تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 27 مرداد 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):هر كس به خدا توكل كند، مغلوب نشود و هر كس به خدا توسل جويد، شكست نخورد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1811413222




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

من خاله محسن تنابنده نیستم!


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: آقای تنابنده و آقای مقدم افتخار دادند كه من در سریال بازی كنم. من اهل شیرگاهم. یك روز برای خرید داشتم می‌رفتم بازار شیرگاه كه آقای تنابنده و مقدم سر فیلمبرداری بودند و مرا دیدند و خواستند در سریال بازی كنم.
گفتگو با شخصیت "عسل خاله" در سریال پایتخت «عسل خاله، عسل گیسو، عسل چشم و...» این عبارت را محسن تنابنده با عشق برای سكینه شفافی می‌خواند كه در پایتخت4 به «عسل خاله» معروف شده بود. سكینه شفافی از حضور كم و موثرش در سریال پایتخت می گوید.

سكینه شفافی گرمای مهربانی مادربزرگ‌ها را داشت. او نماینده جزیی‌نگری‌ها و جزئیات‌پردازی سیروس مقدم و محسن تنابنده هستند. اگر سكینه شفافی را از نزدیك ببینید، متوجه می‌شوید عوامل پایتخت چقدر هوشمندانه بازیگران را انتخاب می‌كنند؛ هرچند که نقش‌ها كوتاه باشد.

 عسل خاله! پایتخت 4 اولین كار شما بود؟ بله. اولین كارم بود.

 چه كسی از شما برای كار در پایتخت دعوت كرد؟ آقای تنابنده و آقای مقدم افتخار دادند كه من در سریال بازی كنم. من اهل شیرگاهم. یك روز برای خرید داشتم می‌رفتم بازار شیرگاه كه آقای تنابنده و مقدم سر فیلمبرداری بودند و مرا دیدند و خواستند در سریال بازی كنم.

عسل خاله و ارسطو
عسل خاله و ارسطو

 چه شد كه از شما خوش‌شان آمد؟ صدای من چون مثل جیغ جیغوها و نوع حرف زدنم سریع است از من خوش‌شان آمد. می‌گفتند برای بازی كردن توی فیلم چهره بانمكی دارم؛ مثلا من اگر بین 100نفر صلوات بفرستم قشنگ صدایم معلوم می‌شود. همه صدای مرا می‌فهمند.

 یعنی اصلا قبلش از شما هیچ تستی برای بازی نگرفتند؟ من قبلا خیلی كم توی پایتختی كه خروس‌بازی داشت، بازی كردم. سرایدار همان خانمی بودم كه به نقی گفت برود خانه‌شان برای نصیحت پسرش.
 چند سال‌تونه؟ 75 سال.

 عسل خاله شما بچه هم دارید؟ بله. سه تا پسر و سه تا دختر. شش تا نوه دارم و هفت تا نتیجه. پسر كوچكم كمك دستم است. تازه زنش دادم. ارسطو هم مثل پسرم بود. برای همین دوست داشتم زنش بدهم. همه پسرهای شیرگاه از من می‌خواهند برای‌شان زن بگیرم. (خنده)

 بچه‌ها مخالف كار شما نبودند؟ نه. اتفاقا خوشحال هم شدند. وقتی مردم جمع می‌شدند تا فیلمبرداری را نگاه كنند به مردم می‌گفتند كه مادرشان در فیلم بازی می‌كند و پز مرا می‌دادند.

عسل خاله
عسل خاله   همسر شما در قید حیات هستند؟ نه. كارمند راه‌آهن بود. 25 سال پیش بیمار شد و فوت كرد. دو سال بیمار بود.

 در غیاب همسر چطور زندگی و بچه‌ها را جمع و جور كردید؟ خیلی سخت بود. آشپزی می‌كردم برای مردم. توی شیرگاه دستپختم معروف است. می‌رفتم عروسی‌ها و عزاداری‌ها آشپزی می‌كردم تا خرج بچه‌ها را دربیاورم. شوهرم هم 800 هزار تومان مستمری دارد كه زندگی را با آن می‌چرخانم.

 از بازی و كار كردن در گرما خسته نمی‌شدید؟ نه. آقای مقدم از 9 شب تا 6 صبح فیلمبرداری می‌كردند تا گرما كسی را اذیت نكند. وقتی هم تو خرابه (ساختمان نیمه‌كاره) بودیم من در ماشین می‌نشستم تا خنك شوم و اذیت نشوم. آقای تنابنده و مقدم خیلی هوای مرا داشتند.

 عسل خاله شما در داستان خیلی شیطون بودید. در زندگی واقعی‌تان هم همین‌جوری هستید؟ نه. من خیلی آرام هستم اما آقای مقدم، تنابنده و ارسطو خیلی از دست من می‌خندیدند. می‌نشستم جای آقای مقدم و می‌گفتم صدا، دوربین، حركت. همه می‌خندیدند. شادی بچه‌ها را دوست داشتم.

 هیچ‌وقت آقای تنابنده از دست‌تان ناراحت و عصبانی نمی‌شدند؟ نه. من هروقت بازی می‌كردم بعدش آقای تنابنده و مقدم من را تشویق می کردند و می‌گفتند تو بركت این كاری.

 خانم رامین‌فر یا همان هماخانوم گفته بود شما واقعا نقش ایشان را باور كرده بودید و فكر می‌كردید مادر دوقلوهاست؟ آره. آن موقع باور كرده بودم. ساده دلم دیگر. اما الان می‌دانم كه دوقلوها سوئد زندگی می‌كنند.

 چیزی هم از خودتان میان دیالوگ‌ها اضافه می‌كردید؟ نه. من اصلا سواد ندارم به همین خاطر آقای تنابنده برایم نوشته‌ها را می‌خواند تا حفظ كنم. من هم سریع حفظ می‌كردم؛ همان دفعه اول. حتی وقتی بقیه تمرین می‌كردند من تمرین نمی‌كردم. آنقدر هم كارم خوب بود كه وقتی كارم تمام می‌شد، آقای مقدم و تنابنده برایم دست می‌زدند.

 شایعه شده بود شما واقعا خاله آقای تنابنده هستید.  این درست است؟ نه نیستم. وقتی سر ساختمان بودیم یك تخته گذاشته بودند كه بچه‌ها از روی چاله جلوی ساختمان رفت و آمد كنند. بچه‌ها ماشالا جوان بودند و سریع راه می‌رفتند. من چون قبلا پایم شكسته بود نمی‌توانستم سریع راه بروم و ممكن بود بیفتم زمین. به همین خاطر آقای تنابنده برای راه رفتن روی تخته کمکم می کرد. آقای تنابنده مثل پسرم می‌ماند.

 بابت این سریال چقدر به شما دستمزد دادند؟ اول گفتند تو را به سفر زیارتی می‌فرستیم كه بروی كربلا و سوریه. گفتم من شش‌بار سوریه رفتم و چهار بار كربلا. برای كاروان‌ها آشپزی می‌كردم و یك قران هم نمی‌گرفتم و عوض آشپز با خودشان مرا می‌بردند زیارت هم می‌كردم. خانم غفوری هم دو میلیون تومان فعلا دادند. گفتند بیشتر هم می‌دهند.

 عسل خاله از شهرت اذیت نمی‌شوید؟ چرا بعضی وقت‌ها اذیت می‌شوم. دیگر نمی‌توانم راحت بروم بازار. همه می‌خواهند با من عكس بگیرند. مسافرانی كه می‌آیند شیرگاه و مردم به آنها خانه اجاره می‌دهند مدام سراغ مرا می‌گیرند.

 گویا شما قبل از سریال دچار افسردگی شده بودید؟ بله. من چند سال پیش تصادف كردم و پایم شكست. چهار سال است از آشپزی و خیاطی افتاده‌ام. قلبم را عمل كرده‌ام. همیشه از مرگ حرف می‌زدم. وصیتنامه نوشته و همیشه ناراحت بودم. چشم‌هایم خیلی خوب نمی‌بیند. وقتی بازی كردم و بیشتر به من توجه شد، حالم خیلی بهتر از قبل شده و اصلا خوب شده ام.

سینما هم رفته ای عسل خاله؟ قائمشهر كه بودم سینما می‌رفتم.

 از چه بازیگری خوش‌تان می‌آمد؟ ناصر ملك‌مطیعی چون نقش آدم‌های جوانمرد را بازی می‌كرد.

  عسل خاله پیشنهاد تازه‌ای هم گرفته‌اید؟ بله. یك پیشنهاد از ماهشهر داشتم. از «رسوایی2» هم تماس گرفتند. پسرم پیگیر كار من است.


گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع : مجله زندگی ایده آل






1394/07/08
###12##12###





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن