واضح آرشیو وب فارسی:بلدیه فردا: مجسمه ها و المان های شهری روح یک شهر را تعریف می کنند. رابطه میان آدم ها و المان ها می تواند به طور مستقیم به کم شدن فشار و استرس حاکم بر فضا کمک کند و اندک اندک آرامش را به شهر بیاورد. آدم ها هر کدام با توجه دریافت های خودشان مجسمه ها و نمادهای تجسمی شهر را تفسیر و با آنها ارتباط برقرار می کنند.تهران سما نوشت: «اینجا دیگه اون تهرونی نیست که ما می شناختیم، اون خونه هاى آجریش، کوچه هاى دلگشا و لهجه هاى شیرین آدم های سرراستش رفتن تو قصه ها.» پیرمرد این ها را می گوید و راهش را می کشد و می رود. از پشت عینک ته استکانی آدم ها را می بیند که با خودشان حرف می زنند و به همدیگر نگاه های مشکوک می اندازند؛ این ها را می گذارد کنار نگاه مهربان و آشنای همسایه های قدیمش و دلش را از این شهر می کند. قصه آدم های تنهای این شهر را به هزار کتاب و داستان هم بنویسند باز، می ماند. پیرمرد خانه های بزرگ و حیاط و حوض و فواره می خواهد. با کلاه شاپوی قدیمی راسته خیابان ولیعصر را بالا می رود و نمی داند در این شهر چه می گذرد. خبر ندارد هر روز یکی از خانه های قدیمی با حوض و فواره را خراب می کنند تا جا برای تک تک آدم های تنهای این شهر باز شود. آدم های خسته ای که بعد از ساعت ها کار روزانه در آپارتمان های 30متری شان را باز می کنند و به تخت خواب هایشان پناه می برند تا قصه تنهایی شان را فراموش کنند. آرامش نهفته در مجسمه های شهری میان شلوغی و همهمه خیابان های تهران همه شبیه به هم می شوند. انبوهی از جمعیت آدم های تنها با سرعت خیابان های شهر را گز می کنند و به دنبال فعالیت روزانه می دوند. در چنین فضایی منظر شهری می تواند مأمنی باشد برای بازسازی و بازیابی خاطره های جمعی. قدیم ترها صدای آب جوی های خیابان ولیعصر به اندک جمعیت خیابان ها و پیاده روها آرامش می بخشید و حالا همه چیز میان بوق ماشین ها و همهمه شهروندان های گم می شود. اما می توان از طریق دیدن تصاویر روی دیوارها و حجم مجسمه ها امنیت را برای مدتی کوتاه احساس کرد. علی زاده صاحب یکی از کافه هایی حوالی باغ فردوس می گوید: «مجسمه هایی در دید مستقیم مردم هستند و مردم با آن در ارتباطند پس بهتر است که آثار هنری با کیفیت بالا در سطح شهر نصب شوند. روح جامعه را تغییر می دهند و این برای فضای شهری و مخاطبانش مفید است در نتیجه باید در تمامی میادین و پارک ها مجسمه های هنری نصب شود تا مردم از نزدیک با آثار هنرمندان ایرانی آشنا شوند. مجسمه هایی که در سطح شهر وجود دارد، باعث می شوند تا در اوج شلوغی و ترافیک و تنش های عصبی، برای چند دقیقه ای با نگاه کردن به این آثار روحیه خود را تغییر دهیم» او در میان صحبت هایش اشاره ای به بزهایی می کند که مقابل باغ فردوس نصب کرده اند و می گوید این ها را می بینی ، اواخر اسفند سال قبل نصبشان کرده اند از نظر طراحی خیلی هم زیباست ولی جای مناسبی برایشان انتخاب نکرده اند چرا که مانع دیده شدن نمای موزه سینما می شود. در بین صحبت های ما از نوجوانان و حتی جوانانی حرف می زند که برای گرفتن عکس از سر و کول مجسمه ها بالا می روند که این به خودی خود باعث آسیب دیدن این مجسمه ها می شود و می گوید کاش ما جلوی تخریب این آثار را می توانستیم بگیریم. مجسمه های جان دار این مجسمه ها فضای شهر را دگرگون می کنند زیرا در زیبایی فضای شهری نقش مهمی دارند و از آنجایی که مردم بیشتر ساعات روز را در فضای شهری سپری می کنند، هر چیزی که باعث زیبایی شهر شود به روحیه مردم هم کمک می کند و سبب می شود، بینندگان شاداب تر شوند و روحیه پیدا کنند. این شادابی را می توان از خنده ها و نگاه های کنجکاوانه ای که رهگذران به مجسمه های نصب شده در پیاده روهای پارک ملت می اندازند فهمید. علی یکی از این رهگذرانی است که با یک مجسمه فلزی در حال خواندن کتاب عکس می گیرد و می گوید: « این مجسمه ها انگار هر کدام به تنهایی جان دارند. گاهی دوست دارم ساعت ها کنارشان بشینم و با آنها صحبت کنم» مجسمه های شهری با همه حرف می زنند و در مردم حس همدردی ایجاد می کنند در نتیجه این آثار به فضای شهری هویت می بخشند. محمود کارمند یکی از ادارات دولتی درمورد تاثیر این المان ها می گوید: « بعضی از آنها را نمی توان درک کرد مثل چند سازه گچی با اشکالی عجیب که در پیاده روی پارک ملت نصب شده است هرچند تعداد این سازه ها آنقدر زیاد است که گاهی رفت و آمد را هم مختل می کند. اما شاید همه این نظر را نداشته باشند مثل علی که وقتی در اوج ترافیک شهری ، نگاهش بر دارهای قالی نصب شده در ورودی پارک ملت می افتد، ناگهان برای لحظاتی از این هم همه شلوغی جدا می شود و حداقل برای چند لحظه هم که شده حال و هوای بهتری پیدا کنند» خیال های خوابیده میان مجسمه های گچی «من بعضی از مجسمه های شهری را خیلی دوست دارم. هروقت با دختربچه ام برای خرید از خانه بیرون می روم حواسم می رود به تماشایشان و همه چیز را فراموش می کنم. بعضی هایشان انگار برایم شعر می خوانند. من هنرمند نیستم اما می توانم روح میان این مجسمه ها را درک کنم» این ها بخشی از صحبت های خانم خانه داری است که وقتی هر روز وارد فضای شهری می شود همه چیز را با دقت نگاه می کند و از دیدن مجسمه هایی که دوست دارد آرام می شود. یکی از رهگذرانی که از اتوبان چمران عبور می کند می گوید:« هر روز در تقاطع باقرخان با حجم عظیم خاکستری رنگی روبرو می شوم که هر روز دیدن آن برایم تازگی دارد. به خاطر اینکه در نگاه اول تشخیص آن سخت است و در نگاه اول تنها توده ای به نظر می آید. این مجسمه ی مرد عظیم الجثه ای است که گونی بزرگی روی سر نگه داشته است. همین طور مجسمه ای که درخیابان شریعتی تقاطع صدر نصب شده وخانواده ای را با چمدان آماده سفر را نشان می دهد این سوال را ایجاد می کنند که برای چه در این مکان نصب شده اند. ای کاش در کنار هر کدام از مجسمه های شهری یک بیوگرافی کوتاه از هنرمند و سازنده و توضیحی مختصر درباره اثر می آمد تا مردم کم کم سواد بصری شان بالا برود. رضا یکی از این جوان هاست که به مجسمه مرد خانواده در تقاطع شریعتی و صدر اشاره می کند و می گوید: « به نظر من سخت گیری شهرداری در نصب آثار کم ارزش و بها دادن به آثار ارزشمند و می تواند روحیه و دانش بصری مردم را بالا ببرد. البته رضا به این نکته هم اشاره می کند که مقایسه برخی مجسمه های نصب شده در شهر تهران با نمونه های جهانی این واقعیت را نشان می دهد که در مبلمان شهری نیاز به یک تجدید نظر جدی داریم که به جای استفاده از رنگ های متفاوت که باعث آشفتگی می شود می توان تنوع رنگی را کم کرد و با رنگ های ملایم این آشفتگی را از بین برد. او معتقد است که اولین نکته ای که برای ساخت یک مجسمه و نصب آن در میدان شهر باید در نظر گرفت این است که مجسمه باید با محیط سازگار باشد. مجسمه ساز برای ساخت این مجسمه باید فرم معماری، بنا ها، خیابان هایی که به میدان منتهی می شوند و جمعیتی که هر روز در این منطقه در رفت و آمد هستند را در نظر بگیرد و بعد به ساخت مجسمه بپردازد و وقتی چنین هماهنگی وجود نداشته باشد طبیعی است که مجسمه با همه زیبایی اش، جلوه اش را از دست می دهد.
یکشنبه ، ۱۹مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بلدیه فردا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]