واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
سرقت خانهها از زندان کلید میخورد پسر جوان متهم به سرقت از خانههای ویلایی شمال شهر و استان البرز است. او همراه چهار همدستش در آخرین عملیات پلیس آگاهی در مخفیگاهش شناسایی و دستگیر شد. مرد جوان و همدستانش با شناسایی خانههای ویلایی در کمتر از 20 دقیقه تمام لوازم با ارزش خانهها را سرقت میکردند و متواری میشدند. گفتوگویی را با این متهم انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
خودت را معرفی کن؟ ابراهیم 28 ساله، ساکن اسلامشهر هستم. چند ماه می شود که نامزد کرده ام. سابقه کیفری داری؟ سه سال قبل به جرم سرقت از خانه ای در شمال شهر دستگیر شدم و یک سالی را در زندان گذراندم. پس سارق حرفه ای خانه های ویلایی هستی؟ نه این روش را تازه یاد گرفته ام. پیش از این سارق خانه های خالی در ایام نوروز بودم. وقتی فردی به مسافرت می رفت پس از زاغ زنی، خانه اش را خالی می کردم. این روش را از کجا یاد گرفتی؟ این روش را در زندان از محسن یکی از سارقان صاحب سبک در سرقت خانه یاد گرفتم و بعد از آزادی آن را به کار گرفتم و با دوستانم از خانه های ویلایی سرقت می کردیم. باندتان چند نفری بود؟ پنج همدست دارم که یکی از آنها زاغ زن بود و وظیفه داشت جلوی درکشیک دهد تا اگر مامور یا فردی مشکوک به خانه طعمه نزدیک می شد به ما اطلاع دهد که بتوانیم فرار کنیم. سردسته باند تو هستی؟ نه، من معاون باند بودم. سردسته باند محسن شاه کلید است که دوران محکومیتش را در زندان می گذراند. او ما را هدایت می کرد. از داخل زندان؟ بله. او از داخل زندان اطلاعات خانه های ویلایی را از دیگر سارقان می گرفت و آنها را در اختیار ما قرار می داد و ما نیز براساس اطلاعات محسن به خانه مورد نظر می رفتیم و سرقت را انجام می دادیم. او از داخل زندان براحتی ما را هدایت می کرد. چند فقره سرقت انجام داده اید؟ از وقتی او رئیس باندمان شد چهار بار در شمال تهران و خانه های ویلایی اطراف کرج سرقت انجام دادیم. طی چند ماه این سرقت ها را انجام دادی؟ این سرقت ها در سه ماه گذشته بود. از هر سرقت چقدر گیرتان می آمد؟ بستگی به خانه ای داشت که برای سرقت به آنجا می رفتیم. اما هرچه به دست می آوردیم تقسیم بر پنج می کردیم و برای هر سرقت مقدار ناچیزی هم به زاغ زن می دادیم. سهم رئیس باند که در زندان بود چه می شد؟ سهم او را به خانواده اش می دادیم. هربار که سهم رئیس را می دادیم، او آدرس جدیدی به ما می داد تا دوباره به سرقت برویم. در سرقت ها از زور استفاده می کردید؟ نه سعی می کردیم خانه ها خالی باشد تا کمتر به دردسر بیفتیم. بجز یک سرقت در تمام سرقت ها خانه خالی بود. در کدام سرقت خانه خالی نبود؟ در سرقت کرج اعضای چهار نفره خانواده در خانه ویلایی بودند. پس چطور سرقت کردید؟ فکر کردیم خانه خالی است، به همین خاطر داخل رفتیم، اما چهار عضو خانه بودند. ما نقاب زده بودیم تا شناسایی نشویم. آنها بشدت ترسیده بودند و نمی دانستند چه کار کنند. برای این که نترسند و سر و صدا نکنند اول ادعا کردیم اشتباه وارد خانه شدیم و از آنها عذرخواهی کردیم. بعد که اعتمادشان جلب شد دست و پایشان را بستیم و 20میلیون تومان از آن خانه سرقت کردیم. چقدر از تمام سرقت ها پول به جیب زدی؟ من تازه نامزد کرده بودم و هیچ کاری نداشتم؛ برای تامین نیاز مالی مجبور بودم این کار را بکنم تا بتوانم هزینه های همسرم و مراسم عروسی را جمع کنم. به همین خاطر دست به سرقت زدم و نزدیک 12 میلیون تومان به من رسید. اما زندگی ات نابود شد؟ بله. نامزدم بفهمد سارق هستم و باید چند سالی را در زندان بگذرانم از من جدا می شود. چگونه دستگیر شدی؟ شب در باغ مادرم در حوالی اسلامشهر خواب بودم که ماموران آمدند و من را دستگیر کردند. چون نقشه ما با همدستم در زندان خوب بود، فکر نمی کردم دستگیر شوم. آثار خالکوبی روی دستت چیست؟ مربوط به دوران قبل است. اینها را چند سال قبل وقتی از زندان آزاد شدم خالکوبی کردم. حرف آخر... باور کنید تمام بدبختی های من از زمانی آغاز شد که در زندان با محسن و دیگر همدستانم آشنا شدم و زندان مرا تبدیل به دزدی حرفه ای کرد. فکر نکنید چون به پول دزدی عادت کرده بودم پس از آزادی از زندان سراغ سرقت رفتم. وقتی آزاد شدم خواستم زندگی جدیدی را آغاز کنم به همین خاطر هم نامزد کردم. اما هر جا برای کار رفتم به خاطر سابقه دار بودنم به من کار نمی دادند. قبول کنید با جیب خالی نمی شود زندگی کرد و در کنار مشکلات مالی، وسوسه دوستانم هم باعث شد دوباره سرقت را ازسر بگیرم. مجید غمخوار / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
 
جمعه 16 مرداد 1394 ساعت 11:01
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 59]