تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 16 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):در پاسخ به پرسش از معناى سنّت، بدعت، جماعت و تفرقه فرمودند: به خدا سوگند، سنّت، هم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1850718474




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

کالین فرث مغروره، اما...


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
کالین فرث مغروره، اما...




گفتگوی جالب با کالین فرث را در ادامه می خوانید.











مجله همشهری سینما 24 - ترجمه حمیدرضا رفعت نژاد: گفتگوی جالب  با کالین فرث را در ادامه می خوانید:

به نظرت هالیوود و دنیای مدنگرش مردم را به زیبایی تغییر نداده؟

خب در دوره ای یک آدم زیبا، گرامی داشته می شد چون به هرحال یک چیز قابل ملاحظه خوبی هم داشت. اما الان خوشگلی و زیبایی را در جلف بودن و سبک بودن می بینند. انگار که در دنیای امروز اصالت و زیبایی نمی توانند با هم جمع شوند. فکر می کنم آنهایی که بااستعدادند و سروشکلی هم دارند باید خیلی بیشتر تلاش کنند تا این که صرفا به زیبایی شان اکتفا کنند.

جرا این حرف را می زنی؟

راستش را بخواهی خیلی جوابی برایش ندارم، صرفا دارم چیزهایی را که دیده ام بازگو می کن. احساس می کنم یک خشمی این طوس وجود دارد، حس این که نمی توانی و نباید همه چیز را با هم داشته باشی. به نظرم پیچیدگی های زندگی شهری ما می گوید باید جایی هم برای آنهایی که ظاهر زیبایی ندارند، وجود داشته باشد.

انگار قاعده اش این است که اگر کسی می خواهد استاد دانشگاه شود، به هیچ وجه نباید به زیبایی یکی از شخصیت های Baywatch [سریال تلویزیونی محبوب در دهه 90]باشد. و من فکر می کنم اگر کسی سواد علمی یک استاد دانشگاه را داشته باشد و شبیه بازیگرهای Baywatch هم باشد، اعصاب مردم را خرد می کند، چون مردم چشم ندارند ببینند یک نفر همه اینها را با هم دارد.


یک انگلیسیِ بازیگرِ میان سال، بدتر از این چه می خواهید!



به عنوان یک بازیگر مدام زیر ذره بین رسانه ها و مردم هستی؛ چقدر به سرووضع و لباس پوشیدنت می رسی؟

خب تا الان که چندان مشکلی نبوده، چون کسی را داشته ام که از فرق سر تا نوک پا به سر و وضعم برسد. فکر کنم هرکسی، وقتی بداند که قرار است از او عکس گرفته شود و دیده شود، کمی به خودش می رسد، اما من ترجیح می دهم این مدل تصمیم گیری ها را به کس دیگری بسپرم.

چه کسی این کار را برایت انجام می دهد؟

خب همیشه این کار را همسرم انجام می داد، اما به مرور زمان طراح های لباس می آیند و طرح هایی پیشنهاد می دهند و باهاشان رفیق می شوی و اگر از کارشان خوشت بیاید، دیگر همه چیز را به دستشان می سپری.

به این خاطر که قبولشان داری و فکر می کنی از تو واردترند؟

بازیگرها معمولا خیلی بدلباس اند. بعد از نقش هایی که بازی می کنند نمی دانند باید چطور دوباره خودشان را پیدا کنند. فکر کن تازه فراک ویکتوریایی پوشیده بودی و بعد هم قرار است مدل دهه 50 لباس بپوشی، طبیعی است که این میان فقط با تی شرت و پیژامه در خانه می گردی. حالا فرض کن زمان مراسم می رسد و یکی پیدا می شود و می گوید: «تمام اندازه هایت را می دانم و لباسی برایت دارم که خیلی به ت می آید.» قبول دارم که دیگر زیادی لوس کردن آدم است، اما من قبول می کنم.

چندان در لباس پوشیدن و رسیدن به سر و وضعم خلاقیت ندارم و برایش وقت نمی گذارم. یکی- دو تا بازیگر هستند که استعداد و سلیقه لباس پوشیدنشان خیلی خوب است و نمی دانم چطور این ویژگی را دارند. هر دفعه که روی فرش قرمز می روند فوق العاده هستند. ولی من هر بار که روی فرش می روم فقط پیرتر شده ام [می خندد]!

می گویند جوان ها جوانی شان را حیف و میل می کنند. افسوس گذشته را می خوری؟

اصلا آدم جواب دادن به این سوال ها نیستم، فکر می کنم به این خاطر که باید به عقب برگردم و کل زندگی ام را مرور کنم و سعی کنم یک چیزی از آن بیرون بیاورم، و به هیچ وجه نمی توانم این کار را بکنم. به هرحال انگلیسی هستم و اکثر عمرم را معذب زندگی کرده ام، اما واقعا حسرت چیزی را نمی خورم. اصولا برای هیچ چیزی افسوس نمی خورم.

اگر بخواهم فلسفی حرف بزنم اعتقاد دارم همیشه اتفاقات مختلف مسیر زندگی شما را به جایی می رساند که الان هستید؛ شما این طور زندگی کرده اید و گذشته را هم دیگر نمی شود عوض کرد. فکر می کنم خیلی خوش شانس بوده ام که الان دلم نمی خواهد چیزی را در زندگی ام عضو کنم- اما بدم نمی آید چند خاطره را فراموش کنم.


یک انگلیسیِ بازیگرِ میان سال، بدتر از این چه می خواهید!



از برنامه های انجام نشده ات بگو. نقش هایی هست که دوست داشته باشی تجربه شان کنی و تا الان نشده؟

من به قضیه این طور نگاه نمی کنم.

پس از آن آدم هایی که مدام دارند برنامه ریزی می کنند نیستی. از آن بازیگرهایی که دورنمای حرفه ای برای خودت داشته باشی؟

یا خدا!  به هیچ وجه. تا مدت ها که مطمئن نبودم برنامه ای برای یکی اش هم داشته باشم. به نظرم برنامه ریزی های این چنینی به هیچ دردی نمی خورند.

خب، بیا دقیق تر صحبت کنیم. مثلا بازی در فیلمی مثل مامامیا! به خاطر این نبود که وسوسه شده بودی آواز بخوانی؟

دوست داری وسوسه شده باشم؟ [می خندد] نه، این طور نبود. فکر کنم این قضیه بین من و دنیا دعوا راه بیندازد، چون من دوست دارم آواز بخوانم اما همه دنیا التماس می کند که نخوانم. چند وقت پیش در جشن تولد همسرم آواز خواندم، همه اشک می ریختند که توروخدا بسه، اما خودم خیلی دوست داشتم.

سخت نبود پدر و مادر همسر ایتالیایی ات را قانع کنی که برای او شوهر خوبی خواهی شد؟

او داشت یک مرد انگلیسی را به عنوان همسر آینده اش معرفی می کرد. این اولین مشکل بود. آن هم ده سال بزرگ تر از خودش. آن هم بازیگر. آدم بیشتر از این چی لازم دارد که علیهش عمل کند؟ رفتارشان خیلی محترمانه بود، اما در کل گزینه مناسبی برای ارائه به یک پدر و مادر ایتالیایی نبودم. راه سختی پیش رویم بود. باید ایتالیایی یاد می گرفتم و خودی نشان می دادم.

چه چیز ایتالیا برایتان جالب بود؟

سنتی بودنشان. اولش که همسرم را دیدم باید دلش را به دست می آوردم و خودم را به پدرش معرفی می ک ردم. تا قبل از آن به عمرم زن 26 ساله ای که با پدر و مادرش زندگی کند ندیده بودم.

از چه چیز ایتالیا خوشت نمی آید؟

این که قوانین اساسی رانندگی را رعایت نمی کنند اما پای سفره غذا که می رسد مو را از ماست بیرون می کشند. مثلا وقت هایی که پاستا و گوشت را در یک بشقاب کنار هم می گذارم، پدر همسرم به ش بر می خورد و غرولند می کند.


یک انگلیسیِ بازیگرِ میان سال، بدتر از این چه می خواهید!



خانواده ات همه دانشگاهی هستند؛ آیا پدر و مادرت تاحالا سعی کرده اند تو را هم به راه خودشان بیاورند؟

از این دانشگاهی های روی اعصاب می شدم. چون تمرکزم از پشه هم کمتر است. فکر می کنم وقت هایی که نقش های به دردبخوری بازی می کنم خیلی خوششان می آید؛ نقش هایی که باعث نشوند بابت بازیگر بودنت عذرخواهی کنی (شرمنده باشی). واضح است که نقش های شکسپیری را از همه بیشتر دوست خواهندداشت، البته اگر خوب از آب درشان بیاورم. اما نمی دانم وقت هایی که مثل فیلم مامامیا! بالا و پایین می پرم و جلف بازی در می آورم، چطور با دست پرورده شان کنار می آیند.

تو سه تا پسر داری. حس های پدرانه داری؟

یک دوره ای فکر می کردم هیچ وقت بچه دار نخواهم شد. ازش وحشت داشتم. فکر می کردم آزادی ام را از دست خواهم داد. خیلی جوان بودم که ویل به دنیا آمد، وقتی ازش دور می شدم با این که می دانستم دوباره می بینمش، جداشدن از او سخت ترین و دردناک ترین کار ممکن بود. به نظرم بچه ها کمک می کنند آدم کمتر خودخواه باشد. بچه ها کاری می کنند که مجبور می شوید چیزی بیرون از وجود خودتان را دوست داشته باشید.

آخرین باری که از همیشه خوشحال تر بودی کی بوده؟

تاحالا این حالت پیش نیامده. خوشحالی، فکر نمی کنم آن چنان برایم حس جذابی باشد. ترجیح می دهم آن را با «رضایت» عوض کنم.

آخرین بازی که گریه کرده ای کی بوده؟

آتوم اگویان در فیلم «جایی که حقیقت هست» (Where the Truth Lies) سر یکی از صحنه ها از من خواست که اوج ناامیدی را بازی کنم. اما در زندگی واقعی از آخرین باری که گریه کرده ام خیلی خیلی می گذرد.

ویژگی بارز شخصیتی است چیست؟

نیاز دیوانه وار به دقت و صراحت.

از کدام ویژگی شخصیتی است چندان راضی نیستی؟

اصلا صبور نیستم و خیلی چیزها اعصابم را به هم می ریزد. سر کار وقت هایی که دیگران کارشان را درست انجام نمی دهند و به احتیاجات دیگران احترام نمی گذارند واقعا ناراحت می شوم.

صبح ها، اولین کاری که می کنی چیست؟

قبل از این که بیدار شوم، بچه ها می پرند توی رختخواب. من هم پدرانه بغلشان می کنم؛ این هم از اول صبحم.

برای فرار از استرس چه می کنی؟

در دفتر شخصی ام یادداشت می نویسم و موتسارت گوش می کنم.

در اوقات فراغت؟

گیتار می زنم.

کدام کارت را بزرگ ترین موفقیتت می دانی؟

فعلا هیچ کدام. هنوز دنبالش می گردم.

دوست داری شبیه کدام شخصیت تاریخی باشی؟

گاندی، به خاطر ایثارگری اش و ایستادگی بر سر آرمانی که داشت از بین می رفت. دیوانه این مدل شخصیت ها هستم. آدم هایی را که این طور محکم تا آخر کار پای حرفشان می مانند تحسین می کنم.


یک انگلیسیِ بازیگرِ میان سال، بدتر از این چه می خواهید!



عزیزترین چیزت؟

بچه هایم.

کتاب کنار تختت؟

خشم و هیاهوی فاکنر.

بازیگر مورد علاقه ات؟

باستر کیتون.

قهرمان زندگی ات؟

پدربزرگم که در هند پزشک بود.

از چه چیزی می ترسی؟

از بنیادگرایی، چون همه جا هست.

اگر بخواهی چیزی را در ظاهرت تغییر بدهی، چی را عوض می کنی؟

اصلا به ظاهرم اهمیت نمی دهم و این قدر هم به سرووضعم عادت کرده ام که دست به هیچی نخواهم زد. وگرنه دلم برای عیب و ایرادهای خودم تنگ می شود.

از چه چیزی متنفری؟

دردهای مزمن.

جوانی ات می خواستی چه کاره بشوی؟

خواننده ای مثل باب دیلن.

کودک درونت هنوز زنده است؟

معلوم است، مثل همه بازیگرها

دوست داری چطوری بمیری؟

پیر و سلامت.

نقطه ضعفت؟ وسوسه ای که نمی توانی در برابرش مقاومت کنی.

کت های مخمل.

چیزی که دوست داری مردم در موردت بگویند؟

«مغروره، اما کی می تونه به ش حرف بزنه؟»

زنان زندگی ات؟

مادرم، همسرم، و جین آستین.

(الیزابت گزلن، فیگارو، 4 فوریه 2006)








تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳:۳۹





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن