واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مبانی فکری عرفان ضاله حلقه/۱
مفاهیم مشترک حلقه و کابالا؛ از ناتوانی در شناخت پروردگار تا نیازمندی خداوند
با وجود ادعای محمدعلی طاهری رهبر فرقه حلقه درباره الهامی بودن مطالب، در بررسی آموزههای آن نکاتی یافت میشود که به نظر اقتباس آزاد و در مواردی گام به گام برگرفته از عرفان یهودی «کابالا» است.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، در بررسی و تحلیل آموزههای هر دین یا فرقه باید ابتدا به بررسی مبانی و پیش فرضهای آن پرداخت، برای شناسایی بهتر آموزههای فرقه «عرفان ضاله حلقه» نیز لازم است، به بیان مبانی فکری این فرقه بپردازیم، با مطالعه آثار مکتوب و شفاهی عرفان حلقه درمییابیم که این فرقه نیز مطالبی را از ادیان مختلف و همچنین فرقههای انحرافی برای مبانی و پیش فرضهای خود انتخاب کرده است، محمد علی طاهری با تصریح به التقاطی بودن مبانی فرقه خود میگوید: «ادیان، یک سلسله دروس، پله پله با هم هستند و جدا شدنی نیستند، علتش را هم من متوجه شدهام؛ یعنی مثل یک چیز میماند که دامنهدار است؛ ولی نویسندهها متفاوت هستند، بدون درک عهد عتیق، {فهم} عهد جدید امکان ندارد و بدون درک آن، درک این امکان ندارد، حالا إنشاءالله این را در یک جایی جداگانه مطرح میکنیم؛ اما من یک مطلبی میخواهم بگویم، من امروز به این نتیجه رسیدهام که یک عدهای به من خبر دادهاند که ما مطلب شما را با عرفان یهودی کاوالا انطباق دادهایم. عجیب است! شاگردان کلیمی ما گفتهاند، به طرز عجیبی دریافتهای شما با عرفان کاوالا میخواند، مسیحیها هم یک طوری همین را گفتهاند؛ شما فکر نکنید که مسلمانها فقط میخواهند با قرآن تطبیق بدهند، مسیحی میخواهد برود با انجیل تطبیق بدهد و کلیمی میخواهد با عهد عتیق انطباق بدهد، ما خودمان را نگاه نکنیم؛ ما داریم یک حرف میزنیم که از اول، این، انسانشمول است، توجه فرمودید؟! من ایمان دارم دریافتها و مطالب با کتب مقدس در تضاد نخواهد بود، حالا ما با قرآنش را انجام بدهیم، دیگران هم با کتب دیگر انجام بدهند؛ اما شما بدانید که به نظر من کتب مقدس، جلد یک، دو، سه هستند که از هم جدا نیستند».
بنابر گفتههای رهبر این فرقه آموزههای او آزادیان مختلف یهودی، مسیحی و .... برگرفته شده و از همین روی در ادامه به بررسی مبانی او که از ادیان مختلف گرفته شده است، میپردازیم: *یهودییت کاباله (قباله) با وجود ادعای رهبر فرقه درباره الهامی بودن مطالب حلقه، در بررسی آموزههای آن نکاتی یافت میشود که به نظر اقتباس آزاد و در مواردی گام به گام برگرفته از عرفان یهود است. قباله، کابالا یا کبالا یا قبالا به معنای «دریافت کردن» است، گر چه معنی دقیق کلمه «رسم رسیده» است، قباله تفسیر رمزگونهای از کتابهای مقدسش عبری و نامی است که درباره تصوف یهودی به کار میرود و تلفظ اروپایی قبالاه عبری است، به معنی قدیمی و کهن، بیشتر یهودیان ارتدکس به آیین قباله اعتقاد دارند، به اعتقاد هواداران و معتقدان به آیین کابالا، فهمیدن و درک رموز مخفی در آیین کابالا باعث میشود تا انسان از نظر روحانی به خدا نزدیکتر شود و بدین ترتیب بشریت به قدرت والایی از رموز مخفی خدا که برای دیگر انسانها پوشیده است، پی میبرد، هماکنون اصطلاح «کابالا» وصفکننده تمرین آیین و دانش محرمانه یهود است. در آموزههای عرفان حلقه نیز راهی برای شناخت خدا وجود ندارد و انسان نیز نمیتواند عاشق خدا شود
*مفاهیم مشترک بین عرفان حلقه و کابالا خدا را نمیتوان شناخت! کابالا، عرفان یهودی شناخته شده، برخلاف دین یهود، خدایی را معرفی میکند که سخت اثر پذیرفته از منابع گنوسی است، این خدا قدرتی است لایتناهی و فهمناپذیر برای انسانها که «ان سوف» نام گرفته است و «ذات پنهان نامتناهی، نمیتواند موضوعی برای اندیشه مذهبی باشد»، این نام را در قرن دوازدهم «اسحاق نابینا» درباره وجودی به کار میبرد که محل تعمق عارفان یهودی بود؛ خدایی که نمیتوان صفتی را برای او تصور کرد. «انسوف» در حقیقت با یهوه، خدای یهودیان که در تورات، خالق معرفی شده است، فرق دارد. این خدا در حقیقت نیرو و انرژی بیکرانی است که در چند مرحله به ظهور میرسد، «ان سوف» وجودی است که به خلق مستقیم کائنات قادر نبوده؛ لذا برای شناساندن خود به مخلوقاتش ده صورت را از خود صادر کرده است که تجلیات دهگانه نام دارد، «انسوف» خدایی است که از منظر کابالا طی مراحل گوناگون به فرایند آفرینش پرداخته است، اولین فعل انسوف این بود که چون وجودش همه عالم را فرا گرفته بود و جایی برای خلق کائنات نبود، لذا خود را جمع کرد و در خود عقب نشست تا فضا برای خلق مخلوقات فراهم شود. این ادعا را اولین بار در قرن شانزدهم اسحاق لوریا بیان کرد که «صیمصوم» نام گرفت. در آموزههای عرفان حلقه نیز راهی برای شناخت خدا وجود ندارد و انسان نیز نمیتواند عاشق خدا شود، طاهری در اینباره میگوید: «انسان نمیتواند عاشق خدا شود؛ زیرا انسان از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست و در حقیقت خدا عاشق انسان میشود و انسان معشوق میباشد و مشمول عشق الهی و انسان میتواند فقط عاشق تجلیات الهی، یعنی مظاهر جهان هستی شود و پس از این مرحله است که مشمول عشق الهی میگردد». در مباحث حلقه نیز نیازمندی خداوند به نوعی مطرح است
خدای نیازمند در حلقه و کابالا خداوند به نوعی به انسان نیازمند است، طبق عقاید کابالا، خدا انسان را آفرید تا در بازگرداندن نظم آغازین همکار وی باشد. این هماهنگی اولیه با گناه آدم ابوالبشر از میان رفت و به باور قوم یهود، پس از آن، خدا این قوم را به صورت انسانهای برگزیده آفرید و تورات را به آنها ارزانی داشت تا بنیاسرائیل با عمل به کتاب مقدس، به خداوند در بازگرداندن این هماهنگی یاری رساند، لذا قدرت و استعدادی که در نهاد عارف یهودی قرار گرفته، برای سیطره بر جهان جاندار و بیجان است تا آنها را به سود اهداف خود و در جهت کمال آفرینش، به کار گرفته مهار کند و بر آنها اثر بگذارد، در مباحث حلقه نیز آن نیازمندی خداوند به نوعی مطرح است، طاهری در مقاله آزمایش آخر، از قول خداوند چنین میگوید: «من برای رسیدن به شما، مرگ و جهنم را خلق کردم تا نشانی بر رحیم بودن من باشد... بدون مرگ و جهنم ما هرگز به یکدیگر نمیرسیدیم و حداقل من عاشقی مهجور میماندم و شما نیز در نیازمندی ابدی باقی میماندید.... من «رحمان» بودم تا بتوانم بازیگوشیها و بیاعتناییهای معشوقم را نظاره کنم و باز هم به دنبال او باشم و سایه رحمانیت خود را بر سر او بگسترانم ... آری، من به شما میرسم و همه چیز خود را به پای معشوق خود تقدیم میکنم و ... خدای در وحدت و خدا در کثرت، آخرین آزمایش است و شما کدام را انتخاب خواهید کرد»؟ طاهری در مقاله یاد شده، حکایتی پنهان از نیاز خداوند را نیز مطرح میکند، مانند حدیث کنز مخفی که او در سخنانش به آن استناد میکند. این حدیث نیز از مکاشفات عارفه است که بارها و البته بدون داشتن منبع دقیق، به صورت حدیث قدسی در بین عرفا معروف شده است؛ اعتقادی که در برخی از عرفای ایرانی و صوفیان نیز دیده میشود. شواهد فراوانی برای اثبات این مدعا وجود دارد که حدیث کنز مخفی از خداوند و معصوم صادر نشده است؛ قرائنی مانند: چالش برانگیز بودن الفاظ حدیث؛ اعتراف محیالدین که منبع آن را مکاشفه دانسته است، نیافتن هیچگونه سند حدیثی و دیدگاه محققان و یا محدثانی که آن را جعلی دانستهاند. در عرفان حلقه طاهری شیطان را عامل ایجاد جهان دو قطبی و عالم تضاد معرفی کرده است
جهان دو قطبی جهان دو قطبی کابالا، نگرشی است که شیطان را برادر خدای پسر و فرزند دوم خدای پدر میداند؛ یا به بیان دیگر، شیطان را تجلی یهوه (خدا) و ریشه شر را در عالم الهی میبیند. در متون کابالا به صراحت اشاره شده است که: «چون خداوند یگانگی مطلق است، خیر و شر، مذکر و مونث در او جمع میشود»، همچنین در عقاید کابالا آمده است: «این جهان عاصی پلید شر که جنبه تاریک هر چیز زنده را تشکیل میدهد و او را از درون تهدید میکند... اینها نیز جلوه خدا است و برای رسیدن به او باید خطا و گناه را نیز تجربه کرد»! در عرفان حلقه نیز طاهری شیطان را عامل ایجاد جهان دو قطبی و عالم تضاد معرفی کرده، میگوید: «ایجاد جهان دو قطبی باید به وسیله عاملی صورت میپذیرفت که با نوعی نافرمانی از خداوند (ایجاد تضاد) وحدت جهان تک قطبی را به کثرت جهان دو قطبی تبدیل کند. این رویداد با مأموریت ابلیس رخ داد و خداوند که طراح طرح حساب شده هستی است و هیچ قدرتی بر او برتری ندارد و هیچ مخلوقی نمیتواند نظام دقیق آفرینش او را بر هم زند، چنین خواست که ابلیس فرمان سجده به آدم را اطاعت نکند و با این نافرمانی فرمایشی، خیر و شر در عالم شکل گیرد و انسان در جهانی دو قطبی مورد آزمایش (انتخاب خیر و شر) قرار گیرد». منبع: کتاب «حلقه اسارت» به قلم جمعی از استادان حوزه و دانشگاه انتهای پیام/
94/06/10 - 12:03
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 64]