واضح آرشیو وب فارسی:فارس: جشن تولد برای شاعری که همه از او خاطره دارند
«شاهد» شهادت داد که من شاعرم
جشن تولد جعفر ابراهیمی متخلص به «شاهد» روز گذشته در جمع دانشآموزان دبیرستانی برگزار شد.
خبرگزاری فارس - حسام آبنوس: 21 مهر 1330 تاریخی بود که در آن کودکی در روستای حور شهرستان نمین اردبیل به دنیا آمد تا در آینده نه آنچنان دور برای کودکان و نوجوانان با زبانی شیرین شعر بگوید و قصه بسراید. اکنون در آستانه شصت و پنج سالگی این شاعر که همه با یکی از سرودههایش که به قول خودش شعر جدی هم نبود و فکر نمیکرد در کتب درسی به چاپ برسد او را میشناسند. «خوشا به حالت ای روستایی چه شاد و خرم چه باصفایی در شهر ما نیست جز دود و ماشین دلم گرفته از آن و از این ...» جعفر ابراهیمی متخلص به شاهد شاعری است که اغلب افراد با این شعر او را در خاطر دارند شعری که خودش آن را جدی نمیداند و میگوید برای روزنامه سروده بود ولی بعدها در کتاب درسی چاپ میشود.
امروز روز تولد این شاعر است و روز گذشته به همت حسین قرایی در یکی از دبیرستانهای تهران برای این شاعر جشن تولدی گرفته شد تا از زحمات و تلاشهای ادبی او با حضور دانشآموزان قدردانی شود. قبل از شروع مراسم جعفر ابراهیمی در جمع معلمان این مدرسه معمایی طرح کرد که من هم 64 ساله هستم و هم 66 ساله، حال چطور چنین چیزی ممکن است؟ که یکی از معلمها توانست به درستی به آن پاسخ دهد. وی در توضیح این معما گفت من با توجه به سال شمسی ۶۴ ساله هستم و با توجه به سال قمری ۶۶ ساله. قبل از شروع مراسم با او در پارک روبروی مدرسه کمی قدم زدم تا هوایی تازه کرده باشد و سپس او را صدا زدند تا در محل برگزاری این مراسم شرکت کند. سالن بزرگی که مملو از دانشآموز بود و در تختهای که در بالای سالن قرار داشت با خط خوشی تولد او را تبریک گفته بودند.
پس از خوشامدگویی قرایی به او، ابراهیمی برای بچهها شعر خواند و مورد تشویق قرار گرفت. سپس به خاطرهای از انتشار یکی از اشعارش در روزنامه اشاره کرد و گفت: 13 ساله بودم که در مجلهای شعرم به چاپ رسید اما همکلاسیهای من باور نمیکردند که من شعر گفته باشم زیرا در آن زمان جعفر ابراهیمی که از قضا شاعر هم باشد کم نبود. یکی از همکلاسیها به من گفت چرا برای خودت یک تخلص انتخاب نمیکنی؟ من گفتم تخلص دیگر چیست؟ او به من توضیح داد که حافظ اسم اصلی این شاعر نیست بلکه اسم او خواجه شمسالدین محمد است که «حافظ» اسم مستعار و هنری او است یا «شهریار» نیز به همین نحو است و نام اصلی او محمد حسین بهجت تبریزی است. او برای من گفت حتی شهریار تقالی به دیوان حافظ زده و تخلص خود را از شعری که آمده برگزیده است. غم غریبی و غربت چو بر نمیتابم به شهر خود روم و شهریار خود باشم ابراهیمی در ادامه گفت من هم که از شیفتگان حافظ هستم، تفالی به دیوان حافظ زدم و این بیت در جواب من آمد: شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد بنده طلعت آن باش که آنی دارد و من نیز با توجه به کلمه ابتدایی آن تخلص خود را «شاهد» انتخاب کردم و از آن روز شاهد، شاهدِ من شد و شهادت میداد که من شاعر هستم. بعدها به معانی شاهد رسیدم که یکی از آن معانی شهید زنده است.
بعد از سخنان ابراهیمی یکی از معلمان ادبیات این دبیرستان از ذوق شعر سخن گفت و اینکه ذهن شاعر ذهنی لطیف است و موضوعات برای آنها دستمایه خلق شعر است. او از ابراهیمی خواست که کمی از حس شاعرانه خود برای بچهها سخن بگوید. ابراهیمی در اجابت خواسته او گفت: کتابی دارم با عنوان «بوی کال یاس» که در آن 12 شعر وجود دارد و من برای هرکدام از این شعرها، یک مقاله نوشتم و از احساساتم گفتم و به نظرم این مقالات برای آنهایی که میخواهند شعر بگویند مفید است. خداوند احساس شاعرانگی را در من گذاشته بود. قرایی نیز پس از آن برای شاگردانش مقرر گرد که در جلسه بعد هرکس 5 دقیقه در مورد شخصیت ابراهیمی سخن بگیو یک نمره به او تعلق خواهد گرفت.
ابراهیمی در پایان و پیش از آغاز مراسم جشن تولد او شعر «مار و شعر» را برای حاضرین قرائت کرد. پس از پایان شعر خوانی شمعهای تولد روی کیک روشن شد و ابراهیمی شمعها را خاموش کرد و کیک را برید و لبخندی از عمق وجود بر لبانش نشست. در طول برنامه هر زمان به چشمانش نگاه کردم سرشار از عشق و علاقه بود و به نظر میرسید خاطرات آن سالها را در ذهن مرور میکند و شیرینی آن دوران را به یاد میآورد. انتهای پیام/و
94/07/21 - 10:01
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]