واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: دل نوشتهای تکان دهنده از سردار سلیمانی
تخریب یعنی نافله های پشت تله های مرگ، سجده های شکر پس از بازگشت، نه برای زنده ماندن بلکه برای توفیق حیات بخشیدن، تخریب یعنی ختم داوطلبانه زندگی خود برای حیات دیگران، تخریب یعنی قرائت کمیل و عاشورا که با جان خوانده می شد و کمتر عارفی چنین حضور حقیقی را به خود دیده است، تخریب قدم زدن در نزدیک ترین سرزمین به خدا، مردانی که علی و فاطمه ـ علیهم السلام ـ و اولاد مطهرشان به دیدنشان آمدند.
در دوران دفاع مقدس در بین رزمندگان اسلام، گروهی بودند که از میان خوبان به عنوان بهترین ها و شجاع ترین ها انتخاب می شدند و به عبارتی همان السابقون السابقون بودند که در عین گمنامی و در حالی که دور از محل استقرار لشکر آموزش می دیدند و اغلب در چادر می زیستند، در آسمان شهیر شهر شده بودند. آنان همانانی بودند که قبل از همه وارد عملیات می شدند و تا به امروز نیز صحنه عملیات را ترک نکرده اند. آری آنان تخریب چی بودند و اگر بگوییم نزدیک ترین ها به شهادت بودند سخن به گزاف نرانده ایم. به گزارش «تابناک»، آنچه در ادامه می خوانید، دلنوشته تکان دهنده محسن رضایی و قاسم سلیمانی است که در مقدمه کتاب «فرماندهان ِ ورود ممنوع» منتشر شده است.
بسمه تعالی خاطرات رزمندگان و فرماندهان بخش تخریب در دفاع مقدس پنجره ای به دنیای پاک و آسمانی عرفای بزرگ و پیامبران الهی است. آشنا شدن زمینیان از حال و هوای رؤیایی است که باور کردنش برای آنان سخت است. اینجانب که بارها و بارها و در هر عملیاتی به دفعات زیاد این عزیزان را می دیدم و گزارش های آنها را در خنثی کردن میادین مین و عبور آنها را از انبوهی از استحکامات و کانال و سیم خاردار می شنیدم و در دل خود از آن همه اخلاص و شجاعت از خودم خجالت می کشیدم. و پس از هر عملیات که به من می گفتند فلان جوان خوش سیما که چند روز پیش به شما گزارش داد در عملیات شهید شده و یا جانباز شده است غم سنگینی همه وجودم را در بر می گرفت. بر شهدای این لشگر مخلص خدا درود می فرستم و امیدوارم که در آن دنیا با آنان محشور شوم و دست تک تک جانبازان تخریب را می بوسم. از آقای مخدومی و ولی زاده و سایر دوستان هم که این اثر تاریخی را تألیف کرده اند سپاسگزارم. برادرتان محسن رضایی جامانده از کاروان مردان خدا 93/3/16
بسم الله الرحمن الرحیم فلیقاتل فی سبیل الله الذین یشرون الحیاه الدنیا بالاخره و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجرا عظیما ( سوره نسا آیه 74 ) این کتاب رایحه ای است از بوستان معطر مردان مردی که بارها بر مسیر به انحراف رفته بشریت طریق جدیدی گشودند و خطی سرخ و ماندگار را برای گم نشدن ها و نیفتادن در انحراف ها نشان گذاری کردند. این کتاب که با همت مردان لمس کننده آن بوستان و استشمام کننده آن رایحه ها به تحریر در آمده است ذره نوشته ای است از حقیقت آن دنیای نادیده در نیمه های تاریک شب، آفریده ای که ملائکه الله با دیدن عظمتش سر بر سجده خاک نهادند و فریاد تبارک الله احسن الخالقین سر دادند. سرگذشت مردان پاره پاره و تکه های بر زمین فرش شده برای عبور جند الله در حمایت از حزب الله، غنچه های آویزان بر بلندای سیم خاردارها، سرگذشت بی دست و پاها، سرگذشت چشم های بر خاک افتاده. کلمه تخریب شاید برای آنچه می بایست در وصف آن جوانان و مردان با عظمت نقل کرد عبارت جامعی نباشد، وقتی نوبت به توصیف این مجموعه استشهادی فداکار می رسد، فکر و قلم از یافتن کلمه ای که قادر به ترسیم آن حقیقت باشد عاجز می ماند. واژه تخریب و نام بچه های تخریب برای آشنایان جنگ ترسیمی است از نیمه های تاریک شب، انسان های شلاق زده بر ترس و دلهره، لبهایی که در زیر نور کم فروغ ماه در درون هزاران تله مرگ مشغول ذکر خداست، دست و پاهایی که برای زمین افتادن بی تابی می کنند، چشمان زیبایی که با دقت می نگرند و می جویند و برای حفظ دیدگان دیگری بر زمین می افتند.
همه اینها حوادث بی فریادی است که صدای آخ آن را هم، دشمن در چند قدمی نمی شنود. معبری که با سرخی خون، ترسیم عبور می کند و با ابدان بر زمین افتاده نشان گذاری می شود، تخریب یعنی نافله های پشت تله های مرگ، سجده های شکر پس از بازگشت، نه برای زنده ماندن بلکه برای توفیق حیات بخشیدن، تخریب یعنی ختم داوطلبانه زندگی خود برای حیات دیگران، تخریب یعنی قرائت کمیل و عاشورا که با جان خوانده می شد و کمتر عارفی چنین حضور حقیقی را به خود دیده است، تخریب قدم زدن در نزدیکترین سرزمین به خدا، مردانی که علی و فاطمه علیهم السلام و اولاد مطهرشان به دیدنشان آمدند، سرهای بر زانو گرفته ائمه، تخریب یعنی خنده کشته شده بر لبان فتح شده، مردی در انتهای معبر، مردان خفته بر طریق مرگ برای عبور بهشتیان به صراط نور. چه بگویم؟! قلم از ترسیم عاجز، زبان از بیان قاصر و قلب از یاد آن غیر طاهر، تخریب یعنی جعفر زاده، اقبالی، طالبی، انجم شعاع، باقری، حسینی، اخلاصی و ... یادگارانی که نامشان قلبم را می فشارد و یادشان ذکر روزانه ام است. اسماء حسنایی که خداوند به خلقتشان مباهات می کند. آفرین و رحمت خداوند بر قلم و قدمی که آنها را نه برای خود آنها، بلکه برای این نسل تشنه بشناساند و بنمایاند. قاسم سلیمانی
چهارشنبه, 28 مرداد 1394 ساعت 20:19
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]