تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 26 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سه چيز است كه اگر مردم آثار آن را مى دانستند، به جهت حريص بودن به خير و بركتى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816027765




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

پزشکی ،زیستن در متن تراژدی


واضح آرشیو وب فارسی:شفا آنلاین: شفا آنلاین>اجتماعی>رضا کاظمی پزشک، منتقد سینما ، سردبیر سایت سینمایی «آدم برفی ها» و نویسنده کتاب«کابوس های فرامدرن» اخیرا با همکاری «نشر مرکز» کتابی در خصوص مباحث سینمایی به چاپ رسانده، به نام «فیلم و فرمالین» که جزو 10 کتاب پرفروش هفته آخر شهریور قرار گرفت.به گزارش شفا آنلاین ،به این بهانه با او گفت وگویی داشتیم در مورد تجربه های نویسندگی اش: گویا شما پزشکی ، نقد فیلم، نویسندگی و مدیریت سایت آدم برفی ها را به طور همزمان پیش می برید. کدام یک از این مشغولیت ها بیشتر برایتان اهمیت دارد؟ هیچ کدام. مهم ترین هدفم در یک دهه گذشته فیلم سازی بوده و بی صبرانه منتظرم تا پروانه ساخت نخستین فیلم بلند سینمایی ام صادر شود. چون سینما دربرگیرنده همه دغدغه هایم است. نویسندگی از آغاز نوجوانی با من بوده و همیشه شاعر و نویسنده بوده ام، پیش از آن که پزشک شوم و پا به ساحت نقد فیلم بگذارم یا فیلم بسازم. خوبی نویسندگی این است که نه نیاز به سرمایه دارد و نه امکانات و نه حتی پشتیبانی عاطفی و روحی. هرچه شرایط زندگانی بدتر بوده، من بهتر و بیشتر نوشته ام. سایت «آدم برفی ها» را با این نیت راه انداختم که دلخوشی دیگرانی چون من باشد و بسیار خرسندم که در هفت هشت سالی که بی وقفه مطلب منتشر می کند، پذیرای نویسندگان جوان بااستعداد و خوش ذوقی بوده که به جاهای خیلی خوب در عرصه ژورنالیسم رسیده اند. نقد فیلم برای من محملی است برای شکل دادن به یک نقد فراگیر که دامنه اش بی تردید فراتر از پرده سینماست. سینما رسانه ای مهم و نقطه تلاقی مهم ترین اندیشه ها و نظریه ها در حوزه هنر و علوم انسانی است و نقد فیلم برای من یک جور فلسفیدن است. من الفبای سینما را به خوبی می شناسم چون خودم بیش از بیست فیلم ساخته ام اما سینما در نهایت چیزی فراتر از قاب ها و عناصر بصری و حرکت است. گوهر سینما برآمده از دردها، آرزوها، کاستی ها و درگیری های انسان هاست. نقد فیلم یعنی نقد انسان و اندیشه اش در عالی ترین سطح. از این روست که نقد فیلم را از هر نقد اجتماعی و سیاسی و ... برتر می دانم. نقد فیلم آن چنان که من می شناسم گیراترین و گزنده ترین نقد است. نظرتان درباره تاثیر پزشکی در آثارتان و کلا پزشکی در آثار نویسندگانی مانند بولگاکف و چخوف چیست؟ پزشکی حاوی یک جور معرفت است در قبال هستی و مفاهیم بنیادین چهارگانه یعنی انسان، خدا، زندگی و مرگ. پزشکی چه در «ماکرو»ترین وضعیتش که حضور بر بالین یک فرد محتضر و همراه شدن با روند مرگ اوست و چه آن جا که به ژنتیک مولکولی می رسد و از چشم میکروسکوپ الکترونی به هستی می نگرد، سراسر حکمت و سلوک معرفت شناسانه است. شاید بسیاری از پزشکانی که می شناسیم، انسان های حکیم و زلالی نباشند اما این تقصیر پزشکی نیست. گناه بر گردن شرایط تحصیلی، اجتماعی و اقتصادی غم انگیزی است که پزشک را به دلال و تاجر بدل می کند و او را از حکمت و معرفت دور می سازد. سال هاست کمتر کسی برای عشقش پزشکی را به عنوان رشته تحصیلی برمی گزیند. روند گزینش در دانشگاه ها روندی علیه معرفت و حکمت است. آنها که حفظیاتشان خوب است شانس بیشتری برای پزشک شدن دارند! این مطلقا یک فاجعه است. پزشکی دانش شناخت جسم و روان است و یک پزشک واقعی درک جامع و ژرفی از انسان و پیچیدگی هایش دارد. صدالبته چنین درکی برای شخصیت پردازی که یکی از مهم ترین عناصر درام نویسی است، کارایی تام و تمامی دارد. جدا از اینکه یک پزشک آشنایی دقیقی با موقعیت های بحرانی و ویرانگر دارد، پزشک به ضرورت کارش با مرگ هم سر و کار دارد. مرگ تنها رخداد محتوم و قطعی زندگی انسان است و با فاصله بسیار از هر چیز دیگر، مهم ترین راز هستی است. پزشک با زوال و زخم سر و کار دارد و می داند زخم ها چه بر تن و چه بر روان، چگونه مسیر زندگانی را تغییر می دهند. پزشک با آسیب پذیری انسان و موقعیت های تراژیک آشناست. اصلا پزشکی زیستن در متن تراژدی است. بدیهی است که یک پزشک واقعی که عاشق زمینه تحصیلی اش باشد، عالی ترین و گرانبهاترین مصالح را برای نوشتن و سرودن در اختیار دارد. تاثیر فیلم باز بودن بر آثارتان؟ اگر بگویم این جور گرایش ها ژنتیکی هستند، اصلا دروغ نگفته ام. در خانواده من دایی هایم علاقه مند به شعر و داستان و سینما بودند. پدرم که خودش پزشک و متخصص داخلی بود (و هنوز هم هست و سرش سلامت باد) مخالف سرسخت هنر و ادبیات و هر چیز غیر از علم بود (و هنوز هم هست). اما سماجت من و ضجه های تحمل ناپذیرم او را واداشت که در نه سالگی دستگاه پخش ویدئوی بتاماکس بخرد. من قاچاقی با سینمای جهان آشنا شدم و این یک رخداد مضحک محشر است. از سه چهار سالگی با جوان ترین دایی ام (که دمش گرم) به سینما می رفتم. خاطره های ناب و درجه یکی از سینما رفتن ها دارم. اما لذت سینمای جهان را نخستین بار در ویدئو چشیدم. از خوش شانسی ام بود که روانی هیچکاک (که البته با عنوان روح شناخته می شد) از اولین فیلم هایی بود که روی نوار بتاماکس دیدم. ویدئو به من خیلی چیزها داد. کلاس درس بود. چرا اغلب آدم های داستان های تان تنها هستند؟ چون آدم ها تنها هستند، حتی اگر خودشان از این حقیقت بی خبر باشند یا بخواهند انکارش کنند. ارجاعتان می دهم به نخستین شبی که قرار بود تنها و دور از والدین در اتاقی جداگانه بخوابیم و چه حس هولناکی داشت. آنجا می شد رگه ای از حقیقت تنهایی انسان را تجربه کرد. زندگی برای من از همان کودکی مترادف با از دست دادن بود. ما تنها عاشق می شویم. تنها دلزده می شویم. تنها با دردهایمان می سازیم و سرآخر تنها می میریم. چگونه به نویسندگی علاقه مند شدید. چرا نویسندگی را به شکل آکادمیک دنبال نکردید و پزشکی خواندید؟ از نه سالگی میل به نوشتن داشتم و در یک دفتر چهل برگ برای خودم شعر و قصه می نوشتم. شک نکنید که این چیزها ذاتی اند. نه پدرم و نه مادرم مطلقا اهل هنر و ادبیات نبودند. من از آن ها الگو نمی گرفتم. از ذهن خودم فرمان می بردم. نویسندگی نیاز به هیچ کلاس و دانشگاهی ندارد. نویسندگی باید در خون آدم باشد و باید آن را در مسیر درست بیندازی. من هرگز از هیچ کسی درس نوشتن نگرفتم. شاید برای تان جالب باشد که بدانید یک سال شاگرد خصوصی بیژن نجدی بودم و نزد او ریاضی می آموختم، اما خبر نداشتم او نویسنده است و تنها موقعیت بالقوه زندگی ام برای تلمذ در باب نویسندگی هم خوشبختانه هدر رفت. آموزگار من کتاب ها بودند. از شانس خوب یا بد من بود که یک روز پدرم که از علاقه ام به کتاب عاصی شده بود، چند کتاب برایم خرید و یکی شان ابله داستایوفسکی بود (!) و یکی گربه سیاه ادگار آلن پو (!) و... . این جا من یازده ساله بودم. نمی دانم با چه معیارهایی این ها را خریده بود. ابله را که مثل همه کارهای داستایوفسکی پرچانه و پردیالوگ است به شکل نمایش اجرا می کردم و برای شخصیت ها صدا می ساختم و اصلا درگیر جریان قصه نبودم و برایم جذابیتی نداشت. اما خواندن کتاب «پو» واقعا کابوس را به شب هایم هدیه داد! چرا سپاسگزار پدرم نباشم؟ اما چرا پزشکی خواندم: شاگرد اول مدرسه بودم و پزشکی را دوست داشتم اما کاش کسی بود راهنمایی ام می کرد یا دستم می شکست و سراغ پزشکی نمی رفتم. کاش دندان پزشکی می خواندم و حالا حتما اوضاع مالی ام صد بار بهتر از این بود. داستان «شیرپسته» شما داستان مکان است؟ به نظر می رسد شما میدان انقلاب را توصیف کرده اید. چرا هیچ اسمی از هیچ مکانی در داستانتان نیست؟ برای این که لامکان و لازمان بودن یک تمهید دراماتیک است که بعضی جاها جواب می دهد. میدان ها و خیابان ها تغییر نام می دهند، اما مختصات جغرافیایی پابرجا می ماند. در بدترین حالت اگر کل نقشه شهر هم عوض شود، لامکان جغرافیای خودش را در ذهن مخاطب خواهد ساخت. شهری که «شیرپسته» در آن روایت می شود، تهران هست و نیست، اما هرچه هست شهر غم آلود و ترسناکی است. «شیرپسته» قصه پرسه است. پرسه تنها در شهری دراندشت حس دلنشینی دارد. اصلاً تهران شهری است که در آن عمیقاً و به معنای واقعی کلمه تنهایی در انبوه جمعیت را حس می کنی. این آدم ها هیچ کدام دلشان با هم نیست. فرم برایتان از محتوا مهم تر است؟ محتوا اصلا وجود ندارد. همه چیز در فرم متجلی می شود. فرم است که معنا می سازد. فرم است که حس را منتقل می کند. فرم است که جهان بینی را شکل می دهد. ماییم که معنا را از فرم استخراج می کنیم. چقدر از داستان هایتان مستند هستند؟ هر داستان (تاکید می کنم مطلقا هر داستانی که تا امروز نوشته شده) تلفیقی از خیال و واقعیت است و بخش مربوط به واقعیتش هم ترکیبی از خاطره های شخصی و وام گرفتن یا سرقت از خاطره های جذاب دیگران است. این جذاب ترین سرقتی است که می شود مرتکبش شد، اما باید مراقب بود که فرد مذکور خودش نویسنده نباشد، آن وقت حکایت شاه دزد به دزد زدن است. مسیر ایده تا اجرا را چه طور طی می کنید؟ ایده زیاد به ذهنم می آید و رهایش می کنم. اگر ایده ای آن قدر سمج باشد که پس از تیپا خوردن بتواند برگردد برایش وقت می گذارم، در این حد که گاهی در ذهنم با آن ور می روم. تا حالا نشده داستانی یا حتی فیلم نامه ای را در بیش از دو نشست نوشته باشم. باورتان می شود؟ یک فیلمنامه نود دقیقه ای فقط در دو نشست سه چهار ساعته. فقط به محض این که حس کنم حس نوشتنم سرازیر شده، دست به کیبورد می برم و این لحظه ای است که فرم را پیدا کرده ام. آن هایی را که از مراحل مختلف نوشتن یک قصه حرف می زنند، درک نمی کنم. فکر می کنم دارند ادا درمی آورند و اگر هم ادا درنمی آورند خیلی کم بنیه اند. قصه نویسی این اداها را ندارد. یک حرکت ضربتی و انتحاری است. البته بازنویسی جای خود دارد. اغلب داستان های شما بدون پایان رها می شوند و بیشتر بیان حس وحال هستند، موافقید؟ این هم یک جور داستان است. داستان ناکامل. داستان ناتمام. داستانی که پایانش اهمیتی ندارد. داستان های من نوزادان ناقص الخلقه هستند. و اما کتاب فیلم و فرمالین. با توجه با این که کتاب های تئوری در ایران اکثرا ترجمه هستند و یا اغلب کسانی که عمر زیادی را در سینما گذرانده اند این چنین کتاب هایی می نویسند، چرا شما فکر کردید باید کتاب فیلم و فرمالین را بنویسید؟ کتابتان حرف تازه ای دارد؟ در ساحت هنر و ادبیات سخن گفتن از سن و سال به کلی مضحک و نابخردانه است. با بالا رفتن سن، معمولا چیزی به ذوق و نبوغ یک نویسنده اضافه نمی شود. نویسنده یا در این جا نقدنویس با اولین چیزی که منتشر و علنی می کند عیارش را عیان می کند و اغلب از آن فراتر نمی رود. در سنت ماست که به پیرها احترام بگذاریم. خیلی هم خوب. اما لزومی ندارد گمان کنیم پیرترها آدم های پخته تری هستند. انگور روی شاخه از حدی بیش تر پخته شود، می گندد. و حرف تازه: این دقیقا چیزی است که در کتابم به آن اشاره کرده ام. هیچ قصه ای تازه نیست و در عین حال هر قصه ای شبیه هیچ یک از قصه های پیشین نیست. فیلم و فرمالین اصلا کتابی درباره نقد فیلم نیست. در مقدمه اش هم نوشته ام که حتی کتابی درباره فیلمنامه نویسی نیست. پس این کتاب درباره چه چیزی است؟ این کتابی است برای فلسفیدن درباره زندگی و عناصر آن. کتابی برای اندیشیدن درباره زمان، مکان، فرجام، کیفیت روان و... . سینما بهانه ای است برای من تا نگاهی به خدا و انسان و زندگی و مرگ بیندازم. فیلم های مورد علاقه تان را که در هر دو کتاب تان معرفی کردید. از نویسنده های مورد علاقه تان بگویید. همینگوی یک اوج است آن هم در داستان های کوتاهش. ریموند کارور و فرانک اوکانر و جان آپدایک و کارل چاپک هم برای من حلاوتی خاص دارند. از ایرانی ها بهرام صادقی با فاصله زیاد از دیگران، بهترین داستان نویس ماست و در حقیقت مایه افتخار است که او نیز یک پزشک بود. از نویسندگان زنده بدون کم ترین تردیدی جعفر مدرس صادقی را از هر حیث تواناترین و بهترین داستان نویس ایران می دانم. بازخوردها نسبت به کتاب های تان چطور بود؟ بازخورد در تیراژ هزار نسخه اصلاً موضوعیت ندارد. آن هم در یک کشور هشتاد میلیونی که مردمش مدام دم از فرهنگ می زنند. در چنین وضعیتی من حتی اگر نخواهم، دارم برای دل خودم می نویسم و این البته احمقانه ترین کار جهان است. چند داستانک از رضا کاظمی میهمانی تمام بیست نفری که به میهمانی پیرمرد نقاش دعوت بودند؛ فکر می کردند بقیه به میهمانی یک نقاش پیر افسرده نخواهند رفت. ساعت یازده شب، پیرمرد تمام غذاهایی را که سفارش داده بود، به گربه های گرسنه کوچه سپرد و آخرین تابلویش را تکیه داد به سطل زباله بزرگ سر کوچه. توی رختخوابش دراز کشید. ساعت را برای چهار و نیم صبح تنظیم کرد… نیم ساعت بعد با وحشت از خواب پرید. دوید توی کوچه. تابلو هنوز سر جایش بود. با چشمانی خیس، تابلو را به خانه برگرداند و گذاشت کنار تختش. باتری ساعت را درآورد و به خوابی سنگین فرو رفت. نقاب به خوشمزگی های زن همسایه خندید. در را که بست نقابش را از صورتش برداشت و پرت کرد روی کاناپه. توی دستشویی جلوی آینه ایستاد. به زحمت لبش را با دو انگشت شست و اشاره باز کرد. با دست دیگرش کمی آب توی دهانش ریخت و چرخاند و تف کرد بیرون. هنوز صورت جدیدش خوب جا نیفتاده بود. دکتر گفته بود دو هفته دیگر طول می کشد تا جای بخیه ها از بین برود و عضلات و صورتش به حالت اولش برگردند. آن وقت می شد مثل جرج کلونی ده سال پیش. جلوی تلویزیون چای را با نی هورت کشید. تلفن را برداشت و شماره ای گرفت و منتظر ماند :«الو! سلام. چطوری؟» خودش را پرت کرد روی کاناپه: «من هم دلم برات تنگ شده… من دو هفته دیگه آزاد می شم و آخرش می تونیم واسه اولین بار همدیگه رو از نزدیک ببینیم.» صدای قرچ قروچ حواسش را پرت کرد. روی نقابش دراز کشیده بود. پرسش برف ‍ پاک کن جواب نمی داد. دوباره پرسیدم: این موقع شب کجا داریم می ریم؟ درباره «فیلم و فرمالین» این کتاب درباره فیلم نامه نویسی نیست اما شاید یک فیلم نامه نویس هم بتواند توشه ای از آن بیندوزد. این متن درباره نقد فیلم نیست اما پیوندی ناگسستنی با نقد و تحلیل فیلم دارد… . گمانم این است که چنین کتابی در گام نخست باید بتواند تماشای فیلم را به عنوان یک تجربه لذت بخشِ بی بدیل و ناب عرضه کند. مهم ترین اولویت در نگارش این کتاب انتقال همین لذت بوده است؛ لذت منحصربه فرد سینما. تجزیه یا کالبدشکافی یک فیلم به عناصری مثل پیرنگ، زمان، مکان، شیوه های ایجاد کنشمندی و کشش دراماتیک، پایان بندی و… دو کارکرد درهم تنیده دارد: در یک روند مهندسی معکوس، آشنایی با این عناصر می تواند برای علاقه مندان به فیلم نامه نویسی و فیلم سازی در آفرینش یک روایت سینمایی سودمند باشد و دوم، منظری به تحلیل فیلم ها و چگونگی رویکرد به آن ها می گشاید. فرمالین ماده ای با بویی تند و خاص است که با آن جسد را تثبیت (فیکس) می کنند تا ماندگارتر شود و مدت ها برای کالبدشکافی باقی بماند. و البته برای آن ها که در پی چیزی بیشتر هستند، «فرمالین» به بازی واژگانی با فرم و فرمال و فرمول و مانند این ها هم راه می دهد. اما خیال بد نکنید؛ این کتاب در تحلیل نهایی، علیه چیزی به نام فرمول برای آفرینش هنری است. آموزه ها را باید آموخت و رها کرد.»سپید


شنبه ، ۴مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: شفا آنلاین]
[مشاهده در: www.shafaonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 51]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن