تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس رابطه اش را با خدا اصلاح كند، خداوند رابطه او را با مردم اصلاح خواهد نمود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829161792




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تاریخ فلسفه


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: م.رحمتی2nd November 2008, 07:29 PMنگاهی به عمده ترین خطوط تاریخ تحول افکار فلسفی از دوران باستان تا دوران معاصر نشان می دهد که در دوران های مختلف به اشکال مختلف و در سطوح مختلف(در پیوند با سطح تکامل جامعه) و با رشد علم در هر دوران، نظریات ماتریالیستی در نبرد با عقاید ایده آلیستی رشد کرده است. مکاتب فلسفی دو جهت عمده متضاد در سیر تفکر فلسفی ـ یکی ماتریالیسم و دیگری ایده آلیسم هستند و دو گروه اساسی و بزرگ را در تمام طول این تحول چند هزار ساله تشکیل داده اند. محتوی تاریخ فلسفه عبارت است از تاریخ نبرد بین ایده آلیسم و ماتریالیسم. تاریخ تفکر فلسفی را به چندین دوره تقسیم می کنند. فلسفه دوران باستان اشکال ابتدایی تفکر فلسفی برای نخستین بار در دوران باستان در جامعه برده داری پدید شد. فلسفه باستان دارای مشخصات بارزی است كه بعدها در فلسفه مدرن غرب بروز می كند از جمله فيلسوفان اين عصر كه تاثير گذاری بيشتری بر فلسفه مدرن داشته اند می توان به افلاطون، ارسطو، سقراط و دمکریت اشاره كرد. نمونه شکل ابتدایی ماتریالیسم، سیستم عقاید دمکریت فیلسوف بزرگ یونان باستان است. در دوران باستان فلسفه بر علم متکی نبود و نارس بود زیرا که بر همان سطح رشدی که جامعه به آن رسیده بود و بر شناسایی های سطحی و ابتدایی آن دوران تکیه داشت و بنابر این نمی توانست علمی باشد. در فلسفه قدیم یونان باستان ما شاهد نبرد بین ماتریالیسم و ایده آلیسم ـ بین مکتب دمکریت و مکتب افلاطون ـ هستیم. نظریه افلاطون طرز فكر افلاطون همیشه جنبه سیاسی دارد و هنگامی كه این فكر را به صورت فرضیه ای عرضه می دارد در هیچ جا بهتر از كتاب "جمهوریت" خود آنرا بیان نمی نماید. مسلما این كتاب كتابی نیست كه آئین و روش زمامداری را بیاموزد. سیاست در آنجا فقط وسیله ای است كه با آن می توان به راز وجود بشری بهتر پی برد. نكته ای كه از مشاجرات قلمی افلاطون با سوفسطائیان به دست می آید این است كه نباید فكر را فدای عمل كرد بلكه باید این دو را با هم سازش داد و در كارها جانب فكر و عمل را رها نباید نمود . افلاطون یگانه فیلسوف زمان باستان است كه تالیفات وی به تمامی به دست ما رسیده است. نظریه ارسطو ارسطو که بزرگ‌ترین فیلسوف دوران باستان است کوشید در سیستم فلسفی خود ـ که به مکتب مشاء موسوم شده ـ این دو مکتب (ماتریالیسم و ایده آلیسم) را تلفیق دهد. در فلسفه ارسطو عناصر ماتریالیستی جدی وجود دارد. این فلسفه دارای عناصر متعدد ایده آلیستی نیز هست. نزد شاگردان او و ادامه دهندگان راهش همین وضع دیده می شود. نظریه دموکریت طبق این نظریه اجسام و اجرام محسوس تشکل یافته‏اند از مجموعه‏ای از ذرات بسیار ریز غیر محسوس و غیر قابل شکستن. به عقیده دمکریت هر جسمی که به وسیله شکستن یا بریدن و غیره دو تا می‏شود در واقع به این صورت است که ذراتی که در کنار هم قرار داشتند از یکدیگر دور می‏شوند ولی بر پایه دیدگاه بیشتر فیلسوفان وقتی که جسمی را دو قسمت می‏کنیم واقعا یک واحد واقعی را تبدیل به دو واحد می‏کنیم و نیز طبق نظریه دموکریت خود ذرات تشکیل دهنده اجسام محسوس نشکن و غیر قابل تقسیم می‏باشند یعنی منقسم شدن و دو پاره شدن آنها محال است بر خلاف نظریه دیگران که واحد جسم هر اندازه ریز و کوچک باشد خاصیت قابلیت انقسام از او سلب نمی‏شود بنابر نظریه دموکریت هر یک از ذرات تشکیل دهنده جسم خود دارای طول و عرض و عمق است و وحدت اتصالی دارد و در حقیقت جسم واقعی یعنی واحد جسم همان ذرات می‏باشند و اجسام محسوسه هر کدام مجموعه‏ای از عده‏ای از اجسام کوچک‌تر می‏باشند و در حقیقت ذیمقراطیس از نظر فلسفی یعنی از آن نظر که مربوط است به حقیقت جسم با دیگران اختلافی ندارد و با آنها هماهنگ است که حقیقت جسم عبارت است از جوهر قابل ابعاد سه‏گانه اختلافش با سایر حکما در باره حقیقت جسم نیست در باره مصداق آن حقیقت ست ‏یعنی از نظر علمی و حسی است که آیا اجسام محسوس هر کدام یک واحد جسم واقعی می‏باشند یا هر کدام مجموعه‏ای از واحدهای جسم می‏باشند اختلاف نظر دیگرش در قابلیت بخش شدن ذرات بوده است که به عقیده او ذرات بخش ‌ناپذیر می‏باشند و به باور سایر فلاسفه واحد جسم هر اندازه کوچک باشد بخش ‌پذیری آن همچنان محفوظ است این اختلاف نظر البته فلسفی است نه علمی. فیلسوفان یونان باستان تالس ملطی آناکسیماندر ملطی آناکسیمنس ملطی فیثاغورس زنوفانس زنون ایلیایی دموکریتوس سقراط زنوفون افلاطون دیوجانوس (دیوژن) ارسطو اپیکور هراكليتوس زنان فیلسوف یونان و روم باستان لئونیتوم (که اپیکوری بود) پورسیا (رواقی بود) هیپارخیا (کلبی بود) هیپاتیا (نوافلاطونی بود) کلئوبولین آسپاسیا ته آنو (فیثاغورسی) و دخترانش می‌یا، آریگنوت و دامو تمیستا (اپیکوری بود) اودسی جولیا دومنا آتناسیس آپولونیوس (نوفیثاغورسی بود) [۱] فلسفه قرون وسطی قرون وسطی، نام دوره‌ای است که برای تقسیم بندی تاریخ و تاریخ فلسفه استفاده می‌شود. معمولاً قرون وسطی را از پایان امپراتوری روم در قرن پنجم میلادی تا سقوط قسطنطنیه و پایان امپراتوری روم شرقی (یا امپراتوری بیزانس) در ۱۴۵۳در نظر می‌گیرند. در دوران قرون وسطی در جامعه فئودالی، اروپا صحنه نبرد فکریِ اندیشه های فلسفی، نومینالیسم و رئالیسم است که در واقع اشکالی از ماتریالیسم و ایده آلیسم هستند. در آن دوران فلسفه سکولاستیک قرون وسطایی پدید شده و رویهم رفته عقاید مذهبی حاکم به زور کلیسا و انکیزیسیون (دستگاه تفتیش عقاید) جایی برای گسترش خلاق اندیشه های فلسفی باقی نمی گذاشت. در آن روزگار بحث اساسی فلسفی بر روی مفاهیم کلی و عام بود. عده ای می گفتند این مفاهیم یا مقولات در جهان معقولات « واقعیت دارند» یعنی صرفنظر از جهان ملموس و محسوس به خودی خود وجود دارند و به این جهت رئالیست ـ از واژه رئل به معنای واقعی ـ یعنی واقع گرا نامیده شدند. عده ای دیگر عقیده داشتند که این مفاهیم در جهان محسوسات واقعیت دارند و تنها نام هایی بیش نیستند لذا عنوان نومینالیست ها یا نام گرایان بر آن ها نهاده شده است. رالیست ها نمایندگان ایده آلیسم بودند زیرا که برای مفاهیم کلی و عام یعنی آن چیزی که ساخته ذهن بشری است و در جهان خارج وجود ندارد واقعیت واصالت وجود قائل بودند. مثلاً درباره درخت. آنچه که به طور مشخص و عینی وجود دارد این یا آن درخت است. « درخت به طور کلی» در جهان عینی وجود ندارد و مفهوم عام و کلی «درخت» به معنای یک مفهوم تجریدی زائیده اندیشه بشری است و اگر کسی آن را واقعی بداند دچاره ایده آلیسم شده است. دسته دوم نومینالیست ها، در واقع نمایندگان ماتریالیسم در آن دوران قرون وسطی بودند زیرا که برای اشیاء و « مفاهیم جزئی» و مشخص واقعیت قائل بودند و می گفتند مفاهیم کلی پس از شیئی به وجود می آید و خود وجود مستقل ندارد. فیلسوفان قرون وسطی سنت آگوستین توماس آکویناس عصر نوزایی پیش از قرن های هفدهم و هجدهم افکار و آثار خلاقه دانشمندان و هنرمندان بزرگ دوره رنسانس و نوابغ نامدار قرون پانزدهم و شانزدهم نظیر لئوناردو داوینچی، جوردانو برونو، گالیله، کوپرنیک و همچنین کاردانو، والا، کامپانلا، و توماس مور شالوده های محکمی برای تدارک خردگرایی ریخته بود. نیکولاس کوپرینک، منجم ایتالیایی، ادعا می‌کند که خورشید مرکز منظومه شمسی است، نه زمین. لئوناردو داوینچی (۱۵۱۹- ۱۴۵۲م) یکی از هنرمندان، دانشمندان و مخترعین برجسته ایتالیا در عصر رنسانس بود. طرحهای مبتکرانه او برای ساخت سلاحهایی مانند توپهای بخار، ماشینهای پرنده و ادوات زرهی چندین قرن جلوتر از زمان خود بودند. بسیاری از آنها هرگز ساخته نشدند. فلورانس تحت فرمانروایی لورنتسو مرکز نوزایی گردید. نیکولو ماکیاولی (۱۵۲۷- ۱۴۶۹م) نویسنده سیاسی، لورنتسو را اینگونه توصیف می‌‌کند:«بزرگ‌ترین حامی ادبیات و هنر که هیچ پادشاهی تاکنون مانند او را ندیده است». نیکولو ماکیاولی (۱۵۲۷- ۱۴۶۹م) در دوره نوزایی فلورانس رشد کرد. بزرگ‌ترین کتابش، شهریار (۱۵۱۳م) پند نامه‌ای به سیاستمداران بود. او عقیده داشت که برای حفظ قدرت، یک شهریار باید بیرحم بوده و برای رسیدن به این مطلوب از ارتکاب هیچ عمل زشتی دریغ نورزد. نظریات ماکیاولی وی را نماد سیاست بدبینانه ساخت، عده‌ای او را پدر علم سیاست می‌‌دانند. نوزایی یا رنسانس جنبش فرهنگی مهمی بود که آغازگر دورانی از انقلاب‌های علمی و اصلاحات مذهبی و تغییرات هنری در اروپا شد. عصر نوزایی دوران گذار بین قرون وسطی و دوران نوین است. معمولاً شروع دوره نوزایی را در قرن چهاردهم در شمال ایتالیا می‌دانند. این جنبش در قرن پانزدهم شمال اروپا را نیز فراگرفت. دانش و هنر پیشرفتهای عظیمی در ایتالیای سدهٔ پانزدهم و شانزدهم بوجود آوردند. این احیای فرهنگی به رِنُسانس مشهور شده است. دانشمندان و فیلسوفانی ظهور کردند که با الهام از میراث اصیل روم و یونان با دیدی تازه‌تر به جهان می‌نگریستند. عصر خرد عصرخرد در تاریخ فلسفه اروپا، اصطلاحی است که در ارتباط با متفکرانِ نخستینِ قرنِ هفدهم میلادی از جمله دکارت، اسپینوزا، و گوتفرید لایبنیتز به ‌کار می‌‌رود. جامعه به پیش می رود و همراه با پیشرفت تمدن و ترقی دانش و فن ، اندیشه انسان نیز سیر تکاملی به خود را می پیماید. در قرن های هفدهم و هجدهم فلسفه که گرایش دارد از علم مایه بگیرد و به دست آوردهای آن متکی باشد وارد مرحله تازه ای می شود. جامعه بشری در جهت سرمایه داری و شناخت بشری در جهت بسط علوم طبیعی رشد می کند. این ها پایه های اجتماعی و معرفتی فلسفه را در این دوران تشکیل می دهند. فلسفه بر این پایه مجدداً شکوفا می شود و خردگرایی یا عقل‌گرایی آشکار می شود. خردگرایی به معنی تکیه بر اصول عقلی و منطق در اندیشه و گفتار است. فلسفه دوران نوین واژه خردگرایی (rationalism) هنگامی که در ارتباط با متفکرانِ قرنِ هفدهم از جمله دکارت، اسپینوزا، و گوتفرید لایبنیتز به کار رود به معنایِ باور به عقل به عنوانِ تنها منبعِ معتبرِ شناخت است. آن‌چه که تجربه و مشاهده به ما می‌گوید بسیار متزلزل ‌تر از آن است که بشود به آن اعتماد نمود. در هلند، فرانسه، انگلستان، ایتالیا و روسیه مکاتب مختلف فلسفی با درجات گوناگون پی گیری منطقی و درک ماتریالیستی طبیعت پدید می آید. هومانیست ها (انسان گرایان ) و (فلاسفه طبیعت) قرون هفده و هجده نقش بزرگی در تاریخ فلسفه ایفا کرده اند. کافی است نام های فرانسیس بیکن، هابس، دکارت، اسپینوزا و گوتفرید لایبنیتز، لومونوسف، دیدرو و ولتر را یادآوری کنیم تا اهمیت مکاتب فلسفی این دوران آشکار شود. نظریات این فلاسفه نیز نمی توانست ماتریالیسم پی گیر و جامع باشد زیرا شرایط اجتماعی و امکانات علمی هنوز آماده نبود و این محدودیت تاریخی ناگزیر نمی گذاشت نظریات مربوطه در چارچوب معینی فراتر رود. در این دوران فلسفه ایده آلیستی را در وجود سیستم عقاید جرج برکلی اسقف مذهبی و هیوم می یابیم. فلاسفه تجربه‌گرایی (empiricism) انگلیسی به این نتیجه رسیدند منشا شناخت بشر درواقع تماماً از تجربهٔ حسی و حواسِ پنجگانه است و نه از عقل. همین امر دلیلِ ناکامیِ تلاش‌هایِ قبلی برایِ اثبات‌هایِ دقیق و بی‌نقص بوده است. از جمله مهم‌ترین تجربه‌گرایان جان لاک، جرج برکلی و هیوم هستند. هیوم بویژه بدلیلِ نقدهایش از اعتبارِ شناخت تجربی و نقد علیت مشهور است. عصر روشنگری عصر روشنگری در تاریخ فلسفه اروپا، اصطلاحی است که برای فلسفه قرنِ هجدهم میلادی به ‌کار می‌‌رود. با الهام ازانقلاب در فیزیک که با قانون حرکت نیوتن آغاز یافت متفکرین روشنگری استدلال داشتند که تفکر روشمند مشابه آن می تواند در همهء شکلهای فعالیتهای بشر به کار بسته شود. از اینرو عصر روشنگری به انقلاب علمی در جامعه سرمایه داری پیوند یافته است. برای هردو حرکت تجربه‌گرایی و خردگرایی اهمیت داشت. در این دوران جامعه بشری در جهت سرمایه داری و شناخت بشری در جهت بسط علوم طبیعی رشد می کند. دیدرو، ولتر، روسو، مونتسکیو، کانتو ساد از فیلسوفان عصر روشن گری اند. فلسفه معاصر عصر روشنگری به عنوان یک حرکت فقط در آلمان،فرانسه، انگلستان و اسپانیا رویداد اما به زودی به دیگر جاها گسترش یافت. بسیاری از به وجود آورندگان امریکا سخت تحت تآثیر آرمانهای دوره روشنگری به خصوص در مذهب، اقتصاد و حوزهء دولت داری قرار داشتند. در قرنِ هجدهم فیلسوف معروف آلمانی کانت برایِ سنتز خردگرایی و تجربه‌گرایی تلاش نمود. کانت بخش ‌هایی از معرفت را که در عقل ریشه داشتند از بخش‌ هایی که ناشی از تجربیات بودند جدا نموده و ادعا کرد که سهمِ هر یک را می‌توان بدقت مشخص نمود. تأثیرِ متقابل و مکملِ این دو عنصر را نیز می‌توان تشخیص داد. این معرفت ‌شناسی منجر به آن می‌شود که برایِ شناخت مرزهایی تعیین شود؛ مرزهایی که فراتر از آن‌ها سخن گفتن بی‌اساس خواهد بود. کانت می خواست ایده آلیسم را با ماتریالیسم آشتی دهد و از این رو فلسفه او با تمام ساختمان نابغانه و پر ارزشش دارای خصلت ناپی گیر ماتریالیستی و حاوی عناصر فراوان ایده آلیستی است. کانت بنیان گذار فلسفه کلاسیک آلمان و اندیشمند دورانسازی است که تأثیر عمیق و دراز مدتی بر اعقاب خویش نهاده است. فلسفه کلاسیک آلمان یک مرحله بسیار مهم تکامل تاریخی فلسفه در جامعه سرمایه داری، پیدایش فلسفه کلاسیک آلمان در قرن نوزدهم است. فلاسفه ای چون کانت، فیشته، شلینگ، هگل و فویرباخ نمایندگان برجسته جریانات مختلف این فصل مهم تکامل تفکر فلسفی هستند. در این دوران بورژوازی آلمان راه ویژه رشد خود را می پیمود و علوم تجربی و ریاضی آن عصر تکامل چشمگیری یافته و فلسفه فرانسه و انگلستان عمیقا در افکار تأثیر کرده بود. این عوامل ریشه های اجتماعی و معرفتی تکامل فلسفه را در آلمان تشکیل می دهند. هگل که بزرگ‌ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان است ایده آلیست عینی است. فلسفه هگل دارای یک هسته معقول است که درک روند دیالکتیکی تغییر و تحول واقعیت است. منتهی هگل این روند را نه سیر تکاملی ماده بلکه سیر ایده مطلق می دانست. ایده ای که از خود خارج شده و پس از یک دوره تحول بار دیگر به خود باز می گردد. شالوده طبیعت و جامعه به عقیده او ایده مطلق و روح جهانی است. بنابر این اسلوب فلسفه هگل دیالکتیکی است ولی محتوی آن ایده آلیستی است. به همین جهت هگل نتوانست یک سیستم فلسفی علمی و حتی در متدولوژی واقعا علمی ایجاد کند. او تنها روح مطلق و مقولات و مفاهیم را در حرکت مداوم می دید و به دیالکتیک طبیعت و جامعه پی نبرد. لودویک فویرباخ فیلسوف دیگر آلمانی (1827-1804) علیه محتوی ایده آلیستی فلسفه هگل برخواست و یک سیستم ماتریالیستی ایجاد کرد. برای فویر باخ طبیعت شالوده هستی و پایه سیستم فلسفی اوست. طبیعت ، انسان و شعور را می آفریند. او فلسفه تهی از طبیعت را پوچ و توخالی می دانست. ولی فویر باخ در هماوردی با ایده آلیسم هگلی، دیالکتیک ـ یعنی تئوری به غایت ارزمند حرکت دائمی و تکامل بی پایان را ـ هم به همراه ایده آلیسم هگل به دور انداخت و نتوانست این دو را از هم جدا کند. نظریات فلاسفه روس در قرن نوزدهم آموزش فلاسفه روس در قرن نوزدهم نیز از فصول برجسته تکامل فلسفه است. در آثار هرتسن، بلینسکی، چرنیشفسکی، دابرولیوبوف، نه تنها تفکر ماتریالیستی بلکه عناصری از اسلوب دیالکتیک نیز منعکس است. آن ها در مسائل اجتماعی به نوعی سوسیالیسم تخیلی باور داشتند و در زمینه هنر اندیشه های والا عرضه نمودند. منابع : رژین پی‌یترا، زنان فیلسوف در یونان و روم باستان ، ترجمه دکتر عباس باقری ، نشر و پژوهش فرزان روز ، ۱۳۸۴ Yaser!5th January 2009, 06:03 PM. تاریخ فلسفه تاریخ فلسفه ، تاریخ سیر آراء و افکار فلسفی در طول زمان یا به عبارتی دیگر، تاریخ بحث و تفکر نظری در حوزه مسائل فلسفی است. در طول تاریخ، فلاسفه مختلف و مکاتب فلسفی متعددی ظهور کرده اند. تاریخ فلسفه به مطالعه افکار این مکاتب و نظامهای فلسفی، روابط آن ها با یکدیگر، روابط آن ها با محیط زمان خود، و کشف دلیل ظهور این مکاتب می پردازد. در حقیقت، در تاریخ فلسفه سعی بر آن است تا آراء و افکار فلسفی در پرتو موقعیت تاریخی آن و در ارتباط با نظامهای دیگر فهمیده شود. میان تاریخ فلسفه با تاریخ سایر رشته ها و علوم دیگر تفاوت بنیادی وجود دارد: در سایر علوم و رشته ها، تاریخ آن علم جزء اصلی آن علم محسوب نمی شود؛ بلکه جدا از آن و به عنوان حاشیه برای آن علم مطرح است. اما تاریخ فلسفه علاوه بر اینکه در خود علم فلسفه اهمیت بسیار زیادی دارد، به نوعی موضوع این علم نیز محسوب می گردد. برای روشن تر شدن موضوع، مثالی می زنیم: به عنوان مثال، فیزیکدانان به تاریخ فیزیک علاقه بسیار زیادی دارند؛ اما دانستن تاریخ فیزیک پایه و مبنای علم فیزیک نیست. فیزیک، شاخه ای از دانش است و تاریخ فیزیک توضیح چگونگی دست یافتن به این دانش است و این دو موضوعاتی جداگانه اند. یعنی یک فرد می تواند علم فیزیک را به خوبی درک کند ، بی آنکه تاریخ این علم را مطالعه کرده باشد. در صورتی که تاریخ فلسفه و فلسفه به یک معنا ، یک چیزند؛ چرا که مطالعه فلسفه، مطالعه سیر بحث ها، اندیشه ها و مناظره ها درباره موضوع ها و مسائل فلسفی است و اساسا همین اندیشه ها است که تاریخ فلسفه را تشکیل داده است. به سخن دیگر: فلسفه یعنی اندیشه درباره مسائل و موضوعات فلسفی و تاریخ فلسفه تاریخ این اندیشه هاست. با مثال دیگری، این تمایز را روشن تر می سازیم: واژه فیزیک با آثار اسحاق نیوتن، اینشتین و سایر فیزیکدانان بزرگ از نظر معنا برابر نیست؛ در حالی که واژه فلسفه و آثار افلاطون، ارسطو، کانت، ملاصدرا و سایر فلاسفه بزرگ تقریبا از لحاظ معنا برابرند. در حقیقت، آثار بزرگان فلسفه، بیش از آنچه در سایر رشته ها دیده می شود، موضوع و حقیقت فلسفه را تشکیل می دهد. تاریخ فلسفه به سه بخش اصلی تقسیم می شود: تاریخ فلسفه غرب تاریخ فلسفه شرق تاریخ فلسفه اسلامی Yaser!5th January 2009, 06:06 PM. تاریخ فلسفه غرب منظور از فلسفه غرب، فلسفه ای است که در جهان غرب به وجود آمده و بر همین اساس، تاریخ فلسفه غرب یعنی تاریخ فلسفه ای که در این قسمت از کره زمین ایجاد شده است؛ یعنی تاریخ سیر و تحول اندیشه ها و آراء فلسفی در دنیای غرب. در تاریخ فلسفه، آنچه در خارج از آسیا و آفریقا پدید آمده باشد، در حیطه فلسفه غرب قرار گرفته و تاریخ آن، تاریخ فلسفه غرب محسوب می گردد. در این مورد فقط یک استثنا وجود دارد: فلاسفه ای را که در دوران آغازین فلسفه، در بخش آسیای صغیر متولد شدند، با این که در قسمت اروپایی نبوده اند، جزو فیلسوف غربی و فلسفه آن ها را جزو فلسفه غربی به شمار می آورند. به طور کلی تاریخ فلسفه غرب را می توان به چهار دوره اصلی تقسیم نمود. معیار ما برای این تقسیم، محتوا و روح کلی اندیشه ها و ارتباط آن ها با تاریخ آن دوره است؛ به عبارت دیگر، تاریخ فلسفه غرب رابطه مستقیمی با تاریخ جهان غرب دارد. این دوره ها عبارتند از: تاریخ فلسفه باستان تاریخ فلسفه قرون وسطی تاریخ فلسفه جدید تاریخ فلسفه معاصر در هر یک از این دوره ها فیلسوف زیادی ظهور کرده و افکار فلسفی جدیدی از سوی این فلاسفه ارائه شد. تمام این دوره ها با هم در ارتباط بوده و هر دوره ای مهیا کننده زمینه برای دوره دیگر و افکار و آراء آن بوده است. Yaser!5th January 2009, 06:08 PM. تاریخ فلسفه شرق منظور از فلسفه شرق، فلسفه ای است که در جهان شرق به وجود آمده و بر همین اساس، تاریخ فلسفه شرق یعنی تاریخ فلسفه ای که در این قسمت از کره زمین ایجاد شده است؛ یعنی تاریخ سیر و تحول اندیشه ها و آراء فلسفی در دنیای شرق. در تاریخ فلسفه، آنچه داخل در آسیا و آفریقا پدید آمده باشد، در حیطه فلسفه شرق قرار گرفته و تاریخ آن، تاریخ فلسفه شرق محسوب می گردد. به طور کلی تاریخ فلسفه شرق را می توان به سه قسمت اصلی تقسیم نمود. معیار ما برای این تقسیم، محتوا و روح کلی اندیشه ها و ارتباط آن ها با تاریخ آن دوره و نیز محیط جغرافیایی آن ها است؛ به عبارت دیگر، تاریخ فلسفه شرق رابطه مستقیمی با تاریخ جهان شرقی دارد. این دوره ها عبارتند از: تاریخ فلسفه چین باستان تاریخ فلسفه هند باستان تاریخ فلسفه شرق در دوران معاصر در هر یک از این دوره ها فلاسفه زیادی ظهور کرده و افکار فلسفی جدیدی از سوی این فلاسفه ارائه شد. تمام این دوره ها با هم در ارتباط بوده و هر دوره ای مهیا کننده زمینه برای دوره دیگر و افکار و آراء آن بوده است. Yaser!5th January 2009, 06:10 PMتاریخ فلسفه چیست؟ تاریخ فلسفه تاریخ آراء و افکار فلسفی در طول تاریخ و ارتباط آنها با وقایع دوران آن ها است. از اولین روزهای حیات انسان بر این کره خاکی، پرسشهای اساسی فلسفیی مطرح شد که ناشی از حس کنجکاوی و حقیقت جویی انسان بود. طبیعتا از سوی اشخاص مختلف پاسخ هایی نیز به این پرسش ها داده می شد. ما از آنچه بدست ما نرسیده است، خبر نداریم؛ اما می توانیم نخستین افکار فلسفی را هفت قرن قبل از میلاد، در ایونیا واقع در آسیای صغیر بیابیم. از آن هنگام تا کنون، آرا و افکار فلسفی بسیار زیادی در زمینه ها و شاخه های مختلف فلسفه اعم از مسائل اصلی یا مسائل فرعی آن مطرح شده است. تاریخ فلسفه تاریخ این آرا و افکار و سیر کلی آنهاست. اماباید به چند نکته توجه داشت: 1- تاریخ فلسفه با دیگر تواریخ فرق دارد. می شود تاریخ علم فیزیک را ندانست و در عین حال فیزیکدان بزرگی بود. می توان تاریخ ریاضیات را ندانست و در عین حال در ریاضیات متبحر بود. چرا؟ زیرا تاریخ ریاضیات و آراء و افکار مطرح شده در تاریخ ریاضیات، یک چیز است و ریاضیاتی که ما هم اکنون می خوانیم چیز دیگر؛ یعنی آنچه از آرا و افکار ریاضیدانان قبلی درست و صحیح بوده گرفته شد سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 582]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن