محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826014119
24 ساعت شکنجه به خاطر چند دینار/ همسرم 99 ماه مقاومت کرد
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: یادمانده های یک آزاده از دوران اسارت در عراق: 24 ساعت شکنجه به خاطر چند دینار/ همسرم 99 ماه مقاومت کرد تبریز- ایرنا- مرداد ماه یادآور ایام بسیار زیبایی است که تمامی دهه شصتی ها و مادران و پدران آنها به خوبی به یاد دارند؛ پیر و کوچک و جوان آن روز را جشن گرفتند، تمامی اصناف و کسبه کار خود را تعطیل کرده و به خیابان ها آمدند، خیل عظیمی از جمعیت به سمت فرودگاه هجوم آورده بود تا به استقبال عزیزانی روند که سال ها جدا از وطن زیسته بودند.
مرداد سال 69، با آمدن خبر بازگشت دلاورمندان و آزادگانی که سال ها در زندان ها و اسارتگاههای مخوف رژیم بعث عراق در اسارت بودند، شور و هیجانی وصف ناشدنی در بین مردم ایجاد شد؛ شوری که یادآور روزهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی و یادآور بازگشت رهبر کبیر انقلاب پس از سال ها به میهن اسلامی بود.دیگر گرمای شدید مرداد کسی را اذیت نمی کرد؛ تمامی افراد جامعه خود را آماده استقبال از عزیزانی کرده بودند که حتی شاید هیچ نسبتی جز هموطنی با آنان نداشتند.نخستین گروه از آزادگان سرافراز در 26 مرداد ماه سال 69 به میهن اسلامی بازگشتند، و در 27 مرداد ماه همان سال نیز فرودگاه بین المللی تبریز شاهد ورود نخستین گروه به خاک آذربایجان بود.به همین مناسبت در گفت و گویی صمیمی با یکی از اسرای عزیزی که در این روز به میهن خود بازگشته، خواستم تا خود را معرفی کرده و از خاطرات تلخ و شیرین آن ایام سخن بگوید و وی این گونه لب به سخن گشود: یعقوب همراهی هستم و در سال 1332 در شهر سلماس از توابع استان آذربایجان غربی در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشودم؛ با توجه به اینکه برادر بزرگتر از من دوران خدمت سربازی خود را در نیروی هوایی گذراند، موجب شد من پس از اتمام تحصیلات در سال 1351 به نیروی هوایی مراجعه و استخدام شوم.افراد با توجه به نیاز هر بخش انتخاب و برای آموزش های اولیه و تخصصی دوره های مختلف برگزار می شود و این آموزشها به صورت مداوم و مستمر تا آخرین روز بازنشستگی برای به روز رسانی اطلاعات ادامه دارد، من نیز در بخش فنی مشغول به کار شدم و در پایگاه های نیروی هوایی بوشهر و همدان حضور داشتم که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به پایگاه نیروی هوایی تبریز منتقل شدم.با دستور امام خمینی (ره) مبنی بر اینکه جبهه ها را پرکنید، در نوروز سال 1361 از طریق سپاه عاشورا به عنوان بی سیم چی عازم جبهه های جنگ حق علیه باطل شدم و در عملیات های بسیاری حضور داشتم که از جمله آن ها می توان به آزادسازی بستان اشاره کرد.گردان ما نخستین گروهی بود که برای آزاد سازی خرمشهر به شمال خرمشهر اعزام شدیم، بیست و چهارم اردیبهشت ماه سال 1362، ساعت حدود دو ظهر بود که به دلیل کمبود نیرو و استحکامات، عراقی ها از این فرصت استفاده کرده و با تکی که زدند بسیاری از همرزمانم شهید و حدود 20 نفر باقی مانده دستگیر شدیم.زنده ماندن من و همرزمانم یک معجزه الهی بود، زیرا که پس از دستگیری، تمامی کسانی که زنده مانده بودیم را دور هم جمع کردند و می خواستند تمام ما را به رگبار مسلسل ببندد که یکی از عراقیان (ترکمن) متوجه شد ما ترک هستیم با ما به زبان ترکی صحبت کرد و اجازه نداد که ما در آن مکان تیرباران شویم.تمامی اسرایی که با هم اسیر شدیم، مجروح بودیم ولی حال من و چهار نفر دیگر از همرزمانم وخیم بود که هر پنج نفر مارا سوار بر آمبولانسی که دو سرباز عراقی ما را همراهی می کرد به بیمارستان بصره اعزام شدیم.در طول مسیر یکی از سربازان انگشتر عقیقی را که در دست داشتم با ایما و اشاره از من خواست که به او بدهم من نیز انگشترم را به او دادم و او با گرفتن انگشتر چند دینار عراقی را در جیب من گذاشت؛ هرچه اصرار کردم که نیاز به پرداخت هزینه نیست، گفت که در اردوگاه به درد می خورد و به هیچ عنوان دینارهارا از من پس نگرفت.وارد بیمارستان که شدیم، قبل از بستری و پذیرش تمامی لباس های ما را گشتند، که با مشاهده دینارعراقی در جیب من بیش از 24 ساعت به دست یک سرگرد عراقی مورد آزار و اذیت قرار گرفتم؛ او باطومی که در دست داشت به زخمهای تنم ضربه می زد و می گفت تو سرباز عراقی را کشتی و پول های اورا به یغما بردی، بعد از مدتی که در آمفی تئاتری در بصره نگهداری شدیم ما را به زندان بغداد منتقل کردند.به دلیل محاسنی که بر صورت داشتم، عراقی ها فکر می کردند من نظامی نیستم و یک روحانی هستم به همین دلیل حساسیت بسیاری برروی من وجود داشت، 99 ماه در اردوگاه های مختلف عراقی از جمله الانبار، موصل چهار، رومادی 2 و رومادی یک سپری کردم.در اوایل اسارت هشت روز در سلول های انفرادی گذراندم و سپس مرا به استغفارات عراق انتقال دادند، داخل سالن بسیار کوچک 200 تا 300 نفر از اسرای جنگی نگهداری می شد؛ فضا بقدری تنگ بود که گاهی تعدادی از افراد در اثر فشردگی زیاد به یکدیگر پایشان به زمین نمی رسید؛ هوای بسیار گرم و نبود اکسیژن کافی بقدری اذیت کننده بود که می توان گفت سلول انفرادی بسیار بهتر از استغفارات بود.برخی از اردوگاه ها مثل "استغفارات عراق"، "الانبار" و "رومادی دو" قتلگاه و شکنجه گاه بودند و به خاطر اینکه از ما حرف بکشند، در داخل کانتینری که کف آن عایق بود و اطراف کانتیر برق با ولتاژ کم نصب شده بود از ما بازجویی می کردند و هر از گاهی ما را هل می دادند تا به دیواره های کانتیر برخورد کرده و به حرکاتی که در اثر برق گرفتگی در ما رخ می داد، می خندیدند.در اردوگاهها، رفتار عراقی ها با ما متفاوت بود و این موضوع بطور مستقیم به نسبت همبستگی اسرا مربوط می شد؛ در برخی اردوگاه ها تمامی کسانی که حضور داشتند رزمنده نبودند و در بین آنها افراد شروری که در شهرهای خالی از سکنه برای چپاول مانده بودند و یا افرادی که از طریق مرز در حال فرار از کشور بودند، دستگیر و در اردوگاه ها در کنار رزمندگان نگهداری می شدند.این افراد به طور آشکار اعلام می کردند که ما حرامی (دزد) هستیم و اکثر اخبار داخل اردوگاه را به عراقی ها خبررسانی می کردند، ولی در اردوگاه موصل دو، تمامی اسرا رزمنده بودند و در آنجا وحدت و آرامش حاکم بود.در اردوگاه های عراق، دو نوع روزنامه به زبان عربی و یک روزنامه به زبان انگلیسی منتشر می شد و من که در زمان ورود به نیروی هوایی کشور دوره های آموزشی زبان انگلیسی را گذرانده بودم می توانستم روزنامه انگلیسی زبان را بخوانم؛ وقتی قطعنامه 518 بین ایران و عراق به امضا رسید در روزنامه قید شده بود و ما از این طریق توانستیم در خصوص آنچه در بیرون از اردوگاه می گذرد اطلاعات جمع آوری کنیم.زمانی که در اردوگاه الانبار بودم فرمانده اردوگاه فردی بنام محمودی بود که پس از امضای قطعنامه با عاطفه رزمندگان بازی می کرد؛ وی هر از گاهی به جمع اسرا می آمد و از بین ما پنج تا 10 نفر انتخاب می کرد و می گفت شما آزاد هستید و به ایران برمی گردید ، و آنان را برای مدتی به استغفارات عراق انتقال می داد و پس از مدتی به الانبار باز میگرداند.روزی که تلویزیون عراق اعلام کرد اسرا آزاد می شوند، دیگر هیچ یک از ما باور نمی کردیم که به این زودی ها بتوانیم آزاد شویم، تا اینکه ما را به اردوگاه شماره یک که بیش از نیمی از اسرای آن به میهن اسلامی بازگشته بودند، بردند تا ما نیز با مابقی اسرا به ایران برگردیم.ولی ما هنوز مطمین نبودیم که این نیز یک شیطنت است یا واقعیت؛ صبح بیست و هفتم مرداد ماه به مرز ایران رسیدیم؛ در مرز ما را از اتوبوس ها پیاده و مدت ها نگهداشتند تا اینکه اتوبوس های ایرانی حامل اسرای عراقی به مرز آمدند و اتوبوسهای عراقی طوری به اتوبوسهای ایرانی نزدیک شدند که هیچ یک از اسرای عراقی حتی پایش به زمین نخورد از ماشین ایران به ماشین عراق منتقل شدند.پس از انتقال اسرای عراقی، اتوبوس های ایرانی بازگشتند و ما با مشاهده این صحنه بسیار ناراحت و سرخورده شدیم که این نیز نقشه عراقی ها بود تا ما را اینبار اینگونه آزار دهد.تا بعد از ظهر در همان محل نگهداری شدیم تا اینکه اتوبوس های ایرانی برای تحویل گرفتن ما از مرز آمدند؛ حدود 600 نفر به عنوان دومین گروه اعزامی اسرا به ایران اسلامی سوار بر اتوبوس ها شده و به سمت مرز مهران حرکت کردیم در این لحظه بود که دیگر باورما شد که داریم به خاک وطن اسلامی خود باز میگردیم.در حدود 200 نفر از این جمع از بچه های آذربایجان بودیم که پس از 48 ساعت انتظار در مرز مهران با هواپیمای c130 به سمت تبریز پرواز کردیم؛ انتظار چندانی از حضور مردم برای استقبال نداشتیم ولی آنچه که دیدیم در این استقبال عظیم و پرشور و هیجان به وصف نمی آید.در فرودگاه تبریز سوار بر اتوبوس شدیم تا به سمت قرارگاه سپاه عاشورا حرکت کنیم؛ به نزدیکی درهای فرودگاه که رسیدیم، خیل عظیمی از جمعیت راه را بسته بودند؛ حرکت اتوبوسها مختل شده بود زیرا مردم با چنان شورو هیجانی به استقبال مان آمده بودند که یاد و خاطره ورود رهبر کبیر انقلاب پس از سالها به ایران اسلامی را تداعی کرد.مردم برای دیدن ما سوار بر اتوبوس ها شدند؛ حتی کسانی که نمی شناختیم ما را در آغوش می کشیدند، برخی پنچره ها را شکستند تا دستمان را دست بگیرند، تمامی شهر تعطیل شده بود و طی مسیر نیم ساعته بیش از هفت ساعت طول کشید.همراهی در پایان می گوید: 99 ماه اسارت برای من سخت گذشت ولی این 99 ماه برای همسرم سخت تر از هر چیز دیگر بود او برای دو فرزندم، هم مادری کرد و هم پدری و نگذاشت آنها جای خالی مرا احساس کنند؛ او با تمام سختی ها به تنهایی کنار آمد.مصاحبه از: مینا بازگشا6120/518
27/05/1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]
صفحات پیشنهادی
نوزاد 5 ماهه زیر شکنجههای پدر بیرحم جان باخت + عکس
نوزاد 5 ماهه زیر شکنجههای پدر بیرحم جان باخت عکس یک پسر 5 ماه براثر حمله وحشیانه پدرش جان خود را از دست داد به گزارش خبرنگار حوزه حوادثگروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان یک پسر 5 ماه براثر حمله وحشیانه پدرش جان خود را از دست داد پدر این کودک آقای یوسف چویی 38 ساله اهلهزینه اجاره یک ساعت هواپیما چند است؟
هزینه اجاره یک ساعت هواپیما چند است هزینه اجاره یک هواپیمای شخصی برای هر ساعت حدود 350هزار تومان برآورد می شود باشگاه خبرنگاران جوان هزینه های میلیونی صرف شده برای آموزش و اخذ گواهینامه خلبانی هنرجو را تشویق می کند برای تکمیل لذت تجربه پرواز هواپیمایی در اختیار بگیرند بر اساطلاق به خاطر دوری چند ماهه همسر
در دادگاه خانواده طلاق به خاطر دوری چند ماهه همسر آقای قاضی همسرم به خاطر خانواده اش كه در شهرستان زندگی می كنند چند ماه در سال را به شهرستان می رود و آنجا می ماند او همیشه چند هفته و یا چند ماه در شهرستان می ماند و در خانه نیست به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از باشگاه خمن از پرسپوليس هم پيشنهاد داشتم ولی به خاطر همسرم استقلالی شدم!
ميثم مجيدي حاضرم براي تماشاي بازي اين استقلال بليت بخرم من از پرسپوليس هم پيشنهاد داشتم ولی به خاطر همسرم استقلالی شدم مدافع چپ استقلال اظهار داشت همسرم يك استقلالي باتعصب است و وقتي پيشنهاد آبيها رسيد از من خواست به اين تيم بروم و ديگر نتوانستم نه بگويم به گزارش سرویس ورزششکنجه اسیدی زن جوان، بخاطر جهیزیه
شکنجه اسیدی زن جوان بخاطر جهیزیه زن جوان بنگلادشی به خاطر نداشتن جهیزیه مجبور به نوشیدن اسید شد روزنامه ایران ریپا رانی پاندیت 23 ساله که چند ماه گذشته ازدواج کرده بود به دلیل فقر مالی خانوادهاش هر روز هدف شکنجه خانواده همسرش قرار میگرفت اما ماه گذشته وقتی پدرش اعلام کردبه خاطر همسرم استقلالی شدم!
مدافع چپ استقلال اظهار داشت همسرم یك استقلالی باتعصب است و وقتی پیشنهاد آبیها رسید از من خواست به این تیم بروم و دیگر نتوانستم نه بگویم میثم مجیدی مدافع چپ استقلالمیثم مجیدی برخلاف بازی اول استقلال در دیدار آبیپوشان مقابل ملوان انزلی نمایش خوبی از خود به اجرا گذاشت مدافع چپساعت 24 امشب؛ یارانه نقدی مرداد ماه واریز میشود
ساعت 24 امشب یارانه نقدی مرداد ماه واریز میشود ایلنا یارانه نقدی مرداد ماه به مبلغ 45 هزار و 500 تومان برای هر فرد ساعت 24 امشب به حساب سرپرستان خانوار واریز و قابل برداشت می شود به گزارش ایلنا براساس اعلام سازمان هدفمندی یارانهها یارانه نقدی مردادماه 45 هزار و 500 تودر نشست ستاد هماهنگی اقتصاد مقاومتی روحانی سیاستهای متناسب با شرایط پساتحریم را برای جهش در صادرات کالا و خدم
در نشست ستاد هماهنگی اقتصاد مقاومتیروحانی سیاستهای متناسب با شرایط پساتحریم را برای جهش در صادرات کالا و خدمات تایید کردرئیسجمهور در نشست ستاد هماهنگی اقتصاد مقاومتی سیاستهای متناسب با شرایط پساتحریم را برای جهش در صادرات کالا و خدمات تایید کرد به گزارش حوزه دولت خبرگزاری فاشکنجه اسیدی زن جوان، بخاطر جهیزیه!
شکنجه اسیدی زن جوان بخاطر جهیزیه زن جوان بنگلادشی به خاطر نداشتن جهیزیه مجبور به نوشیدن اسید شد به گزارش نامه نیوز روزنامه ایران آورده است ریپا رانی پاندیت 23 ساله که چند ماه گذشته ازدواج کرده بود به دلیل فقر مالی خانوادهاش هر روز هدف شکنجه خانواده همسرش قرار میگرفت امارئیس اداره برق ایذه بیان کرد مشکل در شبکه توزیع دلیل قطعی چند ساعته برق ایذه
رئیس اداره برق ایذه بیان کردمشکل در شبکه توزیع دلیل قطعی چند ساعته برق ایذهرئیس اداره برق ایذه دلیل قطعی چندساعته برق در شب گذشته را مشکل در شبکه انتقال گدار مسجدسلیمان ذکر کرد احمد منصوری امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در ایذه با اشاره به قطعی چندساعته برق-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها