واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
روايت خباز از جلسه با رهبری در سال 88
محمدرضا خباز، از نمایندگان سابق مجلس و عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی، در گفتوگوی مفصلی که انجام داده، درباره وقایع بعد از انتخابات سال ٨٨ صحبت کرده است.
خبرگزاری فارس: محمدرضا خباز، از نمایندگان سابق مجلس و عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی، در گفتوگوی مفصلی که انجام داده، درباره وقایع بعد از انتخابات سال ٨٨ صحبت کرده است.
من روز سهشنبه در کمیسیون اقتصادی مجلس نشسته بودم که با من تماس گرفته شد و گفتند ما از دفتر مقام معظم رهبری با شما تماس گرفتهایم که امروز به دفتر حضرت آقا بیایید. فکر میکردم من تنها دعوت شدهام، بعد که رفتیم دیدیم از حزب اعتماد ملی پنج نفر هستیم. من، آقای منتجبنیا، خانم کروبی، آقای نجفی و آقای الویری، بعد که چشمم به دوستانم افتاد فکر کردم که فقط ستاد ما را دعوت کردهاند، اما دیدم نه همه ستادها هستند. در دفتر آقا اینگونه نیست که هرکسی هرجا که دلش خواست بنشیند، حساب و کتابی دارد. به بنده گفتند شما اینجا بنشینید بنابراین نزدیکترین گروه به مقام معظم رهبری ما بودیم. بعد ستاد آقای موسوی، بعد محسن رضایی و آن سمت هم ستاد آقای احمدینژاد.
مقام معظم رهبری وقتی تشریف آوردند صحبتشان را اینگونه شروع کردند: شماها را من خودم انتخاب کردم. یعنی به ستاد نگفتم پنج تا آدم بفرستید و همینگونه هم بود، چون اگر به ستاد میگفتند پنج نفر را برای ملاقات با حضرت آقا بفرستید، آقای کرباسچی را میفرستادند، نه بنده را چون ما که جزء ردههای بالا نبودیم.
مقام معظم رهبری فرمودند شماها را من خودم انتخاب کردم و از هر حزب پنج نفر. مدیر جلسه خودم هستم، هرچه در دلتان هست بگویید، هیچی پنهان نکنید. همه واقعیتهایی را که در دلتان هست، بیان کنید و تقیه هم نکنید. ما هم هیچ هماهنگیای با هم صورت نداده بودیم. البته مقام معظم رهبری گفتند پنج دقیقه به همه وقت میدهم آن ساعت روبهرو را هم نگاه کنید و از پنج دقیقه هم کسی بیشتر صحبت نکند.
ایشان فرمودند ابتدا از شیخ نامزدها و مسنترین شروع میکنیم که آقای کروبی است پس اول از ستاد آقای کروبی شروع کردند. اولین نفر ما آقای نجفی بود و ما اصلا با بقیه ستادها هماهنگ نکرده بودیم. یادم است آقای نجفی تا میخواست بیشتر از پنج دقیقه صحبت کنند آقا به ایشان فرمودند وقت شما تمام است. ما بدون اینکه با بقیه هماهنگ کنیم اصلا راجع به تقلب صحبت نکردیم و هرچه صحبت کردیم درباره تخلف بود.
ما و مجموعه ما معتقد بودیم تخلفها آنقدر زیاد بوده که در انتخابات مؤثر واقع شده است و مثالهای فراوانی نیز زدیم. ما معتقد بودیم آنقدر در آن جریان تخلفهای فراوانی اتفاق افتاده که این تخلفهای متعدد، سرنوشت انتخابات را تا حدودی تغییر داده است. ما به هیچ وجه وارد موضوع تقلب نشدیم. ستاد آقای موسوی وارد تقلب شدند و ستاد آقای رضایی چیز دیگری گفتند و خود مقام معظم رهبری فرمایشاتی کردند که از تلویزیون پخش شد. بنابراین ما و مجموعه ما یعنی ستاد آقای کروبی آن روز بدون هماهنگی با بقیه ستادهای دیگر و با هم واقعا معتقد بودیم که تخلفهای برجستهای بوده است. از شورای نگهبان هم آقای آملیلاریجانی و کدخدایی و از وزارت کشور هم آقای دانشجو حضور داشتند.
ما معتقد بودیم تخلف در اوج بوده است. عرضم این است اگر تقلبی هم صورت گرفته باشد این تقلب در انتخابات سرنوشتساز نبوده است. تخلف بیشتر سرنوشتساز بوده تا تقلب.
آن زمان که لازم بود، روز جمعه بعد از انتخابات بود و مقام معظم رهبری روز سهشنبه با ما جلسه داشتند و روز جمعه هم در نماز جمعه آن فرمایشات را کردند. ٢٢ خرداد بود، در ٢٩ خرداد فرمایشات مقام معظم رهبری بود. دو روز بعد از فرمایشات مقام معظم رهبری در مجلس نطق داشتم و شما میتوانید عین آن مطالب را مجددا در این مصاحبه چاپ کنید. یکی دیگر روز ٢٥بهمن. ما چون خوشبختانه در خانهیمان ماهواره نداریم از همهچیز بیخبر هستیم. صبح روز نطق اصلا نمیدانستم دیروز در تهران چه اتفاقی افتاده است هرچه بوده در مرکز تهران بوده و ما اکباتان بودیم.
تزریق افکار ما نیز از طریق صداوسیمای خودمان است و صداوسیما هم به این اتفاقها اصلا اشارهای نکرده بود. سه ماه بود که من هر روز در مجلس برای نطقی پنجدقیقهای ثبتنام میکردم و هیچ روزی نام من بیرون نمیآمد، اما اینبار همان روز درآمد. همان روز در مجلس، رئیس مجلس نطق داغی کرد. به بقیه نمایندگان گفتم مگر چه خبر بوده است که گفتند: مگر تو خبر نداشتی؟ گفتم: نه! گفتند: دیشب در تهران سروصدا و اِل و بِل بوده است.
نوبت نطق پنجدقیقهای من که شد، عدهای آمدند پیش بنده و گفتند فلانی امروز نطق نکن. گفتم اتفاقا امروز من باید نطق کنم. همه ١٦ سال سابقه مجلس در یک کفه ترازو و نطق امروزم در کفه دیگر ترازو؛ امروز روز نطق من است.
زمان نطق من ١٨٠ نماینده پای تریبون جمع شده بودند. نطقم را همانجا نوشتم. وقتی میخواستم بروم پشت میکروفون گفتند: خباز نرو که کتک میخوری. گفتم: من میروم بگذار بزنند. به خواست خداوند متعال نطقی کردم که آقای بادامچیان که از نظر جناحی نقطه مقابل ما بود، آمد گفت: خباز خیلی نطقت سیاستمدارانه بود؛ عجب نطقی بود. آن نطق را در فاصله بسیار کمی آماده کرده بودم و آن آب سردی بود بر التهاب مجلس.
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7]