ورزيديد و زحمات او را ناسپاسي کرديد و چون گمراهان راه پيموديد».
ورود به شام
در بعضي مقاتل آمده است: امام سجاد ـ عليه السلام ـ پس از تحمل شکنجههاي فراوان در بين راه، سرانجام به شهر شام، شهر دسيسه و دشنام، شهر دشمنان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ، شهري که مردان و زنانش مدت پنجاه سال جز بدگويي علي بن ابي طالب ـ عليهما السلام ـ چيزي نشنيده بودند و لعن او را فريضه ميشمردند، رسيد. کوفيان که پيرو علي ـ عليه السلام ـ بودند و از مولي شناخت داشتند، چه کردند که شاميان بکنند!
ديلم بن عمر ميگويد: «آن روز که کاروان اسيران آل رسول الله ـ صلي الله عليه وآله ـ وارد شام شدند، من در شام بودم و حرکت آنان را در شهر با چشمانم ديدم.
اهل بيت ـ عليهم السلام ـ را به طرف مسجد جامع شهر آوردند، لختي آنان را متوقف ساختند. در اين ميان پيرمردي از شاميان در برابر علي ابن الحسين ـ عليهما السلام ـ که سالار آن قافله شناخته ميشد، ايستاد و گفت: خدا را سپاس که شما را کشت و مردمان را از شر شما آسوده ساخت و پيشواي مؤمنان - يزيد بن معاويه - را بر شما پيروز گردانيد!
علي بن الحسين ـ عليهم السلام ـ لب فرو بسته بود تا آنچه پيرمرد در دل دارد بگويد. وقتي سخنان پيرمرد به پايان رسيد، امام ـ عليه السلام ـ فرمود: همه سخنانت را گوش دادم و تحمل کردم تا حرفهايت تمام شود، اکنون شايسته است تو نيز سخنان مرا بشنوي.
پيرمرد گفت: براي شنيدن آمادهام.
علي بن الحسين ـ عليهما السلام ـ فرمود: آيا قرآن تلاوت کردهاي؟
پيرمرد گفت: آري.
علي بن الحسين ـ عليهما السلام ـ فرمود: آيا اين آيه را خواندهاي که خداوند ميفرمايد:
«قل لا اسئلکم عليه اجرا الا المودة في القربي /اي پيامبر، به مردمان بگو من در برابر تلاشهايي که براي هدايت شما انجام دادهام، پاداشي نميخواهم جز اينکه خويشان مرا دوست بداريد».
پيرمرد جواب داد: آري خواندهام، ولي چه ارتباطي با شما دارد؟
حضرت پاسخ داد: مقصود اين آيه از خويشان پيامبر ـ صلي الله عليه وآله ـ ماييم.
سپس امام ـ عليه السلام ـ پرسيد: اي پيرمرد آيا اين آيه را خواندهاي؟
«و آت ذي القربي حقه / حق خويشاوندان و نزديکانت را پرداخت کن».
مرد شامي: آيا شماييد «ذي القربي» و خويشاوند پيامبر؟
امام ـ عليه السلام ـ فرمود: بلي، ما هستيم. آيا سخن خدا را در قرآن خواندهاي که فرموده است: «واعلموا انما غنمتم منشي ء فان لله خمسه و للرسول و لذي القربي / آنچه غنيمت به چنگ ميآوريد يک پنجم آن از خدا و رسول و نزديکان اوست».
مرد شامي گفت: آري خواندهام.
امام فرمود: مقصود از ذي القربي در اين آيه نيز ما هستيم.
امام سجاد ـ عليه السلام ـ فرمود: آيا اين آيه را تلاوت کردهاي: «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا / همانا خداوند اراده کرده است که پليدي و گناه از شما اهل بيت زدوده شود و شما را به گونهاي بيمانند پاک گرداند».اي مرد شامي! آيا در ميان مسلمانان کسي جز ما، «اهل بيت رسول خداصلي الله عليه وآله» شناخته ميشود؟
مرد شامي دانست آنچه درباره اين اسيران شنيده درست نيست. آنان خارجي نيستند. اينان فرزندان رسول الله صلي الله عليه وآله هستند و از آنچه گفته بود پشيمان شده، با شرمساري دستهايش را به سوي آسمان بالا برد و به حالت توبه و استغفار گفت: «اللهماني اتوب اليک، اللهماني اتوب اليک، اللهماني اتوب اليک، من عداوة آل محمدصلي الله عليه وآله و ابرا اليک ممن قتل اهل بيت محمدصلي الله عليه وآله و لقد قرات القرآن منذ دهر فما شعرت بها قبل اليوم / خدايا به سوي تو باز ميگردم، خدايا به سوي تو باز ميگردم، خدايا به سوي تو باز ميگردم از دشمني خاندان پيامبر و بزاري ميجويم و به سوي تو رو ميآورم از کشندگان خاندان پيامبرصلي الله عليه وآله. من روزگاران دراز قرآن تلاوت کردهام ولي تا امروز مفاهيم و معارف آن را درک نکرده بودم».
سخناني که بين امام سجاد ـ عليه السلام ـ و پيرمرد شامي گذشت، نداي بيدارباشي بود بر پندار خفته شاميان.
جواب امام سجاد ـ عليهالسلام ـ به شماتت دشمنان
مورخين نوشتهاند: ابراهيم پسر طلحه (از بلواگران جنگ جمل) در آن هنگام در شام بود. خود را به کاروان اسراي اهل بيت رساند. چون علي بن الحسين ـ عليهما السلام ـ را ديد، از حضرت پرسيد: علي بن الحسين ـ عليهما السلام ـ حالا چه کسي پيروز است؟ (گويا فرزند طلحه شکست پدرش در جنگ با علي ابن ابي طالب ـ عليهما السلام ـ را در برابر چشمانش مجسم کرد و از روي انتقام جويي چنين گفت.)
امام سجاد ـ عليه السلام ـ فرمود: «اگر ميخواهي بداني ظفرمند کيست؟ هنگام نماز، اذان و اقامه بگو».
پاسخ کوتاه، اما کوبنده امام سجاد ـ عليه السلام ـ به پسر طلحة بن عبيدالله، پيامي ژرف به همراه داشت. به او فهماند که جنگ ما در گذشته و حال براي عزت و قدرت دنيايي نبود که اکنون ما شکست خورده باشيم و تو و يزيد فاتح باشيد. قيام ما براي زنده ماندن پيام وحي و رسالت بود و تا زماني که از ماذنهها، نداي اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله به گوش رسد و مسلمانان براي نماز خويش در اذان و اقامه، اين شعارها را تکرار کنند، ما پيروزيم.
امام سجاد در مجلس يزيد
يزيد بن معاويه - لعنة الله عليه - که از پيروزي سرمست و خود را فاتح نهضت کربلا ميدانست، دستور برپايي مجلسي را داد تا با تشريفات خاصي اسيران اهل بيت ـ عليهم السلام ـ را وارد کنند و او اهل بيت را تحقير کند. مأموران دربار موظف شدند که قافله اسرا را با ريسمان به يکديگر ببندند و علي بن الحسين ـ عليهما السلام ـ را که بزرگ ايشان بود، با زنجير ببندند و وارد مجلس يزيد کنند. مراسم اجرا شد.
کاروان اسيران، وارد مجلس يزيد شدند. غبار غم و اندوه و درد بر چهره اسرا نشسته، لبخند غرور و شادي بر چهره يزيد و اطرافيانش نمايان بود. امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ سکوت را جايز ندانست. همين که چشم مبارکش به چهره خبيث يزيد افتاد فرمود: «انشدک الله يا يزيد ما ظنک برسول الله لو رانا علي هذه الحالة /اي يزيد تو را به خدا سوگند، اگر رسول خدا ما را بر اين حال مشاهده کند با تو چه خواهد کرد؟»
امام ـ عليه السلام ـ با کوتاهترين جمله، بلندترين پيام را به حاضرين در مجلس يزيد منتقل ميکند. مردم شام که يزيد را خليفه رسول الله صلي الله عليه وآله ميدانستند و براي پيامبرصلي الله عليه وآله احترام قائل بودند، با اين فرمايش امام ـ عليه السلام ـ از خود ميپرسند: مگر ميان اسيران با پيامبر نسبتي هست؟
سخنان امام سجاد ـ عليه السلام ـ چنان ضربهاي بر ارکان حکومت يزيد وارد کرد که سبب رسوايي او شد و او دستور داد غل و زنجير از دست و پا و گردن امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ باز کنند.
يزيد همچنان مست غرور است. چون مأموران سر سيدالشهداء را پيش يزيد گذاردند، به شعر حصين بن حمام مري تمثل جست: «يغلقن هاما من رجال اعزة، علينا و هم کانوا اعق و اظلما / [شمشيرها] سر مرداني را ميشکافند که نزد ما گرامي هستند [ولي چه ميتوان کرد که] آنان در دشمني و کينه توزي پيش دستي کردند!»
امام سجاد ـ عليه السلام ـ در جواب يزيد فرمود: «اي يزيد! به جاي شعري که خواندي، اين آيه را از قرآن بشنو که خداوند ميفرمايد: «ما اصابکم من مصيبة في الارض و في انفسکم الا في کتاب من قبلان نبراها ان ذلک علي الله يسير. لکيلا تاسوا علي ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم و الله لايحب کل مختال فخور / نرسد هيچ مصيبتي در زمين و نه در جانهاي شما مگر آنکه در لوح محفوظ است پيش از آنکه آن را پديد آريم. به درستي که آن بر خدا آسان است، تا بر آنچه از شما فوت شد غمگين نشويد و به آنچه به شما داد شاد نشويد، خدا متکبران را دوست ندارد».
يزيد که منظور امام ـ عليه السلام ـ و پيام آيه را دريافته بود، به شدت خشمگين شد و در حالي که با ريش خود بازي ميکرد، گفت: آيه ديگري هم در قرآن هست که سزاوار تو و پدر توست: «و ما اصابکم من مصيبة فبما کسبت ايديکم و يعفوا عن کثير»؛ «هر مصيبتي که به شما برسد، نتيجه دست آوردهاي خود شماست و خدا بسياري را عفو ميکند».
و سپس خطاب به علي بن الحسين ـ عليهما السلام ـ گفت: علي، پدرت، پيوند خويشاوندي را بريد و حق مرا نديده گرفت و بر سر قدرت با من به ستيز برخاست، خدا با وي آن کرد که ديدي.
امام سجاد ـ عليه السلام ـ مجدداً آيه «ما اصابکم من مصيبة». را تلاوت کرد.
يزيد به پسرش (خالد) گفت: پاسخ او را بگو. خالد ندانست چه بگويد و يزيد مجدداً آيهاي را خواند که قبلاً متعرض آن شده بود.
يزيد انتظار داشت که امام سجاد ـ عليه السلام ـ در برابر اهانتها و کردار زشت او سکوت کند، ولي حضرت پيش رفت و در برابر يزيد ايستاد و فرمود: «طمع نداشته باشيد که ما را خوار کنيد و ما شما را گرامي بداريم. شما ما را اذيت کنيد و ما از اذيت شما دست برداريم. خدا ميداند ما شما را دوست نداريم و اگر شما ما را دوست نداريد، سرزنشتان نميکنيم».
يزيد که به بن بست رسيده بود، گفت: راست گفتي ليکن پدر و جد تو خواستند امير باشند. سپاس خدا را که آنان را کشت و خونشان را ريخت. سپس سخن قبلي خود را تکرار کرد که: علي، پدرت، خويشاوندي را رعايت نکرد و حق مرا ناديده گرفت و در سلطنت من با من به نزاع برخاست و خدا چنان کرد که ديدي.
علي بن الحسين ـ عليهما السلام ـ فرمود: «اي پسر معاويه و هند و صخرا! پيش از اينکه به دنيا بيايي پيغمبري و حکومت از آن پدر و نياکان من بوده است. روز بدر، احد و احزاب، پرچم رسول الله صلي الله عليه وآله در دست پدر من بود و پدر و جد تو پرچم کفار را در دست داشتند. سپس فرمود:اي يزيد! اگر ميدانستي چه کردهاي و بر سر پدر و برادر و عموزادهها و خاندان من چه آوردهاي به کوهها ميگريختي و بر ريگها ميخفتي و بانگ و فرياد بر ميداشتي».
يزيد از خطيب دربار خواست تا بر منبر رود و از امام حسين ـ عليه السلام ـ و حضرت علي ـ عليه السلام ـ بد بگويد و او طبق دستورش عمل کرد. امام سجاد ـ عليه السلام ـ از گستاخي خطيب برآشفت و فرمود: «خداوند جايگاهت را آتش دوزخ قرار دهد».
هنگامي که سخنان خطيب مزدور به پايان رسيد، امام سجاد ـ عليه السلام ـ خطاب به يزيد گفت: «سخنگوي شما آنچه را خواست، به ما نسبت داد. به من هم اجازه بده تا با مردم سخن بگويم». ابتدا يزيد رضايت نداد تا اينکه بنا به اصرار اطرافيان و حاضران در مجلس و يکي از فرزندان خليفه، يزيد به امام ـ عليه السلام ـ اجازه داد و گفت: منبر برو و از آنچه پدرت کرد، معذرت بخواه.
امام سجاد ـ عليه السلام ـ از پله منبر بالا رفت و خطبهاي را با نواي گرم توحيدي بيان کرد که در اينجا به فرازي از آن خطبه ميپردازيم: «انا بن مکة و مني، انا بن الزمزم و الصفا; انا بن محمد المصطفي؛ انا بن علي المرتضي. انا بن فاطمة الزهراء / من فرزند مکه و منايم. من فرزند زمزم و صفايم; من فرزند محمد مصطفايم. من فرزند علي مرتضايم. من فرزند فاطمه زهرايم...».
امام زين العابدين همچنان به معرفي خويش ادامه داد، تا آنجا که صداي مردم به گريه بلند شد و ارکان کاخ يزيد به لرزه درآمد و يزيد از تحت تأثير قرار گرفتن مردم سخت بيمناک شد، از اين رو براي قطع کردن سخنان امام ـ عليه السلام ـ به مؤذن دستور اذان داد. مؤذن دربار برخاست و با صدايي که همه ميشنيدند، اذان گفت.
وقتي به اشهد ان محمدا رسول الله ـ صلي الله عليه وآله ـ رسيد، امام که هنوز بر بالاي منبر قرار داشت، خطاب به يزيد فرمود: «اي يزيد! اين محمد ـ صلي الله عليه وآله ـ که هم اکنون نامش را مؤذن بر زبان آورد و به پيامبري او گواهي داد، جد توست يا جد من است؟ اگر بگويي پيامبر ـ صلي الله عليه وآله ـ جد توست، دروغ گفتهاي و کفر ورزيدهاي و اگر باور داري که پيامبرصلي الله عليه وآله جد من است، پس چرا و به چه جرمي خاندان او را کشتي؟»
آري بزرگ مبلغ نهضت عاشورا رسالت خويش را به نحو شايسته ايفا نمود و چهره مجلس را با تبليغ رساي خود دگرگون کرد و مجلس يزيد با رسوايي خاندان بني اميه و يزيد بن معاويه پايان يافت.
سخنان بزرگ مبلغان اسلام؛ حضرت سجاد ـ عليه السلام ـ و زيبب کبري عليها السلام چنان در روحيه مردم شام تأثير گذاشت که انقلاب به پا کرد. شاميان دريافتند کساني که با چنين وضع فجيعي در کربلا شهيد شدند، شورشي نبودند. آنان خاندان کسي هستند که يزيد به نام وي بر مسلمانان حکومت ميکند. مؤذن دربار به يزيد اعتراض کرد و با شگفتي پرسيد: «تو که ميدانستي اينها فرزندان پيامبر هستند، به چه علت آنان را کشتي و دستور دادي اموال آنان را غارت کنند؟».
عالم يهودي که در مجلس يزيد بود، پس از شنيدن سخنان امام سجاد ـ عليه السلام ـ از يزيد پرسيد: «اين جوان کيست؟» يزيد گفت: «فرزند حسين ـ عليه السلام ـ » يهودي گفت: «کدام حسين؟». آن قدر پرسيد تا دانست اينها از خاندان پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله هستند. حسين کسي است که مظلومانه در کربلا به شهادت رسيده و او فرزند دختر رسول الله صلي الله عليه وآله است. يزيد را مورد سرزنش قرار داد و گفت: «شما ديروز از پيامبرتان جدا شديد و امروز فرزندش را کشتيد!».
يزيد در برابر سرزنش ديگران مجبور شد تا از موضع جابرانه و ظالمانه خود دست بردارد و از آنچه نسبت به خاندان پيامبر ـ صلي الله عليه وآله ـ انجام داده است، معذرت خواهي کند و مسؤوليت شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ و يارانش را به گردن فرماندار کوفه يعني، عبيدالله بن زياد پسر مرجانه بيندازد. ضمن اظهار ندامت از عملکرد خود و لعنت بر پسر مرجانه، از امام سجاد ـ عليه السلام ـ ميخواهد که اگر درخواست يا پيشنهادي دارد، بنويسد تا آن را انجام دهد.
بديهي مينمايد که نخستين تقاضاي امام سجاد ـ عليه السلام ـ و ديگر اسراي کربلا، سوگواري براي شهيدان به خاک آرميدهشان در سرزمين گلگون نينوا و بازگشت به شهر پيامبرصلي الله عليه وآله، مدينه، شهر خاطرههاي زنده شهيدانشان باشد. مدت توقف امام سجاد ـ عليه السلام ـ واسراي خاندان پيامبر ـ صلي الله عليه وآله ـ را در شام از ده روز تا يک ماه نوشتهاند.
شهادت امام سجاد ـ عليه السلام
اسوه علم و حلم، امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ ، پس از يک عمر مجاهدت در راه خدا و پس از ابلاغ پيام عاشورا به جوامع بشري، به دست هشام و يا وليدبن عبدالملک مسموم و در ۲۵ محرم سال ۹۵ هجري قمري به شهادت رسيد و بدن مطهرش را در کنار تربت پاک امام حسن مجتبي ـ عليه السلام ـ در بقيع به خاک سپردند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[مشاهده در: www.mojnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]
صفحات پیشنهادی
احیای امر به معروف ارزش های واقعی قیام عاشورا را زنده نگه می دارد
امام جمعه کرمانشاه احیای امر به معروف ارزش های واقعی قیام عاشورا را زنده نگه می دارد شناسهٔ خبر 2944807 - دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴ - ۱۵ ۳۱ استانها > کرمانشاه کرمانشاه- امام جمعه کرمانشاه گفت انجام امر و نهی دینی موجب شناخت حقایق حفظ ارزش های واقعی قیام امام حسین ع و دستاوردهایتبیین قیام عاشورا به زبان انگلیسی و فارسی در تبلیغات شهری کاشان
تبیین قیام عاشورا به زبان انگلیسی و فارسی در تبلیغات شهری کاشان کاشان- ایرنا- شهرداری کاشان با چاپ و نشر بنرهای تبلیغاتی مزین به کلام اندیشمندان مستشرقین و مورخان بزرگ جهان به ویژه مذاهب و ادیان غیرمسلمان به دو زبان فارسی و انگلیسی به تبیین قیام سرخ حسینی در کربلا و آموزه های آنسیدالشهداء صاحب اصلی «رستاخیز» است/ ایفای نقش «حُر» بار سنگینی را بر دوشم گذاشت
فرهاد قائمیان عنوان کرد سیدالشهداء صاحب اصلی رستاخیز است ایفای نقش حُر بار سنگینی را بر دوشم گذاشت فرهاد قائمیان گفت بدون اغراق میگویم که بار بسیار سنگینی در فیلم سینمایی رستاخیز به روی دوش خود احساس میکردم صاحب اصلی فیلم سینمایی رستاخیز سیدالشهدا است و خوشحالم سهمیبررسی شعر سپید عاشورایی سیداکبر میرجعفری عاشورایی در روزگار ما
بررسی شعر سپید عاشورایی سیداکبر میرجعفریعاشورایی در روزگار مامیرجعفری در سرودن چند مجلس از دهۀ اول لحظاتی از بند تفکرات شعر کلاسیک و موزون رها میشود و زبان سادهای مییابد برای بیان حرفهای عاطفیاش شاعر آثاری را خلق میکند که عاطفه فرم و خیال با توازن در ظرف سپید ریخته شدهدری نجف آبادی: گسترش فرهنگ ایثار و شهادت ارمغان قیام عاشورا است
دری نجف آبادی گسترش فرهنگ ایثار و شهادت ارمغان قیام عاشورا است اراک - ایرنا - نماینده ولی فقیه در استان مرکزی گفت گسترش فرهنگ ایثار و شهادت ارمغان واقعی قیام عاشورا برای همه نسل ها است آیت الله قربانعلی دری نجف آبادی روز چهارشنبه در جمع کارکنان فرماندهی انتظامی استان مرکزی درسيدالشهدا (ع) در روز عاشورا
۳۰ مهر ۱۳۹۴ ۱۵ ۰ب ظ سيدالشهدا ع در روز عاشورا موج - گزارشها درباره تعداد زخمهاي پيکر سيدالشهدا ع آنقدر متعدد و متفاوت است که به سهولت نميتوان يکي را ترجيح داد و حتي جمع بين برخي از آنها ممکن نيست با اين حال به نظر ميرسد تعداد جراحات بيش از يکصد زخم بوده است به گزارشتبيين فلسفه قيام عاشورا مهم ترين رکن عزاداري است
۱ آبان ۱۳۹۴ ۱۵ ۱ب ظ تبيين فلسفه قيام عاشورا مهم ترين رکن عزاداري است موج - امام جمعه شهرضا تبيين اهداف و فلسفه قيام عاشورا را مهم ترين رکن عزاداري هاي هيئت هاي مذهبي دانست و گفت سخنراني وعاظ و خطيبان در جهت آگاه سازي مردم نبايد تحت الشعاع ساير بخش هاي عزاداري قرار گيرد به گزجمعه با منتظران/ اذعان غرب به نقش قیام حسینی در شکلگیری مهدویت
جمعه با منتظران اذعان غرب به نقش قیام حسینی در شکلگیری مهدویتاکثر پژوهشگران غربی در حوزه آخرالزمان به نقش قیام امام حسین ع و حادثه کربلا در شکلگیری اندیشه مهدویت نزد شیعه و ارتباط حرکت امام حسین ع علیه ظلم حاکمان در پایهگذاری اولیه مفهوم مهدویت اذعان دارند به گزارش خبرگزارکانونهای مساجدبا متجلیکردن ارزش ها قیام عاشورا را زنده نگهدارند
حجت الاسلام یعقوبی کانونهای مساجدبا متجلیکردن ارزش ها قیام عاشورا را زنده نگهدارند شناسهٔ خبر 2947871 - چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۴ - ۲۰ ۳۸ استانها > خراسان شمالی بجنورد- قائم مقام نماینده ولی فقیه و امام جمعه بجنورد گفت کانونهای مساجد با متجلی کردن ارزش و آرمان های دینی تلاش کتحریف قیام عاشورا صدای انتقاد وعاظ برجسته را هم در آورد/ استاد فاطمی نیا: تصور کنید؛ اگر سیدالشهداء (ع) با شخص
به نظر می رسد با توجه به نقش آفرینی ویژه آموزه های عاشورایی در حرکت سیاسی – اجتماعی مردم ایران جریان تحریف قیام عاشورا برای کاستن از این نقش آفرینی به صورت جدی در سال های اخیر فعال شده است که تبیین عالمانه و مستند این قیام را از سوی حوزه های علمیه طلب می کند به گزارش شبکه اطلاع-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها