واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: پدرم را به دلیل کمبودها از دست دادم؛ هم کمبود تجهیزات و هم کمبود متخصص!
در اثنای این 7 ساعت اتفاقات عجیب و ناگواری رخ داد که اکنون که به ذهنم خطور می کند، به شدت قلبم را به درد می آورد. پدرم حدودا 4 ساعت جلوی چشمانمان دچار تشنج شد. از بدو شروع تشنج که هر 15 ثانیه یکبار اتفاق می افتاد، به تدریج شدت آن بیشتر و بیشتر می شد. تا آنجایی که حتی دهان او پر از خون شد! جالب آن که وقتی جهت اعلام این وضعیت به سوپروایزر، پزشک و پرستاران بخش مراجعه می کردیم، با کمال خونسردی آن را علامتی طبیعی تشخیص می دادند و اظهار می کردند که نشانه به هوش آمدن است!
کد خبر: ۵۲۶۸۳۱
تاریخ انتشار: ۰۳ شهريور ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۰ - 25 August 2015
وقوع پی در پی چند رویداد تلخ در یکی از استان های جنوبی کشور، جوان دشتستانی را بر آن داشت تا در نامهای مشروح به وزیر بهداشت شکایت ببرد؛ جوانی که پدرش را به دلیل وقوع سلسه رویدادهایی از دست داده که به نظر قصور پزشکی و کادر درمانی در آن آشکار است.
به گزارش «تابناک»، این نامه در حالی به رشته تحریر در آمده که در روزهای اخیر، مرگ دختر بچه روستایی بر اثر نبود پادزهر عقرب در مرکز درمانی «تنگ ارم» و عدم به کارگیری آمبولانس برای اعزام این دختر به مراکز درمانی مجهزتر، تشخیص ندادن سکته مغزی یک بیمار توسط پزشک کشیک در یک مرکز درمانی دیگر در استان بوشهر و برخی موارد دیگر از قصورهای درمانی در این استان مخابره شده و خاطر بسیاری را جریحه دار کرده تا موارد شرح داده شده در این نامه، بیش از پیش نگرانمان کند.
در این نامه که بخش هایی از آن برای جلوگیری از اطاله کلام حذف شده، آمده:
جناب آقای دکتر قاضی زاده هاشمی
وزیر محترم بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
سلام علیکم؛
احتراما بدین وسیله مراتب اعتراض و شکایت خود را نسبت به عدم رعایت نظامات فنی و مهارت و بی مبالاتی از مصادیق تقصیر جزایی برخی از پزشکان و پرستاران بیمارستان های شهر برازجان منجر به مرگ پدرم، که زیر مجموعه وزارتخانه متبوع تان هستند را به اطلاع حضرتعالی رسانیده و استدعای پیگیری و اتخاذ اوامر مقتضی جهت تعقیب و محاکمه مقصرین امر را دارم.
آن حادثه تلخ...
حدود ساعت 14:30 دوشنبه 14 اردیبهشت ماه اتفاق افتاد! اتفاق تلخی که تمام وجودمان را لرزاند. دم و بازدم پدرم مختل شده بود! تنفس اش دیگر عادی نبود. در اوج استرس و اضطرابی که بر ما غالب شده بود؛ سریعا با فوریت های پزشکی 115 برازجان جهت امداد رسانی به پدرم تماس گرفتیم. پس از تماس های مکرر، بالاخره آمبولانس با تاخیر از راه رسید و وی را به بیمارستان 17 شهریور برازجان انتقال دادیم.
انتقال پس از 7 ساعت به بخش ICU
پس از انجام اقدامات اولیه بر روی پدرم و احیای وی در اتاق CPR، مقرر شد که او را بدون وقفه به بخش ICU داخلی بیمارستان شهید گنجی برازجان منتقل کنند. این در حالی بود که سوپروایزر بیمارستان 17 شهریور برازجان طی تماس تلفنی متوجه می شود که حتی یک تخت خالی نیز وجود ندارد! به رغم وعده وی جهت انتقال هر چه سریع تر بیمار ما به بخش مراقبت های ویژه، ولی انتظار ما جهت انجام این کار حدود 7 ساعت به طول انجامید! جناب وزیر، آیا وجود تنها 8 تخت ICU در شهرستانی که حدود یک سوم خاک استان بوشهر را به خود اختصاص داده و جمعیتی بالغ بر 250 هزار نفر را در خود جای داده است، کفایت میکند؟!
در اثنای این 7 ساعت اتفاقات عجیب و ناگواری رخ داد که اکنون که به ذهنم خطور می کند، به شدت قلبم را به درد می آورد. پدرم حدودا 4 ساعت جلوی چشمانمان دچار تشنج شد. از بدو شروع تشنج که هر 15 ثانیه یکبار اتفاق می افتاد، به تدریج شدت آن بیشتر و بیشتر می شد. تا آنجایی که حتی دهان او پر از خون شد! جالب آن که وقتی جهت اعلام این وضعیت به سوپروایزر، پزشک و پرستاران بخش مراجعه می کردیم، با کمال خونسردی آن را علامتی طبیعی تشخیص می دادند و اظهار می کردند که نشانه به هوش آمدن است!
7 ساعت تنفس با دستگاه معیوب!
پدرم 7 ساعت از طریق دستگاه تنفسی که ایراد جدی داشت نفس کشید! دستگاهی که مانیتور آن به نشانه ضعف باتری دائما پیام battery low را نمایش می داد و هر چند دقیقه یکبار صدای زنگ هشدار آن برای ما آرام و قرار نگذاشته بود؛ و حتی پرستاران بخش اتفاقات 3 بار آن را جهت کارکرد بهتر ری استارت کردند. به زعم بنده از ظواهر قضیه میتوان این احتمال را داد که یکی از دلایل اصلی تشنج پدرم، اختلال در دستگاه تنفس و نرسیدن اکسیژن کافی به مغز اش بوده است. شایان ذکر است؛ که سطح هوشیاری پدرم تا پیش از شروع تشنج به اندازه ای بود که می توانست انگشتان دستش را به آرامی حرکت دهد که در ادامه با وقوع اتفاقات تلخ فوق الاشاره ضریب هوشی وی شدیدا افت کرد. پس از آنکه پدرم به بخشICU داخلی بیمارستان شهید گنجی برازجان انتقال داده شد و تمامی قضایا را برای پزشک متخصص مغز و اعصاب آن بخش تشریح کردیم، وی گفت که اگر تشنج پدرم کنترل می شد، وضعیت مغزی او خیلی بهتر از وضعیت حاضر بود و حوادثی که در بیمارستان 17 شهریور برازجان برای پدرم رخ داده است بیشترین ضربه و صدمه را به مغز وی وارد کرده است.
13 روز بخش ICU پزشک متخصص نداشت!
جناب آقای قاضی زاده، فقدان پزشک متخصص مغز و اعصاب در بیمارستان بزرگترین شهرستان استان بوشهر، حتی برای یک روز نیز توجیه پذیر نیست ... تقریبا 13 روز مانده به فوت پدرم، باخبر شدیم که پزشک متخصص مغز و اعصاب وی به مرخصی 15 روزه رفته و هیچ پزشکی با تخصص مذکور در بیمارستان شهید گنجی جهت رسیدگی به وضعیت بیماران بخش ICU وجود ندارد! این سوال همچنان برای بنده مطرح است که با وجود چند پزشک متخصص مغز و اعصاب در شهر برازجان، چرا باید بیمارستان این شهر حداقل برای 15 روز فاقد پزشک با تخصص فوق باشد؟ مگر گناه بیماران چیست که باید چنین سرنوشتی برای شان رقم بخورد؟
ما که از این وضعیت شاکی بودیم؛ تصمیم گرفتیم که این مسئله را با رئیس بیمارستان شهید گنجی برازجان درمیان بگذاریم. پس از دو مرتبه مراجعه به اتاق ایشان در روزهای جداگانه و عدم حضور وی در بیمارستان، بالاخره مرتبه سوم موفق به ملاقات با او شدیم تا انتقاد خود را نسبت به وضعیت موجود مطرح کنیم. پس از آنکه موضوع را برای وی شرح دادیم، ایشان در پاسخ، تنها به این جمله بسنده کرد: اگر انتقادی دارید، آن را در صندوق انتقادات و پیشنهادات بیاندازید!
جناب وزیر! حادثه ای که در بیمارستان برازجان برای پدرم رخ داد می تواند زنگ خطری باشد برای تمامی اهالی دشتستان، خصوصا شهروندان برازجان، که بدانند در این مراکز درمانی چه می گذرد؟ بدانند که وقتی بیمارشان را به این بیمارستان ها سپردند باید احتمال وقوع حوادث تلخی از این دست را نیز بدهند و بدانند که... جناب وزیر به داد مردم برسید!
جناب آقای هاشمی، وزیر محترم بهداشت، اینها نه تنها درد دل یک جوان داغدار فوت پدر بر اثر سهل انگاری و کم سوادی کادر درمانی است بلکه حرف دل بسیاری از ساکنان شریف این نواحی است؛ که از وضعیت اسفبار بیمارستان های یاد شده به سطوح آمدهاند. آیا شایسته است که عدم وجود امکانات کافی و کمبود پزشکان و پرستاران مجرب و زبده زندگی را به کام شان تلخ کند؟
در پایان با توجه به نامگذاری امسال به سال دولت و ملت، همدلی و همزبانی از سوی مقام معظم رهبری، و همچنین همت و جدیت حضرتعالی در ارتقاء و بهبود وضعیت درمانی و بهداشتی کشور، انتظار میرود که محتویات این نامه را مورد عنایت قرار داده و با کسانی که ردپای بی مبالاتی و کم سوادی شان در جریان فوت پدرم نمایان است برخورد جدی صورت بپذیرد. همچنین امیدوارم که از سوی جنابعالی تدابیری اتخاذ گردد تا در آینده ای نزدیک نظاره گر برداشته شدن گام هایی استوار در راستای حل مشکلات و کمبودهای درمانی و بهداشتی شهرستان دشتستان، به ویژه شهر برازجان از حیث ارتقای تجهیزات پزشکی و تکمیل و افزایش کادر درمانی اعم از پزشک، فوق تخصص و پرستاران با سواد و کار آزموده باشیم.
و من الله توفیق
با احترام، مسعود برزیده خبرنگار و دانشجوی رشته حقوق
مردادماه 1394
در پایان لازم به تاکید است که «تابناک» در راستای روشن شدن ابعاد دیگر ماجرا، آمادگی دارد نظر مسئولان وزارت بهداشت و مراکز درمانی ای که از آنها در این نامه، نام برده شده را دریافت و درج نماید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]