واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
رفتارهای زندانبانان ایرانی و عراقی در مواجهه با اسرای جنگی اسراي ماهيچ نوع وسيله يا امکان دفاع از خود نداشتند • ازشيوههاي غيرانساني عراقيها در برخورد با اسراي ايراني شکنجه بود. آنها اسراي ماراکه هيچ نوع وسيله يا امکان دفاع ازخودنداشتند، با وحشيانهترين روشها مورد شکنجهي روحي و جسمي قرارميدادندکه اوج حقارت ونامردي بعثيها را نشان ميدهد. • يكي ازروشهاي شكنجهي عراقي ها اين بود كه روزها به اسيران ايراني غذا نميدادند و آنها را گرسنه نگه ميداشتند يا اين كه غذاي زيادي به آنهاميدادند و مجبور ميكردند كه آن همه غذا را بخورند و از دستشويي رفتن اسيران جلوگيري ميكردند. • قطع ارتباطات اسيران با دنياي خارج از زندان، طوري كه اسيران ايراني سالها فقط سربازان عراقي را ميديدند و ديدن موجودي غير از آن سربازان بر ايشان غير قابل تصور بود.يكي از آزادگان نقل ميكرد روزي يكي از سربازان عراقي چند مرغ و خروس آورد داخل حياط اردوگاه، اسيران ايراني به سوي مرغ و خروسها هجوم آوردند كه آنها را ببينند. برايمان تعجب آور بود كه مگر در اين دنيا موجودي جز سربازان عراقي وجود دارد! باور كنيد خدا خدا ميكرديم غير از سربازان عراقي موجود ديگري، خرس ، گاو يا خري را ميديديم. • عدم رسيدگي به نظافت و بهداشت اردوگاههاي اسيران ايراني ، شيوهي ديگر شكنجه ي عراقيها بود آنها به وضع نظافت و بهداشت اسراي ايراني رسيدگي نميكردند. به دليل عدم رسيدگي و مداواي حاصل از اين بيتوجهي به بهداشت، تعدادي از رزمندگان ما در ديار غربت مظلومانه به شهادت رسيدند، در حالي كه با داروهاي معمولي بيماريهاي آنان قابل درمان بود. • تونل وحشت يكي ديگر از شكنجههايي بود كه عراقيها انجام ميدادند به اين ترتيب كه تعداد 20 تا 40 نفر از سربازان عراقي در دو ستون با در دست داشتن كابل، چوب، شيلنگ و باطوم ميايستادند و اسيران ايراني بايد از وسط اين دو ستون رد ميشدند. در حين عبور اسير از بين دو ستون او را بيرحمانه و وحشيانه كتك كاري ميكردندکه باعث شكستن دست، سر و زخمي شدن اسيران ايراني ميشد. اسيران ايراني در اردوگاههاي عراق در شبانه روز فقط يكبار اجازه استفاده از دستشويي را داشتند. • اجبار اسيران ايراني به تماشاي فيلمهاي مبتذل نيز يكي ديگر از روشهاي شكنجه عراقيها بود و اگر كسي در حين پخش اينگونه فيلمها سرش را پايين ميانداخت يا از نگاه كردن به فيلم خودداري ميكرد مورد شكنجه و اذيت سربازان عراقي قرارميگرفت. • در جايي كه نميتوانستند از اسيران ايراني اطلاعاتي بگيرند، آنها را در گروههاي هفتاد نفري يا بيشتر لخت ميكردند و حتي اجازه پوشيدن شورت را هم نميدادند و در يك اطاق كوچك كه به سختي ظرفيت آنها را داشت و تا ارتفاع 20 يا 30 سانتيمتري انباشته از چرك و خون و ادرار بود،ساعتها سرپا نگه ميداشتند. و صدها نوع شكنجهي ديگر. • به پاس دلاوريهاي و پايمرديهاي افسانهايي اسراي ايراني در زندانهاي مخوف و وحشتناك عراق به اين اسطورهها لقب «آزادگان» دادهاند. رفتار ايرانيها با اسيران عراقي • فرماندهان عراقي براي اينكه از تسليم شدن سربازان عراقي به رزمندگان اسلام جلوگيري كنند، با ساخت فيلمهايي شكنجههاي دروغين را در اين فيلمها به آنها نشان ميدادند تا هرگز خود را تسليم نيروهاي ايران نكنند. • در سالهايي كه جنگ بود و پس از آن كشور ما ميزبان تعداد بسياري از اسيران عراقي بود كه به دستور حضرت امام (ره) با آنهامثل ميهمان رفتار ميشد. • خاطرات خوشي كه بخش زيادي از آنها به صورت مكتوب باقي مانده حكايت از رفتار انساني و اسلامي رزمندگان ما با اسيران عراقي دارد. اردوگاههاي اسيران عراقي در ايران مانند پايگاههايي بودند كه سربازان و افسران عراقي را متناسب با تعاليم اسلامي و فرهنگ پوياي علوي تربيت ميكردند. چند خاطره از اين اسيران بازگو كننده اوج انسانيت و بزرگواري مردم ما ميباشد. گفته های «قيس جاسم محمد المند خوري» اسیر عراقی : • در اسارت زمان متوقف ميشود، آرامش و سكون حاكم بر فضاي اسارت، اسير را مجبور به فكر كردن ميكند. خاطرات اسارت هم طولاني است، يك عمر است، عمر يك انسان و من فقط خاطرات مهم و به ياد ماندني را مينويسم. خاطراتي از يكي از بيمارستانهاي تهران، از خدمات پزشكي و از هدايايي كه ملاقات كنندگان به من هديه كردند و مهربانيهايي كه از آنها ديدم.يك روز كه بايد يك عمل جراحي روي بدن من انجام ميشد و نياز شديدي به خون داشتم، كسي را به سازمان انتقال خون فرستادند كه خون مورد نياز را بياورد، اما چون گروه خون مورد نظر پيدا نشد، دست خالي برگشت. پزشك متخصص به من نگاه كرد. نگاهش طولاني و همراه با محبت بود. سپس به پزشك ديگر گفت: «خون لازم را از من بگيريد و به او بدهيد تا عمل راانجام دهم.)) نزديك من خوابيد و از او خون گرفتند و خونش را به من تزريق كردند.از اينكه يك پزشك متخصص كه سنش هم زياد بود اينقدر بزرگوار است، خيلي تعجب كردم، فقط توانستم از او تشكر كنم. وضعيت بيماري من به گونهاي بود كه من تحرك زيادي نداشتم و به همين علت از اين موقعيت استفاده كردم وبه قرائت قرآن مشغول شدم. مدت طولاني با قرآن انس گرفتم و خودم را وادار كردم به حفظ آياتي از قرآن كريم. گفته های «عباس الكعبي » اسیرعراقی : • در اردوگاه تختي بوديم كه خبر وفات حضرت امام خميني (قدس سره) را شنيديم، اين خبر خيلي ناراحت كننده بود. با شنيدن اين خبر نه تنها ما كه تمام مسلمانان در ماتم فرو رفتند، در حالي كه از تلوزيون مراسم باشكوه و بينظير تشييع پيكر مطهر ايشان را ميديديم، به شدت اشك ميريختم. كسي كه ما را ميهمان خطاب كرده بود، از دنيا رفته بود و ماحقيقتاً يتيم شده بوديم. التيام اندوه من زماني بود كه به اردوگاه كهريزك منتقل شدم، در آنجا هر روز ميتوانستيم مقبرهي متبركه آن حضرت را از نزديك مشاهده كنيم.من هر گاه به مرقد شريف امام خميني (ره) نگاه ميكردم بياختيار اين آيه شريفه را زمزمه ميكردم. «ولا تحسبن الذين قتلو في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون.» • رفتار ما با اسراي عراقي به گونهاي بود كه آنها خود را اسير نميدانستند. فعاليتهاي هنري و فرهنگي، آموزشهاي فني و حرفهاي و فراهم كردن امكان تفريحات سالم، دعوت از خانوادههاي اسيران عراقي و ايجاد شرايطي كه آنها بتوانند با فرزندان يا پدران اسيرشان در ايران ملاقات كنند، از جمله كارهايي بود كه براي اسيران عراقي انجام ميشد. • اين رفتارهاي بزرگوارانه با اسيران عراقي باعث شد كه هر كدام از آنها در هر جاي دنيا كه هستند، به عنوان يكي از طرفداران و در واقع سربازان انقلاب اسلامي ايران باشند. منبع:وبلاگ اردوگاه تکریت 11(جیدری ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : papeli
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 409]