محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1842539070
گشت و گذاری در بزرگترین فروشگاه سیار جهان
واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: گشت و گذاری در بزرگترین فروشگاه سیار جهان
پیرزن با زحمت زیاد سوار میشود. عرق روی چروکهای پیشانیاش نشسته. کمرش خم شده. قوز کرده آهسته آهسته لابهلای مردم راه میرود. با لرزش دستها، لیفها این طرف و آن طرف میلغزند و آویزان میمانند.
آفتاب : نای حرف زدن هم برای جلب مشتری ندارد. به همین بسنده میکند که لیفها را به مسافران نشان دهد. به من که میرسد چشمان عسلیاش را میدوزد به چشمانم. چشمها هنوز زنده و جوان هستند. مستأصل میشوم. با اینکه میدانم او همان سوژه گزارش است اما سؤال روی لبها میخشکد؟ یک لیف سفید میخرم ومیپرسم مادر... با این سن و سال؟ مترو؟
- «آخ مادر چی بگم!»
پسرش، نانآورش، بر اثر تصادف خانه نشین شده و حالا او باید هم خرج خودش را بدهد و هم هزینههای درمان پسرش را. با فروش هر لیف 2 هزار تومان میگیرد و بابت هر کدام سرش را به آسمان بلند میکند به نشانه شکرانه.
ایستگاه امام خمینی تا فرهنگسرا
صدای سوت قطار در تونل میپیچد. ترمز راننده مسافران ایستاده را روی هم میاندازد. تکان شدیدی میخورم. پشت سرم زنی میانسال با مانتوی بلند مشکی بدون آرایش، لوازم آرایش میفروشد با یک چمدان کوچک کهبندش را دور گردنش انداخته و یک کیسه لوازم بهداشتی در دست دارد؛ از رژ لب مدادی گرفته تا ریمل و خط چشم. تنوع رنگ رژهای مدادی و قیمت ارزانشان وسوسه برانگیز است. با صدایی که از سر التماس و استیصال کش میآید، سرها به سمتش بر میگردد:«خانمای گلم رژ مدادی، 5 هزار تومن مغازه، 2 تومن فروش خودم. با همون کیفیت. ریمل اورآل ضد آب 30 تومن مغازه 15 تومن فروش مترو 10 تومن فروش خودم.عزیزان تنها کسی که تو مترو اینها رو ارزون میفروشه منم ها!»
- خانم پد لاک پاک کن هم داری؟ یه دونه هم از اون ریملهات میخوام. واقعاً اورآله؟
- آره برچسب وزارت بهداشت هم داره تازه بارکد هم داره ببین خودت عزیزم!
سرش شلوغ میشود. مجبور میشوم برای صحبت کردن با او از قطار پیاده شوم. روی صندلی انتظار مینشیند: «آخیش خسته شدم.» کنارش مینشینم یکی از رژ مدادیهایش را برمیدارم و مارکش را نگاه میکنم. صورتش را با ماسک سفید پوشانده. هنوز از مردم خجالت میکشد.
نان آور خانه است. نانآور همسر معتاد و دو پسر 9 و 18 سالهاش. هفت صبح از خانه میزند بیرون، از اسلامشهر و توی مترو به قول خودش تا بوق سگ کار میکند. کتف و مهرههای گردنش به خاطر وزن سنگین چمدان آسیب دیده. بیمه ندارد و بیخیال درمان شده. از درآمدش میپرسم. میگوید:« یک روز خوب است، یک روزهم تعریفی ندارد. خدا را شکر!»
حالا همکارش هم از راه میرسد. با تعجب به من نگاه میکند! چه میخواهد؟ اینهمه حرف برای چه؟ زنی 29 ساله که مانتو و مقنعه تمیز و اتو کشیدهای به تن دارد. درست مثل کارمندهای اداره. یک کیف بزرگ روی دوشش و مقدار زیادی کیسه پر در دست. آنقدر بارش زیاد است که مردی میانسال تا برسد به ما کمکش میکند. پیش میروم و کیسه دوناتهایش را برمیدارم تا بیاید کنارمان بنشیند. بیشتر لوازم آشپزخانه میفروشد و البته کنار آن هم دونات. آنقدر وسایلش سنگین است که به زحمت میتوانم یکی از کیسهها را نگه دارم. خیلی زور میخواهد کشیدن این همه بار. وارد بحث ما میشود: «... بله خیلی سنگین است. تازه کم کم مچ دستهام درد گرفته. بماند کمر درد و کتف درد هم دارم. قبلاً تولیدی پوشاک کار میکردم از صبح زود تا 9 شب. بعد از طلاقم به خاطر نگهداری از دختر کوچکم نتوانستم بروم تولیدی. حالا توی مترو کار میکنم تا عصرها زودتر به خانه بروم و به دخترم برسم.»
وقتی از کار و بارش میپرسم میگوید:«شکر. میگذرانیم. همینکه مجبور نیستم تا آخر شب کار کنم جای شکر دارد. اوایل که تعداد دست فروشها کمتر بود خوب فروش میکردیم اما حالا...»
شغل دستفروشهای مترو، حساب و کتاب ندارد. کارشان بگیر و نگیر دارد. یک روز درآمدشان خوب است و یک روز کساد. امنیت کاری هم که دیگر هیچ. وقتی حرف از پلیس مترو به میان میآید، فروشنده لوازم آشپزخانه میگوید:«مدرسهها که باز شود و همین طور با نزدیک شدن به عید نوروز طرح پلیس مترو هم برای جمع کردن دستفروشهای مترو شروع میشود و از ما تعهد میگیرند که دوباره در مترو دستفروشی نکنیم ولی چارهای نیست. دستفروشها هم مجبورند. البته شکر خدا مدتی میشود که با ما کاری ندارند. حتی مردم هم هوای ما را دارند و از ما حمایت میکنند تازه ما شرمنده مردم هم هستیم. میدانم سر و صدا و رفت و آمد ما مزاحم مردم است.»سوت قطار یادآوری میکند که بهسرعت وسایلاش را جمع کند. دو تا از کیسهها را برمیدارم. خنکی داخل واگن کمی حالم را جا میآورد. هنوز در قطار بسته نشده که پیرمردی سرحال و قبراق میپرد وسط واگن. عینکی ته استکانی به چشم دارد که چشم هایش را بیش از اندازه بزرگ و گرد نشان میدهد. سر و وضعش هم مرتب و منظم است. شانس آورد که در بسته شد. مأمور ایستگاه پشت در ماند. به هر خانمی که میرسد سوزن نخ کنها را نشان میدهد: «سه تا سوزن نخ کن 2 هزار تومن. واسه مادراتون واسه اونایی که چشماشون ضعیفه بخرین دیگه نمیخواد چشم بدوزین به سوراخ سوزن. ببینید چقد راحت سوزن و نخ میکنه؟ آ آ سوزن رو میذاریم اینجا دکمه رو فشار میدیم، قلاب که اومد بیرون...» و شروع میکند به نخ کردن سوزن.
خانمی که به در واگن تکیه داده یک بسته سه تایی میخرد. سوژه خوبی است من هم میخرم و میگویم مأمور ایستگاه بعدی شما را از واگن بانوان پیاده میکند. میخندد و میگوید: «خدا مواظبمه. من احتیاجی به این کار ندارم. بازنشسته بانکم. خونه که باشم حوصلم سر میره. افسرده میشم. 10 ساله میام مترو. بچههام همه ازدواج کردن. از توی خونه موندن خیلی بهتره...» جملهاش تمام نشده که به ایستگاه بعد میرسیم و مأمور مترو انگار که از ایستگاه قبلی زنگ زده باشند سر میرسد و پیرمرد را از واگن خانمها پیاده میکند. انگار همه ناراحت میشوند؛ یکی میگوید بنده خدا کاری نداشت فقط سوزن نخ کن میفروخت. یکی میگوید: پیرمرد بود دیگه... یکی هم میگوید: حالا اگر سر کوچه روی چارپایه مینشست خوب بود؟
صداها درهم برهم میشود؛ زنی بچه بغل آدامس میفروشد. صدای گریه بچهاش نمیگذارد راحت داد بزند. مردم با ترحم نگاهش میکنند. «بچه آروم بگیر... خوشبو کننده دهان... خنک کننده دهان... آروم مادر...» حالا همکارش با صدای بلند نظرها را به خودش جلب میکند: «جوراب پنتی بدم 4 جفت 5تومن. محکم و بادوامه. همه تو پای خودم ببینین!» دختر جوانی که چشمش را به جورابها دوخته از دوامش میپرسد و فروشنده برای اینکه خیال دختر را راحت کند یکی از جورابها را تا جایی که ممکن است میکشد و میگوید:« بخر مفته. تو بازار هم با این قیمت گیرت نمیاد. آخرشه تموم شدا.» دارد پیاده میشود که دستش را میگیرم. هنوز حرفی نزدهام که آهی میکشد و روی صندلی مینشیند. رنگش مثل صندلیهای ایستگاه زرد شده:« خیلی خستهام هیچ کس نیست که از ما حمایت کند همه مشاغل صنف دارند اما حرفه ما حتی جزو شغل هم به حساب نمیآید. بدنمان زیر بار اینهمه وسیله آسیب دیده. رودههایم دچار مشکل شده. پاهایم واریس شدید گرفته و مهره گردنم اذیتم میکند.»35 ساله است. دو دختر دارد. 6 صبح از شهریار به مترو میآید. فقط در همین خط کار میکند. همسرش هم پا به پایش در واگنهای دیگر میفروشد. شکر میکند و میگوید: «درآمدمان در حد اجاره خانه و خرج و مخارجمان است دیگر به بیمه نمیرسد. نمیتوانم هزینههای درمانام را بدهم.»
ایستگاه کهریزک تا تجریش
سر خط است و صندلیهای قطار کم و بیش خالی است. آنقدر جا هست که آدم دوست دارد از این صندلی به آن صندلی برود. بنشیند بلند شود و دوباره بنشیند. هیچ کس هم نیست که فوراً بدود تا جایت را بگیرد. با چرخ دستیاش وارد واگن میشود. زنی قد بلند و جوان با مانتویی بلند و شیک. اوایل که دستفروشها به مترو میآمدند اغلب لباسشان کهنه و مندرس بود، اما حالا همه قشری از دستفروشان را در مترو میبینی. 28 سال دارد و یک دختر. دستنبد، گردن بند و گوشواره میفروشد؛ کار دست خودش. واقعاً زیبا است. خیلی هم به روز و مدرن. عکس کارهایش را در صفحه اینستاگرامش گذاشته و به همه آدرس میدهد. بعضی از کارهایش را توی صفحه گوشیاش نشانم میدهد. واقعاً سلیقه به خرج داده. میگوید از فشار زندگی مجبور شده به مترو بیاید و کار کند. همسرش هم توی یک خط دیگر کار میکند اما حقوقش کفاف دخل و خرجشان را نمیدهد.
از منطقه 18 تهران به مترو میآید. خیلی هم سرش شلوغ است. فرصت نمیکند به سؤالاتم پاسخ دهد. زرنگ است و مشتری را از دست نمیدهد. توی این چند ایستگاهی که باهم هستیم شاید بیشتر از 10 نفر از او دستبند و گردنبند خریده باشند. راضی است. یک هفته طول میکشد تا یک چمدان دستبند و گردن بند درست کند و یک هفته هم وقت میبرد که بفروشد.
یکی از دستبندهایش را دور دستم میبندد. دارم براندازش میکنم که دختر کوچکی به کمک میآید. لباس زربفت کهنهای مثل ساریهای هندی به تن دارد. 10 ساله است، آنقدر لاغر و ریزه میزه که سنش را 6 ساله نشان میدهد. با حسرت به دستبندها نگاه میکند. دستبند خودش را نشانم میدهد. دانههای ملیله قرمز رنگ و رو رفتهای که با نخ نازکی به هم وصل شده. معلوم است خودش درست کرده. ماسک سفیدی به دهانش زده تا شناخته نشود. او هم مثل خیلیهای دیگر خجالت میکشد. دستی روی روسری گل ونیاش میکشم. دستمال کاغذی میفروشد. یک بسته میخرم. روسریاش را عقب جلو میکشد. میپرسم چرا کار میکنی؟ خجالت میکشد به چشمانم نگاه کند. آرام صحبت میکند تا کسی صدایش را نشنود. با پدر و مادرش به مترو میآید تا کمک حال خانواده باشد. بچه کهریزک است. درس هم میخواند.آرزو دارد روزی به دانشگاه برود.
ایستگاه آخر
قطار به سمت آزادگان میرود. درها درحال بسته شدن است که سریع به داخل واگن میپرم. صدایش کل قطار را برداشته: «هندزفری 10 - 12 تومن مغازه با کیفیت بالا فروش مترو 5 هزار تومن.»
توی کیسهاش پر است از امپیتری و امپیفور پلیر. بیشتر پسرهای جوان میپرسند و میخرند. خودش میگوید:«خانمها بیشتر از ما خرید میکنند تا آقایون.» واگن خانمها حال و هوای خرید و فروش بیشتری دارد انگار کوچه مروی یا کوچه برلن باشد. فروشندههای مرد هم قبراقترند و بار و بندیل جمع و جورتری دارند. یک کارتن دونات رضوی یا کیک، خلال دندان و باتری و جنسهای سبکی از این دست. جوان سیهچرده خیلی از جنسهایش تعریف میکند. 26 سال دارد و لیسانس تاریخ است:«اینجا برای من ایستگاه آخر است. اگر نتوانم اینجا هم کار کنم دیگر امیدی باقی نمیماند.» پدرش را در کودکی از دست داده و حالا مجبور است خرج مادر و خواهر و برادرهای کوچکتر از خودش را بدهد. متوسط فروشاش روزانه بین 30 تا 40 هزار تومان است و اگر هر روز هفته کار کند درآمد ماهیانهاش یک میلیون و دویست هزار تومان میشود.
پیاده میشوم درحالی که توی سرم غوغاست؛ هم دمپاییه هم صندل نه برق میخواد نه باتری دل بچهتو شاد کن با هزار تومن. بازی شادی سرگرمی، بادکنک ژلهای، فرفره، اسکاچ، محافظ کنترل تفنگ حباب ساز حباب ساز حباب ساز حباب ساز...
منبع: روزنامه ایران
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۹۴ - ۲۲:۲۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]
صفحات پیشنهادی
گشت و گذاری در باغ وحش ارم |اخبار ایران و جهان
گشت و گذاری در باغ وحش ارم دو شیر آفریقایی را در جایگاه جداگانهای نگهداری میکنند همان دو شیری که به خاطر زاد و ولد زیاد این روزها ایمپلنت ضدبارداری دریافت کردهاند کد خبر ۵۲۳۶۴۸ تاریخ انتشار ۲۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۷ ۱۴ - 12 August 2015 ایران در گزارشی نوشت اینجا قرار است همه خیابازگشت خانوادههاي عراقي به مناطق آزاد شده در استان دياله |اخبار ایران و جهان
بازگشت خانوادههاي عراقي به مناطق آزاد شده در استان دياله کد خبر ۵۲۱۰۷۹ تاریخ انتشار ۱۰ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۹ ۳۱ - 01 August 2015 وزارت دفاع عراق اعلام کرد شمار زیادی از خانواده های آواره عراقی به محل سکونت خود در استان دیاله بازگشته اند به گزارش شبکه تلویزیونی الحره این خانواده هانرخ تمامشده محصول مبنای قیمتگذاری باشد |اخبار ایران و جهان
نرخ تمامشده محصول مبنای قیمتگذاری باشد کد خبر ۵۲۳۰۴۹ تاریخ انتشار ۱۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۱ ۲۳ - 09 August 2015 عضو کمیسیون کشاورزی و آب و منابع طبیعی مجلس با اشاره به برخی زمزمه ها مبنی بر برابری نرخ برنج ایرانی و خارجی در بازار گفت مبنای نرخ گذاری محصولات داخلی بایدتوجه به هزینجهانگیری: بازگشت معوقات بانکی تحول جدی در تولید و اشتغال ایجاد می کند
جهانگیری بازگشت معوقات بانکی تحول جدی در تولید و اشتغال ایجاد می کند معاون اول رییس جمهوری گفت نظام بانکی کشور با 90 هزار میلیارد تومان معوقات مواجه است که اگر بخشی از آن به نظام بانکی برگردد تحول جدی در تولید و اشتغال ایجاد میشود به گزارش خبرنگاردولت گروه سیاسی باشگاه خبرنگانگذاریم بمیرد جنگل که جهان خواهد مرد… | معرفی جاذبه های گردشگری ایران
تاریخ خبر 1394 05 10- کشور ما ایران سرزمینی با آب و هوای خشک و نیمهخشک است که فقط 6 درصد از کل مساحت آن را جنگلهای طبیعی تشکیل میدهند و این میزان بسیار پایینتر از حد متوسط و میانگین جهانی است به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه گیلان جنگلهای ایران قدمکنایه جهانگیری به احمدینژاد: هنوز بسیاری از حرفها نگفتهام / به جای عذرخواهی طلبکار هم هستند
کنایه جهانگیری به احمدینژاد هنوز بسیاری از حرفها نگفتهام به جای عذرخواهی طلبکار هم هستند ارز مملکت را گرفتهاند تا کاری برای تحریم کنند و در نهایت نه کاری کردهاند نه ارز را برگرداندهاند البته نمیخواهیم مردم را نگران کنیم و سعی میکنیم خودمان مسائل را حل کنیم به همین دلجانبولتون: تهدید بازگشت تحریمها توخالی است |اخبار ایران و جهان
جانبولتون تهدید بازگشت تحریمها توخالی است جان بولتون در یادداشتی با اشاره به توافق هستهای ایران و گروه 1 5 تاکید کرد که رجزخوانی رییسجمهور اوباما درباره بازگشت تحریم همانند تهدید روی میز بودن تمام گزینهها شعاری تو خالی است کد خبر ۵۲۱۸۹۶ تاریخ انتشار ۱۲ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۸مدیرکل شهرکهای صنعتی مازندران: فضای سرمایهگذاری در شهرکهای صنعتی مازندران باز شد/28 واحد بهرهبردار غیرفعال
مدیرکل شهرکهای صنعتی مازندران فضای سرمایهگذاری در شهرکهای صنعتی مازندران باز شد 28 واحد بهرهبردار غیرفعال به چرخه اقتصادی بازگشتندمدیرکل شهرکهای صنعتی مازندران گفت فضای سرمایهگذاری در شهرکهای صنعتی مازندران باز شد و با تقاضای سرمایهگذاری در استان مواجه هستیم به گزارش خببنگر: رفت و برگشتی ها ساکت باشند |اخبار ایران و جهان
بنگر رفت و برگشتی ها ساکت باشند محسن بنگر که در دیدار با پدیده با اشتباه خود باعث شد گل خوردن پرسپولیس شده بود به اتفاقات اخیر و واکنش برخی از کاربران در صفحه شخصی اش واکنش نشان داد کد خبر ۵۲۱۵۳۳ تاریخ انتشار ۱۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۵ ۴۵ - 02 August 2015 به گزارش ورزش سه مدافع شماراسلام، بزرگترین مدافع حقوق انسانها |اخبار ایران و جهان
اسلام بزرگترین مدافع حقوق انسانها کد خبر ۵۲۲۲۷۱ تاریخ انتشار ۱۴ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۲ ۴۷ - 05 August 2015 عضو شورای مرکزی فراکسیون اصولگرایان رهروان ولایت مجلس با بیان اینکه دین اسلام از جامعیت کامل در بحث مسائل اجتماعی بهویژه حقوق بشر و مسئله عدالت برخوردار است گفت کشورهای آگشت و گذاری در مجارستان/ وقتی هنـــر در خاموشی هم می درخشد!
گشت و گذاری در مجارستان وقتی هنـــر در خاموشی هم می درخشد چند رسانهای > عکس - بوگی فابین هنرمندی مجارستانی است که آثار سرامیکی شب نمایی را خلق می کند آثار سرامیکی شب نمایی هنرمند مجارستانی آثار سرامیکی شب نمایی هنرمند مجارستانی آثار سرامیکی شب نمایی هنرمند مجاردلمردگی کارمندان توئیتر و رفتن یکسوم مدیران/توسعه بحران در یک از بزرگترین شبکههای اجتماعی جهان
دلمردگی کارمندان توئیتر و رفتن یکسوم مدیران توسعه بحران در یک از بزرگترین شبکههای اجتماعی جهان فناوری اطلاعات > نرم افزار - این روزها وضع توئیتر خرابتر از چیزی شده که تصورش میرفت و کاهش 25 درصدی ارزش سهام این شرکت سرمایه گذاران را بیش از پیش نگران کرده است &بی تحرکی شورای عالی استان ها در قانون گذاری |اخبار ایران و جهان
بی تحرکی شورای عالی استان ها در قانون گذاری کد خبر ۵۲۱۹۰۰ تاریخ انتشار ۱۲ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۸ ۴۱ - 03 August 2015 یکی از معضلات اصلی شهرداریهای کشور بهویژه کلانشهرها موضوع تأمین منابع درآمد پایدار است و براساس آمارها بسیاری از شهرداری کشور به دلیل نبود این منابع با کسری شدید مالگشت و گذاری در باغ وحش ارم
گشت و گذاری در باغ وحش ارمتاریخ انتشار چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۰۷ ۴۲ دو شیر آفریقایی را در جایگاه جداگانهای نگهداری میکنند همان دو شیری که به خاطر زاد و ولد زیاد این روزها ایمپلنت ضدبارداری دریافت کردهاند ایران در گزارشی نوشت اینجا قرار است همه خیابان&zwnساخت مرتفعترین برج مسکونی و بزرگترین پیست اسکی جهان +تصاویر
در دبی ساخت مرتفعترین برج مسکونی و بزرگترین پیست اسکی جهان تصاویر مهندسان اماراتی به دنبال اجرای پروژهای عمرانی در دبی هستند که میزبان مرتفعترین برج مسکونی جهان بزرگترین فواره رقصان و بزرگترین فضای اسکی داخلی در دنیا خواهد بود به گزارش سرویس علمی جام نیوز به نقل از ایسنانگشتنگاری از تیم ملی امید برای سفر به هلند |اخبار ایران و جهان
انگشتنگاری از تیم ملی امید برای سفر به هلند کد خبر ۵۲۱۹۹۶ تاریخ انتشار ۱۳ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۱ ۵۸ - 04 August 2015 بازیکنان تیم ملی فوتبال امید ایران برای گرفتن روادید هلند مورد انگشتنگاری قرار گرفتند به گزارش فارس تیم ملی فوتبال امید ایران برای حضور در اردویی تدرکاتی از 8 تا 20تقاضای چین برای سرمایه گذاری در صنعت مس ایران |اخبار ایران و جهان
تقاضای چین برای سرمایه گذاری در صنعت مس ایران يك هيات تجاري چيني درديدار با مدير عامل شركت ملي مس ايران خواستار سرمايه گذاري در صنعت مس ايران شدند درجريان دیدار اين هيات با مهندس مرادعلیزاده راههای همکاریهای تجاری و اقتصادی مورد بررسي قرار گرفت توافق فروش هزار تن كاتد مس از جمله-
گوناگون
پربازدیدترینها