واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
در حاشیه غزلهای خسرو احتشامی حسب حال در آیینه خیال چرا «غزل» به عنوان یکی از قالبهای برگزیده شعر فارسی از دیرباز در میان مردم جامعه ما با اقبال فراوان روبهرو بوده است؟ برای اینکه واژهها، ترکیبها تصویرها، قافیهها و ردیفهای غزل، گوشنواز و تاثیر بازتاب آهنگ و ترنم کلام شاعر آن بر ذهن، ضمیر و احساس شنونده و خواننده بسیار بوده است.
با بررسی روند تکامل «غزل» در شعر فارسی، درمی یابیم این قالب شعری با رنگ و بو و روی متفاوت همواره در حال تحول و تکامل بوده است. برخی، بیانگر تغنی، تغزل و تعشق حقیقی شاعر بوده و غزل ها بازتابی از کشمکش های روحی، عاطفی و دغدغه های فکری زندگی فردی است و برخی نشان دهنده تاثیر رویدادهای اجتماعی و فراز و فرود زندگانی جمعی بوده و غزل ها، تصویری از دگرگونی های معنوی و فرهنگی و معرفت انسانی است.
غزل های مجموعه «مهتاب در قلمرو شب» سروده خسرو احتشامی نمونه ای از این رنگ و روی غنایی و تلاش و تکاپوی معنوی و فرهنگی در شعر معاصر فارسی است. آنجا که شاعر در «غزل 4» با مطلع «چه عاشقانه می نوازی، چگونه زندگانی ام را / که لحظه لحظه می کنم یاد، ترانه جوانی ام را» از «مرتع محبت» و «مرال مهربانی» خود می گوید و حسب حال خویش را از دوری معشوق، این گونه بیان می کند: «وزید اگر نسیم خوبی، چو عطر شرجی جنوبی/ به کوچه تو می رساند، پیام جانفشانی ام را». شاعر در این غزل، نشان داده که به وزن، قافیه و ردیف و زیبایی ظاهری و دیداری شعر در معنی سنتی آن وفادار مانده و به درستی و شایستگی، کارکرد آنها را در شعر فارسی، به ویژه در غزل، شناخته است. تکرار جزو نخست از هر مصرع شعر که در اصطلاح عروض «صدر» می گویند، افزون بر کامل کردن خصیصه موسیقایی ترکیب کلی غزل، نوعی تاکید، تخاطب و توصیف را در اندام غزل به نمایش گذاشته و چهره ای تازه و متنوع به آن بخشیده است: «آه با توام ای مرد! صولت سحرگاهان/ آفتاب ظلمت سوز، شب شکار ایلاتی» یا «در غزل 42» با مطلع: آواز کوچه باغی، آهنگ خواب دیدن/ با های های مستان تا کودکی رسیدن» و در «غزل 45» گلی برای تو چیدم که باغ لبخند است/ و خواب پنجره خلوت خداوند است.» یا در «غزل 51» با مصرع »جویبار و سنجاقک، کودکی که خندان بود» و غزل هایی دیگر ، همه بر گستردگی دایره واژگانی و چیرگی دانش شعری خسرو احتشامی، دلالت دارند. شاعر در «غزل 52»، نگاهی تاریخی ـ اجتماعی دارد و با اسطوره های میهن خود ـ که آن را بسیار دوست دارد ـ آشناست: «شروه شروه دلوار، مرد مرد تنگستان/ دشت ها دلاورخیز، کوه ها فشنگستان» یا در «غزل 48» ـ «گرد آفرید کوه دنایی ولی هنوز / من قیسِ بند بسته لیلایی توام». نام گل ها، پرنده ها، جانوران و پدیده های طبیعی در غزل های احتشامی به تناسب موضوع آورده شده و به آنها گونه ای تنوع موضوعی و متنی بخشیده است: لادن، صنوبر، کبوتر، چلچله، مرال، اسب، صاعقه، ماه، ستاره، کهکشان و ... . این گونه واژه ها به تناسب موضوع هر غزل برای القای معنای ویژه به کار رفته و در حقیقت توانسته اند پهنای تخیل شاعرانه و رسایی و روانی زبان شاعر را (به ویژه در «غزل 59») به روشنی قابل درک کنند: «صدای پای تو می آید از بهشت خیالم/ به انتظار تو ریزد شکوفه از پر و بالم...». نگاه شاعر در این مجموعه غزل، در کل به پدیده های اطراف او روزمره است؛ روزمره ای که با تاریخ و اسطوره های کهن در پیوند بوده و نشان دهنده تلاش شاعر درگذشتن از «انتزاع» و رسیدن به «عینیت» است. کتاب «مهتاب در قلمرو شب» در بردارنده غزل هایی است که در آنها می توان تعریف درستی از «غزل» پیدا کرد و با مفاهیمی مانند: عشق، زندگی، مرگ، احساس، اندوه، اشتیاق، احترام و حماسه آشنا شد. اگر تاریخ سرودن غزل ها در زیر مقطع آنها نوشته می شد، خواننده بهتر می توانست به بررسی زمانی غزل ها و روند تحول تاریخی زبان آنها از گذشته به حال بپردازد یا آن که واژه آرایی و فضاسازی در بیشتر غزل ها بدرستی صورت گرفته و کارکرد ردیف ها، قافیه ها و فعل ها بجاست. برخی توصیف ها و عبارت ها (بویژه قافیه کردن برخی واژه های ساده معمولی) بر خصلت اغراق و ساختگی برخی غزل ها افزوده و تاثیر ترنم روح زلال و زنده شاعر را در آنها کمرنگ کرده است. طراحی، صحافی و لیتوگرافی کتاب خوب است، اما اگر رنگ عنوان غزل ها سیاه تر از متن آنها می بود و متن ها هم در اندازه کوچک تر حروف چیده می شد، زیبایی صوری صفحه ها و آرامش گردهمایی واژه ها بیشتر احساس می شد. عبدالحسین موحد پژوهشگر ادبیات
 
پنج شنبه 19 شهریور 1394 ساعت 04:15
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 431]