پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1851318189
تیپ جالب یک نظامی در مقابل شهید رجایی! +عکس
واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
به روایت سرهنگ علی اکبر نماز؛
تیپ جالب یک نظامی در مقابل شهید رجایی! +عکس
روز ورود به منطقه آبادان خورودی چند تن از همکارانم مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و ستوان «صابری» ترکش خورد. به خاطر اینکه روحیه بقیه افراد ضعیف نشود با همان پهلوی پای باندپیچی و ترکش در بدن به یگان برگشت...
به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، سرهنگ بازنشسته «علی اکبر نماز» متولد سال 1332 در مشهد مقدس است. ایشان که 30 سال در نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران خدمت کرده اند، بیشتر ایام 8 سال دفاع مقدس را با تمام وجود لمس کرده اند و خاطرات نابی از روزهای حضور خود در جبهه رویایی با دشمن متجاوز دارند. خاطراتی که در ادامه می خوانید حاصل نشست صمیمی گروه مقاومت جام نیوز با ایشان است.
افسری با زیرشلواری در مقابل نخست وزیر! سال 1360 بود. اولین روز ورود به منطقه آبادان خورودی چند تن از همکارانم مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و ستوان «صابری» ترکش خورد. به خاطر اینکه روحیه بقیه افراد ضعیف نشود با همان پهلوی پای باندپیچی و ترکش در بدن به یگان برگشته و ادامه ماموریت داد.
چند روز بعد، نخست وزیر رجایی که برای بازدید به منطقه آمده بود، ناگهان به داخل آتشبار آمده و وارد سنگر فرماندهی آتشبار جناب سروان «صابری» شدند. دیدند که فرمانده آتشبار داخل سنگر نشسته و زیر شلواری به تن دارد. ایشان گفتند: «جناب سروان، این از برکت انقلاب است که جلوی نخست وزیر با زیرشلواری حضور داری!» صابری چیزی نگفت ولی یکی از همکاران به نام «طاهری» که مسئولیت ارتباط را داشت با لحنی تند گفت: «عمو ترکش خورده!» وقتی شهید رجایی متوجه این موضوع شدند از ستوان صابری مغذرت خواهی کردند و با چشم گریان گفتند: «برادر ان شاء لله در بهشت همدیگر را می بینیم.»
وقتی حاضر شدیم خودمان را تسلیم عراقی ها کنیم! من به اتفاق چند نفر از دوستان منتظر بودیم که در تاریخ 67/4/20 به مرخصی برویم. به جانشین گردان تلفنی گفتم چرا مرخصی من را نفرستادید؟ گفت امروز تامل کن، باشد برای فردا. من هم اطاعت کردم. آن موقع من فرمانده یگان ارکان 368 بودم. تعدادی از نیروها مرخصی بودند و هنوز از مرخصی برنگشته بودند به همین خاطر باید صبر می کردیم. قبل از اینکه آنها از مرخصی برگردند در تاریخ 67/4/20، ساعت 6 صبح آتش تهیه عراق شروع شد و پس از چند ساعت از سمت لشکر 21 حمزه که خط شکسته شده بود از پهلو به لشکر 77 حمله ور شدند. من آن موقع در ارتفاعات بودم و به کل منطقه دید داشتم. تانک های عراق تا ظهر همان روز به پشت آتشبار یکم گردان 368 رسیدند و جاده ارتباطی بین ارکان و تطبیق آتش گردان و آتشبار های تیر را بستند. بطوریکه یکی از خودروهای مهمات که به آتشبارهای تیر فرستادم به دست عراقی ها افتاد. به دژبان درب ورودی آتشبار دستور دادم که هیچ خودرویی بیرون نرود مگر با اجازه من. ستوان «کاظمی» افسر مهمات با صدای بلند در جمع آتشبار گفت جناب سروان آتشبارهای تیر، مهمات می خواهند و شما گفتید هیچ کس نرود. گفتم بله، من گفتم. وقتی به او را همراه خود بردم و تمام تانک های عراق که مستقر شده بودند را نشانش دادم تعجب کرد و دیگر چیزی نگفت. در آخرین ارتباط بی سیمی که با جانشین گردان سروان مهرپویا داشتم در جواب اینکه آتشبار ارکان محاصره شده چه کنم؟ ایشان گفتند به ابتکار خودت عمل کن و تماس قطع شد. کمی بعد یک دستگاه تانک از عراقی ها به طرف موضع ما به حرکت درآمد. من دستور پدافند دورتادور را دادم. نفرات در سنگرهای خود قرار گرفتند و فرمان دادم تا من نگفتم شلیک نکنند. آن موقع ما اسلحه جز ژ-3 نداشتیم. یکی از درجه داران گفت مگر میشه تانک را با ژ-3 زد؟ گفتم میشه. وقتی نزدیک شد و راننده تانک یا فرمانده تانک سرش از تانک بیرون آورد آنچنان می زنیم که هاک شود. کلیه نفرات در سنگرهای دورتا دور با تفنگ نشسته و آماده شلیک بودند.
تانک عراق تا حدود 500 متری موضع ما آمد و متوقف شد. فرمانده و راننده تانک از تانک پیاده شده، سیگاری روشن کرده و شروع به کشیدن نمودند. هم آنها به ما نگاه می کردند و هم ما به آنها. دو طرف ساکت و آرام بی حرکت مانده بودیم.
حدودا 2 ساعت به همین وضع گذشت. بعد از ظهر بود و ساعتی بیشتر به پایان روشنایی نمانده بود. من به اتفاق 7 نفر کادر و حدود 60 نفر سرباز حیران مانده بودیم و هیچ ارتباطی نداشتیم. موقعیت چنین بود که از سمت جلو، راست و چپ عراقی ها ما را محاصره کرده بودند و سمت پشت ما هم ارتفاعات بود که عبور و مرور خودرو و نفرات از آن میسر نبود. (ارتفاعات برقازه) یگان ما در بالای ارتفاعات بود ولی عراقیها در دشت باز بودند. به همین دلیل تانک ها متوقف شده و جلوتر نیامده بودند. دستور جمع آوری پرسنل را صادر و برایشان صحبت کردم که هیچ راهی نداریم جز اینکه اسیر شویم یا شبانه از جلوی نیروهای عراقی پیاده عبور و فرار کنیم. به تمام نفرات دستور دادم که هرکس اسلحه خود را بردارد و به ستون یک پشت سر من بیاید. تعدای از سلاح های دیگر در اسلحه خانه را نیز در لابه لای ارتفاعات مخفی نمودم و تمام خودروهای موجود در ارکان را نیز حدود یک کیلومتر به پشت مواضع، داخل ارتفاعات منتقل و از دید دشمن دور کردم.
سپس با استفاده از نور کم روز، از جلوی عراقی ها شروع به حرکت کردیم. هوا خیلی گرم بود. پس از گذشت چند ساعت از پیاده روی، دیگر آبی برایمان نمانده بود و همگی از تشنگی داد و فریاد می کردند. چاره نبود؛ بایستی به حرکت خود ادامه می دادیم. حدود ساعت 11 شب بود که ناگهان فردی به ما ایست داد. چون به فارسی گفت ایست، شک کردیم! یکی از سربازها به من گفت من می روم جلو اگر ایرانی بود یک صوت و اگر عراقی بود سه صوت می زنم تا شما متوجه شوید. او رفت و کمی بعد صدا زد ایرانی است. بله سربازی بود از یگان مجاور. تا چشمش به ما افتاد، گفت آب و بعد به زمین افتاد. به او گفتم پسرجان ما هم آب نداریم اگر می توانی با ما بیا. به این ترتیب او هم با ما همراه شد. حدود ساعت 1 بامداد بود که ستوان صدیقی گفت دیگر نمی توانم راه بروم، شما بروید و من می مانم. فقط زن و فرزندم را به شما می سپارم. نشستم و به او گفتم ما همه با هم می رویم. با چند جمله تشویقش کردم و دوباره به راه افتادیم. چند نفر زیر بغل های او را گرفتند و ادامه راه را کمکش کردند. حدود ساعت 2 یا 3 بود که دیگر توان راه رفتن نداشتیم. همگی ساکت، لبها خشک، چشم ها تار و پاهایمان سست شده بود.
نا امیدانه به کف رودخانه خشکی رسیدیم. به یکی از سربازها گفتم خاری را بکن شاید بشود ریشه آن را بجویم. اما متاسفانه خشک بود. سرانجام تصمیم گرفتیم که به طرف عراقی ها برویم و به آنها بگوییم که مرد باشید کمی آب به ما بدهید بعد هم اگر دوست داشتید ما را بکشید. با توجه به این تصمیم وقتی به حدود 20 متری عراقی ها رسیدیم ناگهان در آن تاریکی با ضد نور گلوله منور، تانک عراقی ها را نزدیک خود دیدم که یک سرباز هم جلوی آن قدم می زد. با ترس گفتم تانک، ساکت! و شروع به حرکت کردیم و مسیر خود را تغییر دادیم. از ترس حدود 300 راه رفتیم. هوا خیلی تاریک بود ولی از نگاه به ستارگان و تشخیص شمال و جنوب حرکت می کردیم. حدود ساعت 3/5 بامداد بود که رسیدیم به خاکریزی که منبع آبی در آن دیده می شد. دیدیم یکی از مواضع خودی است که بچه ها قبلا آن را ترک کرده اند. به آرامی نزدیک شدیم و آب خوردیم. خوشبختانه در سنگرهای آنجا غذا هم بود. همگی از آن ها استفاده کردیم؛ انگار جان دوباره ای گرفتیم. هوا میل به روشنایی پیدا کرده بود. حدود 7-8 خودروی کوچک و بزرگ دیدیم که همگی خراب بودند. یک خودروی گازی 66 آتلیه وجود داشت که باک آن پر بنزین بود و سوئیچ هم روی آن. پس از زدن اولین استارت ماشین روشن شد. منطقه را بررسی کردم تا مسیر را پیدا کنم. وقتی به پشت خاکریز نگاه کردم حدود 15 تا 20 دستگاه تانک دیدم که از شب گذشته به ردیف پارک شده بودند. به سربازان چیزی نگفتم که نترسند. دستور دادم داخل اتاق آتلیه را هرچه وسیله داشت بیرون ریختند. گفتم هرکس دوست دارد نجات پیدا کند بایستی در همین خودرو سوار شود. حدود 60 نفر داخل و روی سقف خودرو سوار شدند و 7 نفر کادر هم جلوی خودرو سوار شدیم!
به خاطر سنگینی بیش از حد، خودرو فقط می توانست با دنده 1 و 2 حرکت کند. بایستی دقیقا از جلوی تانک های عراقی عبور می کردیم. باید حدود 1500 متر جاده را طی می کردیم و اگر در این فاصله مورد اصابت گلوله دشمن قرار نمی گرفتیم به ارتفاعات می رسیدیم و نجات پیدا می کردیم. هنوز مسافت زیادی طی نکرده بودیم که یک تانک عراقی گلوله ای شلیک کرد و در فاصله 200 متری خودرو اصابت کرد. به بچه ها گفتم نگران نباشید این گلوله را زد که ما بترسیم؛ دیگر نمی زند و دیگر هم نزد. به داخل ارتفاعات رسیدیم ولی از این می ترسیدیم که آیا در مقابل ما نیروهای عراقی هستند یا ایرانی؟ پس از گذشت حدود 3 کیلومتر، ساعت 6 صبح روز 67/4/22 در سه راه دشت عباس رسیدیم و به دیگر نیروهای گردان 368 که مستقر شده بودند ملحق شدیم. وقتی بچه ها دیدند که نجات پیدا کردند از خوشحالی گریه می کردند و یکدیگر را می بوسیدند. در جریان آن شب تعداد 7 نفر از سربازان من از تشنگی نتوانستند ادامه راه بدهند و در منطقه باقی ماندند.
۲۲/۰۵/۱۳۹۴ - ۱۱:۰۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
ابتکار جالب برای مقابله با ریختن زباله در خیابان ها +عکس
ابتکار جالب برای مقابله با ریختن زباله در خیابان ها عکس در یکی از شهرهای مکزیک برای تنبیه افرادی که در خیابان آشغال می ریزند دست به ابتکار جالبی زده اند به گزارش نامه نیوز به نقل از خبرگزاری ها شهردار شهر سن نیکولاس د لوس گارزا در شمال مکزیک تصمیم گرفت عکس افرادی که مقراهکار جالب مقابله با گرما در خیابان! +عکس
پاشیدن آب به راننده راهکار جالب مقابله با گرما در خیابان عکس به گزارش سرویس کشکول جام نیوز پاشیدن افشانه آب به سمت یک راننده اتوبوس در شهر امان - پایتخت اردن - برای مقابله با شدت گرمای هوای تابستانی باشگاه 206 ۱۴ ۰۵ ۱۳۹۴ - ۱۴ ۰۰دستخطی از شهید هستهای/ دهاتیزادهای چادر نشینم +عکس
اینستاخبر دستخطی از شهید هستهای دهاتیزادهای چادر نشینم عکس همسر دانشمند شهید صنعت هسته ای در اینستاگرام خود با انتشار یادداشتی از وی نوشت داریوش اصالت داشت و هیچگاه گذشته و سختیهایی که کشیده بود را فراموش نکرده بود و همواره با افتخار به آن نگاه میکرد به گزارش سرویس فرهاعتراض متفاوت مقابل سفارت عربستان+عکس
اعتراض متفاوت مقابل سفارت عربستان عکسگروهی از فعالان هنرمند یمنی برای نشان دادن اعتراض خود به حملات تجاوزکارانه عربستان تصاویری را بر دیوار سفارت ریاض در صنعا کشیدند تاریخ انتشار شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۱ ۴۰ به گزارش العالم روی یکی از این تصاویر که به رنگ پرچم عربستان کشیدهشهید غواصی که بازگشتش را به پدرش خبر داد +عکس
گفتگو با پدر شهید بالویی شهید غواصی که بازگشتش را به پدرش خبر داد عکس کنار شهدا نشستم و دعا خواندم روی تابوت شهدا را هم نوشتم و با پسرم حرف زدم گفتم حسینعلی تو اینجایی چرا به من نمیگویی من که میدانم تو اینجایی به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز خودش را با بغض اینطور معرفوحشتناکترین آموزشهای نظامی +عکس
وحشتناکترین آموزشهای نظامی عکس روز نو برای نمونه تفنگداران تایوانی برای ورزیده شدن باید بر روی صخره های مرجانی سینه خیز بروند و در چین سربازان باید در دمای زیر صفر درجه آموزش ببینند در امریکا نیز به نیروهای خود آموزش می دهند تا با خوردن خون مار در صحرا زنده بمانند &nbsغواصی که با شناسنامه برادرش شهید شد! +عکس
شهید طهماسب راوند غواصی که با شناسنامه برادرش شهید شد عکس دوران نوجوانی شهید مصادف با هشت سال دفاع مقدس شد 14 ساله بود که به عشق انقلاب و رهبر کبیر در دلش غوغایی برپا شد او شیفته عزیمت به جبهه شد و ابتدا با مخالفت خانواده روبهرو شد به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز شهید جانکته ای جالب توجه در قبض های تلفن همراه اول +عکس/ این دریافتی های قبض تلفن همراه کجا می رود؟
عدم شفاف سازی در دریافتی های دولت نکته ای جالب توجه در قبض های تلفن همراه اول عکس این دریافتی های قبض تلفن همراه کجا می رود اخیراً یکی از مشتریان همراه اول با انتشار تصویری از قبض تلفن همراه خود مورد مشابهی را به تصویر کشیده است که نیاز به شفاف سازی از سوی نهاد ذیربط دارد بهشهید خوشتیپ از لباس خلبانی تا کفن + تصاویر
شهید خوشتیپ از لباس خلبانی تا کفن تصاویر تصاویر شهید بابایی در حال مداحی قرائت قرآن بر کرسی تلاوت دیدار با رهبری و حضور در جبهه های جنگ را در ادامه گزارش مشاهده میکنید به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان مجموعه تصاویر قدیمی و کمتر دیدهشارژر جالب برای دارندگان آیفون +عکس
شارژر جالب برای دارندگان آیفون عکس ایستگاه توستر وسیله جالبی برای شارژ آیفون شماست که توسط کمپانی Foaster ساختهشده است خبرآنلاین ایستگاه توستر وسیله جالبی برای شارژ آیفون شماست که توسط کمپانی Foaster ساختهشده است این محصول با هدف رقابت در بازار شارژرهای متنوع و جلبپیراهن معنادار گورادیولا مقابل رئال+عکس
پیراهن معنادار گورادیولا مقابل رئال عکس پپ گواردیولا پیش از شروع دیدار فینال تورنمنت آئودی کاپ بین بایرن و رئال مادرید با تیشرتی که روی آن عبارت CAT نوشته شده بود وارد ورزشگاه آلیانس ارنا شد آفتاب CAT مخفف کلمه کاتالونیاست CATALONIA و به شعار کاتالونیا کشور من اشاره داررسوايي 2 امروز مقابل دوربين مي رود+عکس
با انجام تست گريم نهايي بازيگران فيلم سينمايي رسوايي 2 فيلمبرداري اين فيلم امروز آغاز خواهد شد به گزارش سینماخبر فيلمبرداري فيلم سينمايي رسوايي 2 به کارگرداني مسعود ده نمکي پس از انجام تست گريم نهايي بازيگران از امروز در محله امامزاده يحيي تهران آغاز خواهد شد گروه تا اواخروزهای پردرد خانواده یک جانباز شهید +عکس
گزارش دفاع پرس از خانهای که پدر ندارد روزهای پردرد خانواده یک جانباز شهید عکس در بدو ورودمان به این خانه نگاه دختر ۸ ساله با چشمانی سبز نظرمان را جلب کرد گویی با آن چشمان زیبا منتظر زندگی آرام و سبز میگشت که شاید آینده خوشی انتظارش را میکشد به گزارش سرویس مقاومت جام نیوزنامه شهید غواص به دخترش +عکس
نامه شهید غواص به دخترش عکس متن ادبی شهید حجتالاسلام محمد شیخ شعاعی خطاب به دخترش از جمله یادگارهای این شهید بزرگوار است به گزارش فرهنگ نیوز به نقل از روابط عمومی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان قم شهید شیخ شعاعی از جمله شهدای بزرگواری است که پس از 29 سرونمایی از تمبر 175 غواص شهید +عکس
تراز همزمان با مراسم خاکسپاری ۱۷۵ شهید غواص تمبر ویژه بزرگداشت این شهدا رونمایی شد و به چاپ رسید به گزارش تراز مهدی راسخ رئیس شورای فرهنگی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات هدف از این اقدام را معرفی ندای مظلومیت شهدای غواص به دنیا اعلام کرد و گفت آرامش و امنیت امروز جامعه و تپست جالب عمو پورنگ درمورد شیخ رجبعلی خیاط +عکس
افراد مشهور در صفحات مجازی پست جالب عمو پورنگ درمورد شیخ رجبعلی خیاط عکس به گزارش سرویس کشکول جام نیوز داریوش فرضیایی در پست اخیر اینستاگرامش با انتشار عکس زیر نوشت شیخ رجبعلی خیاط سلام دوستان نميدونم چرا امشب دلم هوای این مرد بزرگ شیخ رجبعلی خیاط رو کرد شاید بخاطر اینکه مدشهیدی که قبل از خاکسپاری زنده شد! +عکس
شهید زنده حجتالاسلام محمد صادقی شهیدی که قبل از خاکسپاری زنده شد عکس همه تصور میکردند شهید شده به همین منظور او را کفن پوشاندند و در آستانه قبر بردند اما مشیت الهی بر زنده بودنش بود به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز اتفاقهای دوران دفاع مقدس تنها دفاع از مرز و بوم کشور-