واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: همسايه ها سراسيمه تلاش كردند براي رهايي اعضاي اين خانواده گرفتار از دست پدري عصباني كاري انجام دهند، اما چه كاري؟ هرچه هم به 110 زنگ زدند و طلب كمك كردند افاقه اي نكرد! انگار نيامدند تا قائله ختم شود بعد...شايد هم مي ترسيدند كه ..!!! هر بار در پاسخ به تماس تلفني همسايه هاي نگران گفتند: پليس در راه است و عن قريب خواهد رسيد ! اما نيامدند!! نه اينكه با تاخير بيايند؛ اصلا نيامدند ببينند چه اتفاقي افتاده است.. خيلي وقنها همين طور است، مي گويند مي آييم، اما ... قائله پس از ساعاتي نگراني با مجروح شدن پسر خانواده و به آتش كشيده شدن زندگي يك خانواده به پايان رسيد.. اما! بالاخره پليس نيامد!! همسايه هاي عصباني از دست پليس، پس از سپري كردن ساعاتي در ترس و نگراني پچ پچ كنان با خود گفتند: از 110 شكايت مي كنيم و رفتند!! براستي چرا پليس در صحنه حوادث بويژه جنايي و خانوادگي دير حاضر مي شود؟ و يا بهتر بگويم؛ حاضر نمي شود؟!. پليس ما چرا فقط شده پليس تصادفات!! يعني فقط براي حضور در صحنه تصادفات البته با تاخيري لااقل 30 تا 40 دقيقه اي با (ديد خوشبينانه) حاضر مي شود؟ !! مگر او پليس نيست و نبايد براي امنيت شهروندان تلاش كند؟ اصلا وظيفه پليس چيست كه از خاطرمان رفته است؟ او كيست و چه بايد بكند؟ چرا پليس ما با پليس همه جاي دنيا متفاوت است؟ نام پليس براي همه ما يادآورامنيت است؛ امنيت از همه چيز، قانون، رهايي از ترس، دزدي، قتل ،خشونت، رذالتها و بديها، پستي ها و خيانتها و مشاجره ها و همه آنچه ممكن است ما را نابود كند.. وقتي مي گويند الان پليس مي آيد؛ نفسي عميق مي كشيم و با خود مي گوييم خدا را شكر .. او مي آيد.. با شنيدن نام پليس حاشيه امني در خاطرمان ترسيم مي شود و به امنيت خاطر مي رسيم .. با او كه هستيم، محكم و با اعتماد بنفس از خود دفاع مي كنيم و بدون واهمه از ترسهايمان و بديهاي روزگار و خيالات واهي امان مي گوييم ... با او، با دستي هر چند خالي، گويي همه چيز را داريم .. وقتي پليس را مي بينيم دردل هايمان مي شكفد و دلمان مي خواهد از زمين و زمان حتي ترافيك و آلودگي هوا، آمدن ريزگردها به شهر و گرماي هوا و كوتاه و طولاني بودن روزها و حتي چاله و چوله ها موجود در شهر بگوييم و شكايت كنيم ! وقتي او را مي بينيم دلمان مي خواهد بگوييم چرا كسي به داد دل مردم نمي رسد ! يادمان مي رود او كيست و بسياري از مراتب روزگار به او ربطي ندارد؟ آخر او پس از خدايمان، حاشيه امني براي ماست! كمترين توقع مان اين است كه اگر هم كاري نمي تواند و نبايد انجام دهد لااقل، در لحظه هاي ترس و وحشت در كنارمان باشد !. اما افسوس .. افسوس كه پليس شهر ما با بي وفايي زمانه همنوا شده است. او زماني به ميان ترسها و وحشت هايمان پا مي گذارد كه در نزاعي غيرباور، فردي را يا كشته اند يا مجروح و يا كور كرده اند... گويي پليس شهر ما، پليس پس از حوادث است؟!!! او مي آيد.. مي آيد كه شايد فقط گزارشي بنويسد و برود.. در حالي كه در همه كشورهاي دنيا با تعاريفي كه از پليس وجود دارد او به لحظه با رخداد حادثه در صحنه حوادث و جنايتها حاضر مي شود حتي زودتر از خانواده فرد مضروب..! در برخي كشورها وقتي نام پليس به ميان مي آيد دزدان و قاتلان از ترس برخود مي پيچند و يكبار ديگر آرزو مي كنند ايكاش مرتكب تخلفي نشده بودند.! اما در شهر بزرگ ما.. اگر اتفاقي بيفتد، دزدي رخ بدهد، كسي كشته يا مجروح شود؛ پليس مي آيد اما ... بعضا آمدنش با نيامدنش برابر است.. اصلا بهتر است نيايد.. خودمان قادر به ختم قائله صحنه هاي ترس هايمان هستيم ؟ آخر خود ما پليسي استاد در حوادث شده ايم!!! قديمترها وقتي نام پليس به ميان مي آمد دزدها كمي از پليس مي ترسيدند اما اكنون.. گويي دزدها ترسي از پليس ندارند، آخر آنها هم قانون را بلدند و نقش پليس را خوب بازي مي كنند؟؟؟؟؟!!! براستي پليس شهرما كيست و چه نقشي را بازي مي كند؟ تهرام/ 9136/1275
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 403]