واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: shirin r26th January 2009, 01:57 PMچند سوال از همتون دارم روش فکر کنین بعد جواب بدین! چرا به این دنیای غریب پا گذاشتین؟ عشق یعنی چی؟ عاشق کیه؟ در گذشته چند دوست داشتین و الان کجان؟ و مهمترین سوال: تاحالا به گذشتتون فکر کردین که چی بودین و چی شدین؟ یا چی میخواین بشین؟ خداییش من که روش فکر کرد جز سردر گمی چیزی عایدم نشد نظر شما چیه؟ مائده .ر27th January 2009, 04:41 PMمیدونید من هم گاهی اوقات از خودم میپرسم چیم کیم ... واسه چی اومدم اینجا... حتی من ... یا خوده واقعیم یعنی چی.... من اگه رو این چیزی فک کنم دیوونه میشم... من که خیلی نسبت به قبل پیشرفت کردم...و بهترین دوستم که از 5 سالگی تا الان هم هنوز با هم هستیم رو هنوز دوسش دارم.... اسمش مهنازه... الان هم ازدواج کرده .. راستشو بخواین 1 ماهه خبری ازش ندا رم. اما سراغش میرم sarab_saba27th January 2009, 04:48 PMسلام خوب منم يك سوال اضافه ميكنم اگه جواب اين سوال هارو بدونيم چه فرقي ميكنه؟ 397527th January 2009, 04:54 PMچند سوال از همتون دارم روش فکر کنین بعد جواب بدین! چرا به این دنیای غریب پا گذاشتین؟ عشق یعنی چی؟ عاشق کیه؟ در گذشته چند دوست داشتین و الان کجان؟ و مهمترین سوال: تاحالا به گذشتتون فکر کردین که چی بودین و چی شدین؟ یا چی میخواین بشین؟ خداییش من که روش فکر کرد جز سردر گمی چیزی عایدم نشد نظر شما چیه؟ شيرين جان سوالاي شما بعضياش عمده مسائل حل نشده منو تشكيل مي ده. واقعا چرا من بايد به اين دنياي غريب پا بزارم؟؟؟؟؟دنيايي كه از اولش تا آخرش فقط دردسرو سختي هست،به قول يكي از آهنگهاي مورد علاقه من كه مي گه : با تولد رنج ما آغاز شد-------------رنج افتادن به كام زندگي شايد بزرگترين فاجعه اي كه براي من اتفاق افتاده همين تولدم بوده...... تولدي كه مهمترين مزيتش ديدن سختي عزيزان و بدتر از اون ديدن مرگ عزيزان هست... در مورد عشق و عاشقي بحث خيلي مفصله.فقط به اين نكته بسنده مي كنم كه خدا براي تحمل اين آشفته بازار سه چيز به انسان عطا كرد:اول صبر دوم فراموشي و سوم عشق دوستاي من خيلي زيادن ،شايد از شمردن تعداد اونا ناتوان باشم ،ولي دوست واقعي نيستن،دوستاي لحظه هاي خوشم هستن.موقع گرفتاري كلا گمشون مي كنم. دوستاي واقعيه من دو نفرن،همسر گلم و مادر عزيزم.(البته يكي ديگه هم هست كه براي اينكه بدونم مي تونم رو دوستيش حساب كنم يا نه ،حداقل بايد 15 سال صبر كنم و اون پسرم آرتينه كه 2.5 ماهه است.) گذشته من از زماني كه خودمو شناختم تا الان خيلي پرپيچ و خم بوده.شايد بشه به طور نسبي خودمو آدم موفقي بدونم ،ولي به هيچ وجه از خودم راضي نيستم. mehrdad 2522nd April 2009, 09:48 PMدليل تولدم رو نمي دونم عشق معني نميشه لااقل حاضر نيست به چارچوب كلمات بياد عاشق؟منم كه سالهاست براي رسيدن به عشقم تلاش ميكنم و به نتيجه نمي رسم به گذشته تلخم هم زياد فكركردم اينكه چي بودم؟واقعا چي بودم من از ديد اين جامعه يه آدم مطرود بودم كه هيچ كس جز يه عده احمق نمي خواستند اطرافش باشن.....من توي اين جامعه هيچ جايگاهي نداشتم نه اينكه معتاد باشم اما با وضعيتي كه داشتم كسي قبولم نداشت تا اينكه رفتم.... جايي كه فكر ميكردم مورد قبول واقع خواهم شد وهمين طور هم بود نمي دونم چي شد!روزگارم عوض شد عاشق شدم شيريني اين عشق طعم واقعي گناه كه تلخي اون در نظر عشقم بود رو به من منتقل كرد شايد در اون برهه فكر نمي كردم دارم گناه ميكنم بعد از آشنايي با عشقم فهميدم كه...........................توبه كردم گناهم رو ترك كردم و حالا فكر ميكنم من از خود قبليم خيلي دور شدم همين جامعه اي كه طردم ميكرد با آغوش باز قبولم كرد و من اين رو مديون خانم مهتاب كه كاربر همين فروم هست،هستم سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 800]