تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):مبادا اعمال نیک را به اتکاى دوستى آل محمد (ص) رها کنید، مبادا دوستى آل محمد (ص) ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805203646




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

درس ایثار در فرهنگ جانبازی


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: «محمد زارع تیموری» یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس است که از سال ۶۳ تا ۶۷ حضور در جبهه را تجربه کرده و درس های فراوانی در آن دوران، یاد گرفته است. این رزمنده و جانباز شیمیایی و اعصاب دفاع مقدس پس از پایان جنگ، به فراگیری علم در رشته های تاریخ و همچنین مدیریت و برنامه ریزی ادامه داد و توانست در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در دو رشته تحصیلی یادشده، از دانشگاه های تبریز و تهران فارغ التحصیل شود. کسب مقام اول جشنواره ملی شهید رجایی در سال ۸۶، مقام اول جشنواره پژوهشگران برتر سازمان صنایع دفاعی کشور در سال ۸۵، مقام اول در چهار دوره از مسابقات درک مفاهیم و نکات تفسیری نیروهای مسلح و کسب مقام سوم دوره عالی طرح تربیت ۱۱۰۰ مدیر و رجا در سال ۸۶ برخی افتخارات این رزمنده به شمار می آیند که به گفته خودش بالاترین افتخار و سعادت زندگی اش، ملاقات با رهبر معظم انقلاب هنگام عیادت ایشان از مجروحان بستری در بیمارستان اهواز است. این نیروی گردان انصار لشکر ۲۷ محمدرسول الله(ص) در دوران دفاع مقدس، اکنون خاطره ای را از ابتدای زمان اعزامش بیان می کند. خاطره این یادگار دوران دفاع مقدس را به قلم خودش می خوانیم: بعد از اتمام دوره آموزش نظامی در پادگان، عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شدیم و در تقسیم بندی نیروها به گردان رزمی انصارالمؤمنین لشکر ۲۷ محمدرسول الله(ص) انتقال یافتیم. هنوز در اردوگاه کوزران عقبه لشکر، با وضع گروه بندی و فرماندهان خود آشنا نشده و بیکار و سرگردان مانده بودیم که با همدیگر تصمیم گرفتیم برای سرگرمی، قوتبال بازی کنیم. چند دقیقه از بازی نگذشته بود که ناگهان به طور اتفاقی توپ فوتبال به کلمن آب که در گوشه زمین بود، برخورد کرد و چون در آن محکم بسته نشده بود، آب داخل کلمن، روی زمین ریخت و به خاطر این که بازی، گرم شده بود ما چندان توجهی به این امر نکردیم و به بازی خود ادامه دادیم. یکی از بازیکنانی که در تیم ما بازی می کرد، عبدصالح خداوند تبارک و تعالی برادر «صمد احدی» بود که از مدت ها قبل با یکدیگر دوست و آشنا بودیم. او چند ماه بود که برای بار دوم و پس از اندکی بهبودی در مجروحیتش از شهرستان ساوه به جبهه آمده بود و در گردان دیگری فعالیت می کرد و از بخت خوب من، آن روز موفق به دیدار آقا صمد شدم و برای انجام بازی فوتبال به زمین دعوتش کردم. در پایان بازی چون هوا خیلی گرم شده بود و بچه ها هم تشنه بودند، همگی به سراغ کلمن آب رفتیم، اما با کمال تعجب دیدیم که آب کمی در آن باقی مانده است. متأسفانه برای خوردن آب باقی مانده بین بچه ها اختلاف افتاد و کار به جاهای ناجور و حتی زد و خورد کشید. در این هنگام، برادر جانباز صمد احدی با مشاهده وضع یادشده، بسیار ناراحت شد و با چشمانی اشکبار که حکایت از تأسف عمیق وی از این روحیه و نزاع برادران تازه رزمنده داشت، بدون این که کسی متوجه شود کلمن آب را برداشت و به همراه چند قمقمه رفت تا از چشمه ای که حدود یک کیلومتر با ما فاصله داشت آب خنک و گوارایی بیاورد. بعد از مدتی دیدیم که آن جانباز بزرگوار با کلمن و هفت عدد قمقمه پر از آب برگشت و به هر نفر از ما قمقمه ای داد و کلمن را در وسط زمین فوتبال گذاشت. ما با خجالت و شرمساری آب را خوردیم، اما آقا صمد خودش هیچ نخورد، من با تعجب پرسیدم: «برادر عزیز، خودت زحمت کشیدی و آب آوردی، ولی پس چرا از آن نمی خوری!» سرش را پایین انداخت و پاسخی نداد. با اصرار بیشتر همان سؤال را مجدداً از او پرسیدم. در جوابم گفت: «برادران من امروز روزه مستحبی گرفته ام و در مقابل از خداوند متعال خواسته بودم که در جواب روزه، پاداش شهادت را نصیبم کند، ولی حالا از پروردگارم می خواهم که فرهنگ و مرام از خودگذشتگی و ایثارگری را به من بیاموزد و کمی از معرفت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع) را یادم دهد که آن حضرت با این که شدیداً تشنه شده و رود فرات در مقابلش جاری بود، به احترام امام حسین(ع) و بچه هایش که همگی تشنه و عطشان بودند هیچ آب نخورد و تلاش کرد مشک آب را به خیمه آن ها برساند. دست ها و جانش را فدا کرد ولی در عوض شربت شهادت نوشید.» وی سپس شروع به نصیحت کرد و از بهشت و نهرهای آن تعریف کرد که نهرهایی از زیر درختانش جاری است که آبی گوارا به شیرینی عسل دارد و در ادامه گفت: «عزیزان، من دوست دارم که از آن آب ها بنوشم، نه از این آب فانی و بی مزه دنیوی. ای رزمندگان دلاور، آیا نمی خواهید از آب حوض کوثر برایتان تعریف کنم که ساقی آن مولایم علی(ع) است؟» و باز به تعریف از آن پرداخت و از ایثار و فداکاری های رزمندگان خط مقدم جبهه ها و شهیدان و از یاری رساندن به محرومان توسط امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) در دل شب ها سخن گفت. و در آخر صحبت هایش این شعر و نوحه را با لحن سوزناکی خواند: بار الها من نمی خواهم که در بستر بمیرم یاریم کن تا براهت در دل سنگر بمیرم دوست دارم همچو باران، بر تنم خمپاره بارد پیکرم گردد جدا، مانند گل پرپر بمیرم دوست دارم تشنه لب مانم هنگام شهادت جرعه ای نوشم ز دست ساقی کوثر بمیرم دوست دارم چهره مهدی زهرا را ببینم با تبسم بر رخ آن حجت اکبر بمیرم ما چنان غرق در خجالت و شرمساری و گریه بودیم که متوجه رفتن آن ناصح بیدارگر نشدیم. همان شب آقا صمد عزیز و بزرگوار که تجربیات ارزشمندی در امور اطلاعات عملیات داشت برای انجام یک عملیات شناسایی به عمق خاک دشمن در منطقه حاج عمران رفت. «رفت و رفتنش آتش نهاد بر دل!» و دیگر پیکر مطهرش بازنگشت و نام «صمد احدی» از آن پس در دفتر شهیدان والامقام گمنام و جاویدالاثر هشت سال دفاع مقدس کشورمان ثبت شد. من دیگر او را ندیدم تا این که سال ها بعد وقتی در عالم خواب و رویا به زیارت مزار شهدا رفته بودم، هنگامی که با حالت فاتحه خوانی از کنار قبور مطهر شهدا عبور می کردم و تصاویر معصوم آن عزیزان سفر کرده به معراج را با حسرت از دوری و فراقشان نگاه می کردم، ناگهان چشمانم بر روی یک عکس خیره ماند. «آه خدایا! این عکس خیلی برایم آشناست.» نوشته های روی سنگ قبر را که خواندم، دیدم بله او همان جانباز عزیز «صمد احدی» است که بر اثر شدت جراحت مجروحیت شیمیایی اش به فیض شهادت نائل آمده و به آرزوی دیرینه اش دست یافته است. ظرف آبی را پُر کردم، به همراه قطرات اشک چشمانم شروع به شستن مزارش کردم و از درگاه خداوند بخشنده و مهربان خواستم که مرا هم در جهان آخرت، همنشین این شهیدان عزیز و یا لااقل خادم و غلام آن ایثارگران از جان گذشته قرار دهد. پس از مدتی شفاعت خواستن از آن جانباز شهید، برخاستم تا مرقد مطهرش را ترک کنم اما دلم رضا نمی داد برای خداحافظی هم که شده با حسرت رویم را به طرف مزارش کردم، عکس و قبرش را سیر نگاه کردم، دیدم شعر آشنایی بر سنگ روی آن حکاکی شده است. بله، بنا بر وصیت نامه او در مزارش همان شعر معروف و آشنا نوشته شده بود که: بارالها من نمی خواهم که در بستر بمیرم …


سه شنبه ، ۲۸مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن