تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
کدام رنگ کاغذ دیواری مناسب فضای شماست؟
چه چیزهایی دیگر در دکوراسیون مد نیست؟!
بررسی قیمت تیرچه + قیمت تیرچه کرومیت + قیمت یونولیت
خرید و قیمت ورق در مشاوران آهن + [مشاوره رایگان]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1813240038
با خاطرات رزمندگان نوجوانی که در مقابل دیدگانمان سوخت!
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: با خاطرات رزمندگان
نوجوانی که در مقابل دیدگانمان سوخت!
این نوجوان، هر کار کرد کوله را از پشت خود درآورد نتوانست، و بچهها تا رفتند او را کمک کنند، خرجها مشتعلتر شدند و چند ثانیه نکشید که کل بدن او را آتش فرا گرفت، بادگیر پلاستیکی مزید بر علت شده بود.
به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، خاطرات تلخ و شیرین رزمندگان دفاع مقدس همواره بخشی از جذابترین چهره آن سالها را برای مخاطبان به تصویر میکشد، خاطرات و روایاتی که هر کلمه به کلمه آن میتواند تورقی از تاریخ را از آن خود کند. در ادامه خاطراتی از چند رزمنده مازندرانی از نظرتان میگذرد. * دارم به خواستهام میرسم! علیهمت گران میگوید: تیر ماه سال 67 به گردان حمزه سیدالشهدا (ع) لشکر ویژه 25 کربلا مأموریت داده شد ظرف 48 ساعت خود را به خط پدافندی جزیره مجنون برساند، از 15 روز مرخصی فقط هشت روز آن سپری شده بود که پیام به ما رسید، از آنجا که دسترسی به همه نیروها در آن زمان مقدور نبود و تلفن هم اینطور نبود که همه داشته باشند، فرمانده گردان فقط توانست دو گروهان را سازماندهی کند، از گروهان یک فقط بچههای ارکان آمده بودند و شدند یک دسته که شهید جهانبین جدا از این که معاون گردان بود، این دسته را نیز هدایت میکرد. نیمههای شب همان روزی که به جزیره رفتیم، عراقیها تک سنگینی را زدند که منجر به عقبنشینی نیروهای خط اول شد، ما که برای پشتیبانی از گردانهای مسلم بن عقیل (ع) و مالک اشتر رفته بودیم، سخت غافلگیر شدیم، چرا که هنوز خستگی راه از تنمان در نرفته بود و فرماندهان گروهان و دستههای ما هم با این که غروب همان روزی که آمده بودیم، به شناسایی رفته بودند ولی کاملاً با منطقه آشنا نبودند.
بعد از این که عراق تک زد، گروهان ما را برای پشتیبانی از گردان مالک شتر به خط مقدم بردند ولی 500 متری خط، زمینگیر شدیم چرا که خط را عراقیها گرفتند، جنگ سختی بین ما و عراقیها صورت گرفت، بچهها جانانه جنگیدند، ساعت 10 صبح بود که فرمانده گردان «محسن قربانی» به اتفاق چند نفر از بچهها به ما پیوستند، طلبه شهید محمدحسن علیجانزاده هم همراه گروه آمده بود، آنوقت پیک گردان بود، از آنجا که بچهمحل بودیم، خیلی خوشحال شدم، آقامحسن دستورات لازم را داد و رفت ولی محمدحسن پیش ما ماند، به او گفتم: «نمیخواهی بروی؟» گفت: «نه، میخواهم پیش شما بمانم.» وقتی دستور عقبنشینی به ما داده شد، ما تو محاصره بودیم، شهید جهانبین گفت: «به هر قیمتی شده باید محاصره را بشکنیم و این کار با جنگ تن به تن بچهها انجام شد، وقتی کمی به عقب آمدیم با بیسیم به ما اطلاع دادند: «جاده توسط عراقیها بسته شده شما باید از راه آب به عقب برگردید.» من و محمدحسن کنار هم بودیم، حرکت کردن داخل آب، با تجهیزات خیلی سخت بود، بعضی جاها عمق آب زیاد بود و ما با کل تجهیزات میبایست شنا کنیم. محمدحسن خیلی خسته شد، احساس میکنم از نظر تنفسی کم آورد چرا که صبح، قبل از تک عراقیها منطقه را شیمیایی زده بودند، گازهای شیمیایی روی بیشتر بچهها اثر کرده بود، خودش را به خشکی کشاند، به او گفتم: «بیا برویم، عراقیها دارند میآیند.» همانطور که با سختی نفس میکشید، به من گفت: «کاری به من نداشته باش، تو برو» گفتم: «مگر میشود من تو را تنها بگذارم؟» به عکس امام که روی سینهاش بود اشاره کرد و گفت: «تو را به جان امام برو، من احساس میکنم به آن چیزی که میخواستم برسم، دارم میرسم.» * قولی که عمل شد علیاکبر قلیزاده میگوید: در عملیات بدر ما چهار نفر از روستای قراخیل قائمشهر با هم بودیم، شهید میرزاعلی علیجانزاده، شهید جواد نوراللهی، رمضان آقاجانی و من، قبل از عملیات به هم دیگر قول دادیم که در صورت مجروح شدن و یا شهید شدن نگذاریم پیکرمان جا بماند. عملیات بدر که در منطقه هورالعظیم اتفاق افتاد، بهطور کامل پوشیده از آب و نیزار بود، تا یک یا دو کیلومتری مواضع دشمن قایقهای موتوری ما را بردند، از آنجا به بعد با بلم بهسوی پاسگاه ترابه حرکت کردیم.
پارو زدن کار خیلی سخت و طاقتفرسایی است، به هر زحمت که بود خود را به پاسگاه رساندیم، جنگ خیلی سختی درگرفت و بچهها توانستند با جنگ تن به تن پاسگاه ترابه را به تسخیر خود درآورند. وقتی پاسگاه فتح شد، میرزاعلی مجروح سختی شد، همان لحظه به فکر انتقال او به عقب افتادیم، خیلی نگران حال او بودیم، با کمکهای اولیه که داشتیم، زخمهایش را بستیم، طولی نکشید مورد حمله هوایی دشمن قرا گرفتیم، در این حمله میرزاعلی دوباره مورد اصابت ترکش قرار گرفت که اینبار منجر به شهادتش شد. ما سه نفر با اندوه فراوان پیکرش را به داخل قایق گذاشتیم، بهیاد قولمان افتادیم، باورمان نمیشد که به این زودی داریم به قولمان عمل میکنیم، من هم در همان عملیات مجروح شدم و بچهها ما را نیز به عقب انتقال دادند. * نوجوانی که در مقابل دیدگانمان سوخت! محمدابراهیم علیجانزاده میگوید: چهارمین روز عملیات والفجر هشت بود، بچهها گرسنه و تشنه به پاتکهای دشمن پاسخ میدادند، راستش را بخواهید دیگر نایی برای حرکت کردن نداشتیم، موضوع را به فرماندهی اطلاع دادیم و گفتیم با این وضعیت قوای جسمانی ما کم میشود و نمیتوانیم در مقابل پاتکهای دشمن پایداری کنیم، فرمانده دو نفر از موتورسوارها را ماموریت داد، به هر قیمتی شده بروند مقداری آب و غذا تهیه کنند. یک ساعت نکشید که دو موتورسوار با چهار 20 لیتری آب و مقداری برنج که داخل نایلون فریزر بود، رسیدند، بچهها خیلی خوشحال شدند، با همان دستان کثیف و سر و صورت نشسته به جان نایلونهای برنج افتادیم، با وجود این که برنج بدون خورشت بود ولی هنوز مزه آن را حس میکنم.
بعد از خوردن غذا به ما ماموریت داده شد برای تثبیت منطقهای به آن جا اعزام شویم، وقتی ستون به حرکت درآمد، چند گلوله میان بچهها افتاد، یعقوبی که از برو بچههای آملی بود، همان لحظه شهید شد، یک پسر بچهای بود که اسم و رسمش را به یاد ندارم، خودش میگفت دست به شناسنامه برد و تاریخ تولدش را تغییر داد تا به جبهه آمد، متاسفانه یکی از ترکشها به کوله آرپیجیاش اصابت میکند، بهطوری که خرج آرپیجی آن آتش میگیرد. این نوجوان، هر کار کرد کوله را از پشت خود درآورد نتوانست، و بچهها تا رفتند او را کمک کنند، خرجها مشتعلتر شدند و چند ثانیه نکشید که کل بدن او را آتش فرا گرفت، بادگیر پلاستیکی مزید بر علت شده بود، یکی از تلخترین خاطرات 20 ماه حضور در جبهه، همین اتفاق بود که هنوز آن را در مقابل دیدگانم میبینم و ضجههای معصومانه آن نوجوان هنوز در گوشم طنینانداز است. انتهای پیام/86029/ش40
94/07/21 - 17:16
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]
صفحات پیشنهادی
با خاطرات رزمندگان پیشنهادی که سرنوشت قلاویزان را عوض کرد/ بابک به آرزویش رسید
با خاطرات رزمندگانپیشنهادی که سرنوشت قلاویزان را عوض کرد بابک به آرزویش رسیدوسط صحبتهای فرمانده لشکر بابک دست بلند کرد و گفت آقامرتضی پیشنهادی دارم آقامرتضی گفت بفرما بابک گفت اگر قرار باشد گروهان دو به سمت راست برود بهتر است دسته یک گروهان دو بعد از دسته یک گروهان یک قربا خاطرات رزمندگان برادری که جا ماند
با خاطرات رزمندگانبرادری که جا مانددیدم از بچهها خبری نیست هر چه خواستم بلند شوم و به رحمت و معاون گروهان بپیوندم بهدلیل حجم زیاد آتش برایم مقدور نشد حدوداً نیمساعتی در برزخ رفتن و نرفتن به سر بردم تا این که مجبور شدم راه برگشت را انتخاب کنم به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستملاقات ایوانکوویچ و اسماعیلاجیچ/ مرور خاطرات سر میز ناهار
سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس به دیدار هموطنش در تیم ملی هندبال ایران رفت متن خبر نداردجمعه ۱۷مهر۱۳۹۴تدوين سند جهاني مقابله با گرد و غبار با محوريت ايران
۱۷ مهر ۱۳۹۴ ۱۰ ۵۳ق ظ تدوين سند جهاني مقابله با گرد و غبار با محوريت ايران موج-معصومه ابتکار در جلسه کارگروه گرد و غبار و احياي تالاب جازموريان استان کرمان اظهار کرد اميدواريم مباحث مطرح شده در بحث نجات تالاب جازموريان را با هدف چاره يابي و اقدام اجرايي مبتني بر اطلاعات علمي ودریادار فدوی: مقابل هر تهدیدی صاعقه وار اقدام میکنیم
دریادار فدوی مقابل هر تهدیدی صاعقه وار اقدام میکنیم فرمانده نیروی دریایی سپاه گفت ایران اسلامی هیچگاه شروع کننده اقدام در برابر دشمنی ها نبوده است به گزارش حوزه دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان همزمان با فرارسیدن 16 مهرماه سالروز گرامیداشت سردار شهید نادر مهدویبا استفاده از تکنیک های علمی می توان در مقابل تهدیدات دشمن ایستادگی کرد
جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴ - ۱۱ ۱۶ یک عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس تاکید کرد که با استفاد ه از تکنولوژی علمی روز می توانیم در مقابل تهدیدات دشمن ایستادگی کنیم که برای رسیدن به این مهم مجلس باید اعتبارات لازم را اختصاص دهد حجت الاسلام و المسلمین نصرالله پژمان فر در گفتوگو با خبرنگار پارلمدریادار فدوی در جمع وابستگان نظامی کشورهای خارجی مقیم ایران: سایه قدرت انقلاب اسلامی را فرماندهان ناوهای آمریک
دریادار فدوی در جمع وابستگان نظامی کشورهای خارجی مقیم ایران سایه قدرت انقلاب اسلامی را فرماندهان ناوهای آمریکایی به وضوح چشیده اند مقابل هر تهدیدی صاعقه وار اقدام می کنیمفرمانده نیروی دریایی سپاه با تأکید بر اینکه ایران اسلامی هیچگاه شروع کننده اقدام در برابر دشمنی ها نبوده استکی روش:مقابل عمان از مغزمان بهره گرفتیم!/من هم مثل خودشان بازی می کنم
سرمربی تیم ملی فوتبال گفت اجازه بدهید بازی با ژاپن را انجام بدهیم و بعد از آن به آقای حسنی خو و تحقیقاتشان کمک خواهم کرد به گزارش کاپ کارلوس کی روش در رابطه با اینکه تماشاگران انتظار پیروزی ایران را داشتند اظهار داشت شکی در این نیست که توقع و انتظار خودمان هم این بود که پیروزبرای مقابله با افسردگی پاییزی چه کنیم؟
برای مقابله با افسردگی پاییزی چه کنیم تاریخ انتشار جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۱۰ ۴۴ روزها کوتاهتر شده و شب زودتر میرسد بعضی روزها خورشید کمرنگ میشود و هوا ابری و گرفته کم کم هم باید به فکر سرد شدن هوا باشیم به گزارش پارسینه همه اینها خیلیها را بی حوصله و کسل میشکست غیرمنتظره آلمان مقابل ایرلند(عکس)
تیم ملی آلمان با شکست 1-0 مقابل ایرلند برای صعود به یورو باید در انتظار آخرین دیدار در مرحله مقدماتی باشد به گزارش "ذاکرنیوز" شاگردان یواخیم لوو برای صعود مستقیم به یورو 2016 به یک امتیاز از این دیدار نیاز داشت اما با شکست در این دیدار حالا باید در آخرین دیدار برابر-
گوناگون
پربازدیدترینها