واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: باز هیولا آمد و مسئولان، مردم را تنها گذاشتند
بسته حمایتی خیالی بیش نبود و وام های دو جداره کردن پنجره های منازل شهر، در کشوی میز مسئولان خاک می خورد تا مبادا سهم دانه درشت ها از تسهیلات بانکی کم شود! هیولا؛ آمد و باز ما تنها ماندیم. کسی این بار حتی بخاطر رقابت بر سر رای های مان در اسفند94، با ما ابراز همدردی نکرد.
کد خبر: ۵۳۰۶۹۴
تاریخ انتشار: ۱۹ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۵:۱۸ - 10 September 2015
تابناک خوزستان نوشت:
دوباره هیولا آمد و سایه اش را بر سر همه ما گسترانید. هیولا باز آمد تا شاید حائلی باشد بین ما و گرمای بالای50درجه فارنهایت، تا شاید مجبور نباشیم همه کولرهایمان را روشن کنیم. تا شاید مجبور نباشیم برق بیشتر استفاده کنیم و قبض های برق مان سر به فلک نکشند.
هیولا شنیده بود؛ این روزها، همان هایی که رای داده بودند به افزایش مبلغ قبوض برق، در روزِ روشن همه چیز را انکار می کنند. او آمد تا شاید فراموش کنیم عوارضِ حک شده بر مصرف برق در قبوض را.
هیولا شنیده و دیده بود که آن «ماسک های نمایشی بر چهره ها» نمی تواند جلوی هجوم او را به شهر ما بگیرد، پس این بار هم امد و اتفاقا بی دلهره هم آمد.
هورالعظیم روز به روز بیشتر آب می رود و دریچه های سدها تنگ تر می شود و جلوی کشت تابستانه گرفته می شود اما سر برنج کارانِ لنجان سلامت؛ که نمایندگان و مسئولان شان، یکصدا و با اراده و برنامه، در پی انتقال دوباره کارون اند. کارونی که این روزها رمق ندارد؛ کارونِ بی رمقی که قرار است16 سد دیگر بر گرده اش تازیانه بزند و در پستوی لابی ها و بده بستان ها، کسی یقه ی وزیر نیرو را نگیرد.
بگذریم، از هیولا می گفتیم.
آری هیولا آمد و باز هم کودکان ما ماندند و سینه های پر از سرفه و آسم و آلرژی و مادرانی که رو به خدا شیون بردند در سرزمین من عین و الف یکی است؟
هیولا آمد. همه چیز ولی آرام بود. مسئولان، خبر داشتند اما کسی در خیابان نبود. پایگاههای امدادی از خانه بیرون نیامدند تا مبادا گرد و خاک، تنِ نحیف شان را نوازش کند. کسی شیر توزیع نکرد و از ماسک ها خبری نبود. حتی کسی نبود از ضررهای تو برای کودکان و سالمندان شهر بگوید و آموزشی بدهد.
بقول بچه های تابناک خوزستان، بسته حمایتی خیالی بیش نبود و وام های دو جداره کردن پنجره های منازل شهر، در کشوی میز مسئولان خاک می خورد تا مبادا سهم دانه درشت ها از تسهیلات بانکی کم شود!
هیولا؛ امروز تو آمدی و باز ما تنها ماندیم. کسی این بار حتی بخاطر رقابت بر سر رای های مان در اسفند94، با ما ابراز همدردی نکرد.
تو سالهاست می آیی و می روی و باز می آیی. در آن سالها، پول نفت که سر سفره هایمان نیامد هیچ، دو درصد مازاد درآمدهای نفتی هم از دیارمان رفت. هور العظیم کوچک و کوچک تر شده، سهم ما از 8 سال مهرورزیِ گذشته و دو سال تدبیر و امیدِ حال، این شده که در بیکاری دوم شدیم، طلاق 20درصد زیادتر شده، نامی از فرزندان خوزستان در صدر قبول شدگان کنکور نیست ولی حالا ماشین های مدل بالا در شهر جولان می دهند.
جناب هیولا؛ ما به آمدن تو عادت کرده ایم. همینطور به شعارهای زیبایی که پس از آمدن تو می دهند و نطق های آتشینی که دردی از ما دوا نمی کنند. عادت کرده ایم به نگاههای معصوم کودکانی که سرفه می کنند در بیمارستان ابوذر شهر؛ که در گرمای بالای50درجه، کولر و چیلرش می لنگد و عرقی که همچون نمک بر زخم و عفونت بیماران پاشیده می شود!
تو آمدی تا بار دیگر دل خوش کنیم به وعده ها.
فقط بقول سیدعلی صالحی؛
ای کاش هرگز نفت را به رايگان
درِ خانهی ما نمیآوردند
که حالا اين همه شرمندهی آقايان نباشيم
واقعا بعضیها خودشان خجالت نمیکشند؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]