واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: من یک مشهدی ام! روزنامه شهرآرا در شماره 1793 روز شنبه یادداشتی با عنوان " من یک مشهدی ام! " به قلم دکتر "مجتبی خاتونی" منتشر کرده است.
تلاش بی فایده! این عبارت کامل ترین توصیف برای زمانی است که مشهدی سعی می کند لهجه اصیل خود را پنهان کند. گذشته از اینکه این رفتار نامعقول، در تمرکزگرایی فرهنگی و به حاشیه راندن عناصر فرهنگی خارج از مرکز و ناخوشایند جلوه دادن آن ریشه دارد، این سؤال همچنان باقی است که چرا فردی هویت خود را انکار می کند، به آن افتخار نمی کند و از آن گریزان است؟ نمونه بارز این تلاشِ بی فایده، تقلای نگارنده برای ترجمه افکار و نظرات خود از مشهدی به لهجه رایج در دانشگاه تهران است. چندی پیش و پس از یک نشست پرفشار و چالشی، پس از ترک تریبون و اختتام مراسم، مواجهه با حضاری که به جای درخواست ایمیل و تلفن، با لبخندی بر گوشه لب سؤال «اهل مشهد هستید دیگه؟» را با علم قبلی و صرفاً جهت آزمون فرضیه خود مطرح می کردند، آب سردی بر تقلای بی ثمر «مشهدی نبودن» بود. هرچند در بعضی موقعیت ها و مکان ها، وجود لهجه معیار که در اصطلاح محاوره نامیده می شود، مفید فایده است به عنوان مثال اگر در مکاتبات و نوشتن، قرار بود «مشهدی» بنویسیم، نتیجه اش چیزی شبیه این بود: «مو دِرُم مُرُم، می یِی یا نِه؟» که کار نوشتن را بسیار سخت می کرد. اما مشکل زمانی پیش می آید که این معیار قراردادی در جهت تضعیف دیگر گویش ها و لهجه ها به کار گرفته می شود. این روند که در رسانه ملی با ساختن کلیشه زشت و اغراق شده «مُدُنُم و نُمُگُم» که در لهجه و در کردار شباهتی به مشهدی و مشهدی ها ندارد و همچنین اجراهای زننده، اغراق شده و در یک کلمه، مضحک که در شبکه استانی تولید شده و البته اخیراً تلطیف شده است، در کنار قدرت اشاعه فرهنگی مرکز، تا حد زیادی این لهجه شیرین را به خطر زوال نزدیک کرده است. زبان، گویش و لهجه، از اجزای مهم هویت ساز هر ناحیه انسانی است که در حالت عادی، هر انسانی با آن به دنیا می آید، زندگی می کند و از دنیا می رود. اما در حالت غیرعادی، زمانی که این ارزش از طریق تبلیغات منفی، بازنمایی های غلط و ناخوشایند به ضدارزش تبدیل شود، خردسالی که به جای «من» گفته است «مو» چنین نصیحت خواهد شد که: «دیگه نَگی این حرفو! زشته! باشه؟! قربونش بِرَم... .»سخن از تعصب و این دست احساسات نیست. مسئله اینجاست که قاعدتاً تا زمانی که چیزی مایه شرمساری و سرشکستگی نباشد، می توان به آن افتخار کرد؛ چراکه دلیلی برای افتخار نکردن به آن وجود ندارد. من به مشهدی بودنم افتخار می کنم چراکه، مرحوم بهلول در مسجد گوهرشاد با همین لهجه علیه دیکتاتور دست نشانده انگلیس شورید و شوراند! اهالی جلسه هفتگی نهج البلاغه امام خامنه ای(مد ظله) در مسجد کرامت، با همین لهجه سخن می گفتند. انقلابیون، با همین لهجه زیر شکنجه ها لب از لب باز نکردند، حصر آبادان را سربازان و سرداران شهر من شکستند و امروز نیز این شهر است که خاری در چشم دشمنان است و با افتخار می گویم که من یک مشهدی ام؛ بخوانید «مو یَک مشهدیُم».ک/17496
21/06/1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]