واضح آرشیو وب فارسی:دانا: همراه با رئیس دادگستری و دادستان ازنا، فرماندار و جانشین سپاه ازنا برای بازدید از زندان به شهرستان دورود حرکت می کنیم.به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ ازناخبر ،در بین راه صحبت از معضلات شهرستان ازنا و ارائه راهکارهایی برای رفع آن است. هر کدام از مسئولان نظرشان را می گویند. نظرها و راهکارها به اوج خود می رسد که به دورود می رسیم، شهری در 45کیلومتری ازنا. دورود و خیابان هایش را پشت سر می گذاریم. حالا به زندان رسیده ایم؛ ساختمانی بزرگ با دیوارهایی سر به فلک کشیده، شاید ارتفاع دیوارهای زندان به 12متر هم برسد، گویی که آفتاب هم به داخل این ساختمان قد نمی دهد، در فاصله های تعیین شده ی دیوارها هم برجک های نگهبانی خودنمایی می کرد. درب زندان از دور پیداست. دربی غول پیکر که با هر بازشدنش صدایی غرشناک از آن بلند می شود. از پشت این در هیچ چیز پیدا نیست؛ نه صدایی و نه حتی سایه ای. آقای رواد، رئیس دادگستری به درب زندان نگاه می کند. به دادستان می گوید، آقای عزیزی این درب الکترونیکی است؟ دادستان سخنش را تأیید می کند. حالا این درب غول پیکر باز می شود. در پشت این در، درهای دیگری نهفته است. این درها به صورت کشویی و پشت سر هم باز و بسته می شود. برای اولین بار است که به زندان آمده ام؛ آن هم زندانی به این بزرگی. دلم می خواهد هر چه زودتر از زندان بیرون برویم. نگاهم روی دیوارها و درهای زندان است که به ساختمان مدیریت و اداری و پس از آن به بندهای زندان وارد می شویم. نصیریان، رئیس زندان است. چهره خندانی دارد و شوخ طبع است. اصلاً نمی توان گمان کرد که رئیس زندان باشد. رئیس زندان با همان چهره ی خندانش از زندان می گوید و زندانیان آن. نصیریان ظرفیت زندان را بین 300تا 350 نفر به طور استاندارد می داند؛ اما تعداد فعلی زندانیان 700تا 750 نفر است، که با این حساب جا برای برخی افراد دیگر کم است و به همین خاطر برخی از زندانیان شب ها در کف بند ها استراحت می کنند. کف خواب، اصطلاحی رایج در زندان بود و به کسانی گفته می شد که به خاطر نبود جا در تخت های موجود روی زمین می خوابیدند. در یکی از اندرزگاه ها(بندهای زندان) نزدیک به 20نفر زندانی نشسته اند و با صلوات از هیئتی که آمده اند استقبال می کنند. آقای رواد از جرایم شان می پرسد، بیشترین جرم زندانیان در آن بند، مهریه بود و بحث جدایی خانواده ها... مردی که ریشش کمی سفید شده بود؛ می گفت بر سر اختلاف خانوادگی همسرم مهریه اش را به اجرا گذاشته. من هم توان پرداخت ندارم، واقعا نمی دانم چکار کنم؟ در بین زندانیان با جرائم مهریه، زندانیانی با جرم های سنگین تری از جمله قتل هم بودند؛ زندانیانی که در جوانی مرتکب قتل شده بودند و حالا در روزگار جوانی، انتظار قصاص را می کشیدند و چوبه ی داری که زندگی شان را بی فروغ کند. در همین بندها بودیم که مردی مسن که با کار دستی هایش به استقبال ما آمد و می گفت همه این هارا در زندان ساخته است، طرح های جالبی بود، اما ذهنم به سمت خلاقیتش رفت که ای کاش این خلاقیت و توانایی اش را هم در راه بهتر زندگی کردن قرار می داد. از جوانان و پیرمردهای زندان که گذشتیم سوالی ذهنم را درگیر کرد، که با سابقه ترین فرد در این زندان کیست؟ منتظر جواب زندان بان بودم که بگوید مثلا 3 تا 4یا 5 سال، پاسخش باعث باز شدن چشمان و تعجب ناگهانی من شد، او می گفت با سابقه ترین فرد این زندان نزدیک به 16سال است که اینجاست. با نگاهی حیران زده زندان بان را نگاه می کردم، تعجبم برایش عجیب بود، شاید انتظار این حیرت من را نداشت. از بندهای پشت سر هم، اتاق های ملاقات و دیوارها و درب های حصارگونه زندان تو در تو که گذشتیم به آفتاب و حیاط بزرگ زندان رسیدم، انگار آزاد شده ام، از آن محل دور شدیم ، سوار بر خودروها به بیرون زندان رهسپار شدیم و من به آن زندانی با 16سال سابقه فکر می کردم... شاید چند ساعتی را در زندان سپری کردیم، اما انگار سالهاست درون این دیوارها محبوس شده ام، درون ماشین بازهم با آقای رواد همراه بودیم رو به برگشت ، این مقام ارشد قضایی ازنا از سخت بودن کار قضا می گفت و احساس خودش را از ملاقات زندانیان ابراز کرد. با ناراحتی می گفت ما دلمان نمی خواهد کسی درون این زندان ها بیاید اما برخوردهایمان را هم بنا بر شرع و وظیفه نمیتوانیم کنار بگذاریم. گزارش و عکس از محمد ملکی
یکشنبه ، ۱۹مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دانا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]