تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 17 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله چيزى مثل شام و غير آن را بر نماز مقدم نمى‏داشتند و ه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1851318189




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تیپ جالب یک نظامی در مقابل شهید رجایی! +عکس


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
سرهنگ علی اکبر نماز تیپ جالب یک نظامی در مقابل شهید رجایی! +عکس

به روایت سرهنگ علی اکبر نماز؛
تیپ جالب یک نظامی در مقابل شهید رجایی! +عکس
روز ورود به منطقه آبادان خورودی چند تن از همکارانم مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و ستوان «صابری» ترکش خورد. به خاطر اینکه روحیه بقیه افراد ضعیف نشود با همان پهلوی پای باندپیچی و ترکش در بدن به یگان برگشت...



به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، سرهنگ بازنشسته «علی اکبر نماز» متولد سال 1332 در مشهد مقدس است. ایشان که 30 سال در نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران خدمت کرده اند، بیشتر ایام 8 سال دفاع مقدس را با تمام وجود لمس کرده اند و خاطرات نابی از روزهای حضور خود در جبهه رویایی با دشمن متجاوز دارند. خاطراتی که در ادامه می خوانید حاصل نشست صمیمی گروه مقاومت جام نیوز با ایشان است.    

    افسری با زیرشلواری در مقابل نخست وزیر! سال 1360 بود. اولین روز ورود به منطقه آبادان خورودی چند تن از همکارانم مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و ستوان «صابری» ترکش خورد. به خاطر اینکه روحیه بقیه افراد ضعیف نشود با همان پهلوی پای باندپیچی و ترکش در بدن به یگان برگشته و ادامه ماموریت داد.
چند روز بعد، نخست وزیر رجایی که برای بازدید به منطقه آمده بود، ناگهان به داخل آتشبار آمده و وارد سنگر فرماندهی آتشبار جناب سروان «صابری» شدند. دیدند که فرمانده آتشبار داخل سنگر نشسته و زیر شلواری به تن دارد. ایشان گفتند: «جناب سروان، این از برکت انقلاب است که جلوی نخست وزیر با زیرشلواری حضور داری!»   صابری چیزی نگفت ولی یکی از همکاران به نام «طاهری» که مسئولیت ارتباط را داشت با لحنی تند گفت: «عمو ترکش خورده!» وقتی شهید رجایی متوجه این موضوع شدند از ستوان صابری مغذرت خواهی کردند و با چشم گریان گفتند: «برادر ان شاء لله در بهشت همدیگر را می بینیم.»    

    وقتی حاضر شدیم خودمان را تسلیم عراقی ها کنیم! من به اتفاق چند نفر از دوستان منتظر بودیم که در تاریخ 67/4/20  به مرخصی برویم. به جانشین گردان تلفنی گفتم چرا مرخصی من را نفرستادید؟ گفت امروز تامل کن، باشد برای فردا. من هم اطاعت کردم. آن  موقع من  فرمانده یگان ارکان  368 بودم. تعدادی از نیروها مرخصی بودند و هنوز از مرخصی برنگشته بودند به همین خاطر باید صبر می کردیم.   قبل از اینکه آنها از مرخصی برگردند در تاریخ 67/4/20، ساعت 6 صبح آتش تهیه عراق شروع شد و پس از چند ساعت از سمت لشکر 21 حمزه که خط شکسته شده بود از پهلو به لشکر 77 حمله ور شدند. من آن موقع در ارتفاعات بودم و به کل منطقه دید داشتم. تانک های عراق تا ظهر همان روز به پشت آتشبار یکم گردان 368 رسیدند و جاده ارتباطی بین ارکان و تطبیق آتش گردان و آتشبار های تیر را بستند. بطوریکه یکی از  خودروهای مهمات که به آتشبارهای تیر فرستادم به دست عراقی ها افتاد.   به دژبان درب ورودی آتشبار دستور دادم که هیچ خودرویی بیرون نرود مگر با  اجازه  من. ستوان «کاظمی» افسر مهمات با صدای بلند در جمع آتشبار گفت جناب سروان آتشبارهای تیر، مهمات می خواهند و شما گفتید هیچ کس نرود. گفتم بله، من گفتم. وقتی به او را همراه خود بردم و تمام تانک های عراق که مستقر شده بودند را نشانش دادم تعجب کرد و دیگر چیزی نگفت. در آخرین ارتباط بی سیمی که با  جانشین گردان سروان مهرپویا داشتم در جواب اینکه آتشبار ارکان محاصره شده چه کنم؟ ایشان گفتند به  ابتکار خودت عمل  کن و تماس قطع شد.   کمی بعد یک دستگاه تانک از عراقی  ها به طرف موضع ما به حرکت درآمد. من دستور پدافند دورتادور را دادم. نفرات در سنگرهای خود قرار گرفتند و فرمان دادم تا من نگفتم شلیک نکنند. آن موقع ما اسلحه جز ژ-3 نداشتیم. یکی از درجه داران  گفت مگر میشه تانک را با ژ-3 زد؟ گفتم میشه. وقتی نزدیک شد و راننده تانک یا فرمانده تانک سرش از تانک بیرون آورد آنچنان می زنیم که هاک شود. کلیه نفرات در سنگرهای دورتا دور با تفنگ نشسته و آماده شلیک بودند.
تانک عراق تا حدود 500 متری موضع ما آمد و متوقف شد. فرمانده و راننده تانک از تانک پیاده شده، سیگاری روشن کرده و شروع به کشیدن نمودند. هم آنها به ما نگاه می کردند و هم ما به آنها. دو طرف ساکت و آرام بی حرکت مانده بودیم.    

 
حدودا 2 ساعت به  همین وضع گذشت. بعد از ظهر بود و ساعتی بیشتر به پایان روشنایی نمانده بود. من به اتفاق 7 نفر کادر و حدود 60 نفر سرباز حیران مانده بودیم و هیچ ارتباطی نداشتیم. موقعیت چنین بود که از سمت جلو، راست و چپ عراقی ها ما را محاصره کرده بودند و سمت پشت ما هم ارتفاعات بود که عبور و مرور خودرو و نفرات از آن میسر نبود. (ارتفاعات برقازه)   یگان ما در بالای ارتفاعات بود ولی عراقیها در دشت باز بودند. به  همین دلیل تانک ها متوقف شده و جلوتر نیامده بودند. دستور جمع آوری پرسنل را صادر و برایشان صحبت کردم که هیچ راهی نداریم جز اینکه اسیر شویم یا شبانه از جلوی نیروهای  عراقی پیاده عبور و فرار کنیم. به تمام نفرات دستور دادم که هرکس اسلحه خود را بردارد و به ستون یک پشت سر من بیاید. تعدای از سلاح های دیگر در اسلحه خانه را نیز در لابه لای ارتفاعات مخفی نمودم و تمام خودروهای موجود در ارکان را نیز حدود یک کیلومتر به پشت مواضع، داخل ارتفاعات منتقل و از دید دشمن دور کردم.
سپس با استفاده از نور کم روز، از جلوی عراقی ها شروع به حرکت کردیم. هوا خیلی گرم بود. پس از گذشت چند ساعت از پیاده روی، دیگر آبی برایمان نمانده بود و همگی از تشنگی داد و فریاد می کردند. چاره نبود؛ بایستی به حرکت خود ادامه  می دادیم. حدود ساعت 11 شب بود که ناگهان فردی به ما ایست داد. چون به فارسی گفت ایست، شک کردیم! یکی از سربازها به من گفت من می روم جلو اگر ایرانی بود یک صوت و اگر عراقی بود سه صوت می زنم تا شما متوجه شوید. او رفت و کمی بعد صدا زد ایرانی است. بله سربازی بود از یگان مجاور. تا چشمش به ما افتاد، گفت آب و بعد به زمین افتاد. به او گفتم پسرجان ما هم آب نداریم اگر می توانی با ما بیا. به این ترتیب او هم با ما همراه شد.   حدود ساعت 1 بامداد بود که ستوان  صدیقی گفت دیگر نمی توانم راه بروم، شما بروید و من می مانم. فقط زن و فرزندم را به شما می سپارم. نشستم و به  او گفتم ما همه با هم می رویم. با چند جمله تشویقش کردم و دوباره به راه افتادیم. چند نفر زیر بغل های او را گرفتند و ادامه راه را کمکش کردند. حدود ساعت 2 یا 3 بود که دیگر توان  راه رفتن نداشتیم. همگی ساکت، لبها خشک، چشم ها تار و پاهایمان سست شده بود.    

    نا امیدانه به کف رودخانه خشکی رسیدیم. به یکی از سربازها گفتم خاری را بکن شاید بشود ریشه آن را بجویم. اما متاسفانه خشک بود. سرانجام تصمیم گرفتیم که به طرف عراقی ها برویم و به آنها بگوییم که مرد باشید کمی آب به ما بدهید بعد هم  اگر دوست داشتید ما را بکشید. با توجه به این  تصمیم وقتی  به حدود 20 متری عراقی ها رسیدیم ناگهان در آن تاریکی با ضد نور گلوله منور، تانک عراقی ها را نزدیک خود دیدم که یک سرباز هم جلوی آن قدم می زد. با ترس گفتم تانک، ساکت! و شروع  به حرکت کردیم و مسیر خود را  تغییر دادیم. از ترس حدود 300  راه رفتیم.   هوا خیلی تاریک بود ولی از  نگاه به ستارگان و تشخیص شمال و جنوب حرکت می کردیم. حدود ساعت 3/5 بامداد بود که رسیدیم به خاکریزی که منبع آبی در آن دیده می شد. دیدیم یکی از مواضع خودی است که بچه ها قبلا آن را ترک کرده اند. به آرامی نزدیک شدیم و آب خوردیم. خوشبختانه در سنگرهای آنجا غذا هم بود. همگی از آن ها استفاده کردیم؛ انگار جان دوباره ای گرفتیم.   هوا میل به روشنایی پیدا کرده بود. حدود 7-8 خودروی کوچک و بزرگ دیدیم که همگی خراب بودند. یک خودروی گازی 66 آتلیه وجود داشت که باک آن پر بنزین بود و سوئیچ هم روی آن. پس از زدن اولین استارت ماشین روشن شد. منطقه را بررسی کردم تا مسیر را پیدا کنم. وقتی به پشت خاکریز نگاه کردم حدود 15 تا 20 دستگاه  تانک دیدم که از شب گذشته به ردیف پارک شده بودند. به سربازان چیزی نگفتم که نترسند. دستور دادم داخل  اتاق آتلیه را هرچه وسیله داشت بیرون ریختند. گفتم هرکس دوست دارد نجات پیدا  کند بایستی در همین خودرو سوار شود. حدود 60 نفر داخل  و روی سقف خودرو سوار شدند و 7 نفر کادر هم جلوی خودرو سوار شدیم!    

    به خاطر سنگینی بیش از حد، خودرو فقط می توانست با دنده 1 و 2 حرکت کند. بایستی دقیقا از جلوی تانک های عراقی عبور می کردیم. باید حدود 1500 متر جاده را طی می کردیم و اگر در این فاصله مورد اصابت گلوله دشمن قرار نمی گرفتیم به ارتفاعات می رسیدیم و نجات پیدا می کردیم. هنوز مسافت زیادی طی  نکرده بودیم که یک تانک عراقی گلوله ای شلیک کرد و در فاصله 200 متری خودرو اصابت کرد. به بچه ها گفتم نگران نباشید این گلوله را زد که  ما بترسیم؛ دیگر نمی زند و دیگر هم  نزد.   به داخل ارتفاعات رسیدیم ولی از این می ترسیدیم که آیا در مقابل ما نیروهای عراقی  هستند یا ایرانی؟ پس از گذشت حدود 3 کیلومتر، ساعت 6 صبح روز 67/4/22 در سه راه دشت عباس رسیدیم و به دیگر نیروهای گردان 368 که مستقر شده بودند ملحق شدیم. وقتی بچه ها دیدند که نجات پیدا کردند از خوشحالی گریه می کردند و یکدیگر را می بوسیدند. در جریان آن شب تعداد 7 نفر از سربازان من از تشنگی نتوانستند ادامه راه بدهند و در منطقه باقی ماندند.    

     



۲۲/۰۵/۱۳۹۴ - ۱۱:۰۲




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن