تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):غيبت كردن در (نابودى) دين مسلمان مؤثرتر از خوره در درون اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837596831




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نابودی زندگی به خاطر یک اشتباه کوچک


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
زن دستگیری پشیمانی نابودی زندگی به خاطر یک اشتباه کوچک

شرح ماجرای زندگی زن جوان؛
نابودی زندگی به خاطر یک اشتباه کوچک
نه تنها مادرم، بلکه همه بستگان از ماجرا خبر داشتند و در بین دوست و آشنا انگشت نما شده بودم. پس از آن به بیماری روحی شدید دچار شدم و تحت درمان پزشک قرار گرفتم و تاکنون نیز گرفتار همان عذاب همیشگی هستم که از انجام گناه خود نصیبم شده است.



به گزارش سرویس حوادث جام نیوز، باز هم منتظر ورود متهمی بودم تا با واکاوی پرونده‌اش بتوانم زوایای تاریک زندگی او را از گذر حوادث روزگار بررسی کنم تا شاید درس عبرتی باشد برای کسانی که در جاده نامتعارف زندگی گام می‌نهند.   متهمانی که هیچ وقت تصور نمی‌کردند قربانی شوند و خیلی راحت در دام مجرمان حرفه‌ای گرفتار شده و وقتی سربلند کردند، خود را گرفتار دیده و مجبور به ادامه این مسیر شدند.   وارد اتاق مشاوره شدم و در مقابل دیدگان خود مادری را که کودک خردسالش نیز به همراه او بود مشاهده کردم. پس از گذشت زمان اندکی از او خواستم تا ماجرای زندگی اش را برایم بازگو کند. زن جوان در حالی که دختر کوچک خود را در آغوش می فشرد با صدایی لرزان و احوالی پریشان لب به سخن گشود.   «اشتباه جبران ناپذیری را مرتکب شده ام و همسرم دیگر نمی تواند به من اعتماد کند، اما من فقط قربانی یک کنجکاوی احمقانه شدم تا جایی که زندگی ام متلاشی شد.»   به چه علتی دستگیر شدی؟ به اتهام برقراری رابطه پنهانی و حضور در شبکه های اجتماعی تلفن همراه، با اعلام شکایت همسرم دستگیر شده ام.   چگونه این ماجرا شکل گرفت؟ چند ماه قبل زمانی که مشغول انجام کارهای خانه بودم پیامکی با عنوان «سلام» برایم ارسال شد.   فرستنده پیام آشنا بود؟ نه، شماره تلفن فرستنده پیام برایم ناآشنا بود.   خب چه واکنشی نسبت به پیام نشان دادی؟ تردید داشتم که به آن پیام پاسخ بدهم یا نه؟! در همین افکار سیر می کردم که به خاطر یک کنجکاوی ساده تصمیم گرفتم فرستنده پیام را سرکار بگذارم به همین دلیل در پاسخ او پیامی با این مضمون «علیک سلام که چی!» برایش فرستادم، اما همین پاسخ کوتاه به آتشی تبدیل شد که شعله های آن تمام زندگی ام را سوزاند. ارتباط پیامکی من و سعید این گونه آغاز شد و مدتی ادامه یافت من هم که فکر می کردم طرف مقابلم یک پسربچه است و او را سر کار گذاشته ام مدام به پیام هایش پاسخ می دادم.   موضوع رو با همسرت در میان گذاشتی؟ سکوت.   بعد چه شد؟ مدتی پیامک های این گونه بین ما رد و بدل شد تا این که او از من درخواست ملاقات کرد.   به درخواست اش پاسخ مثبت دادی؟ بدبختانه بله. به همین خاطر برای دیدار با او در اطراف یکی از میدان های شهر حاضر شدم، اما وقتی چشمم به جوانی که سر قرار آمده بود، افتاد تازه فهمیدم چه اشتباه بزرگی مرتکب شده ام.   چرا؟ او را می شناختم. کارگر فروشگاه محله بود، اما دیر شده بود و نمی توانستم خودم را پنهان کنم.   بهتر نبود کاری را که در انجام آن تردید داشتی انجام نمی دادی؟ می ترسیدم.   از چی؟ می ترسیدم با آبرویم بازی کند.   ارتباطتان تا کجا پیش رفت؟ این ارتباط خیابانی تا آنجا پیش رفت که هر روز صبح با پیام او بیدار می شدم و شب با او خداحافظی می کردم و می خوابیدم.   همسرت چگونه از موضوع باخبر شد؟ مدتی بود حس می کردم رفتارش نسبت به من تغییر کرده تا این که یک روز که من گوشی را در خانه جا گذاشته بودم، همسرم پیام های سعید را مشاهده می کند و از آنجا ماجرا جدی می شود.   واکنش همسرت چه بود؟ بسیار آشفته و پریشان احوال شد، آوار مشت و لگدهای او به سمت من روانه شد.   فکر نمی کردی حق با او بود؟ بغضش ترکید و صدای گریه اش فضای اتاق گفت وگو را پر کرد.   از زندگیت راضی بودی؟ زندگیم صددرصد ایده آل نبود، ولی خدا رو شکر از زندگی ام راضی بودم.   پس از باخبر شدن همسرت و خارج شدن از منزل در کجا زندگی می کردی؟ با مادرم که تنها بود زندگی می کردم.   از ماجرا باخبر شده بود؟ نه تنها مادرم، بلکه همه بستگان از ماجرا خبر داشتند و در بین دوست و آشنا انگشت نما شده بودم. پس از آن به بیماری روحی شدید دچار شدم و تحت درمان پزشک قرار گرفتم و تاکنون نیز گرفتار همان عذاب همیشگی هستم که از انجام گناه خود نصیبم شده است.   همسرت شکایت کرد؟ بله! او از دادگاه تقاضای طلاق کرد و من هم که نمی خواستم زندگی ام رو از دست بدم چند شکایت مانند تقاضای مهریه مطرح کردم، اما او با دسترسی به پیامک هایی که برای سعید فرستاده بودم دوباره از من شکایت کرد.   سرانجام رای دادگاه چی بود؟ از رفتن های پیاپی به دادگاه خسته شده بودم تا این که با یکدیگر توافق کردیم و با گرفتن مبلغی از مهریه ام از هم جدا شدیم و قرار شد دخترم تا زمانی که دادگاه مشخص کرده پیش من باشد و پس از آن فرزندم را تحویل همسرم بدهم.   از سعید چه خبر؟! او به من قول داده بود که پس از طلاق با من ازدواج کند، ولی دریغ و صدافسوس که دیر متوجه شدم که من در این مدت تنها بازیچه هوس های ویرانگر او بوده ام و در سراب گناه خودم غوطه ور شده ام.   همسرت برای بازگشت به زندگی دیگر تلاش نکرد؟ نه او از من متنفر است. حالا هم با این شکایت می خواهد حضانت دخترم را بگیرد. او همه جا آبروی مرا برد و اگر آزاد شوم مجبورم از این شهر بروم.   و حالا از رفتارت پشیمانی؟ پشیمان که هستم، اما سودی ندارد. من به خاطر هوس زندگی ام را باختم و دیگر فرصتی برای جبران آن را ندارم. تصور می کردم بعد از طلاق حداقل سعید از من حمایت کند، اما او نه تنها مرا ترک کرد بلکه خودش را بی تقصیر نشان داد و همه جا گفت به اصرار من وارد این رابطه شده است.   حرف آخر... . امیدوارم که حضانت دخترم را از من نگیرند. قبول دارم که اشتباه کردم، اما اگر دخترم را بگیرند دیگر تنهای تنها می شوم. تنها دلخوشی من در زندگی دخترم است. کاش همسرم به جای آبروریزی این مشکل را در خانه حل می کرد و فرصت جبران به من می داد.   جام جم/ 2009



۲۹/۰۵/۱۳۹۴ - ۲۲:۲۷




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 51]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن