واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مهر گزارش می دهد؛
سراب کودکانه پشت چراغ های قرمز کرمان/ سوءاستفاده از احساس مردم
شناسهٔ خبر: 2875599 - چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۳
استانها > کرمان
کرمان - حضور کودکان کار در معابر شهر کرمان در حالی در فصل تابستان افزایش یافته که درآمد حاصل از کسب این کودکان به جیب افرادی می رود که این کودکان را ساماندهی و از احساسات مردم سوء استفاده می کنند. به گزارش خبرنگار مهر، آفتاب داغ تابستان خیابانهای شهر کرمان را بیش از گذشته گرم کرده است، در حالی که پس از یک روز کاری سخت به سمت خانه میروم، پاهای کوچک کودکی از دور نظرم را جلب کرد، کمی از کسالتم کاسته می شود، با سرعت بیشتری به طرفش گام برمی دارم و وقتی نزدیک شدم کودکی را دیدم که سر و بدن کوچکش را میان دو دیوار جای داده بود و چشمان حسرت بارش را به ترازویش دوخته است.درکنارش نشستم و شروع به حرف زدن کردم. درابتدا فقط سکوت کرده بود اما پس از گذشتن دقایقی و کم شدن احساس ترس و بی اعتمادی اش با من حرف زد و به سوالهایم پاسخ داد.آن طور که محمد برایم تعریف کرد متوجه شدم که مادرش فوت شده است و او با پدرش که بیمار است در خانه ای در یکی از محله های بسیار پایین شهر کرمان زندگی میکنند.نامش محمد بود. او تمام روز را در یکی از پیاده روهای شلوغ و پر رفت و آمد کرمان سپری می کند. آن طور که محمد برایم تعریف کرد متوجه شدم که مادرش فوت شده است و او با پدرش که بیمار است در خانه ای در یکی از محله های بسیار پایین شهر کرمان زندگی میکنند.محمد گفت که به مدرسه نمیرود ولی خیلی دوست دارد به مدرسه برود. محمد امید داشت که امسال بتواند به مدرسه برود. وقتی از او پرسیدم که آیا تاکنون با پدرت برای تفریح و بازی به جایی مثل پارک یا شهربازی رفته ای؟! محمد پاسخ داد من برای کارم زیاد به پارک و شهربازی می روم آنجا می توانم پول خوبی در بیاورم اما بازی خیز.آخرین سوالم ازمحمد درباره آرزویش بود او به من گفت که من دوست دارم صاحب یکی ازاین مغازه ها باشد و اشاره ای با دست خود به مغازه های آنطرف خیابان می اندازد و در واقع تمام آرزوی محمد هر روز درمقابل چشمانش در آن خیابان مجسم می شود.ماجرای مریم و رضا و زندگی فقیرانهکنجکاوی های ذهنم مرا واداشت با کودکی دیگر از جنس محمد حرف بزنم و بیشتر با این بچه ها و شرایطشان آشنا شوم.از طریق یکی از دوستانم با مریم و رضا آشنا شدم . مریم و رضا خواهر و برادری بودند که پس از طلاق مادر از پدر، با پدرشان زندگی میکرده اند و اکنون پس از فوت پدر نزد پدر بزرگ و مادربزرگ پیر و فقیرشان زندگی می کنند. فقر پدربزرگ و مادربزرگ مریم و رضا به حدی است که دیگر نمیتوانند از آن دو نگهداری کند و حتی آن ها را به مدرسه بفرستند در نتیجه تصمیم گرفته اند این خواهر و برادر را به بهزیستی بسپارند و مریم و رضا حالا برای مقاومت در مقابل رفتن به بهزیستی تصمیم گرفته اند این تابستان را کار کنند تا بتوانند مهرماه به مدرسه بروند.رضا شاگرد یک تعمیرکار ماشین شده است و مریم در یکی از پارک های بزرگ کرمان آدامس می فروشد. درست در مکانی که همه بچه ها با پدر و مادرشان برای بازی به آنجا می آیند دغدغه مریم فروختن آدامس هایش است.رضا شاگرد یک تعمیرکار ماشین شده است و مریم در یکی از پارک های بزرگ کرمان آدامس می فروشد. درست در مکانی که همه بچه ها با پدر و مادرشان برای بازی به آنجا می آیند دغدغه مریم فروختن آدامس هایش است.شاید من از تمام حقایق زندگی این بچه ها به درستی آگاه نشده باشم اما آنچه که واقعیت دارد این است که به هر دلیلی شرایط نابسامان زندگیشان،آن ها را از بسیاری از نیازهای مادی و تمام نیازهای عاطفی یک کودک محروم کرده و به اجبار کارکردن درسنین کودکی را به آن ها تحمیل کرده است.طی قرار ملاقاتی با زهرا مهرابی مددکار اجتماعی که در دفتر کار بسیار شیک و مجللشان داشتم برای آسیب شناسی پدیده کودکان کار با وی هم صحبت شدم.زهرا مهرابی برایم تعریف کرد که مسئله کار کودک گستره بسیار وسیعی است چرا که کودکان کار فقط محدود به کودکان کار درخیابان نمی شود بلکه مسئله کار کودکان دربخش های مختلف کشاورزی، صنعتی، خدمات نیز نمود دارد اما شکل ملموس آن همان کار کودکان در خیابان است که به شکل فروش آدامس، فال،گل،دود کردن اسپند و.... است.ریشه یابی معضل کودکان کار ضروری استخانم مهرابی معتقد است که باید در درجه اول به ریشه یابی معضل کار کودکان پرداخت، وی عواملی از قبیل فقر، وضعیت نابسامان اقتصادی،افزایش هزینه ها ی زندگی و درمان، و دربعضی موارد اعتیاد،بزهکاری و مهاجرت را از جمله عوامل ریشه ای و بنیادی پدیده کودکان کار برشمردند.وی یادآور شد که این کودکان به لحاظ ذهنی و جسمی بسیار آسیب پذیر هستند. اختلالات گفتاری،کمبود توجه و تمرکز، اختلالات یادگیری، کم خونی ،عدم رشد کافی ، ابتلا به بیماری های مختلف و عدم رعایت بهداشت از جمله مشکلات ذهنی و جسمی است که در بسیاری از این کودکان دیده می شود. و مهمتر ازهمه اینکه اغلب این کودکان از مسئله بی سوادی رنج می برند.فشارروانی وارده بر این کودکان باعث ایجاد احساس کمبود، حقارت، ترس، بی اعتمادی و ناامنی پرخاشگری، ناسازگاری و شکل گیری روحیه ناسازگاری و پرخاشگری درآن ها می شود.از طرف دیگر باید این مسئله را نیز در نظر گرفت که بسیاری از این کودکان نیز قربانیان گروههای مافیایی هستند که به صورت سازمان یافته از معصومیت این کودکان برای کاسبی و کسب درآمد بیشتر استفاده می کنند.این امر را به سادگی می توان در یافت وقتی به ترازوهای هم شکلی که در اختیار کودکانی که در راسته خیابانهای اصلی شهر نشسته اند و یا فروش اجناس هم شکل و با یک قیمت در چهار راه ها نگاه می کنیم به سادگی می توان پی برد دستی پشت پرده است.همچنین بسیاری از این کودکان نیز کودکان اتباع بیگانه به خصوص اتباع بیگانه هستند که سعی می کنند با هم شکل کردن فرزندانشان با کودکان ایرانی احساسات شهروندان را برای کمک به این بچه ها تحریک کنند.از معصومیت کودکان کار سوء استفاده می شودعلی بابایی، سرپرست شهرداری کرمان در گفتگو با مهر اظهارداشت: در بسیاری از موارد از این کودکان سوء استفاده می شود که با تحریک حس انسان دوستی در بین شهروندان به این قشر کمک مالی شود.وی افزود: طرحهای مختلفی در راستای جمع آوری و ساماندهی این کودکان اجرا شده است و حتی سعی شده از این کودکان حمایت شود تا بار دیگر به سمت کار در چهار راهها و معابر سوق داده نشوند.سرپرست شهرداری کرمان افزود: درصد بالایی از این کودکان افاغنه هستند و پس از جمع اوری برای ساماندهی این افراد با مشکل مواجه هستیم.بابایی ادامه داد: از شهروندان می خواهیم به این کودکان کمک نکنند تا زمینه پدیده کودکان کار از بین برود در این خصوص مردم شهر باید با شهرداری و دیگر سازمان های مرتبط با این پدیده همکاری کنند.وی گفت: این کودکان یا بی سرپرست هستند و یا بد سرپرست و باید تحت پوشش سازمانهای حمایت قرار گیرند.در بیان اهمیت پدیده کودکان کار باید مورد به این مسئله توجه کنیم که این مسئله علاوه بر معایب و مشکلاتی که برای خود این کودکان در درجه اول دارد بستر بسیاری از آسیبها و مفاسد اجتماعی مانند سو استفاده های جنسی و رشد گروه های مافیایی، افزایش جرم و بزهکاری می شود.سوال های بسیاری زیادی ایجاد می شود.... .اینکه آیا چند کودک دیگر مانند محمد،مریم و رضا در شهر ما وجود دارد که بجای رشد و آموزش در محیط های سالم و استانداری مانند خانواده و مدرسه بیشتر وقت خود را درخیابان ها و بیگانه از تمام این محیط ها سپری می کنند؟چه سازمان هایی مسئول واقعی این مسئله اند؟ چه راهکارهای تاکنون بطور موفقیت آمیز پیاده شده است و چه کسی باید این راهکارها را ساخته و پیاده کند؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 59]