تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  حضرت مهدی (عج):من وصىّ آخرين‏ ام، به وسيله من بلا از خانواده و شيعيانم دفع مى ‏شود
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817047737




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

درخواست اعدام براي سارقان مسلح


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: درخواست اعدام براي سارقان مسلح
چهار مجرم خطرناك 9 روز پس از سرقت مسلحانه يكي از طلافروشي‌هاي خاني‌آباد نو، بازداشت شدند و صحنه جرم را در حضور هزاران نفر از شهروندان بازسازي كردند. ‌‌
نویسنده : غلامرضا مسكني 


چهار مجرم خطرناك 9 روز پس از سرقت مسلحانه يكي از طلافروشي‌هاي خاني‌آباد نو، بازداشت شدند و صحنه جرم را در حضور هزاران نفر از شهروندان بازسازي كردند. ‌‌ شامگاه نوزدهم مردادماه بود كه چهار مرد سياه‌پوش مقابل طلافروشي ظهرآبي در خيابان ماهان خاني‌آباد از دو موتور آپاچي پياده شدند. مطابق نقشه، دختر جواني به عنوان طعمه پشت در طلافروشي ظاهر شد و فروشنده در الكترونيكي را به رويش باز كرد اما چهار مرد يكدست سياه‌پوش در حالي كه كلاه كاسكت به سر داشتند در آستانه در ظاهر شدند. دو نفر از مردان سياه‌پوش كه سلاح كشيده بودند مقابل در ايستادند و دو نفر ديگر خود را به داخل مغازه رساندند. ثانيه‌هايي بعد صداي شليك‌ گلوله فضاي محل را پر كرد و سارقان مسلح در حالي كه موفق به سرقت چهار كيلو طلا شده بودند، سوار بر موتورهاي آپاچي از محل گريختند. وقتي پرونده به دستور بازپرس عموزاد روي ميز كارآگاهان اداره يكم پليس آگاهي تهران قرار گرفت، آنها دست به تحقيق زدند و متوجه شدند كه يكي از سارقان مرد 31 ساله‌اي به نام  «عليرضا . گ» از اوباش سطح يك تهران است. پس از آن بود كه سه مجرم ديگر «مراد. س» 36 ساله، «داوود. گ» 27 ساله و «مهرداد. ع» 24 ساله نيز شناسايي شدند. تحقيقات همچنين نشان داد كه چند روز قبل از حادثه مراد در جريان يك نزاع در خيابان سيزده آبان مرتكب قتل شده بود. كارآگاهان در جريان تحقيقات بيشتر مخفيگاه متهمان را در عباس‌آباد مازندران شناسايي و هر چهار مجرم را بازداشت كردند. از مخفيگاه آنها دو قبضه اسلحه جنگي كلاشنيكف به همراه دهها فشنگ جنگي هم كشف شد. آنها در اولين تحقيقات به سرقت از طلافروشي اقرار كردند و گفتند كه طلاها را به مرد مالخري فروخته‌اند. پس از آن مرد مالخر هم بازداشت شد. تحقيقات بيشتر از اعضاي اين شبكه ادامه دارد.

ساعت 11 و 30 دقيقه است. جمعيت زيادي مقابل مغازه طلافروشي جمع شده‌اند. پليس خيابان را به طرف جنوب بسته و فقط عابران پياده قادر به تردد هستند. چند متري مانده به طلافروشي از سه طرف با ميله‌هاي آهني متحرك حصاري دور مغازه كشيده شده است. مأموران كلانتري 151 خاني‌آباد، پشت نرده‌ها به صف شده‌اند و سعي مي‌كنند نظم را حاكم كنند. همه مي‌دانند قرار است مأموران پليس آگاهي چهار سارق مسلح را براي بازسازي صحنه جرم به اينجا بياورند. هر لحظه به تعداد تماشاچيان اضافه مي‌شود، به طوري كه كنترل نظم هم دشوار‌تر مي‌شود. عده‌اي از روي پشت‌بام‌ها چشم انتظار هستند. صاحبان طلافروشي كه دو برادر ميانسال هستند هم همراه چند معتمد محله كنار مغازه‌شان به انتظار نشسته‌اند. عقربه‌هاي ساعت كه به 12 نزديك مي‌شود سردار ساجدي‌نيا، فرمانده انتظامي تهران بزرگ همراه سردار محمديان، رئيس پليس آگاهي تهران بزرگ از خودروهايشان پياده مي‌شوند. مرد طلافروش، با ديدن سردار خودش را به او مي‌رساند و در حالي كه گريه مي‌كند به خاطر بازداشت سارقان از او قدرداني مي‌كند. مي‌گويد سارقان بدجوري او را كتك زده و دلش را به درد آورده و مالش را هم برده‌اند. دلداري سردار به اين مرد فرياد قدرداني مردم از پليس را به همراه دارد. فريادها اما در صداي آژيرخودروهاي پليس كه مجرمان را به محل رسانده‌اند گم مي‌شود. همهمه جمعيت بلند مي‌شود. مأموران پليس حاضر در صحنه دست به كار مي‌شوند و سعي مي‌كنند راه را براي خودرو حامل مجرمان باز كنند. وقتي خودرو متوقف مي‌شود چهار سارق در حالي كه هر كدام‌شان را چند مأمور بدرقه مي‌كند، قدم به محل مي‌گذارند. همان جايي كه چند شب قبل سلاح به دست گرفتند، وحشت آفريدند، تاراج كرده و گريختند. جمعيت ناگاه به طرف سارقان هجوم مي‌آورد. فريادهاي سارق مسلح، اعدام بايد گردد فضا را پر مي‌كند. عده‌اي مشت‌هاي گره كرده را به طرف سارقان پرتاب و تلاش مي‌كنند خودشان را به آنها برسانند اما مأموران پليس مانع خشم مردم مي‌شوند. در هجوم جمعيت سارقان قدم به مغازه طلافروشي مي‌گذارند. دوربين‌هاي فيلمبرداري همراه تعداد اندكي از خبرنگاران براي ثبت صحنه بازسازي وارد مغازه مي‌شوند. آنها به مدت 20 دقيقه ماجراي هولناكي را كه در چند ثانيه خلق كرده بودند، شرح مي‌دهند. يكي ادعا مي‌كند براي تهيه پول ديه دست به سرقت زده، ديگري مي‌گويد بيكار بوده و براي تأمين هزينه زن و اولاد دست به اسلحه برده اما دو مجرم ديگر مي‌گويند فقط در نقش راننده ظاهر شده‌اند.
وقتي عقربه‌هاي ساعت روي 12 و 30 دقيقه قرار مي‌گيرد، چهار سارق در حالي كه مأموران پليس بر آنها مسلط هستند از محل خارج مي‌شوند. مردم پشت نرده‌ها با فرياد سارقان مسلح اعدام بايد گردند آنها را تا سوار شدن به خودرو پليس بدرقه مي‌كنند. سارقان داخل ون مي‌شوند و خودرو به راه مي‌افتد، تعدادي از تماشاچيان هم به دنبال ون پليس به حركت درمي‌آيند.


همه از من حساب مي‌بردند
خودت را معرفي كن؟
علي هستم 31 ساله.
سردسته باندي؟
نه ما سردسته نداشتيم.
در سابقه‌ات نوشته شرور سطح يك تهران هستي؟
مي‌خندد. بله در محله‌مان در حوالي خزانه همه از من حساب مي‌بردند چون عادت به درگيري دارم و به كسي باج نمي‌دهم به همين خاطر مي‌گويند شروري.
چند سابقه كيفري داري؟
سه بار به خاطر شرارت و درگيري دستگير شده‌ام و چند بار هم به خاطر سرقت لوازم خودرو .
چي شد كه نقشه سرقت مسلحانه را طراحي كردي؟
من مدتي قبل در درگيري چند نفر را به شدت كتك زدم و به زندان رفتم كه دادگاه براي من ديه تعيين كرد. وقتي آزاد شدم پول ديه نداشتم به همين دليل نقشه سرقت از طلافروشي را طراحي كرديم.
مي‌خواستي با طلاي سرقتي پول ديه بدهي؟
بله.
كي از زندان آزاد شدي؟
سال قبل بعد از درگيري و شرارت به زندان رفتم و چهار ماه زندان بودم كه هفت ماه قبل آزاد شدم.
در اين مدت چه‌كار مي‌كردي؟
من در حوالي فرحزاد قهوه‌خانه دارم و آنجا مشغولم. در همين قهوه‌خانه هم با دوستانم آشنا شدم و نقشه را طراحي كرديم.
درآمد قهوه‌خانه كم بود كه نقشه سرقت را كشيدي؟
نه اما ديه‌هايي كه بدهكار بودم زياد بود.
ازدواج كردي؟
بله يك دختر 9 ساله دارم اما چند سال قبل همسرم به خاطر اينكه من شرور بودم و هميشه به زندان مي‌رفتم از من جدا شد.
نقش دختر جوان در سرقت از طلافروشي چه بود؟
او دانشجوي دانشگاه آزاد است. قهوه‌خانه من در نزديكي دانشگاه است. هشت ماه قبل به قهوه‌خانه‌ام آمد و با او آشنا شدم. او به من علاقه پيدا كرد و قرار بود با هم ازدواج كنيم تا اينكه چند روز قبل از حادثه موضوع سرقت را به او گفتم و او قبول كرد با ما همكاري كند.
يعني دختر دانشجو به يك شرور سطح يك علاقه‌مند شد؟
بله او خيلي مرا دوست داشت. مگر ايرادي دارد؟
چقدر از طلا‌هاي سرقتي سهم تو شد؟
حدود 800 گرم كه فروختم به 51 ميليون تومان.
اگر آزاد بشي باز هم دست به شرارت مي‌زني؟
واقعيتش به خودم قول دادم اگر آزاد شوم ديگر سراغ سرقت نروم اما دعوا در ذات من است و دست از شرارت نمي‌توانم بردارم.

طمع كردم
شما خودت را معرفي كن؟
داوود هستم و 27 سال سن دارم.
چي شد كه دست به سرقت زدي؟
همه چيز از پاتوقي در قهوه‌خانه شروع شد و آنجا بود كه با علي آشنا شدم و پيشنهاد اين سرقت را به من داد. من بيكار بودم طمع كردم و قبول كردم.
چقدر گيرت آمد؟
830 گرم طلا كه در خانه يكي از دوستانم پنهان كردم.
چي شد كه بعد از سرقت به شمال رفتيد؟
بعد از سرقت علي پيشنهاد داد به شمال برويم و تفريح كنيم تا آب‌ها از آسياب بيفتد و بعد به تهران برگرديم.

گرفتار شدم
‌خودت را معرفي كن؟
مهرداد هستم، 24 ساله.
نقش شما در اين سرقت چه بود؟
من چون در موتور سواري حرفه‌اي هستم نقش راننده را داشتم.
چي شد كه تصميم به سرقت گرفتي؟
طمع كردم. علي گفت پول خوبي گيرمان مي‌آيد.
چقدر گيرت آمد؟
هر چه بود كه دستگير شديم و فايده‌اي نداشت.
پشيماني؟
خيلي اما‌ اي كاش در اين سرقت نبودم.

مي‌دانستم پليس ما را جارو‌  مي‌كند
  شما خودتان را معرفي كنيد؟
مراد هستم، 36 ساله.
ازدواج كردي؟
بله يك پسر 17 ساله و يك دختر 9 ساله و يك بچه هم در راه دارم.
شما چي شد دست به سرقت مسلحانه زدي؟
بيكار بودم و به پول احتياج داشتم.
قبلاً مشغول چه كاري بودي؟
با باجناقم كار مي‌كردم. او در كار نصب و راه‌اندازي تاوركرين (چرثقيل برجي) بود اما مدتي بعد مرا بيرون كرد.
چرا؟
مي‌گفت من خلافكارم.
چرا بدنت را خالكوبي كردي؟
من عاشق خالكوبي هستم و به همين دليل همه بدنم را خالكوبي كردم. حتي تاريخ فوت پدرم را هم روي دستم خالكوبي كردم تا هميشه در خاطرم باشد.
كجا خالكوبي كردي؟
وقتي قسمتي از بدنم را در ايران خالكوبي كردم از طريق دوستانم فهميدم كه در كشور تايلند به صورت حرفه‌اي خالكوبي مي‌كنند، به همين خاطر سفري به تايلند رفتم و بقيه بدنم را آنجا خالكوبي كردم.
شما چه نقشي در سرقت داشتي؟
من اسلحه داشتم و به طرف صاحب طلافروشي در مغازه شليك كردم و بعد هم خودرو زانتيا او را به رگبار بستم.
در مورد قتلي كه 20 روز قبل انجام دادي توضيح بده؟
20روز قبل در خيابان 13 آبان كنار مغازه‌اي نشسته بودم كه دو جوان مست سراغم آمدند. با آنها درگير شدم كه يكي از آنها را با چاقو به قتل رساندم و فرار كردم.
فكر مي‌كردي بعد از سرقت دستگير شوي؟
من به دوستانم گفتم كه مأموران پليس ما را مانند جاوربرقي جمع مي‌كنند.



منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۲





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن