واضح آرشیو وب فارسی:الف: بازسازی رابطه پزشک و بیماران
حسین کرمانپور*، 1 شهریور 94
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۰۳
رئیس اورژانس بیمارستان سینا در یادداشت روز یکشنبه شرق با تاکید بر لزوم بازسازی رابطه پزشک و بیماران می افزاید : سربسته بگویم در دانشگاه های علوم پزشکی امروز ما استاد کم نداریم، اما فقر الگوهای اخلاق، رفتار و بزرگ اندیشی برای دانشجویان پزشکی به شدت ذوق آدمی را کور می کند.فصل اول، دشواری های پزشکی: یکم شهریور، روز پزشک است. این روز را باید به همه آنها که مشغول طبابت هستند، تبریک گفت. البته طبابت کاری یا عملی نیست که از یک سو جاری و از سوی دیگر، به درمان درد و بیماری منتج شود. طبابت یک اجرای یک سویه نیست.طبابت محصول تشخیص درست و درمان درست تر است. درمان درست هم محصول تجویز درست و اجرای درست تر است. پزشک تا مرز تجویز با بیمار است، اما اجرای دستورات، کمتر در حیطه عمل اوست. اینجاست که پای پیراپزشکان ازجمله پرستاران و داروسازان و...، و حتی همراهان و خود بیمار هم به امر درمان باز می شود.تجویز امری مستقیم است که توسط پزشک انجام می شود و اجرای دستورات درمانی، کاملا غیرمستقیم؛ اما هدایت انجام درست دوره درمان نهایتا با پزشک است. اختلاط همین عملکردها باعث شده تا اگر بیماری با همکاری خوب خود درمان مؤثری را رقم زند، به حساب پزشک گذاشته شود و اگر به صورت عکس، اتفاقی بیفتد نیز او را مقصر بدانند.اینجاست که اگر عاشق کار نباشی، کم می آوری و تنها می مانی. در «سیبل» قرار می گیری و به قول امروزی ها Bold می شوی. کار طبابت سخت است و طاقت فرسا چون برخلاف اکثر مشاغل، ماده اولیه کار این شغل «انسان» است.در مدار اجتماع، پزشک خود یک انسان است و گاهی بیمار می شود یا آسیب می بیند، اما به دلایل عدیده، اجتماع پیرامونی بیشتر نگران انسانی است که به پزشک مراجعه کرده تا طبیب! از گذشته تا حال و در هر حکومتی، پزشکان مورد توجه خاص بوده اند و این باعث شده هم در عملکرد های مثبت، بیشتر دیده شوند و هم در نقص ها و کاستی ها زیر ذره بین نکته سنجان قرار گیرند.پزشکی گذشته دور ایران زمین با پزشکی امروز اما یک تفاوت عمده دارد. طبیبان کهن این مرزوبوم اکثرا به میل و عشق و دلدادگی خویش، این رشته را برگزیده اند و همین خواسته قلبی باعث شده در ناملایمات آهن آبدیده شده، دمشان مسیحایی و دستانشان شفابخش باشد و کم نبوده که ببینیم یا بشنویم بیماری به مطب رسیده، شفا یافته و خوب شده است. اما امروز، شاید علت العلل نارضایتی ها این باشد که انتخاب این رشته، کنکوری و خواسته پدران و مادرانی است که دوست تر دارند فرزندانشان آقا و خانم دکترهای عصر آنها باشند. از بین کسانی که این گونه «پزشک» می شوند، کمتر طبیبانی قریب وار عمل کرده، سینایی به پای بیمارانشان می نشینند. در این چنین تربیتی، هم والدین، هم جامعه و هم دولت مقصرند. کاستی های این چنین افرادی را نباید به نام طبابت فاخر و تاریخی این مرزوبوم نوشت. پزشکی و رشته های همراهش، از معدود رشته های دانشگاهی هستند که باید ما به ازای تحصیلش، بهای عمر پرداخته و هرجا دولت اراده کند به خدمت دوبرابر دوره تحصیل بپردازی!و جالب اینکه هرچه مدارج در پزشکی بالاتر، سخت گیری برای قرارگرفتن در دورافتاده ترین جاها برای طبابت بیشتر است. کدام رشته تحصیلی واجد چنین اجبار شیرینی است؟ و باز اگر عاشق نباشی، می مانی؟ هر ساله تعداد قابل توجهی از همین سپیدپوشان در مسیر خدمت برای همیشه خاموش می شوند و عمری تحصیل و هزینه های گزاف صرف شده را با خود به خاک می برند!فصل دوم؛ سخنی با همکاران پزشک: قبول کنیم باید چند عیب بزرگ را درون خودمان مدیریت کنیم وگرنه هر روز به قهقرا می رویم و پیوند دیرین و عرفانی مان با مردم گسسته می شود. یکم! چرا از اقداماتی که برای بیمارمان انجام می دهیم با او و همراهانش به درستی و حوصله، سخن نمی گوییم؟ چه چیز باعث شده تا اکثر ما درشت گویی یا نگفتن را جایگزین درست گویی کنیم؟به جرئت می گویم بخش اعظم نارضایتی مردم از ما، بر سر موضع بالا به پایینی است که بر بالین شان داریم. ترک این رفتار فقط یک اراده می خواهد که همه ما داریم. دوم: درمان درست محصول همکاری بیمار، همراهان و حتی پرستاران است. برای مدیریت این حلقه مهم وقت کافی بگذاریم و سعی کنیم به قدر کافی به آنها آموزش دهیم. پزشکان طراز اول جهان در این مدیریت زبانزد هستند. ابروهای درهم کشیده و تبخترهای نابجا در مقابل بیمار، او را از درمان درست دور می کند.سوم: قبول کنیم جامعه امروز ما به هر دلیلی پرخاشگرتر، عصبانی تر و بی حوصله تر است. رابطه اش با پزشک، باز به هر دلیلی که در این مجال نمی گنجد، مخدوش و بدبینانه است. همراه کردن این چنین اجتماعی، هنر مردبودن می خواهد و مردانه خدمت کردن! از ما بعید است اسیر این چنین فضاهای ناسالمی شویم. قسمت مهمی از کار ما از کدورت خارج کردن این اتمسفر است.چهارم: ویروس مال اندوزی و چشم و هم چشمی های خاص، خواسته یا ناخواسته، همه اقشار جامعه ما را درنوردیده و برخی را در حد سرطان لاعلاج، بیمار و زمین گیر کرده است. مواظب باشیم به چنین بیماری مزمنی، ما کمتر گرفتار شویم که سفیدپوشان اگر گرفتار شوند، سونامی سیاه پوشی یک جامعه دور از ذهن نخواهد بود.پنجم: باید پذیرفت درمان در روزگار ما در ید قدرت یک رشته و تخصص خاص نیست. بیماران امروز اغلب یک کلونی از ناخوشی های ناخواسته اند. سعی کنیم در درمان آنها تیمی همدل تشکیل دهیم و قبل از اینکه جهان نیز در این مقوله از ما پیشی گیرد، بیماری را به صورت تیمی درمان کنیم نه فردی! ارجاع درست به همکاران هم تیمی، بخش مهم و لاینفک درمان شما محسوب می شود.ششم: استادان دانشگاهی عزیز! هر روز که پیش تر می رویم، استاد زیادتر اما الگو، نایاب تر می شود. سربسته بگویم در دانشگاه های علوم پزشکی امروز ما استاد کم نداریم، اما فقر الگوهای اخلاق، رفتار و بزرگ اندیشی برای دانشجویان پزشکی به شدت ذوق آدمی را کور می کند. آموزش های نفس به نفس تبدیل به کتاب و جزوه و mp٣های خشک و بی روح شده است.پزشکان نام آور هرچه در انبان خود دارند از مطالعات محوری و الگوهای زنده زمان خود دارند. هرچه کتاب ها، روزبه روز رنگی تر و پرزرق وبرق تر شده، حضور طبیبان حاذقی که هرروز و هرشب مشق انسان بودن را به شاگردان خود سرمشق کنند، کمی کمتر شده است! این موضوع ویروس نیست که دوره خود را گذرانده و وضع بهبود یابد، چرکی است که درمان قاطع، درست و بجا می خواهد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]