تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831135640




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

افسانه مصدق


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
افسانه مصدق
افسانه مصدق آنچه در ایران آن روزها در حال وقوع بود. آن قدر واضح و اظهر من الشمس بود که جواهر نهرو نخست وزیر وقت هند هم از آن سوی مرزهای ایران طرح که غرب علیه مصدق برنامه ریزی می کرد را به وی گوشزد کرده بود!


به گزارش فرهنگ نیوز ، بالاخره روزی مجبوری به مصدق آن گونه که بود و نه آن گونه که دوست داریم فکر کنیم بوده، بپردازیم. این فرضیه حرف تازه ای نیست و جای تأمل دارد. آنچه در ایران آن روزها در حال وقوع بود. آن قدر واضح و اظهر من الشمس بود که جواهر نهرو نخست وزیر وقت هند هم از آن سوی مرزهای ایران طرح که غرب علیه مصدق برنامه ریزی می کرد را به وی گوشزد کرده بود! اما ظاهراً مصدق از قبل می دانست چه باید بشود و به آنچه باید می شد، راضی بود. این فرضیه زمانی قوت می گیرد که به بازخوانی فرازهایی از نامه آیت الله کاشانی به مصدق یک شب قبل از وقوع کودتا (۲۷ مرداد ۱۳۳۲) بپردازیم که در آن مصدق را به حفظ دولتی دعوت می کند که خودش به بقای آن راضی نیست و او را از وقوع به اصطلاح کودتایی آگاه می کند که مطابق نقشه خود اوست.
 
******
 
مصدق که به قول شهید مدرس شاگرد اول اولین کلاس سیاست ـ عوام فریبی ـ است، بسیار سیاست مدارتر از آن بود که بتوان تمام اعمال او در عرصه سیاست را تنها به خاطر اشتباه، غرور، خودرأیی و... دانست. به نظر نگارنده، یک واقعه تاریخی نتیجه سلسله وار حادثه هایی است که افراد گوناگون در آن نقش بازی کرده اند و نمی توان منکر نقش مصدق در این برگ از تاریخ شد. بنابراین در این مجال نگاه مختصری به تبار و کارنامه سیاسی مصدق، خالی از لطف نیست.
 
نجیب زاده ای که سال ۱۲۶۱ در تهران متولد شد. پدرش میرزا هدایت الله ملقب به «وزیر دفتری» در دستگاه ناصرالدین شاه بود و مادرش هم نوه عباس میرزای ولیعهد که هر دو از تجددخواهان مشهور عصر خود بودند. لقب «مصدق السلطنه» را هم ناصرالدین شاه در ازای پیش کش کلانی، به فرزند ۹ ساله وزیر دفتری اعطا می کند. به این ترتیب وابستگی مصدق به خاندان سلطنتی، وی را در ۱۵ سالگی و قبل از رسیدن به سن قانونی، به منصف مستوفی خراسان نایل می کند. ازدواج مصدق با دختر حاج سید زین العابدین ظهیرالاسلام، اولین امام جمعه فراماسون تهران، که خانواده ای صاحب نفوذ هستد، ارتباط او را با دربار بیشتر می کند.
 
از مصدق در دوران مشروطه اطلاعات زیادی در دست نیست و تنها فعالیت او در این دوران، همراهی با حسن تقی زاده به واسطه دوستی قدیمی شان در جمع روشن فکران است. تقی زاده، فراماسونی است که ننگ مبارزه با مشروعه خواهان و اسلام گرایان و شرکت در دادگاهی را بر دامن دارد که منجر به اعدام شیخ فضل الله نوری شد. ولی بعد از مشروطه، مصدق قصد می کند به عنوان نماینده اعیان اشراف اصفهان که زیر نفوذ همسرش بودند وارد اولین دوره مجلس شورای ملی شود؛ اما بنا به دلایلی از راه یابی به مجلس باز می ماند. وی سپس برای ادامه تحصیل به مدرسه علوم سیاسی رفت که تمام استادهای آن مثل فروغی، از فراماسون های مشهور ایرانی بودند و در دامن اندیشه های سیاسی غرب و سکولاریسم پرورش یافت. شاید حضور در چنین فضایی بود که کمی بعدتر منجر به عضویت مصدق در «جامع آدمیت» از تشکیلات لژ فراماسون ایران شد و سوگند وفاداری به آن را امضاء کرد!
 
مصدق بعد از دوران استبداد صغیر، از سوی محمدعلی شاه که خودش هم از اعضای جامع آدمیت بود و با مصدق هم قرابت سببی داشت، به عضویت مجلس شورای دولتی منصوب شد. البته سندهای تاریخی نشان می دهد در این انتصاب، «سرخوش» منشی سفارت انگلستان نقش داشته.
 
او  برای تحصیل، مدتی به اروپا می رود و بعد ازبازگشت به ایران، معاون قوام السلطنه، وزیر دارایی دولت وثوق می شود و دلیل پذیرش این پست را دوستی دیرینه اش با قوام ذکر می کند. در دولت مشیر الدوله هم حکم وزارت عدلیه گرفت؛ ولی بعد از بازگشت به ایران، با تلاش و صلاح دید دایی اش عبدالحسین فرمانروا که مدت والی گری اش به سر رسیده بود، والی فارس شد. خود مصدق دلیل قبول این سمت را دو چیز می داند؛ مردم و سیاست خارجی! وی تصریح می کند سیاست خارجی مورد نظرش، همان دولت انگلیس است.
 
نقطه تاریک این دوره از زمام داری مصدق، سرکوب قیام مردم تنگستان بود که به مبارزه با نیروهای انگلستان موسوم به پلیس جنوب پرداخته بودند و همین امر موجب ابقای او در این سمت توسط انگلیسی ها شد و تا زمان نخست وزیری سید ضیاد در این سمت باقی ماند. مصدق بعد از مدتی، به اصرار رضاخان، وزیر جنگ و برخی از دوستانش، تصدی وزارت عدلیه را در کابینه قوام به عهده گرفت. 
 
کلنل لاهوتی در تبریز دست به قیام زده بود و بعد از ختم قیام، مشیرالدوله، مصدق را با توجه به سابقه اش در سرکوب قیام مردم تنگستان، برای کنترل اوضاع به والی گری آذربایجان منصوب می کند و با همکاری رضاخان، رهبری نیروهای نظامی منطقه را هم به عهده می گیرد. جای تأمل است که در این انتصاب هم انگلیسی ها دست دارند و به گفته یکی از نزدیکان مصدق، این انتصاب با تذکر وزیر مختار انگلیس «سرپرستی لرن» به دولت، صورت گرفته.
 
اولین حضور مصدق در مجلس ملی، به دوره های پنجم و ششم مربوط می شود. مجلسی که مدرس درآن با شجاعت مشغول مبارزه با رضاخان بود. اما مصدق به راحتی از کنار این موضوع می گذرد و به همین دلیل امام خمینی(ره) در این باره می فرمایند: «این یک اشتباه بود که آنهایی که باید مردم را آگاه می کردند، از مدرس پشتیبانی نکردند.» ثمره این دروه از حضور مصدق در مجلس، تنها مخالفت همراه تجلیل و تقدیر از رضاخان با ماده واحده تبدیل قاجار به پهلوی، به همراه تقی زاده معلوم الحال بود. البته مخالفت نه به دلیل اعتقاد نداشتن به حکومت پهلوی، بلکه عتقد بود رضاخان با خدمت هایی که کرده، توانایی هایی دارد که اگر لباس پادشاهی بر تن کند، این مملکت از خدمت های وی محروم خواهد شد! مصدق به مجلس هفتم راه نیافت و مدتی به احمدآباد کوچ کرد. حادثه مهم در این دوران، بازداشت و حبس او پس از دستگیری «متین دفتری» داماد و برادرزاده اش به جرم جاسوسی و همکاری با آلمان ها در دوران نخست وزیری او در جریان جنگ دوم جهانی است. تحمل شرایط بازداشت برای مصدق آنچنان سخت و ملال آور بود که در دوران کوتاه حبسش دو بار دست به خودکشی زد که این رفتار از یک رهبر مبارز مردمی بسیار دور است. سرانجام به وسیله اعمال نفوذ جاسوس بلند آوازه انگلیسی و فراماسونر معروف «ارنست پرون» از زندان آزاد می شود و مدتی دور از هیاهو در کوران حادثه ها و مصیبت هایی که به ملت وارد می شد، باز هم به احمدآباد و باغ و گلش خود می رود. این دوران آغاز عزلت و کناره گیری او از سیاست است تا مجلس چهاردهم ـ یعنی اسفند ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۴ ـ که زمان بازگشت مصدق به صحنه سیاسی است. در واقع شروع همکاری مصدق با آیت الله کاشانی به صورت وسیع، در جریان ملی کردن نفت ایران از همین دوره است. البته آیت الله کاشانی در این روزها در زندان انگلیس ها به سر می برد اما با صدور اعلامیه ها مردم را به مبارزه با مزدوران استمارگر دعوت می کرد. طرح تحریم امتیاز نفت در آذر ۱۳۲۳ به تصویب رسید که در این قانون، مذاکره درباره امتیاز نفت به خارجی ها ممنوع شد. این طرح در جریان لغو مذاکره با «کافتارادزه» سفیر شوروی برای کسب امتیاز نفت شمال مطرح شد. شوروی که با نفوذ حزب توده در سیاست ایران، دشمن اول انگلیس در راه دست یابی به نفت ایران بود. می توان گفت این طرح امتیازی بود برای انگلستان که مصدق آن را به اجرا درآورد. زیرا یک روز بعد، رحیمیان نماینده چپ گرای مجلس برای تلافی، طرح مشابهی برای لغو امتیاز نفتی کشورهای غربی (انگلستان) اماده کحرد که مصدق از امضای آن امتناع کرد و به بهانه این که نمی توان قرارداد را یک طرفه ملغی کردد، با آن مخالفت کرد. البته گفته می شود مصدق این کار را هم با جلب نظر و اجازه از رهبران شوروی مطرح کرده و همین نشان دهنده رفتار محافظه کارانه و مصلحت جویانه اوست.
 
مصدق که با تدابیر قوام موفق به حضور در مجلس پانزدهم نشده بود، بار دیگر به باغ خود در احمدآباد هجرت می کند. آیت الله کاشانی هم دراین روزها در تبعید به سر می برد و در عین حال از همان جا با صدور اعلامیه، مردم را به مبارزه با استعمار دعوت می کند. این درحالی است که مصدق در این زمان حتی با وجود اصرار اعضای جبهه ملی، حاضر به موضع گیری صریح و مخالفت با قرارداد نفتی «گس ـ گلشائیان» نشد.
 
مصدق بازگشت خود به مجلس و سیاست را مدیون فداییان اسلام و نیروهای مذهبی است. انتخابات مجلس شانزدهم با دخالت هژیر، وزیر دربار با تقلب گسترده برگزار شد. مصدق همراه عده ای در دربار تحصن کردندکه بی نتیجه ماند. ترور هژیر به وسیله سید حسین امامی عضو فداییان اسلام، منجر به ابطال انتخابات شد. در پی اقدام شجاعانه آنها در حذف هژیر، انتخابات مجدد در بهمن ۱۳۲۸ برگزار شد که مصدق نماینده اول تهران شد و به مجلس راه یافت.
 
آیت الله کاشانی بعد از بازگشت به ایران اعلامیه ای صادر کرد که توسط مصدق که دوباره در کسوت نمایندگی مجلس ۱۶ حاضر شده بود، در صحن مجلس قرائت شد. طرح شعار «نفت ایران م تعلق به ملت ایران» در این اعلامیه بود که جرقه ای شد برای شعله ور شدن نهضتی به نام ملی شدن نفت قابل ذکر است که بسیاری طرح ملی شدن نفت را به دکتر فاطمی ـ و حتی سید ضیاء طباطبایی (عامل کودتای ۱۲۹۹ و روی کار آمدن پهلوی) نسبت می دهند، حتی به اعتراف خود مصدق، دکتر فاطمی اولین کسی بود که پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت را ارائه کرد. پس اینکه آغاز و پایان نهضتی مردمی را به نام یک نفر بدانیم که خود یکی از مسببان انحطاط این جنبش بود، خلاف منطق و انصاف است.
 
با حمایت های  آیت الله کاشانی، جریان موسوم به ملی شدن نفت در مجلس و در بستر جامعه به راه افتاده بود. اما با روی کار آمدن رزم آرا، جنبش با مانع جدی روبه رو شد. در نهایت جبهه ملی از آیت الله کاشانی و فداییان اسلام درخواست کرد که رزم آرا را به عنوان مانع اصلی در راه ملی شدن نفت حذف کنند. در واقع ترور رزم آرا به وسیله فداییان اسلام، آخرین قفل بسته این نهضت را گشود. برخورد مصدق با فداییان اسلام که بازوی اجرایی نهضت بود، در نوع خودش جالب است. زیرا ۱۴ روز بعد از نخست وزیری اش، دستور بازداشت نواب را به بهانه دخالت در امور سیاسی صادر می کند. در فاصله ای کوتاه با توجه به فضای حاکم بر جامعه و دربار و تلاش عده ای از نمایندگان مجلس و حمایت های بی دریغ کاشانی و فداییان اسلام در برپایی اجتماعات و میتینگ ها، در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹، طرح ملی شدن صنعت نفت در مجلس شورای ملی به تصویب رسید و در ۲۹ اسفند همان سال، از تصویب مجلس سنا هم گذشت و به این ترتیب در اثر تلاش و فداکرای مردم به رهبری آیت الله کاشانی، یکی از آرزوهای ملت ستم دیده ایران، به ثمر نشست.
 
حسین علاء که پس از رزم آرا به نخست وزیری رسیده بود، بیش از ۲ ماه دوام نیاورد. در حقیقت او نقش یک محلّل را برای نخست وزیری مصدق بازی می کرد. چون قبل از او پیشنهاد نخست وزیری به مصدق شده بود که این پیشنهاد را رد کرد. بعد از استعفای علا، در اردیبهشت ۱۳۳۰ مصدق با استفاده از جریان ملی شدن نفت و حمایت های بی دریغ کاشانی در این راه، بدون مشورت با وی نخست وزیری را پذیرفت. او در انتخاب وزرایش بدون هیچ ملاحظه ای با انتخاب افراد نشان داری مثل بوشهری، خلیل طالقانی، کلالی، کاظمی و... که همگی به گواهی اسناد معتبر از رهبران فراموسونری ایران و وابستگان غرب هستند، تغییر رویه اش را نشان می دهد. نقطه عطف زندگی سیاسی مصدق در دوران نخست وزیری اش را می توان در تیر ۱۳۳۱ جست و جو کرد. دکتر مصدق در ۲۵ تیر ۱۳۳۱، نسبت به در اختیار گرفتن وزارت جنگ ـ که به دست شاه بود ـ با شاه اختلاف پیدا کرد و پس از آن بدون اینکه مجلس یا شخص دیگری را در جریان قرار دهد، استعفا داد. شاه به دستور انگلستان، احمد قوام را به عنوان نخست وزیر معرفی کرد. قوام برای کنترل اوضاع، مردم را تهدید کرد تا استعمار را در برگرداندن منفعت های از دست رفته اش یاری کند.
 
آیت الله کاشانی ضمن دعوت مردم به راهپیمایی علیه دولت قوام، روز ۳۰ تیر طی بیانیه ای اعلام کرد که اگر لازم شود، کفن پوش راه می افتد. پس از انتشار این اعلامیه، مردم برای مبارزه به صحنه آمدند. کاشانی طی مصاحبه ای ری کار آمدن قوام را کار انگلیسی ها دانست و تهدید کرد او باید تا ۴۸ ساعت دیگر استعفا دهد و اگر این کار انجام نشود، دهانه تیز انقلاب را به سمت دربار می گرداند. پس از این مصاحبه، مردم با هجوم یک پارچه و جان فشانی بسیار، در کمتر از ۲۰ ساعت، دولت قوام را ساقط کردند و نخست وزیری اش ۴ روز بیشتر طول نکشید. به این ترتیب دکتر مصدق بعد از ۵ روز خانه نشینی و انزوا که باب میل خودش بود، دوباره به نخست وزیری رسید. درحالی که به قول آیت الله کاشانی قصد داشت ملت را تنها بگذارد و مثل یک قهرمان کنار برود. او بعدها با وجود قولی که به آیت الله کاشانی درباره تنبیه عاملان کشتار مردم در قیام ۳۰ تیر داده بود، نه تنها به عهد خود پایبند نماند، بلکه بسیاری از آنها را در سمت های دیگری منصوب کرد و برای قوام هم که در باغ شخصی اش حبس بودف محافظ گمارد! مصدق بعد از رسیدن به نخست وزیری، با انتخاب اشخاص نشان دار و بدسابقه برای پست های مهم و وزارت، تعجب همگان حتی هم قطارانش در جبهه ملی را بانگیخت. آیت الله کاشانی و اعضای جبهه ملی سعی داشتند مصدق را از ماهیت حقیقی برخی اطرافیانش آگاه کنند که بر کسی پوشیده نبود. اما مصدق بی اعتنا به این اخطارها همچنان رابطه را در انتصاب های خود لحاظ می کرد که همین امر به ویژه اعتماد بیش از حد به افرادی مثل متین دفتری، یکی از عوامل مهم در وقوع جریان ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شد. جنجالی ترین انتصاب وی، متین دفتری داماد و برادرزاده اش بود که متهم به جاسوسی برای آلمان ها و انگلیسی ها بود و اسناد آن هم در خانه سدان پیدا شده بود کسی که مصدق روز ۲۸ مرداد با وجود تمام اخطارها مبنی بر خیانت کار بودنش، حکم شهربانی را هم به او می دهد.
 
او در مجلس همواره برای آزادی انتخابات تلاش می کرد اما وقتی به قدرت رسید، ۲ دوره ۶ ماهه و یک ساله، اختیارات قانون گذاری را در دست گرفت و در انتخابات مجلس هفدهم هم به بدترین شکل دخالت کرد که نشانگر تنزل مصدق از یک مبارزه به یک قدرت طلب بود. کسی که با شعارهای دموکراتیک وارد مجلس شده بود و در دوران نمایندگی اش همواره از مخالفان تفویض اختیارات به دولت ها بود، بعد از اینکه به قدرت رسید، با تنظیم لایحه ها برای کسب اختیارات بیشتر به بهانه اجرای قانون ملی شدن نفت و اصلاح امور، یکی از مهم ترین اصل های دموکراسی یعنی بحث تفکیک قوا را به راحتی خدشه دار کرد.
لایحه اختیارات و تمدید آن توسط مصدق، اعتراض عده ای را در پی داشت که آنها هم از کانال کاشانی برای ابراز این اعتراض اقدام کردند؛ اما مصدق که تاب کوچک ترین انتقادها را هم نداشت، شروع به تهدید مخالفان لایحه اختیارات کرد و خطاب به آنها گفت: «هرکس بخواهد مخالفتی با لایحه مخالفت کند، لجن مالش خواهم کرد». حمله به آیت الله کاشانی و ترور شخصیتی او هم در پی همین ا ظهارنظر مصدق بود.
 
از تصمیم های دیگر مصدق نوع رابطه او در این دوره با حزب توده بود که بعد از ۳۰ تیر، به یک باره رابطه دوستانه ای میان این دو ایجاد شد تا جایی که بسیاری از اعضای حزب توده که در اتفاق های ۳۰ تیر، حمله به طلاب مردم قم و تظاهرات به بهانه های مختلف حضور داشتند، در دادگستری اصلاح شده دولت مصدق، تبرئه شدند که مورد اعتراض شدید علما و مراجع وقت واقع شد.
 
برخورد غیردموکراتیک مصدق با مخالفان تا جایی پیش رفت که رد اعتبارنامه نمایندگان مخالفش در مجلس هفدهم را از نمایندگان جبهه ملی درخواست کرد و در نهایت موضوع انخلال این مجلس با طرح دولت و خروج و استعفای نمنایندگان حامی مصدق از مجلس به نتیجه رسید.
 
به رفراندوم گذاشتن طرح انحلال مجلس (۱۲ مرداد ۱۳۳۲) توسط مصدق ـ با سبک و سیاقی نادر و غیرمتعارف ـ با مخالفت شدید کاشانی همراه شد. زیرا کاشانی آن را خلاف قانون اساسی می دانست. رفراندومی که ابتدا در تهران انجام شد و بعد در شهرهای دیگر؛ چون نتیجه رأی های تهران تأثیر مهمی در نتیجه نهایی داشت. به گفته شاهدان، صندوق ها هم به صورت جداگانه ای برای مخالفان و موافقان انحلال مجلس در نظر گرفته شده بود و مهمترین اصل یک انتخابات دموکراتیک، یعنی مخفی بودن آراء را زیر سؤال می برد که مصدق در دوران نمایندگی اش همواره از آن یاد می کرد. الاغی را هم کنار صندوق مخالفان بسته بودند که ماهیت مخالفان را به استهزا بگیرند. حتی عده ای چماق به دست در نزدیکی صندوق مخصوص مخالفان انحلال مجلس آماده بودند که رأی دهندگان را مورد عنایت قرار دهند. نتیجه چنین رفراندومی که تاریخ نظیر آن را در یک حکومت مدافع دموکراسی سراغ ندارد، از پیش معلوم بود. نکته بسیار مهم اینکه قانون این اجازه را به شاه می داد که در صورت انحلال مجلس، نخست وزیر را عزل کند. بنابراین در نهایت نمایندگان جبهه ملی با از ریاست انداختن کاشانی و جانشینی دکتر معظمی و استعفای نزدیک به ۵۰ نفر از نمایندگان جبهه ملی، شرایط را برای انحلال مجلس فراهم کردند. کاشانی با رفراندوم دکتر مصدق شدیداً مخالفت کرد و گفت: «شرکت در رفراندوم خانه برانداز که با نقشه اجانب طرح ریزی شده، مبغوض حضرت ولی عصر(عج) و حرام است.» انحلال مجلس شورای ملی آن هم درست ۲۰ روز قبل از کودتا توسط مصدق، از نقاط مبهم جریان وقایع مرداد ۱۳۳۲ است که در نبود نمایندگان مردم، شرایط را برای کودتاچیان فراهم کرد.
 
سرانجام مرحله اول این بازی در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ درصدد وقوع بود که طرح اولیه آن با شکست مواجه شد وعوامل آن بازداشت شدند و شاه هم به ایتالیا رفت تا در نبود او کارها سریع تر پیش برود. جالب اینجاست که نامه ای که شاه در آن دستور به عزل مصدق داده بود، به دست وی رسیده و امضا شده بود که سند آن هم موجود است و مصدق می دانست که طبق قانون دیگر نخست وزیر نیست. اما به قول کاشانی باید مثل یک قهرمان از صحنه خارج می شد تا مدل آن در تاریخ ماندگار بماند. در این فاصله یعنی از ۲۵ تا ۲۸ مرداد، دو نکته قابل توجه است. اول ملاقات لویی هندرسون، جاسوس آمریکایی با مصدق است که به صراحت اعلام می کند دولت آمریکا دیگر شما را به رسمیت نمی شناسد و نکته بعد این که با وجود آمادگی مردم و نیروهای مذهبی به رهبری کاشانی برای حضور در صحنه و حمایت از دولت، مصدق دستور منع تظاهرات در حمایت از دولتش را صادر کرد و تکلیف کرد مردم به خانه هایشان بروند! و به قول دکتر بقایی شبیه کودتایی به وسیله حدود ۵۰۰ چماق به دست و اراذل و اوباش به وقوع پیوست! و در نهایت شد آنچه شد.
 
اما آنچه مهم است، فرصتی تاریخی بود که با نقش آفرینی زمام دار وقت از ید این ملت سلب شد و امانتی که مردم در اختیار دولت گذاشته بودند، اسباب فریب خود آنها قرار گرفت و به راحتی به یغما رفت. با مرور آنچه گذشت، مشخص می شود مصدق آن قدر ساده لوح نبود که در شطرنج سیاست به راحتی مات شود. اما از ابتدا و حتی در دوران نمایندگی اش تلاش می کرد شرایطی را فراهم کند که قهرمانانه از سیاست کنار برود و یادش جاودان بماند. و این طرحی بود که برای مصدق تعریف شده بود تا بعد از او هم برای مدل یک رهبر ملی قهرمان و وابسته به غرب، قابل اجرا باشد.


منبع: تاریخ انقلاب


94/5/28 - 09:25 - 2015-8-19 09:25:31





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سیاسی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن