واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: روز چهارشنبه ۲۵ شهریور به منزل رفتم و خبر فوت مرحوم آیت الله خزعلی را از پسرم شنیدم. با شنیدن این خبر همة خاطراتی که از ایشان داشتم در ذهنم تداعی شد. در سالهای قبل از انقلاب که کلاس هفتم بودم دانش آموزی به دبیرستان ما آمد که فقط یک سال در مدرسه ماند، چون خانواده اش از تهران مهاجرت کردند و دیگر او را ندیدم. ایشان کسی جز فرزند مرحوم آیت الله خزعلی نبود. دانش آموزی متین و آرام همان عزیزی که قبل از انقلاب و در تظاهرات علیه رژیم شاه به شهادت رسید. اطلاعیه مربوط به شهادتش که به دستم رسید تلخ و تکان دهنده بود. مرحوم آیت الله خزعلی چه قبل و چه بعد از انقلاب خطیبی توانا بود که برفراز منبر سخن می گفت. از جمله منابر بعد از انقلاب ایشان سخنرانی در مراسم شهادت روحانی عزیزی بود که مظلومانه و با زبان روزه به دست گروهک ملحد فرقان شربت شهادت نوشید. همچنین در مراسم ترحیم فقیه بزرگ، مفسّر کبیر قرآن و خاتم الفلاسفه مرحوم علامه طباطبایی سخن گفت. در یکی از سالهای دور، زمانی که از فقهای محترم شورای نگهبان بودند مشکلی برایم پیش آمد و طی نامه ای مراتب را به ایشان منعکس نمودم و برای پیگیری به شورای نگهبان رفتم، در کمال تعجب با مردمی روبرو شدم که برای حل مشکلشان به ایشان پناه آورده بودند، مشکل من نیز با همت والای ایشان حل شد بدون اینکه آشنایی خاصی با ایشان داشته باشم و یا کسی سفارش مرا نموده باشد فقط مستمع منبر ایشان بودم، آن رادمرد برای حل مشکلات مردم از آبروی خود جانانه مایه می گذاشت. از ویژگی های دیگرشان این بود که پست و مقام نتوانست از مردم و مردمی بودن جدایش نماید. و این برگ مهمی از آن زندگی پرباری بود که این روزها ورق نخورد و کسی از آن سخن نگفت و مرا وادار نمود تا دست به قلم ببرم.در کوران ترورهای کوردلان دو چهرة خون آشامی که هر از گاه عزیزان را از ما می گرفتند و بعدها مشخص شد که نام ایشان نیز جزو لیست ترورهای آنها بوده است، در کنار مردم و در کمال شهامت برفراز منبر در مساجد و محافل مختلف از جمله مسجد میرزاموسی در بازار تهران سخنرانی می نمود گاهی عدم تفتیش مردم در این گونه مجالس باعث نگرانی بود تا مبادا حادثه ناگواری رخ دهد. حدود ۱۵ سال قبل که از عمره مراجعت می نمودم در هواپیما آن بزرگمرد را زیارت کردم به ایشان گفتم که حیف است فقط مدفن یک امام در ایران باشد و شهادت آن امام تعطیل رسمی نباشد. (آن زمان شهادت امام هشتم تعطیل رسمی نبود) یکی از آرزوهای ایشان این بود که روز عید غدیرخم به جای نوروز عید رسمی ایرانیان باشد و بر این مهم تلاش ها نمود. باری فقط کهولت سن و بیماری توانست او را از منبر و مردم جدا سازد اگرچه دلش هرگز جداشدنی نبود. به خاطر دارم بیش از یک سال قبل در مجلس ترحیمی آن رادمرد را نشسته بر صندلی چرخدار دیدم و بر دستان نحیفش که گره گشای بسیاری از مشکلات مردم بود بوسه زدم غافل از اینکه این آخرین دیدار و آخرین بوسه است.خدایش رحمت کند بزرگمردی را که مقام و مسئولیت از مردم و مردمی بودن جدایش نکرد، یاور بی یاوران، پناه بی پناهان و فریادرس مظلومان و ناتوانان بود.
شنبه ، ۲آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]