محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828762596
خاطره بازی با آدمهایی که عمری خاطره ساختهاند
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۹
پیر شدهاند... اسم خاطره را که میآوری مکث میکنند... و بعد هم با لحنی که حسرت را از آن مزهمزه میکنی، میگویند: "خاطره که زیاد است" راست میگویند، چندین و چند سال سختی انجام کاری که وقت و بیوقت، گرما و سرما و شب و نصفه شب نمیشناسد باید هم پر باشد از خاطره... کولهبار خاطراتشان حالا بعد از سالهای طولانی کار، کلی سنگین شده و دلم لک زده بود پای خاطراتشان بنشینم. پای خاطرات کسانی که با اخبارشان خاطرات زیادی ساختهاند برای ما و برای همین سراغشان رفتم تا خبر بگیرم از آدمهایی که سالها خبر گرفتند از دیگران... محکوم شدن به اعدام برای اعلام یک خبر! دفتر خبرگزاری که آمد چهرهاش پیری نیم قرن کار خبری را آنطور که باید نشان نمیداد، چند برگه از روزنامههایی که حالا رنگ کهنگی به خود گرفته بودند و خبرهایی با اسم " سید عباس کشمیری" را روی خود داشتند با خود به دفتر خبرگزاری آورده بود. از او درباره اینکه کارش را از کی شروع کرده پرسیدم و از خاطراتی که طی نیم قرن کار و فعالیت خبری برایش مانده ... برایم گفت از سال 1347 کارم را در روزنامه کیهان ورزشی غرب کشور در کرمانشاه که آن زمان استانهای لرستان، همدان، ایلام و کردستان را به عنوان چهار فرمانداری استان کرمانشاه تحت پوشش داشت، شروع کردم. آن زمان تعداد خبرنگارها مثل الان نبود و ما کلا سه خبرنگار بودیم در کل استان، من، مرحوم "محمدباقر احمدی" و "منوچهر نجمایی". کلی هم با هم رفیق بودیم و همیشه با هم مشورت میکردیم و سعی میکردیم تنها خبری چاپ شود که به نفع شهر و مردم باشد و خلاصه همفکری خوبی با هم داشتیم... اگر بخواهم از آن دوران خاطرهای بگویم خاطرهای مربوط به اوایل جنگ است، سال 1360 بود... آن سال من به همراه مرحوم محمدباقر احمدی راهی جبهه شدیم تا اخبار جنگ را بگیریم، در راه که میرفتیم به سرباز جوانی برخوردیم و او را هم سوار کردیم... توی راه که میرفتیم آن سرباز جوان گفت که قرار است ایران عملیاتی را با پوشاندن لباس عراقی به تن سربازان ایرانی در خاک عراق انجام دهد. ما هم خبرنگار و تشنه این اخبار، سریع وسط راه با تلفن اخبار را به دفتر روزنامه اعلام کردیم و خبر این عملیات تیتر اول روزنامه کیهان شد. خبر که چاپ شد به کرمانشاه برگشتیم و با مرحوم احمدی در خانه بودیم که یکی از فرماندهان نظامی به درب خانه آمد و من و مرحوم باقری را دستگیر و به دادگاه نظامی برد. کلی استرس داشتیم و اصلا نمیفهمیدیم ماجرا چیست که فرمانده گفت: تمامی اینها به خبری که از عملیات ایران با استفاده از لباسهای عراقی گرفتهایم مربوط میشود. او گفت این عملیات یک ماه پیش انجام شده اما انجام آن محرمانه بوده و ما میخواهیم بدانیم خبر آن را از کجا آوردهاید و ما هم که آن سرباز را نمیشناختیم حرفی برای گفتن نداشتیم و بنابراین فقط همه آنچه که اتفاق افتاده بود را تعریف کردیم و در نهایت به جرم اعلام اخبار محرمانه جنگ به اعدام محکوم شدیم!... دردسرهای زیادی کشیدیم تا ثابت کنیم همه چیز بیقصد و غرض و تنها اتفاقی رخ داده و واقعا سوءنیتی در این زمینه وجود نداشته است... خلاصه آنکه آن ماجرا برایم درسی شد تا از آن به بعد تنها از منابع مطمئن و موثق خبر بگیرم. لذت بیخبری در مهمانی شبانه مسئولین! کرمانشاه نبود، سراغش را از دوستان و آشنایانش گرفتم و رسیدم به شمارهای به جا مانده از سالهای گذشته... از آن طرف خط صدایی که به اندازهی 33 سال کار خبری پیر شده بود به گوش میرسید... سال 1356 کارم را در خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا) که آن زمان خبرگزاری "پارس" نامیده میشد شروع کردم... اینها راجواد گُردینی برایم گفت و در جواب درخواستم برای بازگو کردن خاطرهای از دوران کاریش، ادامه داد: کارمان تلخ و شیرین زیاد داشت. به خصوص برای ما که کار خبر را هم در دوران انقلاب و هم در دوران جنگ آن هم در منطقهای که خط مقدم جبهه بود تجربه کردیم... اما این وسط خاطراتی که بیش از همه در ذهن من مانده، روزی بود که برای مصاحبه با "علی اکبر شیرودی" راهی پادگان ابوذر شده بودم... تاریخ آن روز را نه من و نه تاریخ ایران از یاد نمیبرد، روز هشتم اردیبشهت ماه سال 1360، آن روز به پادگان ابوذر رفتم و با علی اکبر شیرودی دیدار کردم و گفتم که برای گرفتن مصاحبه آمدهام... شیرودی گفت: ماموریتی پیش آمده و باید برود و تاکید کرد که بعد از ماموریت گزارش خوبی به من میدهد... اما انتظار من در آنجا بیفایده بود و علی اکبر شیرودی در همان ماموریت برای همیشه آسمانی شد و گزارش رسیده از او تنها خبر شهادتش بود... خاطرهی دیگری هم که از دوران جنگ در ذهنم مانده و بیرون نمیرود مربوط به روزی است که با همکاران صدا و سیما راهی قصرشیرین شدیم تا نمایشگاه عکسی را از جنایات جنگی صدام برای بازدید افرادی که قرار بود از سازمانهای بینالمللی به قصرشیرین بیایند برپا کرده و گزارش خبری این اقدامات را هم تهیه کنیم. در قصر شیرین، سرراهمان به رودخانهای رسیدیم و مجبور شدیم برای عبور از رودخانه سوار چنگک لودر شویم و به همین علت فیلمبردار صدا و سیما اول از همه سوار چنگک شد تا لودر او را به آن طرف رودخانه ببرد. با ورود لودر به رودخانه یکی از مینهایی که آب آن را با خود به وسط رودخانه آورده بود با فشار لودر منفجر شد و همکار ما در پیش چشمانمان با انفجار مین به شهادت رسید. ....تلخی خاطراتش آزردهام کرد و از او خواستم تا خاطرهای شیرین را هم برایم بگوید و با این درخواست صدای خندهای آرام از آن طرف خط شنیده میشد... او گفت: خاطره شیرینی که در خاطرم مانده مربوط به روزهای ابتدای شروع کارم در خبرگزاری "پارس"در سال 1356 و در دوران قبل از انقلاب بود که یک شب برای حضور در جلسهای که استاندار، فرماندار و مسئولین آن زمان استان حضور داشتند به محل شرکت نفت کرمانشاه رفتم... جلسه در کنار صرف شام و پذیرایی برگزار شد و اصلاً حالت جلسات خشک و رسمی را نداشت و برخی مسئولین در کنار پذیرایی و صرف شام صحبتهایی میکردند و من هم تازه وارد در کار خود، فقط از فضای مهمانی لذت میبردم! صبح روز بعد که به دفتر رفتم، مسئول خبرگزاری جلو آمد و گفت چه خبر؟... گفتم سلامتی! خیلی خوش گذشت.. گفت خب خبرش کو؟!... گفتم مگر باید خبر میگرفتم؟!، گفت: نه، پس همینجور فرستادیم بروی مهمانی! آن موقع بود که تازه خبردار شدم که چه کاری باید میکردم و نکردم!... بقیهاش بماند... اما آن روز متوجه شدم خبر همیشه از دل جلسات رسمی و خشک بیرون نمیآید و برای ما خبرنگاران در هر جلسهای که برویم خبر همیشه وجود دارد... تفریح قصرشیرین به گزارش تکاندهنده منجر شد! 27 سال کار خبری کرده و کلی خاطره تلخ و شیرین دارد از کارش... تماس که گرفتم و گفتم که میخواهم خاطره بگوید از کارش، گفت: کارمان را که میشناسی تلخ و شیرین زیاد دارد و اگر بخواهم شیرینترینش را بگویم زمانی بود که برای اولین بار خبر آزادی اسرا را دادند... سیدسیاوش حسینی ادامه داد: با شنیدن حرکت کاروان اسرا از عراق تمامی خبرنگاران در طول مسیر حرکت کاروان آزادگان از مرز خسروی تا خود کرمانشاه، برای استقبال و مصاحبه با اسرا حاضر شدند... و من هم به ورودی شهر کرمانشاه که محل میدان آزادگان فعلی است رفتم و خودم را برای ورودشان و گرفتن مصاحبه از آنها آماده کردم و شادی آن روز که آمیخته با اشک و لبخند بود و لذت مصاحبهای را که با اولین کاروان ورودی اسرا به کشور انجام دادم را هرگز فراموش نمیکنم. خاطره دیگری که در ذهنم مانده هم مربوط به ماههای ابتدایی پس از پذیرش قطعنامه جنگ بود که عراق برای پذیرش زوار ایرانی در خاک خود اعلام آمادگی کرده بود. بعد از مدتی از تردد زوار در عراق اطلاعات و اخبار رسید که وضعیت برخورد با زائران و امکانات رفاهی که در عراق در اختیار آنها قرار داده میشود خوب نیست... و برای همین من با یکی از همکارانم به نام «شهریار دبیری» راهی قصر شیرین شدیم تا از زواری که از عراق برمیگشتند واقعیت ماجرا را جویا شویم و با خودمان گفتیم تا قصرشیرین میرویم، هم گزارش میگیریم و هم یک تفریحی میکنیم... به قصرشیرین که رسیدیم صحبتهای زوار خیلی آزاردهنده بود از برخوردهای نامناسب تا وضعیت اسفبار بهداشت در عراق... برای همین تمام فکر و ذکرمان این شد که سریع گزارشش را ارسال کنیم و اصلا فکرش را هم نمیکردیم، اینقدر بازتاب پیدا کند که تردد زوار به عراق از طرف مسئولین کشور و در پی این گزارش به مدت دو ماه متوقف شود! این توقف تردد زوار موجب شد تا مسئولین عراقی مجبور شوند دستور دهند تا شرایط بهتری برای زائران ایرانی فراهم شود و بعد از دوماه، دوباره تردد زوار به عراق برقرار شود. برای دومین بار و مصمصمتر از قبل راهی قصرشیرین شدیم تا ببینیم شرایط زوار در عراق عوض شده یا نه، که خوشبختانه دیدیم این بار اوضاع عوض شده و همین موجب شد تا بازتاب آن گزارش و تاثیر قلم خبرنگاران برای همیشه در ذهن من بماند. به جان خریدن خطر حمله گرگ، برای تهیه یک خبر! نسبت به بقیهشان کم سن و سالتر است اما پیراهن پاره کرده در این کار و میگوید سال 1375 از طریق آزمون کتبی و انجام کلی مصاحبه توانسته وارد صدا و سیما شود. بیژن خزایی اینها را گفت و ادامه داد: آن سالها سخت بود ورود به صدا و سیما و باید کلی آزمون و مصاحبه انجام میشد تا بتوانی وارد سازمان شوی آن هم در سمت و حرفه خبرنگاری... از او که خواستم برایم خاطرهای بگوید از دوران کاریاش، گفت: کار خبر که همیشه پر است از خاطره، اما وسط این همه خاطره من هیچ وقت خاطره پیادهروی شبانه در کولاک شهرستان جوانرود را فراموش نمیکنم... سالش را خاطرم نیست اما برف و کولاک زمستان آن سال هیچ وقت از خاطرم نمیرود، به حدی برف و کولاک شده بود در جاده جوانرود که حتی ماشینهای برفروبی و کمکدار هم نمیتوانستند برای کمک به ماشینهایی که در میانشان یک ماشین عروس هم بود و در برف گرفتار شده بودند، بروند. آنها نمی توانستند، اما ما باید میرفتیم و از حالشان جویا میشدیم و برای همین با فیلمبردارم آقای «موسوی» از ماشین پیاده شدیم و پیاده به دل برف زدیم. حقیقتا ترس داشت آن شرایط و خطر حمله گرگ، در آن کولاک لحظهای فکرمان را آرام نمیگذاشت اما برای جویا شدن از اوضاع مسافرانی که در کولاک محاصره شده بودند باید میرفتیم. راه سختی بود چهار کیلومتری را در دل کولاک پیاده رفتیم تا توانستیم ماشینها را پیدا کنیم و شرایط واقعا سختی بود... برف تا سقف ماشینها را پوشانده بود و اگر همت مردم روستاهای آن اطراف نبود به راحتی 30 تا 40 نفر را در همان کولاک از دست میدادیم که نهایتا با همت اهالی روستا که فیلم و گزارش تمامی زحمات آنها را گرفتیم بیشتر سرنشینان خودروها نجات پیدا کردند و تنها سه نفر بر اثر سرما جان خودشان را از دست دادند. گزارش را که گرفتیم دوباره باید راه آمده را برمیگشتیم. هوا تاریک شده بود، اما چارهای نبود و برای همین دوباره پیاده در کولاک به راه افتادیم و با هر سختی و مشقتی که بود گزارش را رساندیم و گزارش برای ساعت 22 و 30 دقیقه از شبکه دو سیما پخش شد... خاطره دیگری که در ذهنم مانده گزارشی بود که از احمد عزیزی در اوایلی که به کما رفته بود گرفتم و گزارش بازتاب کشوری پیدا کرد و شنیدم که مقام معظم رهبری در پی آن گزارش به نمایندگان چند وزارتخانه دستور داده بودند تا اگر میشود در خارج از کشور کاری برای احمد عزیزی صورت گیرد، شرایط اعزام او را را به خارج از کشور برای درمان فراهم کنند. خزایی که حالا مدتی است از کارش کناره گرفته میگفت: اولین گزارشم را با خبر پاکسازی کوهستان شروع کردم و آخرین گزارشم را نیز در کوهستان زمانی که برای تهیه گزارش از خانوادهای که هیچ کدام شناسنامه نداشتند و در دل کوه زندگی میکردند رفتم به پایان رساندم. گرفتن مصاحبه با لباسهای گِلی! از سال 1377 وارد صدا و سیما شده و میگوید: کار خبر را از سال 1384 شروع کرده و کلی هم عشق دارد نسبت به کارش... از خاطراتش در این سالهای خبری که میپرسم، میگوید: جالبترین خاطرهای که برای من اتفاق افتاد روزی بود که برای تهیه خبر برداشت گل محمدی در یک روز بارانی به یکی از شهرستانهای اطراف رفتم. در محل برداشت گل محمدی زمین حسابی خیس خورده و لیز شده بود و وسط باغ، یک تپه مانندی از خاک به ارتفاع دو متر وجود داشت. من هم برای اینکه محیط را از یک بلندی ببینم، روی آن بلندی رفتم، اما روی بلندی رفتن همان و لیز خوردن از آن بالا همان!... کُل دو متر را روی زمین لیز خوردم و سر تا پا گلی شدم و تازه باید با این سرو وضع میرفتم برای مصاحبه! شرایط جوری بود که ناچار بودم با همین سر و وضع گزارش بگیرم و برای همین از فیلمبردار خواستم که تمام مصاحبه را بصورت بسته بگیرد و خاطره آن روز که مجبور بودم با همان سر و وضع گلی تا خانه بیایم همیشه در خاطرم مانده... گدایی برای گرفتن یک خبر! شیرینی خاطرات پیشکسوتان خبر جای خود را داشت، اما کار خبری که هر لحظهاش پر از خاطره است قطعا برای خبرنگاران جوان هم خاطره ساز شده... سروش اعظمی که حال چند سالی است کار خبر را در واحد خبر صدا و سیما شروع کرده از ماجرای گداشدنش برای تهیه یک خبر میگوید! .. اواخر سال 1392 بود، نزدیک های بهار که میشود همیشه کار و بار متکدیان آن هم در شهر ما کرمانشاه که بهشتی واقعی برای متکدیان است حسابی سکه میشود. همین مسئله موجب شد تا برای گزارشی در این زمینه به فکر بیفتم و من که تصمیم داشتم مردم را نسبت به درآمدهای میلیونی این افراد آگاه کنم تصمیم گرفتم تا این بار خودم از مردم گدایی کنم تا به صورت مستند درآمد گداها را در یک بازه زمانی کوتاه برای مردم به تصویر بکشم. روز تهیه گزارش لباسهای کهنهای را بر تن کردم و صورت خود را پوشاندم و رفتم و در سر راه مردم در خیابان در گوشهای نشستم و شروع به گدایی کردم... درآمدش عالی بود! باورش برای خود من هم سخت بود که با 10 دقیقه گدایی کردن حدود 10 هزار تومان کاسب شده بودم!، حسابش را که کردم یک ساعت گدایی من 60 هزار تومان درآمد داشت... این یعنی اینکه اگر یک گدا فقط روزی دو ساعت ناقابل گدایی کند ماهی سه میلیون و 600 هزار تومان کاسب میشود که این مقدار دو برابر حقوق یک کارمند است... تهیه این گزارش برای من خاطره جالبی شد و فکر میکنم تا حدی توانستم با آن گزارش حرفهای خودم را در زمینه درآمدهای میلیونی متکدیان و سوءاستفاده آنها از احساسات مردم به گوش مردم برسانم. ... پیر یا جوان با خاطرات تلخ یا شیرین، هنوز هم شوق خبرنگاری را در وجودشان میبینی و عشق به خبر را در کلامشان حس میکنی و میفهمی گذشت روزگار نتوانسته رنگ کهنگی بدهد به عشقشان و هنوز هم همهشان عشق ِ خبر و خبرنگاریاند.... محبوبه علی آقایی، خبرنگار ایسنا منطقه کرمانشاه خبرنگار: 3 انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]
صفحات پیشنهادی
رونمایی تاشوی مدرن؛ خاطره بازی با طعم آبنبات
رونمایی تاشوی مدرن خاطره بازی با طعم آبنبات فناوری اطلاعات > فناوری اطلاعات و ارتباطات - شرکت کرهای ال جی در سال 2015 دست به یک اقدام هوشمندانه و البته جسورانه زده و قصد دارد در سال 2015 یک گوشی تاشو مربوط به یک دهه قبل را روانه بازار کند به گزارش ایسنا ال جی باخاطره بازی سعید جلیلی در اینستاگرام+اینستا پست
خاطره بازی سعید جلیلی در اینستاگرام اینستا پست معاون سابق وزارت امور خارجه در جدیدترین پست اینستاگرام خود از خاطره سال ها پیش می گوید به گزارش خبرنگار اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان صفحه منتسب به سعید جلیلی با یک پست جدید به روز شد جلیلی در تازه ترین پست اینستخاطره بازی دایی با ملیپوشان قدیمی در تمرین دوشنبه صبای قم
دوشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۹ ۲۸ حضور چند بازیکن سابق تیم ملی در تمرین صبای قم باعث شد حال و هوای تمرین شاگردان دایی عوض شود به گزارش ایسنا تمرین روز دوشنبه صبای قم با حضور چند تن از بازیکنان قدیمی تیم ملی فضای خاصی پیدا کرد در تمرین امروز صبای قم که از ساعت 18 30 در ورزشگاه خیریهخاطره بازی با علی دایی و امیرضا خادم+عکس
خاطره بازی با علی دایی و امیرضا خادم عکس شاید دایی هیچ وقت فکرش را هم نمیکرد که زمانی حکم اخراجش از سوی نزدیکان دوست قدیمیاش صادر شود به گزارش خبرنگار اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان شاید دایی هیچ وقت فکرش را هم نمیکرد که زمانی حکم اخراجش از سوی نزدیکان دوست قدخاطره بازی آیت الله هاشمی/ پرواز پدر و پسری قالیباف/رسایی و برجام
خاطره بازی آیت الله هاشمی پرواز پدر و پسری قالیباف رسایی و برجامتاریخ انتشار چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۲۳ ۰۳ آیت الله رفسنجانی رفسنجانی عکسی قدیمی مربوط به سال ۶۸ از خاطره انتخابات پنجمین دوره ریاست جمهوری و رای بی سابقه خود در آن زمان منتشر کرد 6 مرداد 1368 - پنجمین دوره انتخاطره بازیگر جانباز از شهیدی که روز شهادتش را خبر داده بود
روایتی از رضا ایرانمنش خاطره بازیگر جانباز از شهیدی که روز شهادتش را خبر داده بود این بازیگر روایت میکند در تابوت را باز کردم یک کیسه خاکستر بود و یک استخوان ساعد دست درون آن کیسه را برگرداندم و دیدم نوشتهاند شهید پرویز مصطفی امیری انگار دنیا بر سرم خراب شد به گزاردانلود آهنگ جدید مسعود سعیدی بنام خاطره بازی
متن آهنگ خاطره بازی دانلود آهنگ جدید مسعود سعیدی بنام خاطره بازی سرویس کشکول جام نیوز ♦ متن آهنگ جدید مسعود سعیدی بنام خاطره بازی ♦ برای چی به غصه هام داری اضافه می کنی کسی که عاشقت شد رو داری کلافه می کنی چی به سرت اومده که دلت نمیشناسه«مهریه بی بی» نقد شد/ خاطره بازی با فیلم های دیروز سینمای ایران
مهریه بی بی نقد شد خاطره بازی با فیلم های دیروز سینمای ایران شناسهٔ خبر 2870022 - چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۱ ۴۵ هنر > سینمای ایران در جلسه نقد و بررسی فیلم مهریه بی بی که در قالب برنامه سینما نوستالژی در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد عوامل این فیلم سینمایی درباره تجربه سالیگ پانزدهم فوتبال با یاد و خاطره علی هویسی در اهواز
لیگ پانزدهم فوتبال با یاد و خاطره علی هویسی در اهواز ایرنا - اهواز- دیدار تیم های فوتبال فولاد خوزستان و راه آهن تهران عصر جمعه با گرامیداشت یاد و خاطره علی هویسی عکاس صاحب نام خوزستانی در اهواز برگزار شد 2 11 10 مرداد 1394 9 54 عکس محمدرضا خبازان ID 2902533 9 عکس نسخه اصلی نخاطره هاشمی از عقبنشینی در عملیات «رمضان»
خاطره هاشمی از عقبنشینی در عملیات رمضانشب در تماس تلفنی با فرماندهان قرارگاه مرکزی کربلا صحبت کردم معلوم شد در یک محور نیروهای قرارگاه عملیاتی فتح خوب عمل کردهاند به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس عملیات رمضان با مقاومت سرسختانه دشمن روبرو شده بود به طوری که هر لحظهروحانی مرا به آرزویم رساند!/ خاطره هاشمی درباره دانشگاه آزاد
روحانی مرا به آرزویم رساند خاطره هاشمی درباره دانشگاه آزاد رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با تأکید بر این نکته که یکی از برنامههایم برای نام نویسی در انتخابات ریاست جمهوری حل مسأله هستهای بود گفت خدا را شکر که آن آرزوی من و اکثریت مردم ایران محقق شد به گزارش فرهنگ نیوز آیت&خاطره مظفر از نحوه شهادت برادرانش توسط منافقین
خاطره مظفر از نحوه شهادت برادرانش توسط منافقینتاریخ انتشار پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۱ ۵۲ روزنامه شرق گفت و گویی با حسین مظفر درباره عملیات مرصاد انجام داده است که بخش هایی از آن در ادامه می آید در خانواده بهلحاظ مسئولیتهایی که داشتم دائم در جبهه نبودم من مدیر کلخاطره جالب همتیمی سابق زلاتان از او
خاطره جالب همتیمی سابق زلاتان از او آدریان موتو بازیکن رومانیایی سابق یوونتوس و چلسی در خاطره ای از هم تیمی سابق خود تمجید کرد خبر آنلاین موتو با بیان اینکه در زمان حضورش در یووه اغلب اوقات در سفر ها با زلاتان هم اتاق بود اینگونه خاطره خود را نقل کرد زلاتان بهترین است هعکس خاطره انگیز از بانوان هنرمند والیبالیست
پرستو صالحی در صفحه اجتماعی خود عکس زیر را منتشر کرد ودر ادامه نوشت يك عكس خاطره انگيز از بانوان هنرمند واليباليست یک عکس خاطره انگیز از بانوان هنرمند والیبالیستبه پرستو صالحی در صفحه اجتماعی خود عکس زیر را منتشر کرد ودر ادامه نوشت یک عکس خاطره انگیز از بانوان هنرمند والیبالیست فحوزه اطلاعرسانی، کاری خطیر و پرمخاطره است
مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان ایلام حوزه اطلاعرسانی کاری خطیر و پرمخاطره است خبرگزاری پانا مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان ایلام گفت حوزه اطلاعرسانی و خبرنگاری کاری پرزحمت خطیر و پرمخاطره بوده که نیازمند صداقت و تلاش زیاد است ۱۳۹۴ شنبه ۱۷ مرداد ساعت 09 43 به«کم آبی»حیات پایتخت رابه مخاطره انداخت/ ضعف مدیریت بحران در تهران
بررسی پدیده کمآبی و مدیریت بحران آب در استانهای کشور۶۱۰ تهران کم آبی حیات پایتخت رابه مخاطره انداخت ضعف مدیریت بحران در تهران شناسهٔ خبر 2779347 - یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۴ ۳۱ استانها > تهران تهران-بحران کم آبی در کشور موضوعی است که سالهاست به گوشمان آشنا می آید اما در یکمعاون استاندار گلستان: کمبود آب عامل مهاجرت و حاشیهنشینی / موج جدید مهاجرتها مخاطرهآمیز است
معاون استاندار گلستان کمبود آب عامل مهاجرت و حاشیهنشینی موج جدید مهاجرتها مخاطرهآمیز استمعاون استاندار گلستان و فرماندار ویژه گنبدکاووس با بیان اینکه مهاجرت و حاشیهنشینی روندی رو به رشد به خود گرفته است گفت کمبود آب یکی از بزرگترین عوامل مهاجرت و حاشیهنشینی است به گزارش-
گوناگون
پربازدیدترینها