واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس گزارش میدهد
گفتوگوی خواندنی فارس با راننده تریلی حامل شهدای غواص کرمان
راننده تریلی حامل شهدای غواص کرمان گفت: هنوز هم باورم نمیشود افتخار حمل شهدای غواص قسمت من شده است.
به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان، محمد لنگری راننده جوان تریلی حامل شهدای غواص کرمان از زمان ورود شهدا به استان کرمان تا تحویل پیکر پاک غواصان شهید با آنها همراه بوده است، وی خاطرات جالب و خواندنی زیادی را از همراهی با شهدا دارد. روز گذشته که شهدای غواص وارد کرمان شدند، شور و حال عجیبی در شهر بود، جمعیت بسیاری دورتادور دو تریلی حامل شهدا را گرفته بودند و تریلیها با سرعت پایین مسیر را طی میکردند. در آن حال و هوای وصفناشدنی چشمم به راننده یکی از تریلیهای حامل شهدای غواص افتاد که با حالتی بغضآلود در حال رانندگی در میان جمعیت بود با خودم فکر کردم این راننده باید خاطرات جالب و خواندنی زیادی را از همراهی با این شهیدان عزیر داشته باشد، بنابراین خودم را به دو نفر از همراهان تریلی حامل شهدا معرفی کردم و خواستم شماره راننده تریلی را به من بدهند، اما شماره را ندادند و گفتند، باشد برای بعد. وقتی جواب رد شنیدم، خودم را رساندم کنار تریلی و روی سر پنجههایم ایستادم و در آن ازدحام جمعیت از راننده تریلی خواستم تا شمارهاش را بدهد و او وقتی متوجه شد خبرنگارم، معرفت به خرج داد و شمارهاش را داد. امروز با محمد لنگری راننده تریلی حامل شهدای غواص تماس گرفتم و او که هنوز باورش نمیشود در این چند روز همراه شهدا بوده است، خاطرات خواندنی و زیبایی از همراهی با شهیدان غواص و حال و هوای مردم مناطق مختلف استان کرمان در استقبال از شهدا تعریف کرد که از نظرتان میگذرد. فارس: آقای لنگری، از شما تشکر میکنم که دیروز شمارهتان را به من دادید، لطفا بفرمایید از چه زمانی متوجه شدید، قرار است راننده تریلی حامل شهدای غواص باشید؟ لنگری: چند روز قبل از آن که شهدا وارد استان کرمان شوند، به من اطلاع دادند که ماشین را آماده کنم، بعد راهی شهرستان انار شدیم و یک روز آن جا ماندیم تا کامیون شهدا از تهران آمد. ما در انار تریلی را گل زدیم و برای حمل شهدا آماده کردیم و سپس شهدا را به تریلیها منتقل کردند و ما در مسیر مشخص حرکت کردیم. فارس: وقتی متوجه شدید قرار است راننده تریلی حامل شهدای غواص باشید، چه حس و حالی داشتید؟ لنگری: اصلا باور نمیکردم، هنوز هم باورم نمیشود افتخار حمل شهدای غواص قسمت من شده است، موقعی که شهر به شهر و روستا به روستا میرفتیم و حال و هوای مردم را میدیدم، بهخودم میآمدم که چه افتخار بزرگی نصیبم شده که درکش نمیکنم. فارس: آیا هنگام انتقال شهدا به تریلی حضور داشتید؟ لنگری: بله. فارس: لطفا درباره لحظاتی که شهدا به تریلی شما منتقل میشدند، صحبت کنید. لنگری: کامیونی که شهدا در آن بودند، یک کامیون مسقف در بسته بود و چیزی مشخص نبود، وقتی تریلی آماده حمل شهدا شد، مسئولان آمدند و درب کانتینر را باز کردند و شهدا را تحویل دادند. من در لحظه انتقال شهدا به تریلی شوکزده بودم و حال و هوای دیگری داشتم، یعنی همه در حال و هوای دیگری بودند، با توجه به آن چه از شهدا شنیده بودم، لحظهای که شهدا به شهادت رسیدند و سختیهایی که به آنها گذشت را مرور میکردم. عکسهایی که روی تابوتهای شهدا بود، یکجورهایی با آدم صحبت میکردند، حال و هوای خاصی بود، جملهای نمیتوانم پیدا کنم که آن را لحظه را وصف کنم. فارس: استقبال مردم در روستاها و شهرهای استان کرمان از شهدا چگونه بود؟ لنگری: انتظار نداشتم مردم این شور و حال را داشته باشند، کاروان شهدایی که من با آنها بودم به رفسنجان، زرند و کرمان و روستاهای این شهرستانها رفت و از بیش از 50 روستا گذشتیم. در روستاهایی که حتی اسم آنها را نشنیدهایم، استقبال مردم خیلی زیاد بود، مردم در دو راهی جاده روستا منتظر شهدا بودند و شهدا را تا داخل روستا همراهی میکردند. در هر شهر و روستایی که میرفتیم، استقبال مردم آن قدر زیاد بود که سرعت ماشین خیلی کم میشد. استقبال مردم در بعضی از مناطق از جاده شروع میشد و در یکی از جادهها حدود 300 موتورسوار دوروبر تریلی بودند، یکی از آنها هم زمین خورد که من ترمز را کشیدم و موتور خورد به سپر ماشین. سه، چهار مرتبه بعضی از مردم وقتی میفهمیدند، باید سریع حرکت کنیم و وقت کمی برای حضور در شهر یا روستای آنها داریم، جلوی لاستیک تریلی میخوابیدند و میگفتند باید از روی ما رد شوید، ما نمیگذاریم، شهدا را زود ببرید. فارس: با توجه به این استقبال پرشور آیا اتفاقی هم برای مردم افتاد؟ لنگری: وقتی وارد کشکوئیه شدیم، یک میدان را دور زدم و زمانی که میخواستم وارد بلوار شوم، از توی آینه نگاه میکردم که دست و پای مردم زیر چرخهای ماشین نرود، ناگهان دو، سه تا خانم زمین خوردند و یکی از آنها کشیده شد به سمت تایر عقب تریلی، من بلافاصله ترمز گرفتم، مردم ریختند و آن خانم را بیرون آوردند، خدا را شکر حتی یک زخم کوچک هم بر نداشت. فارس: آیا مردم در مسیر با شما صحبت هم میکردند؟ لنگری: چند بار این را شنیدم که به من گفتند خوش به حالت که این افتخار قسمت شما شده است. فارس: آقای لنگری اگر دوست داشتید به این سئوال پاسخ دهید در مسیر به شهدا چه میگفتید؟ لنگری: والله، حقیقتش دلم میخواهد درددل اصلی من با شهدا پنهان باشد، اما به شهیدان میگفتم شرمنده شما هستم، لیاقت شما خیلی بیشتر از اینهاست، نتوانستیم جبران از خودگذشتگی شما را بکنیم. فارس: باز هم از شما برای انجام این مصاحبه تشکر میکنم و سئوال آخرم این است، زمانی که شهدا را تحویل دادید و تریلی خالی را دیدید چه احساسی داشتید؟ لنگری: وقتی ماشین خالی را دیدم، احساس کردم، نعمتی از من گرفته شد. ------------------------------ گفتوگو از: مهسا حقانیت ------------------------------ انتهای پیام/80019/ب40
94/05/19 - 14:58
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 65]