تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836973239
علما بيش از روشنفكران براي مشروطه برنامه داشتند
واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: علما بيش از روشنفكران براي مشروطه برنامه داشتند
رويداد تاريخي انقلاب مشروطيت در ايران، از جنبههاي گوناگون درخور تحليل و بررسي است و بازار اين بررسي نيز با سپري شدن 100سال از اين واقعه، همچنان گرم به نظر ميرسد.
نویسنده : شاهدتوحيدي
رويداد تاريخي انقلاب مشروطيت در ايران، از جنبههاي گوناگون درخور تحليل و بررسي است و بازار اين بررسي نيز با سپري شدن 100سال از اين واقعه، همچنان گرم به نظر ميرسد. از جنبههاي مهم اين نهضت سياسي و اجتماعي، زمينههاي نظري و عملي ايجاد آن است كه در گفتوگوي پيش رو، محقق ارجمند جناب دكتر مظفر نامدار بدان پرداخته است. اميد آنكه مقبول افتد.
تحليل جنابعالي از زمينههاي وقوع انقلاب مشروطه چيست؟ عدهاي نقش علما را در اين نهضت صرفاً عملي و وجه فكري و نظريهپردازي آن را منسوب به روشنفكران ميدانند. در اينباره چه ديدگاهي داريد؟
بسماللهالرحمنالرحيم. نهضت مشروطه مثل ساير حركتهاي اجتماعي، دو مرحله داشته است. مرحله اول نفي نظام حاكم است، كه تا ساختار ذهني جامعه به اين مرحله نرسد كه نظام موجود كارآمد نيست و نميتواند نيازهاي جامعه را برآورده سازد، معمولاً هيچ حركتي اتفاق نميافتد. مرحله دوم تثبيت نظام جديد است. بديهي است كه هر حركتي به بستر تاريخي نياز دارد. البته برخي عناصر شتابدهنده وجود دارند كه گاهي خيلي هم عادي هستند، مثل چوب خوردن يك تاجر قند يا يك عالم در كرمان در نهضت مشروطه، اما قطعاً اين عوامل باعث بروز انقلاب يا نهضت نميشوند.
رويدادي كه در نهضت مشروطه به وقوع پيوست، حاصل يك بستر ذهني حداقل صد ساله است و لذا در آن، نميتوانيم تنها يك علت را مؤثر بدانيم، بلكه همه عوامل بايد با يكديگر جمع شوند تا انقلاب به وجود بيايد. گروهها و جريانات مختلف بايد همكاري كنند تا شرايط ذهني براي وقوع يك انقلاب ايجاد شود. بنابراين كساني كه سعي ميكنند انقلاب را منتسب به يك گروه و دسته كنند، در واقع تحليل سادهانگارانهاي از تاريخ دارند. در وقوع يك انقلاب برخي عوامل برجستگي عمدهاي مييابند، اما اتفاقاتي هم هستند كه در اين محاسبات وارد نميشوند، اما در وقوع انقلاب دخالت داشتهاند. زمينههاي تاريخي و ذهني انقلاب مشروطه، حداقل بعد از جنگهاي ايران و روس و انعقاد قراردادهاي استعماري، شكلگيري جريانات جديد فكري و آشنايي روحانيت با مسائل جديد فراهم شدند. مهمتر از همه، روحانيت بود كه اقشار مختلف جامعه با آن سر و كار داشت و از طريق آن در جريان مسائل جديد قرار گرفت، چون مردم براي پيدا كردن سؤالات خود به اين جريان كه به آن اعتقاد داشتند مراجعه ميكردند.
بنابراين سادهانگاري است اگر بگوييم يكي دو جريان يا حزب و روزنامه، زمينههاي ذهني انقلاب را ايجاد ميكنند. انقلاب يك فرآيند طولاني است كه در پديد آمدن آن بايد عناصر و عوامل مختلفي دست به دست هم بدهند تا سرانجام جامعه به نقطه تحول برسد. البته همانطور كه اشاره كردم، در اين مرحله عناصر شتابدهندهاي هم ممكن است پيدا شوند، مثل شهادت حاجآقا مصطفي خميني در نجف كه عامل شتابدهنده براي انقلاب اسلامي بود يا چاپ مقاله رشيديمطلق در اطلاعات. بنابراين در انقلاب مشروطه هم نميشود گفت علت، روزنامه يا نوشتههاي ميرزا ملكمخان يا گرايشهاي جديد روحانيت يا هر عامل ديگري بوده است، بلكه جمع و برآيند عوامل گوناگون زمينه را براي بروز نهضت مشروطه آماده كرد.
يعني هيچ يك از اين عوامل بر ديگري رجحان ندارد يا ميتوان در اينباره به نوعي جمعبندي هم رسيد؟
به نظر بنده تفكيك عوامل بروز پديده بزرگي مثل انقلاب صحيح نيست، چون از ديد هر كس عواملي مهم هستند كه شايد از ديد فرد ديگري نباشد. هر كس بر اساس ارزشهاي مورد قبول خود به سراغ پديدهها ميرود و جنبههايي از آن را مهم يا بياهميت ارزيابي ميكند. اگر منِ نوعي اين حق را دارم كه به پديدهاي از زاويه ديد خودم نگاه كنم، چرا نبايد اين حق را براي ديگران قايل شوم؟ به نظر من اين يك تحليل نفساني از انقلاب است، يعني من تشخيص ميدهم كدام عامل مهم است، كدام مهم نيست؟! اين برخورد، نوعي برخورد پوزيتيويستي با انقلاب يا هر پديده اجتماعي ديگري است، در حالي كه انقلاب يك فرآيند تاريخي است و در آن نميتوان وقايع را گزينش كرد.
پس تكليف استناد به اسناد و مدارك تاريخي در تعيين صحت و سقم يك رويداد چه ميشود؟ با اين نگاه آيا در تاريخنگاري دچار نسبيتگرايي نميشويم؟
اگر كسي نسبت به واقعهاي قضاوت نداشته باشد، كه اساساً به سراغ آن نميرود و وقتي شما قضاوت داشته باشيد، به ناگزير گزينش ميكنيد، يعني به سراغ اسناد و مداركي ميرويد كه به نوعي قضاوت شما را تصديق ميكنند. البته نظر بنده اين نيست كه درباره وقايع تاريخي، از جمله مشروطه نميتوان حرف زد، اما ابتدا قبول كنيم اگر منِ نوعي اينگونه ميبينيم، تحليل و برداشت ميكنم، اين تحليل و برداشت من است و ديگران هم همينقدر حق دارند كه برداشت و تحليل خودشان را داشته باشند.
اين شيوه كه هر حركت و انقلابي را با اسناد مربوط به آن بسنجيم، بسيار كار درستي است. مثلاً ميتوانيد درباره نهضت مشروطه بگوييد: مثلاً تحولات افريقا در ايجاد آن تأثير داشته است، بعد هم دنبال اسناد و مداركي براي اثبات اين موضوع بگرديد و نهايتاً به اين نتيجه برسيد كه دلايلي پيدا كرده يا نكردهايد، اما نميتوانيد اينگونه تأثيرگذاريها را به استناد پژوهشي كه كردهايد، مطلقاً رد يا قبول كنيد. نهايتاً ميتوانيد بگوييد سند يا مدركي كه پيدا كرديد قوي است يا ضعيف؟ ما همين كار را هم در مورد احاديث و روايات ميكنيم و ميگوييم روايتي ضعيف يا قوي است. اگر به اين شكل با روايات، اسناد و مدارك تاريخي برخورد كنيم ميتوانيم بگوييم تحليلي عقلاني ارائه دادهايم.
مسلماً خواستههاي مردم در هر انقلابي در شعارهاي آنها متجلي ميشود. شايد با مروري بر شعارهاي مردم در انقلاب مشروطه بتوانيم بگوييم كه خواسته عمومي دراين انقلاب چه بود؟
البته در همه نهضتها خواستههاي مردم در شعارهايشان تجلي مييابد، اما يك انقلاب را نميتوان صرفاً بر اساس شعارهايش تجزيه و تحليل كرد. زماني كه نهضت عدالتخانه مطرح شد، مردم قانون ميخواستند تا به وسيله آن از زير فشار نظام موجود خلاص شوند و بتوانند ساختار قدرت را تنظيم كنند. مردم ميگفتند: عدالت ميخواهيم، يعني نظام موجود عادلانه نيست. مردم ميخواستند احكام دين اجرا شود. بنابراين مردم ميخواستند نظامي سر كار بيايد كه عدالتخواه باشد، حقوق مردم را رعايت كند، قانونمدار باشد و بخشي از قدرت را به مردم بدهد و شريعتخواه هم باشد.
مردم در مرحله انقلاب در شعارهايشان ايدهآلهايشان را مطرح ميكنند، اما وقتي انقلاب محقق ميشود و نوبت به تأسيس نظام ميرسد، ديگر نميشود انقلاب را صرفاً بر اساس آن آرمانها تحليل كرد و بايد ديد چگونه نظامي تأسيس ميشود كه متأسفانه در نظام مشروطه آن خواستهها محقق نشدند.
عدهاي معتقدند علما براي تأسيس نظام پس از مرحله گذار از انقلاب مشروطه برنامه نداشتند، ولي روشنفكران داشتند و از فرصت استفاده كردند. با اين تحليل موافقيد؟
با اين اصطلاحات هم مشكل دارم! وقتي ميگوييم روشنفكران در مقابل علما، يعني علما روشنفكر نبودند. اين نوع دستهبنديها عوامانه است و به نظرم بهتر باشد در اين تفكيك به همان تفكيك سنتي دوره مشروطه استناد كنيم. ميدانيد كه تا اين دوره، اصلاً اصطلاح «روشنفكر» وجود ندارد. حتي اصطلاح منورالفكري هم بعدها مطرح شد. شايد براي خواص، معني اين اصطلاحات روشن باشد، ولي عامه مردم را به اشتباه مياندازد و باعث بدفهمي ميشود. واژه روشنفكر يك واژه صرفاً ترجمهاي است و جريان روشنفكري اساساً در ايران منعقد نشده است، چون يك روشنفكر حقيقي مطلقاً به تقليد اعتقاد ندارد، اما جريان روشنفكري در ايران اساساً در بستر تقليد شكل گرفته است. به نظر من شايد بهتر باشد اين جريان را جريان غربگرا بناميم.
به هر حال جريانات فكري كه در مشروطه قابل تفكيك هستند؟
قطعاً همينطور است. در مشروطه مشروعه يك جريان فكري به سردمداري شهيد شيخ فضلالله نوري هست كه نميگويد ما قانون و مشروطه نميخواهيم، بلكه ميگويد: مشروطه تاريخي نميخواهيم و منظورش مشروطه انگليسي با عقبه تاريخي غرب است. شيخ ميگويد: مشروطه در غرب مسيري تاريخي را طي كرده و تأثيراتي را گذاشته است و ابداً مثل تلگراف نيست كه بومي و غيربومي و ديني و غيرديني ندارد. شيخ ميگويد: شما در مورد مشروطه داريد از يك موجود تاريخي حرف ميزنيد، موجود تاريخي زاييده يك مكان و زمان تاريخي است، در شرايط اجتماعي آنجا رشد كرده و تحت تأثير همان مكان و زمان بوده است. حالا اگر اين موجود را عيناً برداريد و به مكان و زمان ديگري بياوريد، بافت اجتماعي شما را در هم ميريزد و جواب نميدهد.
جريان دوم علماي نجف به سردمداري آخوند خراساني هستند كه از مشروطهاي دفاع ميكنند كه اصلاً چهره تاريخي ندارد! آنها معتقدند مشروطه يعني قانونگرايي و ميگويند: پيامبر(ص) براي همين آمد كه قانون بياورد و با قانون ميشود حد و مرزها را مشخص كرد. از نظر اينها مشروطه يعني قانونگرايي.
اما شيخ فضلالله چهره تاريخي مشروطه را ميبيند و متوجه هست كه براي اين نظام، قانون اساسي مبتني بر قوانين بلژيك و فرانسه دارد تدوين ميشود، قانون اساسياي كه زاييده شرايط و اقتضائات ديگري است. شيخ فضلالله معتقد است در نظام سياسي، تقليد معنا ندارد، در ساختن ساختمان ميشود تقليد كرد، اما در نظام، پايه و اصول تقليد بيمعني است. شيخ دارد تحليل دقيق سياسي و اجتماعي ميكند و ميشود مستبد و ديگراني كه صرفاً تقليد ميكنند، ميشوند آزاديخواه! شيخ در مرحله اول مثل ديگران طرفدار تغيير وضع موجود بود، اما هنگامي كه نوبت به تبيين قالب و تأسيس نظام ميشود، اختلافات بروز ميكنند.
اين نكته را نبايد از ياد برد كه بين شعار و نظام تفاوت وجود دارد. تا وقتي وضع موجود به هم نريخته است، هر خواسته و ايدهاي كه مطرح ميشود شعار است و بسياري از آنها ممكن است محقق نشوند. اختلافات در هر انقلابي در مرحله اثبات نظم جديد پيدا ميشوند، يعني مرحلهاي كه قرار است شعارها و ايدهآلها به قانون تبديل شوند. اين مسئله در انقلاب مشروطه هم صادق است.
پس درست است كه جريان غربگرا در مشروطه براي بعد از انقلاب ايده و برنامه داشت و علما نداشتند؟
خير، هيچ كدام نداشتند! روشنفكران در كجا اعلاميه دادند كه اين برنامه ماست؟ در مرحله اول امثال طالبوف هم همان چيزي را ميخواستند كه علما ميخواستند! حتي تا سال 1324 لفظ مشروطه را هم در هيچ يك از نوشتهها نميبينيد و هر چه هست صحبت از عدالتخانه است. حتي ميرزا ملكمخان هم مثل علما، قائل به اين مسئله است كه بايد قدرت شاه را محدود كرد، اما حرفي از نظام مشروطه نزده است. اگر قرار باشد با استناد به مطالب كلي بگوييم جريان روشنفكري يا به عبارت صحيحتر جريان غربگرا، براي بعد از انقلاب مشروطه طرح و برنامه براي نظام داشت، علما هم براي بعد از جريان تنباكو نظام داشتند! اگر قرار باشد به نامهها و اعلاميهها استناد كنيم، علما كه بيشتر داشتند.
غربگرايان در بيان ايدههاي خود ميگويند: مجمعي درست ميكنيم كه عقلاي قوم در آنجا جمع شوند و براي اداره امور مملكت تصميم بگيرند. اينها ايدهآلهاست و نظام نيست. در دوره مشروطه هم صحبت از نفي نظام موجود و مرحله انقلاب است و هر چه اعلاميه صادر ميشود، از آرمان و ايدهآل بحث ميكند و نه از نظام. نظام چيزي است كه بعدها پديد ميآيد و تبديل به نهاد اجتماعي ميشود.
با اين تعريف پس علما قبل از مرحله نظامسازي طرح و الگو داشتند كه پس از انقلاب بر اساس آن برنامهريزي كنند. درست است؟
قطعاً طرح و الگو داشتند، والا به ميدان نميآمدند. اگر شما طرح كلي براي وضعي كه ميخواهيد ايجاد كنيد، نداشته باشيد كه سر و كارتان با خيال و اتوپياست! مسئله اين است كه نه در ذهن علما و نه در ذهن روشنفكران، تصوير روشني از سازمان سياسي پس از انقلاب وجود نداشت يا اگر هم در ذهنشان بود، بروز بيروني پيدا نكرد.
اتفاقاً شيخ فضلالله در رساله «حرمت مشروطه» مراحل مشروطه را به شكل جالبي شرح ميدهد و ميگويد: مشروطه سه مرحله داشت. در مرحله اول همه متفقالقول ميخواستند قدرت شاه و دربار محدود و جلوي ظلم و بيداد آنها گرفته شود. در اين مرحله كسي با كسي اختلاف نظر نداشت و لذا من هم همراهي كردم. در مرحله دوم كه يك مرحله از خواست ملت محقق شد، غربگراها به وسط ميدان آمدند و گفتند حالا بايد قانون بنويسيم و براي اداره مملكت سازمان و برنامهاي داشته باشيم. در اينجا بود كه اين سؤال برايم مطرح شد كه آيا بحث ولايت مطرح است يا وكالت؟ اگر قرار است قانون نوشته شود، اينكه كار بقال، بزاز و... نيست. اگر هم بحث وكالت است كه مردم نميتوانند قوانين شرع را به وكيل بسپارند. به نظر من بايد نخبگان مينشستند و قانون مينوشتند. آنها گفتند: اينطور باشد، غربيها مشروطه ما را قبول نميكنند. من گفتم: پس براي اينكه قوانين مطابق شرع باشند، يك هيئت از مجتهدين بر قوانين نظارت كنند، اما آنها قوانين بلژيك و فرانسه را آوردند و متوجه شدم اساساً مقصود آنها چيز ديگري است!
به نظر شيخ شهيد، اگر اينها از اول ميگفتند قرار است چه بكنند، قطعاً هيچ عالم و مجتهدي وارد ميدان نميشد. بنابراين مشخص است علما و غربگرايان در مرحله اول كه حذف نظام استبدادي و در واقع در مرحله طرح شعارها و آرمانها اختلافي با هم نداشتند، ولي وقتي به مرحله تأسيس نظام رسيدند، اختلافات شروع شد. مخالفت شيخ فضلالله با نظام وارداتي مشروطه، به عنوان يك پديده تاريخي است، يعني همان چيزي كه علماي نجف به آن توجه نميكردند و گمان ميكردند مشروطه صرفاً به معني يك نظام قانوني و قانونمند است. شيخ فضلالله از همه آنها باهوشتر بود و جامعهشناسي اجتماعي را هم ميشناخت و لذا مشروطه و چهره تاريخي آن را دقيقاً شناخته بود و ميدانست اين يك پديده غربي و حاصل تفكر بابيها و ماترياليستهاست.
اگر نه روحانيت و نه روشنفكران طرح جامعي براي نظام سياسي جديد نداشتند، چه شد كه روشنفكران زمام امور را به دست گرفتند؟
هر دو طرح كلي در ذهن داشتند، اما هنوز برنامهاي براي نظامسازي نداشتند. در انقلاب اسلامي از قبل يك طرح كلي به نام ولايت فقيه و حكومت اسلامي وجود داشت، ولي وقتي به مرحله نوشتن قانون اساسي رسيد، بين پيشنويس قانون تا طرح نهايي آن كه به تصويب رسيد، تفاوت از زمين تا آسمان است. شيخ فضلالله هم فرياد ميزد: حالا كه ميخواهيد قانون بنويسيد با بقال و بزاز نميشود، بلكه بايد متفكرين و نخبهها جمع شوند. در مشروطه كساني كه براي شركت در مجلس تدوين قانون اساسي جمع شدند، خبره نبودند، بلكه كساني بودند كه بايد قانون اساسي مصوب را به دستشان ميداديد و ميگفتيد: حالا برويد اجرا كنيد! روشنفكران هم از اين اوضاع نهايت استفاده را كردند، چون نمايندگان مجلس از اصناف مختلف بودند و چهار تا نماينده از روحانيت حضور داشتند و تعدادي هم شاهزاده و درباري و بقيه هم تحصيلكردههاي غرب بودند. طبيعي است چه كسي ميتواند حرفها و شعارهايش را پيش ببرد و در نتيجه همه اختيارات به تحصيلكردههاي غرب داده شد! افرادي مثل شيخ فضلالله هم هر چه اعتراض ميكردند و فرياد ميكشيدند صدايشان به جايي نميرسيد، چون مطبوعات هم دست تحصيلكردهها بود و راحت به اينها ميتاختند و آنها را به استبداد محكوم ميكردند بهطوري كه حتي مرحوم آيتالله حاج سيدمحمدكاظم يزدي هم- كه اصلاً كاري به اين مسائل نداشت- محكوم به استبدادطلبي شد. فضا بهقدري سنگين بود كه حتي علما هم جرئت نداشتند حرف بزنند! روشنفكرها ابداً تصورش را هم نميكردند بتوانند تا اين حد بر فضا مسلط شوند! مذاكرات آن دوره مجلس را كه ميخوانيد، بهتزدگي خود اينها هم معلوم است، ولي وقتي در شرايط جديد قرار گرفتند و كاملاً احساس كردند علما هيچ طرح قوي براي جايگزيني ندارند، قانون اساسي غرب را آوردند و فقط بعضي از كلماتش را عوض كردند و كمي رنگ ديني به آن زدند! قانون اساسي بلژيك را با قانون اساسي مشروطه تطبيق بدهيد تا مشخص شود تفاوت فقط در بعضي از كلمات است. شيخ فضلالله دائماً فرياد ميزد الان بهترين فرصت براي تشكيل يك نظام سياسي ديني است، ولي كسي گوشش بدهكار اين حرفها نبود.
واقعاً در آن شرايط كه ابعاد آن را ترسيم كرديد، مرحوم شيخ فضلالله ميتوانست قانون اساسي اسلامي بنويسد؟
بله، قطعاً ميتوانست. در اوايل انقلاب اسلامي هم روشنفكرها سعي كردند قانون اساسيهاي خودشان را تحميل كنند، منتها رهبري با قدرتي مثل امام اجازه نداد. حتي خبرگان غير روحاني مجلس هم حق نداشتند در مسائل ديني نظر بدهند، ولي در مشروطه اين رهبري واحد وجود نداشت و حتي مرجعيت هم دو پاره بود. بخشي به مرحوم سيدمحمدكاظم يزدي مربوط ميشد و بخشي به مرحوم آخوند خراساني.
چه شد جريان مشروطه به استبداد رضاخاني منجر شد؟ همين تكثر نيروها و خواستهها؟
اين دقيقاً همان چيزي بود كه مشروطهاي از اين سنخ به آن ميرسيد و ميخواست برسد. آنها ميخواستند استبداد بسيط قجري را به استبداد مركب رضاخاني تبديل كنند كه كردند.
با توجه به اينكه شهيدآيت شيخ فضلالله نوري از ابعاد مختلف در ماجراي مشروطيت، شخصيت بسيار مؤثري است، بد نيست در اين فرصت تحليلي هم از اين شخصيت كنيم؟
براي شناخت شيخ فضلالله، اول بايد خود را ابتدا از شرّ فراروايتهاي متعددي كه متأسفانه يكي از بزرگترين معضلات تاريخنگاري معاصر ماست، آزاد كنيم. موقعي كه شخصيتهاي دوره مشروطه را مطالعه ميكنيم، طبق فراروايتهاي تاريخي با دو دسته كاملاً مجزا مواجه ميشويم. گروهي كه مطلقاً طرفدار آزادي، عدالت، ترقي و تجدد هستند و گروه مقابل آنها كه مستبدين عقبماندهاي هستند كه اصلاً معني اين واژهها را نميفهمند! به همين دليل شيخ فضلالله طبق اين فراروايتها، شخصيتي از آب درميآيد كه ابداً سابقه سياسي ندارد، از قديم با خاندان سلطنتي سر و سرّ داشته و بعد هم يكمرتبه سر و كلهاش پيدا شده و جلوي تجدد و اصلاحات ايستاده است! اما وقتي خود را از شرّ اين فرا روايتها خلاص ميكنيم، شيخ فضلالله را شخصيتي ميبينيم كه بزرگ شده مكتب پرقدرت سامراست، مكتبي كه در تاريخ تحولات سياسي اجتماعي ايران همواره تأثيرات عميق و ارزشمند داشته است. در واقع نقطه عزيمت جنبشهاي اجتماعي در ايران، ميرزاي شيرازي و جنبش تحريم تنباكوست. ميرزاي شيرازي بعد از هجرت به سامرا در آنجا مكتبي را تأسيس ميكند كه در تقويت نقش و حضور دين در مسائل اجتماعي، تأثير قدرتمند و عميقي دارد. شيخ فضلالله پرورده چنين مكتبي است و در محضر شخصيت والايي چون آيتالله ميرزا حسن شيرازي تحصيل كرده كه نخستين پايهگذار جنبش اجتماعي تحريم تنباكو عليه استبداد نظام قاجاري و تمايلات استعماري در ايران است. لازم به ذكر است كه تمام جنبشهاي اجتماعي معاصر از جنبش تحريم تنباكو گرفته تا مشروطه، اعتراضات شهيد مدرس، نقش رهبري روحانيت در انقلاب عراق، جنبش ملي شدن صنعت نفت به رهبري آيتالله كاشاني تحت تأثير مكتب سامرا بوده است. با مطالعه در افكار و انديشه امام هم ميبينيم ايشان ميفرمايند: اگر ميخواهيد جنبشهاي اجتماعي ايران را مطالعه كنيد، بايد از جنبش تحريم تنباكو و ميرزاي شيرازي شروع كرد. بنابراين مرحوم ميرزاي شيرازي در سامرا مكتبي را پايهريزي و شاگرداني را تربيت ميكند كه اكثراً در جنبشهاي اجتماعي ايران و عراق نقش دارند.
شيخ فضلالله نوري هم زاده چنين مكتبي است و در جنبش تحريم تنباكو هم نقش اساسي دارد. موقعي كه جنبش تنباكو شروع شد، شيخ فضلالله تازه از عتبات عاليات به تهران آمده بود و با اينكه در تهران علماي بزرگي چون ميرزا حسن آشتياني حضور داشتند، مرحوم ميرزاي شيرازي، شيخ فضلالله را براي پيگيري موضوع انتخاب ميكند و بعد هم تنها وقتي كه شيخ فضلالله براي ميرزا نامه مينويسد و صحت لغو امتياز تنباكو را تأييد ميكند، ميرزا تحريم را برميدارد. شيخ فضلالله قبل از جريان مشروطه، در همه جريانات و تحولات ايران نقش كليدي داشت. كسروي ابداً دل خوشي از شيخ ندارد، با اين همه اعتراف ميكند كه او شخصيت بسيار برجستهاي است كه اگر در عتبات ميماند، يقيناً جزو مراجع بزرگ تقليد ميشد! سلوك رفتاري شيخ در تهران، نشان ميدهد شخصيت مستحكم، ثابت و تشكيكناپذيري دارد.
در انقلاب مشروطه هم، در واقع شيخ فضلالله است كه علماي نجف را در جريان امور قرار ميدهد، والا آنها از اوضاع ايران خبر ندارند! آنها خودشان اقرار ميكنند از طريق نامههاي شيخ فضلالله وارد نهضت مشروطه شدند و از آن حمايت كردند. در مرحله فروپاشي نظام استبدادي هم ميبينيم شيخ فضلالله در كنار دو عالم ديگر تهران مرحوم آيتالله طباطبايي و مرحوم آيتالله بهبهاني يك رهبر بيبديل است و تا مرحله گرفتن حكم تأسيس عدالتخانه با يكديگر اختلاف نظري ندارند. اختلافات از جايي شروع ميشود كه قرار است نظم مطلوب جايگزين نظم سابق شود.
هنوز هم پس ازاين همه بحث و فحص، جاي اين سؤال باقي است كه تفاوت اصلي شيخ فضلالله با ساير علماي مشروطهخواه در چيست؟
در برتري فهم سياسي شيخ نسبت به ديگران. پيروان مكتب سامرا كه در آن برهه با رهبري شيخ فضلالله در صحنه هستند، تحت تأثير اصالت وظيفهاند و پيروان مكتب نجف به سردمداري آخوند خراساني و شيخ عبدالله مازندراني را ميتوان به نوعي ساختارگرا دانست. شيخ بحثي روي شكل نظام جديد ندارد و ميگويد: فرقي نميكند جمهوري يا هر چيز ديگري باشد. مسئله اين است كه اين نظام بايد قوانين شريعت و احكام الهي را اجرا كند و اينها را هم بايد از فقها بگيرد و خود نميتواند به نام شريعت قانون وضع كند.
پيروان مكتب نجف معتقد بودند در زمان غيبت امام زمان(عج)، تأسيس حكومت شرعي محال است! شيخ فضلالله ميگفت: محال نيست و بسياري از قوانين اسلامي را ميتوان اجرا كرد، منتها كار بايد به دست فقها باشد.
به نظر من امام نظريههاي مكتب سامرا و نجف را تجميع ميكنند و مؤسس مكتب قم هستند. ايشان معتقدند در يك ساختار غيراسلامي، نميتوان قوانين اسلامي را اجرا كرد و لذا بايد نظام هم از نظر شكل و هم از نظر محتوا اسلامي باشد، به همين دليل هم نظريه ولايت فقيه را مطرح ميكنند. جمعبندي ماجرا اينگونه است كه: شيخ فضلالله معتقد بود حتماً تصويب قوانين بايد تحت نظارت مستقيم فقها باشد، اما ساير علما ميگفتند همين كه فقها اجازه بدهند و براي ما يقين حاصل شود كه نظام شرعي است، كفايت ميكند!
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۴ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]
صفحات پیشنهادی
در هفته دولت صورت میگیرد پخش بیش از 1000 دقیقه برنامه زنده از صداوسیمای فارس
در هفته دولت صورت میگیردپخش بیش از 1000 دقیقه برنامه زنده از صداوسیمای فارسدبیر اجرایی برنامههای هفته دولت در صداوسیمای مرکز فارس گفت برای نخستین بار در کشور صداوسیمای مرکز فارس بیش از یکهزار دقیقه برنامه زنده ویژه هفته دولت پخش میکند به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز ابوالحمعاون برنامهریزی و امور حقوقی وزارت بهداشت مطرح کرد 46 هزار مکاتبه وزارت بهداشت با مجلس/ وجود بیش از 2 هزار م
معاون برنامهریزی و امور حقوقی وزارت بهداشت مطرح کرد46 هزار مکاتبه وزارت بهداشت با مجلس وجود بیش از 2 هزار ماده قانون در حوزه سلامت آمادهسازی تنقیح قوانین حوزه سلامت برای ارائه به مجلسمعاون برنامهریزی و امور حقوقی وزارت بهداشت با اشاره به وجود 2 هزار و 296 قانون در حوزه سلامتبیش از ۲۴ برنامه در هفته دولت در نیمروز اجرا می شود
محمد حسن دهمرده در گفتگو با خبرنگار خبرنیمروز ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهیدان رجایی و باهنر و هفته دولت اظهار کرد هفته دولت بهترین فرصت برای بیان عملکرد دولت تدبیر و امید جهت اطلاع رسانی به مردم است و سرلوحه کار دولت افتتاح پروژه های تکمیل شده خواهد بود وی خاطر نشان کرد در هفتدوین برنامه تربیت حرفه ای معلمان ویژه پذیرفته شدگان آزمون استخدامی
فرهنگیان نیوز - تدبیر تدوین برنامه سرپرست دانشگاه فرهنگیان درباره دوره آموزشی یک ساله پذیرفته شدگان در آزمون استخدامی آموزش و پرورش اظهار کرد برنامه تربیت حرفه ای معلمان با تمرکز بر شیوه های آموزش سنجش و در دانشگاه فرهنگیان تدوین شده و به زودی تصویب می شود محمود مهرمحمدیویژه نامه به مناسبت ولادت امام رضا (ع) مختصری از زندگی نامه امام رضا علیه السلام چهل حدیث زیبا از امام رضا(ع)
وارث سلام بر تو اى امام هشتم اى فرزند پیامبر و على اى پاره تن فاطمه اى جگر گوشه حضرت موسى بن جعفر و اى امامى که هر لحظه دل هاى ما به شوق دیدار حرم مطهّرت مى تپد سلام بر تو اى على بن موسى الرضا و سلام بر پدارن بزرگوارت و فرزندان پاک و معصومت فرارسیدن یازدهم ذى القعده سالروتدوین برنامه "تربیت حرفهای معلمان" ویژه پذیرفتهشدگان آزمون استخدامی
جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۳ ۱۷ سرپرست دانشگاه فرهنگیان درباره دوره آموزشی یک ساله پذیرفته شدگان در آزمون استخدامی آموزش و پرورش اظهار کرد برنامه تربیت حرفهای معلمان با تمرکز بر شیوههای آموزش سنجش و در دانشگاه فرهنگیان تدوین شده و به زودی تصویب میشود محمود مهرمحمدی در گفتوگوآژانس: برای نظارت بر برنامه هستهای ایران بودجه بیشتری نیاز داریم
آژانس برای نظارت بر برنامه هستهای ایران بودجه بیشتری نیاز داریم شناسهٔ خبر 2895297 - سهشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۴ ۳۷ بین الملل > ایران در جهان بودجه مورد نیاز آژانس برای نظارت بر توافق هسته ای ایران تا پایان ماه سپتامبر به پایان رسیده و این نهاد از اعضای خود تقاضای کمک مالی ببرگزاری برنامههای دهه کرامت در بیش از ۲۹۰ کانون فرهنگی و هنری مساجد کهگیلویه و بویراحمد
چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۲ ۳۹ مسئول ستاد جشنهای مردمی دهه کرامت در کهگیلویه و بویراحمد گفت برنامههای دهه کرامت در بیش از ۲۹۰ کانون فرهنگی و هنری مساجد این استان برگزار میشود به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه کهگیلویه و بویراحمد حجتالاسلام ررشته های علوم انسانی مورد بی مهری است/ دولت باید با برنامه ریزی علمی و فرهنگی بیشتر به این علوم توجه کند
دکتر محمدحسن الهی زاده عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه بیرجند در گفتگو با خبرنگار خاورستان اظهار کرد از ابتدا با تاریخ آشنا نبودم و به مروز زمان به این رشته علاقه پیدا کردم وی با بیان این که تاریخ از جهات مختلفی مهم است گفت ویژگی هویت بخشی تاریخ یکی از اهمیت های این رشتهیک مسئول در ادارهکل تعاون استان زنجان خبر داد اجرای بیش از 15 عنوان برنامه به مناسبت هفته تعاون در زنجان
یک مسئول در ادارهکل تعاون استان زنجان خبر داداجرای بیش از 15 عنوان برنامه به مناسبت هفته تعاون در زنجانسرپرست معاونت امور تعاون ادارهکل تعاون کار و رفاه اجتماعی استان زنجان از اجرای بیش از 15 عنوان برنامه به مناسبت هفته تعاون در زنجان خبر داد به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان ح-
گوناگون
پربازدیدترینها