واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
معمای پلیسی قتل در شب بارانی باران شدیدی در شهر باریدن گرفته بود. سروان میری روز تعطیل همراه خانوادهاش برای تفریح به پارک آمده بود که با شروع باران به سمت خانه بازگشتند. در میان راه بود که تلفن همراهش زنگ خورد و مامور کلانتری 26 از مرگ مشکوک زن جوانی خبر داد.
کارآگاه ابتدا به خانه رفت و بعد از پیاده کردن اعضای خانواده اش راهی محل حادثه شد. وقتی به مقابل خانه مورد نظر رسید، از شدت باران کاسته شده بود. خیابان خلوت و خودروهای پلیس در مقابل خانه پارک بود. مامور کلانتری با مشاهده سروان با یک چتر به استقبال او رفت و گزارش داد. زن 30 ساله سحر نام داشت که در جریان یک تصادف رانندگی جان خود را از دست داد. او پرستار یکی از بیمارستان ها بود که بعد از تمام شدن کارش راهی خانه شد و در مقابل خانه اش تصادف کرد و جان باخت. او چندی قبل نامزد کرده بود و قرار بود بزودی جشن عروسی خود را برگزار کند. امروز نامزدش به آپارتمان او آمده بود و شاهد تصادف بود. راننده یک پراید با سحر تصادف کرده و از محل گریخته بود. نامزد زن جوان به نام میلاد موفق به یادداشت شماره پلاک خودرو نشده بود. او با اورژانس تماس گرفته بود که امدادگران پس از معاینه سحر مرگ او را تائید کرده و موضوع را به ما اطلاع دادند. سروان خود را به جسد رساند. جسد در راهروی مقابل در ورودی قرار داشت و شکافی عمیق روی پیشانی سحر دیده می شد. زن جوان کفش به پا نداشت و هیچ آثار دیگری از جراحات در بدنش دیده نمی شد. سروان وارد آپارتمان شد. وسایل خانه مرتب سرجایش بود و آثاری از درگیری دیده نمی شد. به مقابل پنجره رفت که پس از باران لایه ای از آب روی آن را گرفته بود. همه شواهد نشان می داد که این زن در یک حادثه جان باخته است. سروان برای تکمیل تحقیقات تصمیم گرفت از میلاد هم بازجویی کند. هنگام خروج از آپارتمان پایش به یک جفت کفش زنانه خیس که مقابل واحد آپارتمان بود گیر کرد و نزدیک بود زمین بخورد و خود قربانی حادثه ای شود. به طبقه همکف رفت. مرد جوان در کنار جسد بی تابی می کرد. سروان او را به کناری کشید تا از او تحقیق کند. - درباره حادثه بگو. - امروز نامزدم شیفت بیمارستان بود و من مقابل خانه منتظرش بودم تا به خرید برویم. ناگهان باران شدیدی شروع به باریدن گرفت و سحر از من خواست با کلید یدکی که به من داده بود، وارد آپارتمان شوم. پشت پنجره ایستاده بودم که سحر مقابل آپارتمان از تاکسی پیاده شد و برایم دست تکان داد. به سمت ساختمان حرکت کرد که خودرویی با سرعت بالا با او برخورد کرد و از محل گریخت. این حادثه خیلی سریع رخ داد و نتوانستم شماره پلاک خودرو را یادداشت کنم. خودم را مقابل در رسانده و پیکر سحر را به داخل ساختمان منتقل کردم و با اورژانس تماس گرفتم. امدادگران وقتی به اینجا آمدند، اعلام کردند سحر بر اثر شدت تصادف فوت کرده است. - شما با هم اختلاف داشتید؟ - این چه حرفی است جناب سروان! ما عاشقانه همدیگر را دوست داشتیم. - پس چرا او را کشتی؟ - من... من... اشتباه می کنید. کارآگاه سپس به سه دلیل خود برای قاتل بودن میلاد اشاره کرد که مرد جوان وقتی با این دلایل روبه رو شد لب به اعتراف گشود و به کشتن نامزدش اعتراف کرد. پاسخ معمای جنایت در واحد شماره 60 سروان با اشاره به چند دلیل راز قتل را فاش کرد: 1ـ بر اساس گزارش پزشک جنایی، قتل حدود ساعت 4 صبح رخ داده بود، ولی سامان ادعا کرد که ساعت 6 با مقتول حرف زده است. 2ـ آثار خراشیدگی روی بدن مقتول نشان می داد مقتول خودکشی نکرده و به قتل رسیده است. 3ـ مقتول کت و شلوار به تن داشت که نشان می داد قرار ملاقات داشته و طبق گفته نگهبان فقط سامان به خانه اش می آمده و کسی که خودکشی کند کت و شلوار نمی پوشد و او قصد رفتن به محل قرار را داشته که به قتل رسیده است. در مسابقه این هفته 1342 نفر از خوانندگان تپش شرکت کردند که 420 نفر پاسخ صحیح داده اند. از میان خوانندگانی که پاسخ صحیح داده اند حسن سلیمی ازمسجد سلیمان برنده اعلام می شود. وحید شکری / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
 
پنج شنبه 15 مرداد 1394 ساعت 17:44
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 83]