تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فرزندم از خواندن قرآن غافل مباش، زيرا كه قرآن دل را زنده مى كند و از فحشاء و زشتى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815547754




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطرات جنگ در شوش - قسمت دوم - شوش متروکه


واضح آرشیو وب فارسی:ایران انا: شوش - ایران اُنا: اواخر شهریور که هواپیماهای جنگی صدام شوش را بمباران کردند و در نتیجه ان تعدادی از خانواده ذبیح و ندا علی شهید گشتند شوش عملا حالت جنگی به خود گرفته بود.استاد جعفر دیناروند - رئیس مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا: اواخر شهریور که هواپیماهای جنگی صدام شوش را بمباران کردند و در نتیجه ان تعدادی از خانواده ذبیح و ندا علی شهید گشتند شوش عملا حالت جنگی به خود گرفته بود. روز پنجم مهر ماه سال 1359 برای خرید قفل های ساختمان تازه ساخته شده ی خود به دزفول رفتم.بعد از ظهری که هرگر فراموش نمی کنم.با مینی بوس به طرف شوش حرکت کردیم.از پل حمید اباد که گذشتیم وضعیت غیر عادی نمایان گشت.بیابان های اطراف پر از انسان های سرگردانی بود که به سمت دزفول حرکت می کردند. راننده مینی بوس به راه خود ادامه می داد.به نزدیک شهرک سلمان که رسیدیم تراکتوری که در پشت ان تریلری وصل بود انسانهای زیادی را با خود حمل می کرد . او با اشاره می گفت که برگردیم.مینی بوس توقف کرد و به مسافرین گفت که وضعیت خطرناک است هرکس می خواهد پیاده شود و بقیه با من برگردند. ازمینی بوس پیاده شدم صدای بمباران شهر به گوش می رسید. سمت راست جاده که پاسگاه قرار داشت به وسیله ی توپ خانه خمسه خمسه گلوله باران می شد.هیچ جنبنده ای جان سالم به در نمی برد.تصمیم گرفتم ازسمت چپ جاده به طرف شوش حرکت کنم مجبورشدم مسیرگلزارراطی کرده وازسمت روستای عمله واردشوش شوم. در آن زمان قبرستان متروکه بود و اطراف آن نیزارهای بلندی وجودداشت. راه باریک ورود به منطقه گلزار را طی کردم هیچ دیدی وجودنداشت. بعد از چند دقیقه در حالیکه هوا رو به تاریکی می رفت در سمت چپ و برای اولین باردر طول عمرم جنازه متلاشی یک جوان موتور سوار رادیدم که بر اثراصابت گلوله توپ شهیدشده بود. ترس بر من مستولی شده بود. چاره ای نداشتم قبرستان متروک نیزارهای بلند جنازه یک شهید و فردی تنها باعث این حالت در من شده بود خصوصا اینکه شب قبل در یک جلسه علمی صحبت از ارواح و جن کرده بودیم. در افکار خود مشغول بودم که ناگهان صدای بچه ای به گوشم رسید اما هیچ چیز مشخص نبود. مطمئن بودم که صدای جن است. به راه خود ادامه دادم اما صدا مرتب زیاد و جمله مادر مادر شنیده می شد. وقتی به نزدیک صدا رسیدم به ناگاه با یک بچه کوچک مواجه شدم اما از اوگذشتم چون فکرمی کردم که جن است. صدای بلندتر بچه مرا متوقف کرد. ترس را کنارگذاشتم و به طرفش رفتم وقتی او را لمس کردم دیدم که بچه ای واقعی است. اوگفت که مادرش او را رهاکرده. دوان دوان به طرف مادر حرکت کردم. مادری که بادو بچه در دودستش حرکت می کرد. به او گفتم که فرزندش را با خود ببرد. صدای بمباران قطع نمی شد. بابی اعتنایی گفت اگر دلت می سوزد او را بیاور . من قادر به این کار نیستم. مادر و بچه ها را تا نزدیکی های روستا رسانده و در درون یک کانال جای دادم و به انهاگفتم که در روبروی شما و پشت روستای عمله بمبارانی وجود ندارد می توانید حرکت کنید. بعدازاین کاربه طرف شوش حرکت کردم سربازان تیپ هوابرد شیراز را که سراسیمه می دویدند مشاهده کردم آنها گرسنه بودند و توضیح می دادند که چگونه در مقابل ارتش مسلح صدام مقاومت می کردند. بسیاری از آنها در آب کرخه غرق شده بودند. واردشوش شدم. شهر ارواح شهر دود و...


جمعه ، ۳مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایران انا]
[مشاهده در: www.iranona.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن