واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
طنز؛ «گریه وانه»
گویا قرار است ایران و هندوستان فیلم مشترکی بسازند که بازی محمدرضا گلزار در آن قطعی شده است.
ماهنامه خط خطی - علیرضا کاردار:
شنبه
گویا قرار است ایران و هندوستان فیلم مشترکی بسازند که بازی محمدرضا گلزار در آن قطعی شده است. همانطور که می دانیم هر فیلم هندی سه مولفه دارد: اکشن، موسیقی و روابط عاطفی! برای اینکه این فیلم هر سه گزینه را داشته باشد و در عین حال سرنوشت اکرانش هم «هندی» نشود، برای صحنه های اکشن که مشکلی نداریم، گلزار می تواند به راحتی با کمربندش هلی کوپتر را پایین بکشد و برای قطار جفت پا بگیرد و یک دستی کامیون را واژگون کند؛ می ماند صحنه های رقص و آواز که پیشنهاد می کنیم گلزار از رفیق دیرینه اش امین حیایی کمک بگیرد که تجربه اجرای مشترک با هم داشته اند.
برای بانوی فیلم هم خدا به اکبر عبدی طول عمر بدهد که اگر عمو اکبر نبود، نصف فیلم های ایرانی سرنوشت نامعلومی پیدا می کردند. به همین راحتی فیلم مشترک ساخته شد و تمام شد و رفت!
یکشنبه
از حق نباید گذشت که برخلاف جوسازی های مسموم بعضی ها، فوتبالیست هایمان خیلی هم سر براه و پاستوریزه هستند و باید از ایشان برای فرهنگ سازی جوانان بیشتر کمک گرفت. مثلا همین افشاگری خداداد عزیزی که گفته: «نود و هشت درصد فوتبالیست های ایران قلیان می کشند» نه تنها بدآموزی ندارد، بلکه خیلی هم جای تقدیر و تشکر دارد. در این زمانه ای که بنا به مستندات اینترنتی، بچه پولدارها در خانه یوزپلنگ نگه می دارند و هتل های پنج ستاره برای ترک معتادان پول دار تاسیس شده، این فوتبالیست های زحمتکش باز هم ساده زیستی خود را حفظ کرده و در کمال فروتنی فقط دلشان را به قُل قُل قلیان و رایحه دوسیب آلبالو خوش می کنند. آیا این تواضع و فروتنی شایسته الگوسازی نیست؟!
دوشنبه
برخلاف بیشتر دوستان و همکارانم و حتی نماینده های دلسوز، دلواپس و دل مشغول مجلس که مخالف و منتقد کلیپ هسته ای آقای تتلو هستند، من طرفدار سرسخت این نماهنگ هستم و از انتشار آن حمایت می کنم. دست نگه دارید، مجله را پاره نکنید، صبر کنید دلیلم را بگویم!
کاری به اجرا و مسائل هنری و تکنیکی آن ندارم، امتیاز عالی کلیپ تتلو این است که دشمنان ایران اگر قصد بد و فکر پلیدی داشته باشند، بعد از دیدن این کلیپ و اطلاع از جریان «بغ بغو»، نه تنها از فعالیت های خصمانه شان دست می کشند، بلکه ممکن است کمک های انسان دوستانه خود را هم روانه ایران کنند!
سه شنبه
وقتی می گویند خبرنگاری سخت ترین شغل دنیاست، شغل های فرعی مرتبط با آن هم جزو مشاغل سخت حساب می شوند. مثلا فکرش را بکنید کارگری که باید خبرهای خبرنگاران را چاپ کند، دیگر چقدر کارش سخت می شود. نمونه اش همین جریان یکی از شهرداری های خرم آباد که چاپخانه ای را به دلیل نپرداختن عوارض، در حالی پلمپ کرده که کارگران داخل آن مشغول کار بودند!
چهارشنبه
در جریان باشیم که هنرنمایی اهالی موسیقی فقط به بغ بغوی تتلیتی ها ختم نمی شود، جنبه های بین المللی هم دارد که نباید از آن غافل شد. نمونه اش همین شکایت «الیسا» خواننده پرطرفدار عربی از «پویا بیاتی».
گویا این خواننده لبنانی برای قطعه «نگران توام» خواننده کشورمان که از قطعه «حب کل حیاتی» بدون اجازه و توضیح برداشته شده، حتی درخواست غرامت یکصد هزار دلاری هم کرده است. حالا درست است که ما اینجا کپی رایت نداریم ولی دلیل نمی شود دوستان لبنانی بی خیال گرفتن غرامت های هزاران دلاری خود شوند!
پنج شنبه
زمانی فقط بیست درصد کسانی که در کنکور شرکت می کردند مجاز به انتخاب رشته می شدند و از بین آنها فقط بیست درصد قبول می شدند که خیالشان راحت بود بعد از فارغ التحصیلی کارشان سر طاقچه است ولی امسال هر کسی که در کنکور شرکت کرده یا نکرده بود، مطمئن است در یک دانشگاهی قبول می شود و حتی لازم نیست انتخاب رشته کند. بعید نیست تا چند سال آینده دانشگاه ها حراجی بگذارند و دم در بایستند دست هر کسی که از جلوی درشان رد می شود را بگیرند و به زور دانشجویش کنند. حالا هی بگویید سطح علمی کشور فلان است!
شش شنبه
حالا که داشتیم کم کم با فرهنگ برنامه ها و شبکه های اینترنتی آشنا می شدیم و مسئولان اعلام کرده بودند با تلگرام کاری نداریم و فیلترهای اینترنت را هم کمتر می کنیم، ناگهان زد و آقای مهدی هاشمی برای اجرای حکمش به زندان رفت و در آخرین پست فیس بوکش گفت: «از این طریق با هوادارانش در تماس خواهد بود و عکس و متن در آن خواهد گذاشت.» کاش مهدی آقا این حرف را علنی نمی زد تا باز بهانه دست فیلترچیان محترم نیفتد و فیتیله فیلتر را بالا نکشند!
هفت شنبه
در پی افزایش محبوبیت «خندوانه»، رامبد جوان گفته ممکن است حتی از احمدی نژاد هم دعوت کنم بیاید. تصور کردیم اگر ایشان به این برنامه بیاید، چه خواهد شد. ابتدا در قسمت لبخند رو به دوربین دوباره باید آن لبخندهای هشت سال گذشته را ببینیم. بعد در جواب سوال های رامبد باید منتظر بنشینیم تا ایشان اینگونه پاسخ دهند: «من از شما می پرسم؛ خندوانه یعنی؟» یا «شما فکر می کنید وقتی بنده دلم می گیره چه کار می کنم؟» پس از آن نوبت جناب خان است که باید آهنگ های با لهجه آفریقایی و آمریکای جنوبی اجرا کند.
برای اسپانسر برنامه هم چیزی که زیاد است، مایه دار مرتبط با ایشان است. برای استندآپ کمدی هم چه کسی بهتر از خود ایشان که در اجرای قطعات طنز خبره هستند. برای مسابقه داخل سالن هم رامبد باید مسابقه پرتاب «حلقه نور» به سمت «دکل» اجرا کند.
در آخر هم باید آقای جوان به زور از پخش سیما وقت بگیرد تا آقای دکتر نظریاتش را به پایان برساند و ما هم به جای خنده، با گریه تلویزیون را خاموش کنیم. خدا رحم کند... کاش رامبد پشیمان شود!
تاریخ انتشار: ۱۹ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 451]